💢 فقه نظام
💠«سیاقِ معنویِ»بیانات شارع
🔸 استاد حسین مفیدی
سیاق
ببینید کلمات، دلالت لفظی دارند.تا این کلمات از مفرد در نیایند و جمله نشوند، ظهور تصدیقی محقّق نخواهد شد. خب، هر چه سامان¬دهیِ مفردات، بیشتر باشد؛جمله طولانیتر باشد، زمینه¬ی کاشفیّتش از مراد گوینده بیشتر است. حالا اگر آمد، جملات هم به آن اضافه شد. یک جمله، ۲ تا جمله شد. ۵ تا جمله شد چه میشود؟ زمینه¬ی کاشفیت، اقوی میشود. یعنی انسان با دل جمعتری به گوینده نسبت میدهد که مرادش این است، این محدوده¬ی کمّیِ الفاظ.
کیفیّت را هم به آن اضافه کنید. یعنی الفاظی باشد که محفوف باشد به قرائن حالیّه؛ منظور من از حالیه، حتی منطقیّه هم هست، تناسب حکم و موضوع هم هست. صرفِ حالِ شخصیِ گوینده نیست. مطالبی هم که ابراز میکند، شما از تناسبِ مطالبِ او خیلی چیزها میفهمید. هر چه هم بیشتر مطلب میآورد از تناسب مؤلّفههای مراد او و گفتار او منطقیاً، خیلی چیزها را کشف میکنید.
وقتی یک الفاظی کمّش بالا برود و کیفیتش هم بالا باشد-یعنی محفوف باشد به یک قرائنی که در کاشفیت مراد متکلم قوی است- شما یک چیزی پیدا میکند به نام سیاقِ قابل گسترش؛میگویید سیاق کلام.
سیاق، یک عنصر بسیار مهمی است در کشف مراد متکلم. اصلاً گاهی میبینید وقتی درست سیاق را نگاه میکنید، یک جمله¬ی منفرد، کلّاً معنایش عوض میشود.مجازِ لفظیِ معروف، همین است. شما میگویید رأیت اسداً، بعد میگویید یرمی. تا یرمی را میآورید معنای مفردِ اسد تغییر کرد.
اقوائیّت سیاق در کشف مراد گوینده
خب حالا سیاق چه کار کرده؟ چرا سیاق در کشف اقوی است؟ببینید هر چیز اگر یک بُعد داشته باشد، سیاق میآید ۲، ۳، ۴ بُعد به آن میدهد. جدول[91]، با ردیف و ستون فرق دارد. ردیف و ستون، یک خط است. اما جدول، دو بعدی است. یعنی یک خانه¬ی جدول، یک حرف نمیزند، دو چیز او را پدید آورده است. میگویید ۴×۶، این شده است. هم۶ بوده، هم ۴ بوده، هم عمل ضرب بوده است؛ این مهم است.
حالا همین جدول را سه بعدی در نظر بگیرید. یک مکعب در نظر بگیرید، ده در ده در ده. چند تا خانه میشود؟ این مکعب الآن هر خانهاش، سه چیز است؛ آن هم با یک عمل خاص. گاهی میتوانید ترکیبی کنید: این ضرب در آن، به اضافه¬ی آن سومی. چقدر فرق میکند! یعنی بدون اینکه بفهمید کلامِ صاحبِ سیاق، یک مکعب با سه محور، به دست ذهن شما میدهد. وقتی مکعب میدهد، وقتی به یک خانه مکعب متوجه میشوید، شما سه چیز را، فطرت خودتان، سه چیز را در نظر میگیرد با آن عملی که هر کدام جدا میتواند داشته باشد. دو تا دو تا رابطه دارند. این ضرب در آن، امّا به اضافه¬ی سومی. این ضرب در او، تقسیم بر سومی.
نظام
آیا مفردات،همه با هم سیاق را میسازند آن موقع سیاق، کشف از مراد متکلّم میکند؟ یا نه؛ سیاق هم یک چیزی است در عرض مفردات و ترکیب؟
مفردات، با هم یک امرِ منضمّ درست نمیکنند؛ یک نظام درست میکنند. ببینید، کتابهایی که در قفسه میچینید،نظام درست نمیکنند. کنار هم است. یک پاکتی که پر از عدس است، پر از لوبیا است، نظام درست نکردند، ولو مُنضَمّند؛ کنار هماند. به خلاف مفردات کلام. مفردات کلام، این طور نیستند که بگویید انسان، بقر، ضَرَبَ زید. این ها به هم منضمّند، اما کلام نیستند، سیاق هم ندارند.
گِشتالت
الآنیها یک بحث دارند: گِشتالت.گشتالت،مبنایش این است- ولو این ها مطالب فطری هم هست، ولی هر کدام را جدا جدا اسم برایش میبرند، حرف میزنند، تفصیل برایش میآورند- که کل، چیزی زائد است بر مجموعِ اجزا.
انواع رابطه کل با اجزاء
در مباحثه اصول-قبل از اینکه من این مبنا را ببینم- مدتی راجع به همین صحبت کردیم. در یک فضا درست است، قبول هم داریم که لیس الکلّ الا الاجزاء بالاسر،اما این بخشی از کار است. کلِّ «دو تا پیچ»،لیس الّا الاجزاء بالاسر. اما «پیچ و مهره»، کلّش لیس الا الاجزاء بالاسر؟ نه، «پیچ و مهره» یک کارِ علاوه¬ای دارد انجام میدهد.در بحث صحیح و اعم چندین روز راجع به آن صحبت کردیم که ترکیبِ صلاه چه طور است؟ اقلّ و اکثر ارتباطی چه طور است؟ با اقلّ و اکثر استقلالی چه فرقی دارد؟ اقلّ و اکثر استقلالی هم انضمام است. لیس الا الاجزاء بالاسر. اما اقل و اکثر ارتباطی میگوید کل، یک چیزی است که فرق میکند با اجزاء بالاسر. یک چیزی برای خودش دارد.
ترکیبِ ارگانیک همین است. واقعاً بدن انسان، لیس الّا عضوهای جدا جدا منضمّ به همدیگر؟ نه. بدن یک چیزی است برای خودش. لذا میگوییم عضو، عضو است. این طور نیست که ۵ تا عضو کنار هم بگذارند، بشود کلّ و تمام؛ انضمام نیست. عضویت، یک نحو تعاون است. همدیگر را نگه میدارند. همین دست سبب میشود این بدن زنده بماند، قلب کار بکند، همان کارِ قلب سبب میشود این دست زنده بماند. تعامل در بقای همدیگر،دارند.
ارتکاز؛محصول «سیاقِ معنویِ» و«نظامِ» کلمات شارع
حالا رمز اینکه سیاق ،کاشفیتش اقوی است و آدم دلگرمتر است در اینکه مفاد کلام را به گوینده نسبت بدهد، یک احتمال این است که سیاق به مخاطب خودش یک جدول، یک نظامِ فکریِ منظّم القا میکند با مؤلّفههایِ «یهدی بعضُها الی بعض».
چرا ظهور وقتی سیاق دارد، اقوی ظهوراً است؟ اگر این حرف را بپذیریم، چون سیاق هر چه گستردهتر باشد، یک امر با نظامِ بیشتر به ذهن مخاطب میدهد. نظامِ بیشتر، همگِنیاش، هم بافتیاش، کشّافیتش، از مراد بیشتر است. چون مؤلفههای کاشف، زیادند. همین معنا در ارتکاز میآید. اگر این حرف درست باشد ، دلیل حجیت ارتکاز، این است که متشرعه ، نه از یک جمله¬ی شارع، از مجموعِ هزارها جملهای که از شارع شنیدند و دل دادند، یک سیاق معنوی پیدا کردند. الآن یک کتابی که فصول و ابواب داشته باشد، ندارند، اما همان طور که سیاق، در یک عبارت نظام میداد ، مجموع کلماتِ شارع، یک سیاق معنوی به ذهن متشرعه داده است.
مجموع کلمات یک گوینده را که شما در نظر میگیرید، به آن توجه میکنید دل میدهید، ناخودآگاه یک نظام فکری، مرام، مسلک، چارچوب فکری، یک جدول،از او به شما منتقل میشود- البته گاهی آن هایی که فطانت بیشتر دارند از یک کلام هم میتوانند؛ هر کلامی یک بویی دارد، شَمّی دارد، رنگی دارد. همین که حرف میزند، دهان باز میکند، میفهمند که این چه طور است، سبکش چیست؟ مرامش چیست. این یک فضای خاص خودش را دارد ولی ارتکاز بیش از این ها نیاز دارد-ارتکاز،یعنی مخاطبِ یک متکلم از دهها کلام - یک کلام نیست. از شارع، صدها لسان دارد- از انس به کلام او، آن نظام فکری و مرام او در ذهنش نقش بسته ولو خودش آگاه نیست.
جدول تناوبیِ مندلیف
شما در یک نظام منظّم اگر مقداری ابهام دارید از دیگری کشفش میکنید که آن جا چیست.شما ببینید این جدول تناوبی مندلیف را. وقتی مندلیف روسی،[97] جدول شیمی را ارائه داد، اصلاً زمان ارائه¬ی او به نظرم هنوز نزدیک بیست تا خانه¬ی جدول خالی بود. جایش را معین کرد، نه اسم داشت نه کشف شده بود، اما به مرور کشف شد[98]. میبینید چقدر این جدول مهم است. او میگفت داریم، نمیشود نباشد. بگردید پیدایش کنید. حتی اگر طبیعیاش را نداریم، در آزمایشگاه میتوانیم پیدایش کنیم. چرا؟ چون این جدول من میگوید این خانه، خانه هست، محتوایش را من میتوانم به دست شما بدهم، میگویم عدد اتمی[99]اش این است، تمام شد. حالا میخواهید بروید در طبیعت بگردید پیدایش کنید، بگویید این عدد اتمیاش است. نمیخواهید هم در آزمایشگاه با شکافت هستهای، این را نشان بدهید. ولی جدول تمام شد. این خیلی عالی است. یعنی او به نظمی رسیده که دارد میگوید این ها به همین صورت هست.
📚جزوه ارتکاز متشرعه
👁️💬 مقام معظم رهبری؛ علت ممنوعیت نشان دادن ساز و گیتار در تلویزیون را در جلسه ۳۳۰ درس خارج توضیح دادند.
پاسخ رهبر انقلاب :
🔹«...یک سوال دیگری از ما پرسیدند که این سوال را هنرمندها هم زمانی که اینجا با من ملاقات داشتند، پرسیدند که چرا شما اجازه نمیدهید که در تلویزیون ابزارهای موسیقی نشان داده بشود؟ آنجا یک نفر بالاخره #سنتور دارد میزند مثلا؛ ویالون دارد میزند.صدایش به گوش میآید؛ آقا شما نمایش ابزارش را اجازه نمیدهید.
این را ما از سالها پیش ممنوع کردیم. چرا؟ علتش همین است،این تَهَتُّک است،نفس نشان دادن این آلات در سیمای مرکز عمومی کشور که همه میبینند،خود این، نزدیک کردن مردم به این فضای رواج و غلبه این اشیا در جامعه است. این را ما از مذاق شرع به کلی دور میبينيم. لذاست که آن را اجازه ندادیم»
🔺 «...هرآن چیزی که ترویج کند موسیقی را در کشور لااقل در شرایط کنونی اشکال دارد.حال اگر یک روزی به یک جایی رسیدیم که مطلقاً موسیقی #حرام در جامعه وجود نداشت؛ بعضی موسیقیدانهای #مسلمان متعبد متدیّنی پرورش پیدا کردند که آنچه پخش میکنند. موسیقی غیرحرام است. موسیقی غیرلهوی است. بلکه مقرب الی الّله است؛ اگر به آنجا رسیديم. آنوقت بگوییم آموزشگاه هم تشکیل بدهند،نمایشگاه همتشکیل بدهند.
امروز آنطورها نیست،امروز وضع موسیقی در کشور وضع مطلوبی نیست.همچنان موسیقی لهوی مُضِلّ بر #موسیقی غیرلهوی غلبه دارد.
بنابراین، در این شرایط،هر چیزی که ترویج کند این موسیقی را، به نظر ما جایز نیست»
🔖 کتاب غنا و موسیقی،انتشارات انقلاب اسلامی ص ۴۸۹
🔶آسیب شناسی کتاب های دوره سطح
🔻 انتخاب متون پژوهشی در آموزش
🔸 استاد سید مهدی میرباقری
كتاب هايي كه در حال حاضر در دوره «سطح» تدريس مي¬شود در نسبت با گذشته، هم دامنه بحث های آنها گسترده تر شده و هم سطح بحث¬ها عميق¬تر گرديده است؛ مثلاً قبلاً كتاب «معالم» عالي ترين كتاب اصولي زمان خود بوده است كه بعد از آن علم اصول تكامل پيدا كرد و «قوانين» آمد، تا اینکه تكامل علم ادامه يافت و «رسائل» آمد و بعد در مرحله جامع تر «كفايه»، كتاب برتر گرديد. اين كتاب ها هر كدام، آخرين مباحث در دوره اي از علم اصول بوده است. در واقع آنچه در سطح مي خوانيم ادوار تكامل علم اصول است؛ يعني در هر دوره¬اي سخت ترين كتاب را مي خوانيم. کتاب هایی که به عالي ترين زبان نوشته شده است به گونه ای كه قصد روان و آموزشي نوشتن در آن مد نظر نبوده است، بلكه تا حد امكان سعي گرديده كه بيان مطلب به صورت كاملاً علمي، عميق و تخصصی باشد. بنابراين متون موجود در سطح، متون «تحقيقي» و «پژوهشي» هستند كه آنها را «آموزش» مي دهند و چون كتاب هاي سنگيني هستند دانش پژوه در مواجهه اول با متن، اعماق بحث را نمي فهمد بلكه سطح ابتدايي بحث را متوجه مي¬شود و براي فهم بحث بايد بسيار تلاش كند، كه اگر ملتزم باشد كم كم از سطوح ابتدایی بحث به عمق بحث منتقل می گردد. از این روی براي فهم اصل مطلب بايد چندين و چند بار متن مرور شود، عطف ها، ضماير و .. را دقت نمايد و اين بدان خاطر است كه آن مؤلف، مقيد نبوده كه از نقطه صفر شروع كند و روال منطقي تدريس و تعلیم را براي يك دانش پژوه طي نمايد؛ در واقع آن مؤلف، اين متن را براي اقران خود نوشته تا بتواند با آنها به تفاهم برسد و فرض بر اين بوده است كه مخاطب او با علم آشنا است و مؤلف قصد داشته است مطلب جديدي را با وي حل و فصل كند. بنابراين این کتاب ها نه از نظر «ساختاری»، آموزشي است و نه از نظر «محتوا» مقيد به راحتي وصول مخاطب به مطلب بوده است و نه از نظر «سطح بندي» مقيد بوده كه در ورود و طي مراحل بحث، سطوح بحث را لحاظ کند، يعني از سطحي شروع كند و مسائل عميق را به دوره بعد واگذارد.
انتخاب متون پژوهشي در دوره سطح، بدين خاطر است كه تا حدودي به اين مباحث فكر نمي شده است و اگر هم فكر مي شده به اين نتيجه مي¬رسيده¬اند كه متن پژوهشي سنگين، باعث افزايش عمق فهم مي¬شود؛ مثلاً مي¬گويند اگر فلان كتاب را بخوانيد «ملّا» مي-شويد! با همین استدلال از صمديه و سيوطي در برابر كتب نحوي ساده دفاع مي كنند. اگر از منظر آنان بخواهيم از «ملا شدن» دفاع علمي كنيم بايد گفت كه آموزش بايد بر محور متن دقيق پژوهشي باشد كه دانش پژوه، مطلب را به راحتي تلقي نكند؛ چون اگر مطلب را سهل بپندارد، تصور می کند که عالِم شده و به آستانه بحث راه پیدا کرده، در حاليكه روح و باطن مسئله را به دست نياورده است. دانش پژوه در متن پژوهشي می بایست با متن دست و پنجه نرم كند و با اين كار به تدریج به عمق مطلب پي مي برد و نفس این فرایند موجب تقویت بنیه علمی او خواهد شد. آنچه گفته شد، بهترين دفاعي است كه می توان از قرار دادن متن «پژوهشي» به جاي متن «آموزشي» کرد، در حاليكه در متن پژوهشي، نه سطح ذهن مخاطب مورد توجه است و نه مسائل آن، متناسب با آموزش طرح مي شود و نه عدم وجود پيش فرض در مطلب لحاظ شده است و.. . در مقابل، عده اي عقيده دارند كه بايد از ساده ترين سطح شروع كرد و كم كم به طرف سطح عميق مطلب، شيب درست نمود. علاوه بر اين، بايد دروس را توأم با تمرين و تطبیق فقهی ارائه كرد و اساساً رشد با تمرين حاصل مي شود و نه با متن سنگين.
(برای مطالعه بیشتر در این موضوع به مقدمه شهید صدر در کتاب حلقات (دروس فی علم الاصول) مراجعه شود.)
📚درآمدي بر روش آموزش و پژوهش در علم اصول
🔶احکام حکومتی به معنای احکام «سرپرستی تکامل» و «الگوی تخصیص» جامعه
🔸سیدمنیرالدین حسینی (ره)
احکام حكومتی به معناي «الگوي تخصيص» و «سرپرستي تكامل مجموعه» است، اين غير از احكام انفال و منابع طبيعي و بخشي از درآمد فرد؛ يعني اخماس و زكوات و وجوه بريّه است. غير از امور حسبه است؛ در امور حسبه كه شما نمي خواهيد محدث حادثه باشيد. نمي خواهيد تكامل ساختارهاي اجتماعي و نظامات را سرپرستي كنيد. احكام سرپرستي تكامل اجتماعي را مي خواهيد بدهيد به دست كفار؟ بگوييد: ما به سرپرستي كاري نداريم! وظيفه اي هم نسبت به آن نداريم! كفار بيايند به دست بگیرند! اين بحث گذشت که اين فرض، به معناي حمله كفار به بيضه اسلام يعني اصل اسلام است و قدرت اسلام را بين بردن. به معنای حق قضاوت پيداكردن بر اسلام و مسلمين است. اين را كه نمي توانيد بگوييد. یا اینکه بگوييد: در شرع داريم، ولي به كارشناس اسلامی واگذار کرده است، بدون اينكه پيش فرض¬ها يا متغيرهاي اصلي را از شرع بگيريم! در این صورت نمی توانید ادعا کنید: عدل و ظلم شرعي شد! همچنین اگر بگوییم: متغيرهاي اصلي تکامل را از تجربه حسی به دست مي آوريم، اين از قبيل اين است كه با قياس و اقيسه بخواهيد كمالات الهی را تحصيل كنيد! یعنی قياس بنشيند جاي نبوت! بطلان این حرف واضح است. قياسات عقلي و حسي نمي توانند نسبت به شرع را تمام كند.
📚مبادی اصول فقه احکام حکومتی
🏠@feghhevelaee
🔶«اقامه دین»، تکلیفی متوجه «جامعه اسلامی»
🔸علامه طباطبایی (ره)
«فعلى المجتمع الإسلامي عند أوج عظمته و اهتزاز لواء غلبته أن يقيموا الدين و لا يتفرقوا فيه، و عليه عند الاضطهاد و المغلوبية ما يستطيعه من إحياء الدين و إعلاء كلمته و على هذا القياس حتى أن المسلم الواحد عليه أن يأخذ به و يعمل منه ما يستطيعه و لو كان بعقد القلب في الاعتقاديات و الإشارة في الأعمال المفروضة عليه.
و من هنا يظهر أن المجتمع الإسلامي قد جعل جعلا يمكنه أن يعيش في جميع الأحوال و على كل التقادير من حاكمية و محكومية و غالبية و مغلوبية و تقدم و تأخر و ظهور و خفاء و قوة و ضعف ...»
📚 الميزان في تفسير القرآن، ج4، ص: 126
🏠@feghhevelaee
💠 خطاب به جامعه اسلامی
🔸ابوالقاسم علیدوست
استاد علیدوست در کتاب فقه و مصلحت به در یکی از ضمائم تحقیقی به تحلیل خطاب تکلیفی به «مجتمع اسلامی» می پردازد. ایشان بر اساس برخی مبانی نوع دیگری از تکلیف را علاوه بر واجب عینی و کفایی ترسیم می کنند؛ در این نوع از واجب «جمیع مکلفان واجد شرایط» مکلف و مخاطب حکم اند، لکن انجام آن از همه خواسته نشده است. پس واجب عینی نیست. امتثال آن از هر کس ننیز پذیرفته نیست، پس کفایی هم نیست، بلکه انجام آن را فرد یا نهاد خاصّی باید عهده دار شود، هرچند مخاطب حکم همه مکلفان واجد شرایط تکلیف اند نه جمعی خاص از آن ها.
استاد علیدوست این نوع حکم را در میان فقهای اهل سنت با سابقه می دانند و آن را با مبانی فکری و اعتقادی عامه سازگار معرفی می کنند، هرچند مبتنی بر دیدگاه ولایت فقیه و حاکم شرع، می بایست در اصول و فقه امامیه نیز به آن مجال حضور جدی داد. ایشان در نهایت معتقدند که دیدگاه و مبنای ولایت فقیه، نیازمند چنین خطابی نیست و خود ولی فقیه می تواند مستقیماً مخاطب تکلیف قرار گیرد.
📚 فقه و مصلحت، ص 605 - 609
🏠@feghhevelaee
مرکز تفقه علوم اسلامی
💠 خطاب به جامعه اسلامی 🔸ابوالقاسم علیدوست استاد علیدوست در کتاب فقه و مصلحت به در یکی از ضمائم تحقی
💢 نقد و بررسی
استاد علیدوست فرض خاصی از خطاب تکلیفی به مجتمع اسلامی را طرح و نقد و بررسی کرده اند، خطابی که متوجه عموم باشد ولی مقصود، امتثال حاکمان باشد. هرچند سابقه ای که ذکر کرده اند برای این نوع خطاب صحیح است اما امروزه در عرصه علمی حوزه ، حالت های دیگری از احکام اجتماعی و حکومتی مطرح است که اتفاقاً آنچه ایشان مطرح کرده اند، حالت شاذ به حساب می آید. از این رو می بایست عنوان بحث را خاص کنند و یا به دیگر حالت ها نیز بپردازند.
💠 خطاب به نبی اکرم (ص) و اراده کل جامعه
حالت دیگر این است که خطاب به محور امت و جامعه ایمانی یعنی نبی اکرم (ص) است اما مقصود حقیقی از خطاب، کل جامعه است. اما اینکه چرا حکم از طریق حضرت (ص) به جامعه خطاب می شود و نه به صورت مستقیم ، می تواند نکات مهمی در بر داشته باشد که می بایست تأمل شود. از جمله اینکه در برخی تکالیف اجتماعی، امتثال آن می بایست بر محور ولی اجتماعی واقع شود.
نمونه این خطاب در کلام مرحوم علامه طباطبایی (ره) نیز آمده است:
أن بعض الخطابات القرآنية وجه إلى النبي ص خاصة، و المراد بها ما يعم الأمة.
📚الميزان في تفسير القرآن، ج5، ص: 116
🏠@feghhevelaee
هدایت شده از استاد مددی
💢تفسیر
💠 خطاب به ولی جامعه
«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ»؛ ابتدا خطاب به پیغمبر است، سپس جمع آورده، یعنی از طریق پیغمبر به جامعه اسلامی ابلاغ می شود. نکاتی دارد در این جا که از طریق پیغمبر به جامعه اسلامی ابلاغ می شود.
📚خارج فقه؛16/10/1397
🏠@ostadmadadi
هدایت شده از شعوبا
💠 فقه الانتظار و قرائت های مختلف از مهدویت
✂️ بخشی از جزوه آشنایی با معهد الدولي للدراسات الایرانية(رصانة)
⭕️ زاویه دید و عینک مرکز رصانه به ایران از خاستگاه اسلام¬گرایی از نوع سعودی اش یا وهابی برنمی¬خیزد. آنها با شیعه به عنوان یک جزو مهم از مردم مسلمان مشکلی ندارند البته با قرائتی از شیعه که نامش شیعۀ سنتی(تقلیدی) است.
⭕️ یکی از موضوعاتی که می توان آن را جزو پروژه¬ها و اهداف مرکز دانست تفکیک کردن قرائت انقلابی(امام)خمینی از قرائت سنتی حوزه¬ها است و تاکید بر این نکته که ما با قرائت انقلاب اسلامی مشکل داریم و نه با قرائت سنتی حوزه¬های شیعه.
