eitaa logo
روزمرِگی های من و مامان
60.1هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
4 فایل
🫶آغوش مادرانه‌ام برایت گستره است🫶 با روزمرگی‌های مادرانه👩‍👧‍👦 آموزش دستپخت مادرانه🍛🍲 آموزش‌ها و سرگرمی ارتباط با من: 🧕 @ghorbani_29 تبلیغات: 🤳 https://eitaa.com/joinchat/520225055Cabc0a1c423
مشاهده در ایتا
دانلود
اینقدر نگران نباش یک وقت‌هایی تو زندگی همه‌چیز از هم می‌پاشه تا سر جای درستش قرار بگیره... 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
باخدا♡ إِلَهِي كَفَى بِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّاً أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ خدایا عزتی بالاتر از آن نیست که من بنده ی تو باشم، و فخر و مباهاتی بالاتر از این نیست که تو پروردگار من هستی، خدایا تو آنگونه هستی که من دوست می دارم، مرا نیز همانگونه قرار ده که خود دوست می داری. 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
از آزمایشگاه که خارج شدیم خیابان خیام را تا سبزه میدان ساعتی پیاده آمدیم … یکی از مژه های حمید روی پیراهنش افتاده بود موی را به دستش گرفت به من نشان داد و گفت:«نگاه کن! از بس با من حرف نمی زنی و منو حرص میدی مژه هام داره میریزه!». ناخودآگاه خنده ام گرفت ولی به خاطر همان خنده، وقتی به خانه رسیدم کلی گریه کردم. چرا من باید به حرف یک نامحرم لبخند می زدم؟!. مادرم گریه من را که دید گفت: «دخترم! این که گریه نداره تو دیگه رسما می خوای زن حمید بشی. اشکالی نداره». حرف های مادرم در اوج مهربانی آرام می کرد ولی ته دلم آشوب بود هم می خواستم بیشتر با حمید باشم، بیشتر بشناسم، بیشتر صحبت کنم، هم این که خجالت می کشیدم. این نوع ارتباط برای من تازگی داشت. 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍛 دیروز یه سر رفتم خونه دخترم گفت حوصله داری یه دسر آسون درست کنیم خوب منم از خدا خواسته استقبال کردم دیگه همه کارامون و کردیم و شروع کردیم به تهیه دسر البته با همراهی پسر کوچولوش😃 که می‌خواست کمک کنه ولی در اصل خراب کاری میکرد دیگه یه موز گذاشتیم جلوش گفتیم اینارو خرد کن خداروشکر سرش گرم شد موز ها رو به جای اینکه خرد کنه له کرده بود خلاصه با عجله شروع کردیم تا مشغوله ما درست کرده باشیم 😊 این دسر را باشکر هم میتونید درست کنید ما از خرما به جای شکر استفاده کردیم⚘️ مواد لازمش اینهاست👇 خرما 14عدد شیر دولیوان 🥛🥛و نصف استکان موز2عدد کوچک🍌 نشاسته دو قاشق غذا خوری دارچین یک قاشق مرباخوری سرخالی پودر هل یا گلاب به دلخواه تهیه خرماها را پوست بگیرید( به این صورت که داخل آب‌جوش و سپس داخل آب یخ بیندازید پوست سریع کنده میشه) هسته های خرما را خارج کنید نصف استکان شیر را به خرما ها اضافه کنید با ته قاشق له کنید و مخلوط کنید در ظرفی دولیوان شیر 🥛دوقاشق غذاخوری پودر نشاسته ذرت ویک قاشق مرباخوری دارچین اضافه کنید روی شعله گاز قرار داده انقدر هم می زنیم تا جوش بیاد حالا خرما وموز🍌 له شده را اضافه می‌کنیم و وقتی یکدست شد شعله گاز را خاموش میکنیم نمیذاریم بجوشه پودینگ ما آماده شده وبه دلخواه تزیین میکنیم _بدون_شکر 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
عکس آماده شده دسر خوشمزه 😋
آنگاه که از گذشته دور میشویم، هر لحظه ی زندگی، نقطه ی آغازی است 👌 ☕️ 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آش میوه خشک🍊🍋🍎🫒 یکی از اعضای محترم دستور این آش رو فرستادن توی این روزهای سرد خیلی میچسبه متشکرم دوست عزیز🙏 لوبیا چیتی عدس نخود انواع میوه خشک 🍑🍒🥑🥝 به دلخواه رب گوجه فرنگی نعنا داغ و پیاز داغ طرز تهیه آش میوه :لوبیا چیتی خیس خورده و عدس را میزاریم بپزه بعد نخود پخته را اضافه میکنیم با هم لعاب بندازن و بعد پیاز داغ آماده شده و زردچوبه فلفل سیاه ورب گوجه تفت داده آش اضافه میکنیم .قبل بار گذاشتن آش میوه خشک هرچی که دوست داشتین مثل آلبالو خشک، آلو خشک ،زرد آلو خشک(برگه زردالو)، به خشک، به تازه ( الان که فصلشه هست نگینی خورد کنید) میوه های خشک🍐 را خیس کنید بعد با رب و پیاز داغ به آش اضافه میکنیم بعد از یک ربع رشته آشی را اضافه میکنیم و میزاریم جا بیفته برای تزئین روی آش پیاز داغ و نعنا داغ و سیر داغ به دلخواه میتونید استفاده کنید . 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
