•••❈❂🌿🌼🌿❂❈•••
امام علی -علیه السلام-
کسی که از حفظ #راز خود ناتوان باشد، در حفظ اسرار دیگران ناتوانتر خواهد بود.
•••❈❂🌿🌼🌿❂❈•••
سخن حکیمانه و غیر قابل انکاری است.
کسی که برای #حریم_شخصی خودش احترام قائل نیست، حریم شخصی دیگران شاید حتی برایش بیمعنی باشد!
به چنین کسی
امانت سپردن اسرار، عاقلانه نخواهد بود.
•••❈❂🌿🌼🌿❂❈•••
#در_محضر_روایت
#اخلاقی
#سبک_زندگی
🔗 #منگنهچی
╔═.🌼🌿.═════╗
@mangenechi
╚═════.🌼🌿.═╝
✨
#خاطره
پیش از آنکه آنطور آسیمهسر و شیدا، بنویسد «خدایا مرا پاکیزه بپذیر» و سه امضای مهر تأیید بنشاند به جان کاغذ و برود تا موشکهای لعنتی آمریکایی را در آغوش بگیرد، حتمی خیلی کارها کرده. من از آن#راز ها خبر ندارم؛ فقط از آخرین شب زندگیاش، یک قاب هست که بیچارهام کرده.
شب دوازدهم دیماه ۹۸، شب سردی بود. وارد محل جلسه شد؛ در سوریه. دید چند مرغ و خروس گوشهای بغ کردهاند. پرسید: «اینها چرا اینجا هستند؟» گفتند مال سرایدار ساختمان است. گفت: «میفهمم، ولی چرا اینجا هستند؟ چرا جا ندارند؟ سرد است. اذیت میشوند.» رزمندهای گفت: «چشم. درستش میکنیم.» او گفت: «نه! تا این جلسه تمام شود، جای این زبانبستهها هم باید درست شود.» نیروهایش را وادار کرد همانموقع با تیر و تخته و هرچه هست، لانهای برایشان بسازند.
راوی این خاطره اینجا جملهای دارد که جگرم را به جلزولز میاندازد. میگوید: «جلسه تمام شد و حاجی، خوشحال از سامانگرفتن مرغ و خروسها، رفت که رفت که رفت.»
رفت که رفت که رفت…
گوشتان را بیاورید جلو. مجاهد مرگآگاهی که میدانست دارد آخرین شب عمرش را میگذراند، دلش پیش بیسامانماندن پرندهها بود…
حاشیهٔ آخرین جلسهٔ عمرش را گذاشت پای سامانگرفتن لانهٔ مرغ و خروسها.
#در_محضر_شهادت
#حاج_قاسم
@mangenechi