⭕️ برای مثال در نوع نگاه به مهدویت، قرائت سنتی اصیل(به زعم ایشان) از مهدویت تحت عنوان نظریۀ انتظار نام برده میشود
«در فقه کلاسیک شیعی انتظار موجب مزج و در همامیختگی شیعه در حکومتهای خلافت در گذشته و حکومتهای ملی در عصر جدید شده و عمل سیاسی قبل ظهور حرام شمرده شده است. از همینرو دولتهای عربی با این نگاه اساسا مشکلی ندارند. اما در قرائت(امام)خمینی نظریۀ انتظار به نظریۀ تمهید و مقدمهسازی تبدیل شد. در نظریۀ تمهید، ایران ازمهدویت به عنوان ابزاری برای بسط نفوذ خود در میان کشورهای منطقه استفاده میکند و با آن شیعیان منطقه را تحریک میکند که به آماده سازی حکومت مهدی(عج) کمک کنند که این رهاوردی جز افزایش تنش و درگیری ندارد».
برای مطالعه و دانلود این جزوه اینجا کلیک کنید
⬅️ شعوبا، پایگاهی برای آشنایی با جامعه و فرهنگ ملل مسلمان
@shouba
مرکز تفقه علوم اسلامی
💠 خطاب به نبی اکرم (ص) و اراده کل جامعه حالت دیگر این است که خطاب به محور امت و جامعه ایمانی یعنی ن
از این نوع خطاب فهمیده می شود که رکن مخاطبه، پیامبر اکرم (ص) است و خطاب بی واسطه به ایشان است و دیگران به واسطه نبی اکرم (ص) مخاطب قرار می گیرند:
و في قوله تعالى: ذلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ مِنْكُمْ التفات إلى خطاب المفرد عن خطاب الجمع ثم التفات عن خطاب المفرد إلى خطاب الجمع، و الأصل في هذا الكلام خطاب المجموع أعني خطاب رسول الله ص و أمته جميعا لكن ربما التفت إلى خطاب الرسول ص وحده في غير جهات الأحكام كقوله: تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها، و قوله فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ، و قوله: وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذلِكَ، و قوله: ذلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ، حفظا لقوام الخطاب، و رعاية لحال من هو ركن في هذه المخاطبة و هو رسول الله ص فإنه هو المخاطب بالكلام من غير واسطة، و غيره فمخاطب بوساطته، و أما الخطابات المشتملة على الأحكام فجميعها موجهة نحو المجموع، و يرجع حقيقة هذا النوع من الالتفات الكلامي إلى توسعة الخطاب بعد تضييقه و تضييقه بعد توسعته فليتدبر فيه.
📚الميزان في تفسير القرآن، ج2، ص: 239
🏠@feghhevelaee
💠ولایت امر امت
🔸 علامه طباطبایی (ره)
و كون ولاية أمر الأمة مما لا غنى للدين عنه ظاهر لا ستر عليه، و كيف يسوغ لمتوهم أن يتوهم أن الدين الذي يقرر بسعته لعامة البشر في عامة الأعصار و الأقطار جميع ما يتعلق بالمعارف الأصلية، و الأصول الخلقية، و الأحكام الفرعية العامة لجميع حركات الإنسان و سكناته، فرادى و مجتمعين على خلاف جميع القوانين العامة لا يحتاج إلى حافظ يحفظه حق الحفظ؟ أو أن الأمة الإسلامية و المجتمع الديني مستثنى من بين جميع المجتمعات الإنسانية مستغنية عن وال يتولى أمرها و مدبر يدبرها و مجر يجريها؟
📚الميزان في تفسير القرآن، ج6، ص: 48
🏠@feghhevelaee
💠 نظام شریعت
🔸شهید بهشتی (ره)
اسلام یک نظام وسیع عقیده و عمل است. شناختن هر جزء کوچک از یک ظام وقتی ممکن است که نخست بر دیدگاه کلی آن نظام و به اصطلاح معروف بر «جهان بینی» آن آگاه باشیم و برای شناخت این جزء آن دیدگاه کلی و در چهارچوب وسیع کل، دس به کار تحقیق شویم و در این تحقیق به مناسبت این جز با اجزای دیگر این نظام و با کل نظام از هر جهت توجه کنیم»
📚 طرح کوشش تازه در راه شناخت تحقیقی اسلام، مجله حوزه، شماره15، ص38
🔻مطالعه کامل این متن توصیه می شود:
👇
📚https://hawzah.net/fa/Magazine/View/4518/7330/91322/طرح-کوششی-تازه-در-راه-شناخت-تحقیقی-اسلام
🏠@feghhevelaee
💠 دانشگاه و حوزه، بازوی ولی فقیه
🔸مرحوم سیدمنیرالدین حسيني (ره)
«دانشگاه» و «حوزه» بايد بازوي فرهنگي «ولي فقيه» باشند، بدين صورت كه «مركز تحقيقات استراتژيك» (كه يكي از ابزارهاي شخص ولي فقيه است) بايد برنامه تحقيقاتي كشور را تعيين نمايد و مطابق اين برنامه تحقيقاتي تنظيم شده، وزارت علوم و شوراي عالي فرهنگ، عمل نمايند و بخش اجرايي آن را وزارت علوم و بخش مديريت فكري آن را، شوراي عالي فرهنگ برعهده داشته باشد. يعني بايد بتوانند «معادلات لازم» را توليد و اندازهگيري نمايند و به خدمت وليّ فقيه ببرند تا بعد از آن جريان پيدا كند. علاوه بر دانشگاه، حوزه نيز بايد بازوي ولي فقيه باشد. يعني صحيح نيست كه ما حوزهاي بريده و مستقل از ولي فقيه داشته باشيم؛ بلكه حوزه بايستي به نحوي باشد كه ولي فقيه بتواند نظر شرع را در باره قوانين مبتلابه از حوزه درخواست كند، در اين صورت، ديگر قضيه بدين شكل نميماند كه همان درسهاي موجود به صورت سابق رواج داشته باشد مثلا در بحث مكاسب شروط صحت عقد را بحث نموده و مثلا 60 جلد هم (بلكه بيشتر) حاشيه و متن و غيرذلك در كتابخانه حضرت آيت الله العظمي نجفي (ره) وجود داشته باشد؛ براي اينكه شروط صحت عقد چند عدد هستند حالا دو باره اين آقا هم عين همان مطالب را منتها كمي اين طرفتر بيان ميكند در حاليكه از اين طرف ولي فقيه گفته است كه مثلا محورهاي اصولي كار ما را ارائه دهيد، مسلمين هم در فشار هستند روشن است اين كاري كه اينجا انجام ميگيرد اصلا مبتلابه مسلمين نيست؛ يعني يك حجم كثيري از نيروي فكري در موضوعي كه مبتلابه مسلمين نيست صرف ميشود؛ يعني انصاف مطلب اين است كه قطعا پاسخ در حد حتي احتياط دقيق آن هم (اگر بخواهيم بگوييم كه جمع بينشان ممكن نيست) وجود دارد.
📚جلسه 5 « بررسي پايگاه رهبري در نظام اجتماعي »تاريخ : 73/4/18
🏠@feghhevelaee
🔶شرح مرحوم مجلسی بر روایت عمربن حنظله
🔸استاد سید احمد مددی
مرحوم مجلسي در مرآة العقول ذيل روايت عمر بن حنظله در اصول كافي مي گويد: بعضي از علماء اشكال مي كند به روايت عمر بن حنظله كه دلالت بر نصب نمي كند. اشكالات قوي اي هم دارد كه من يك وقتي فكر مي كردم اين اشكالات بايد از مرحوم ملاصدرا باشد چون روح فلسفي هم دارد و خيلي قوي است. بعدها ديدم گفته اند از میرزا رفیعا است. خيلي مهم است چهارصد سال قبل اشکالاتی کرده است که انصافاً هم دقيق است، شايد الان هم چنین اشکالاتی نكردند. مرحوم مجلسي (ره) هم سعي مي كند جواب بدهد، جواب هاي ايشان هم بعضي هايش واضح نيست، بعضي هم كاملا مجمل است. علي اي حال اين بحث را می بایست از نظر علمي با زيربناهاي علمي خودش انجام بدهيم.
📚جلسه با هم اندیشی فقه حکومتی
🏠@feghhevelaee
💠 سه الگوی روشی در تفقه
به طور کلی سه کلان الگوی روشی در بررسی و تحلیل موضوعات وجود دارد:
1. روش انتزاعی و انفرادی
2. روش مجموعه نگر و نظام مند (سیستمی)
3. روش تکاملی و فرایندی.
این سه الگوی پایه در مطالعه و بررسی هر مساله، به نتایج متفاوتی منتهی می شود که می تواند دیدگاه ها و پیشنهادات مختلف روشی را دسته بندی کرده، آنها را مقایسه پذیر نماید و اختلاف و تمایز آنها را روشن سازد.
1. روش انتزاعی و انفرادی
روش انتزاعی، موضوع را فارغ از روابط و نسبت هایش مورد دقت قرار داده و توصیف می کند. در این روش که با یک نحوه ذات نگری تناسب دارد، موضوعات به صورت مستقل از یکدیگر مورد توجه و مطالعه قرار می گیرد، به گونه ای که هویت و آثار هریک از موضوعات به درون و ذات آنها بازگشت دارد و تأثیرات موضوعات بر یکدیگر عارضی و متأخر از مرتبه ذات آنهاست. این روش با مقیاس فردی از مساله تناسب دارد به نحوی که مجموعه ها را نیز به ذوات افراد منحل کرده و وحدت و ترکیب آنها را اعتباری و صوری تحلیل می کند.
2. روش مجموعه نگر و نظام مند
روش مجموعه نگر سعی دارد با نگاه کلان به موضوع، روابط و نسبت های موضوع را ملاحظه کرده و موضوع را در نظام شامل و مشمول آن شناسایی کند و از این طریق به تصویری نظام مند از مجموعه موضوعات دست یابد. طبق این روش، هریک از عناصر، عضوی از یک مجموعه شامل هستند که عناصر مختلف به نحو ترکیبی شکل گرفته اند، به گونه ای که در یکدیگر تأثیر و تأثر دارند. بر این اساس مطالعه و ملاحظه یک عنصر به تنهایی و مستقل از دیگر عناصر، ناقص بوده و ملاحظه روابط و نسبت ها ضروری است.
3. روش تکاملی و فرایندی
روش تکاملی از مقیاس و منظر «تکامل و توسعه» به موضوع می نگرد که علاوه بر مجموعه نگری، تغییر و حرکت را نیز لحاظ می کند. در این صورت موضوع را به صورت یک مجموعه مرکبِ در حال تغییر در نظر می گیرد و از فرایند تغییر و تحول آن مجموعه برای هدایت آن به سمت نقطه مطلوب سخن می گوید. از این منظر، نظام را نمی بایست ساکن و ایستا فرض کرد بلکه تعین موضوعات و ترکیب آنها در نظام، متغیر و متحول است و لذا یک سیر و فرایند حرکتی پیدا می کند. در این صورت مدیریت این تغییر و تحولات و راهبری حرکت در مسیر نیل به مقصد مطلوب اهمیت دارد که از طریق تصرف در نظام موجود صورت می پذیرد. این تصرف می بایست مبتنی بر محاسبات پیچیده ای باشد که تمام شرایط درونی و محیطی نظام را لحاظ کرده و متناسب با آن برنامه حرکت نظام را عرضه کند. برنامه حرکت موجب می شود که نظام در مسیر نیل به اهداف مورد نظر و وصول به مقصد مطلوب دائماً بهینه سازی شده و در هر مرحله تعیّن جدیدی پیدا کند. بنابراین در روش مجموعه نگر، عنصر «روابط و نسبت ها» و در روش تکاملی، عنصر «حرکت و تغییر» محوریت پیدا می کند.
🏠@feghhevelaee
سماحة السيد كاظم بن علي بن جليل بن إبراهيم الحسيني الحائري (١٣٥٧هجرية/١٩٣٨ميلادية) رعاه الله تعالى ، يتنحى اليوم الإثنين ١ صفر ١٤٤٤ هجرية عن مرجعية التقليد والإفتاء نتيجة تقدمه بالعمر وإبتلائه بكثرة الأمراض ، حفظه الله تعالى .
💠فقه سرپرستی
🔸 یحیی عبدالهی
«فقه» عبارت است از «دانش استنباط معارف از منابع دین با پیروی از منطق حجیت». اما «فقهِ» موجود به دلیل بستر تاریخی تکوین و تکامل خود که در دوران انزوای شیعه از مناسبات حکومتی تولد و رشد یافته، بر مدار «مقیاس فردی» شکل گرفته است و سعی دارد احکام تکلیفی «آحاد مکلفین» را استنباط کند. امروزه با تحقق حکومت دینی و ضرورت حضور «دین» در صحنه «مدیریت اجتماعی»، تفقه دینی نیز می بایست سرپرستی و هدایت شئون مختلف جامعه را بر عهده گیرد که این امر، تنها از طریق «نظام معرفت دینی» امکان پذیر است. به بیان دیگر «هدایت و سرپرستی دینی» بر جامعه در گرو دستیابی به علوم و دانش های دینی است که در مجموع، «عقلانیت اجتماعی» را سامان می دهد. «نظام معرفت بشری» نیز آنگاه دینی خواهد شد که ذیل چتر «ولایت دینی» قرار گیرد و حوزه های مختلف معرفت های بشری با محوریت «معرفت های دینی» بازتعریف شوند.
«منطق حجیت» می بایست از طریق «معرفت های دینی»، بر کل معرفت های بشری سریان پیدا کند و همه دانش ها و معرفت ها به حجیت برسند. بنابراین «فقه مطلوب و بالنده» می¬بایست هسته مرکزی «منظومه معرفت بشری» را مستند به کتاب و سنت ارائه دهد و در گام بعد، این معرفت های دینی در لایه «علوم و دانش¬ها» امتداد یابد و در حلقه سوم نیز به «مدل ها و برنامه های اجرایی» در صحنه مدیریت اجتماعی فراوری شوند.
به بیان دیگر، اگر «دین» را جریان هدایت و ولایت الهی بدانیم و دامنه آن را تمام شئون فردی و اجتماعی انسان به حساب آوریم، «جامعه ایمانی» با حاکمیت ولایت الهی بر سه لایه «تفقه، علوم و دانش¬ها، مدل و برنامه¬های اجرایی» در جامعه محقق خواهد شد. در نتیجه، منظومه معرفتی منسجمی بدست خواهد آمد که آهنگ پرستش و عبودیت الهی بر تمامی آن گسترده شده باشد. در اینصورت «فقه» که در کانون هدایت گر این نظام معرفت بشری جای دارد، «حجیت» را در تار و پود این نظام معرفتی تسری خواهد داد. اگر بپذیریم که «الاسلام هو الحکومه» و «الاسلام یقود الحیاه»، «تفقه دینی» می بایست نبض تحولات اجتماعی را در دست بگیرد و به جای صرفاً «پاسخ گویی به مسائل مستحدثه»، به حضور «فعال و حادثه ساز» در صحنه اجتماعی و بین المللی مبدل گردد، به جای «همگامی با تحولات زمانه»، زمانه را با خود همگام سازد، و در یک جمله؛ «فقه»، مهندسی حیات بشری و منظومه معرفتی را برعهده خواهد گرفت.
🏠@feghhevelaee