در روزهای گذشته دلمه ای که عروسم درست کرده بود و گذاشتم چند تا از خانم ها پیام دادن از رفتارهای نادرست مادر شوهرانشون ناراحت بودن متاسفانه روابط غیر دوستانه عروس و مادرشوهر از قدیم بوده والان هم هست ولی خوشبختانه خیلی کم رنگ تر شده دریک مجلسی بودیم صحبت سر همین موضوع بود خانمی میگفت چون من از مادر شوهر خیری ندیدم باعروسم نمیتوانم خوش رفتاری کنم بهش گفتیم‌ خودت زمانی که تازه ازدواج کرده بودی چه انتظاری از خانواده همسرت داشتی؟ که بهت احترام بذارن ؟؟؟از دست پخت تعریف کنن؟؟؟ دوستت داشته باشن و.... گفت خوب معلومه که آره اتفاقا خیلی هم‌ انتظار داشتم😬 مادر شوهر عزیز بدرفتاری نکن نتیجه شو میبینی ها حالا از ما گفتن بود بدرفتاری طعنه و سرکوفت و....از گناهاني که حق الناس هستند است و حق الناس جزء آن گناهاني است که خيلي سخت بخشيده مي شود. در اين صورت علاوه بر اينکه من بايد از خداوند عذرخواهي کنم و تصميم جدي بگيرم و توبه کنم که آنها را تکرار نکنم، بايد آن فرد را نيز راضي کنم. گاهي اوقات اصلاً فرد مقابل به اين راحتي ها راضي نمي شود. آنقدر زخم او کهنه شده که درمان آن فوق العاده سخت است. يک گناهي در بين گناهان براي من خيلي عادي شده است. مي گويم اشکالي ندارد من يک حرفي زدم، من هم مادر شوهر هستم و حقي دارم. اين حق دروغين و کاذبي که براي خود ايجاد کرده ام زمينه ي اين را فراهم کرد که اگر من به اين گناه گرفتار شوم شايد بي ايمان از دنيا بروم. بترسيم از اينکه در لحظه ي مرگ نتوانيم شهادتين را بگوييم 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
♡ زینب با دیدن آن‌همه پیکر شهید شوکه شد. روح‌الله آخرین پیکر بود. از بالای سرش وارد شد. دید تمام موهایش سوخته‌ است😭. تندتند اشک‌هایش را پاک می‌کرد تا بتواند روح‌الله را خوب ببیند. باورش نمی‌شد او همان روح‌اللهِ خودش باشد. دلش گرفت. صورتش را نزدیک صورتش برد و بریده‌بریده گفت: خدایا... منم جز زیبایی... چیزی ندیدم. روح‌الله خیلی... خوشگل شدی. درسته من تو رو این‌جوری نفرستادم، انتظارم نداشتم این‌جوری برگردی، ولی خیلی خوشگل شدی. خدا شاهده اگر با یه تیر شهید می‌شدی، می‌گفتم حیف شدی. این‌همه تلاش، این‌همه زحمت، این‌همه سختی، با یه تیر از پا دراومدی؟ تو رو باید همین طوری شهید می‌کردن. اشک‌هایش مدام می‌بارید. دستش را آرام کشید روی صورت روح‌الله، اما از شدت آتش انگار صورتش پخته شده بود. با این کار صدای مسئول معراج درآمد: «خانم، لطفاً بهش دست نزنید.» با غمی سنگین که بر دلش بود، سرش را تکان داد و اشک‌هایش جاری شد. . ⚘️ 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
♡ وقتی می‌خوام حرف بزنم؛ - تو اول از همه، هوا رو می‌بری توی ریه‌هام، و بعد خیلی آروم و کنترل‎شده هدایتش می‎کنی به سمت تارهای صوتیم. - حالا با عبور ملایمِ هوا، اون تارها رو به ارتعاش درمیاری، و اینجوریه که صدای منو می‌سازی! - ولی این صدا هنوز واضح و خوش‌آهنگ نیست، برای همین با کوتاه و بلند کردن تارهای صوتیم، در لحظه حنجره‌م رو برام کوک می‌کنی؛ اینجوری هر تُن و لحنی که لازم دارم رو برام تولید می‌کنی. - هم‌زمان با کوک کردنِ حنجره‌م، امواج صدای منو از بینی و دهانم عبور میدی تا با حرکات زبان و لب‌هام، بتونم کلمات رو ادا کنم؛ واضح و شنیدنی! - به صدای خودم گوش می‌دم و به این فکر می‌کنم که تو، داخل حنجرۀ من یه دستگاهِ موسیقیِ تمام‌عیار ساختی؛ اون هم تنها با دوتا تار ماهیچه‌ای. 💞 ممنونم ازت خدا🙏 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
سلام صبح شده، شیشه مه گرفته ی زندگیت را پاک نمی کنی؟ منظره قشنگی در انتظارته… امروز، اولین روز بقیه ی زندگی توست😊 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
💥 شما هم یک دفتر داشته باشید!📙 آیت الله مجتهدی: باید همانطور که یک بازاری شب به شب به حساب کاسبیش می رسد ، شما هم یک دفتر داشته باشید و تمامی کارهایی که صبح تا شب انجام داده اید را بنویسید . از کارهای بدتان استغفار کنید و به خاطر کارهای نیکتان خدا را شکر کنید . شخصی می گفت : پدرم از من خواست که تمامی کارهایی که در طول روز انجام می دهم را شب ها برایش بگویم . من همان روز اول و دوم خسته شدم و به او گفتم : هر خواهشی داری به من بگو تا برایت انجام دهم ، اما این کار را از من مخواه که برایم مشکل است! پدرم گفت : " تو که از بازگو کردن کارهای یک روزت خسته شده ای چگونه طاقت می آوری در روز قیامت خداوند به حساب تمامی اعمالت برسد؟! در محضر آیت الله مجتهدی ، ص 226 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb