#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#بصیرت
وقتی مرا در روضه دعوت میکند زهرا
یعنی کریمانه کرامت میکند زهرا
بیش از پدرمادر محبت میکند زهرا
از نان شب خرج رعیت میکند زهرا
تفسیر ناب آیه های هل اتی یعنی...
لطف بدون منت و بی انتها یعنی...
پیراهنش در دست خالی گدا یعنی ...
شام زفافش هم عنایت میکند زهرا
غم می زداید از دل سائل به یک لبخند
با دست و دل بازی گدا را میکند خرسند
یک روز نان سفره و یک روز گردن بند
همواره لطف بی نهایت میکند زهرا
هرکس مقیم خانه اش شد اهل ایمان شد
مقداد شد میثم شد و عمار و سلمان شد
از برکتش حتی یهودی هم مسلمان شد
چادر نمازش هم هدایت میکند زهرا
زهرا تر از زهرا ندارد عالم ایجاد
آیات قرآن از مقاماتش خبر میداد
جانم به این عفت که نزد کور مادرزاد
حجب و حجابش را رعایت میکند زهرا
توحید دارد میچکد از سقف ایوانش
اعجاز بیرون میزند از مطبخ نانش
زهرا که جای خود بگویم از کنیزانش ...
فضهش پیمبرگونه صحبت میکند زهرا
چیزی نمیخواهد در این دنیا برای خود
فیضی دهد همسایه را با ربنای خود
پهلویش آزرده ست اما با خدای خود
هرشب سر سجاده خلوت میکند زهرا
یک عمر در کنج دلش یاد علی دارد
تصمیم بر یاری و امداد علی دارد
لحظه به لحظه بر لبش ناد علی دارد
با ذکر مولایش عبادت میکند زهرا
با اینکه خلقت را برای او بنا کردند
از عالم هستی حسابش را جدا کردند
هر سیزده معصوم بر او اقتدا کردند
پس بر امامان هم امامت میکند زهرا
از خون که رنگین شد زمین دیگر زمان فهمید
از شور و شوق فاطمیون بی گمان فهمید
از حلقه ی دار "نمر" ها میتوان فهمید
دارد که بر دلها حکومت میکند زهرا
دنیا اسیر عشق پاکش بیشتر ایران
محبوب زهرا میشود از هر نظر ایران
دیروز در شهر نبی امروز در ایران
سید علی ها را حمایت میکند زهرا
یا قهر و آتش یا دگر تسلیم یعنی چه ؟
در پای طاغوت زمان تعظیم یعنی چه؟
در ریسمان ذلت و تحریم یعنی چه ؟
تفسیر صبر و استقامت میکند زهرا
از هرم آتش صورت پروانه میسوزد
در پیش چشم کودکان کاشانه میسوزد
چون شمع ذره ذره مرد خانه میسوزد
اما صبوری در مصیبت میکند زهرا
وقتی که دل را میدهد در دست دلبر هم...
در پای عهدش میگذارد تا ابد سر هم...
با صاحب و مولای خود یکبار دیگر هم...
بین در و دیوار بیعت میکند زهرا
پا را که داخل میگذارد از در مسجد
از ترس میلرزد به خود سرتاسر مسجد
محو کلام آتشین اش منبر مسجد
با خطبه ای غرا قیامت میکند زهرا
بوی شهادت میرسد از لحن سوگندش
"لبیک یا حیدر" نوشته روی سربندش
جان علی را میخرد با جان فرزندش
از هستی اش خرج ولایت میکند زهرا
با صورت نیلی و با چشمان کم سویش
با سینه ی آزرده و با زخم بازویش
با لاله های بسترش با درد پهلویش
از غربت مولا روایت میکند زهرا
هرشب سراغ از مهبط مسمار میگیرد
از پا می افتد , پهلویش هر بار میگیرد
وقتی کمک از شانه ی دیوار میگیرد
یعنی که به سختی حرکت میکند زهرا
از تندی شلاق بی احساس بی دین نه
از بی حیایی غلاف تیغ بدبین نه
از چشم شور و پای شوم و دست سنگین نه
از درد تنهایی شکایت میکند زهرا
اشک مرا پای شب مهتاب بگذارید
تابوت را در گوشه ی سرداب بگذارید
نزد حسینم نیمه شبها آب بگذارید
این روزها دارد وصیت میکند زهرا
همچون پرستویی که بالش گشته آزرده
مانند سرو سیلی از باد خزان خورده
مثل گلی پرپر شبیه یاس پژمرده
در عرش بابا را زیارت میکند زهرا
فردای محشر باز محشر میشود قطعا
مادر می آید دیدنی تر میشود قطعا
با لطف او یک طور دیگر میشود قطعا
از ما گنهکاران شفاعت میکند زهرا
خسران زده در کوله بارش در ندارد که
در روز رستاخیز دست پُر ندارد که
هرچه بگوید فاطمه رد خور ندارد که
نزد خدا از ما ضمانت میکند زهرا
هم سینه زن هم گریه کن هم روضه خوانش را
هم چای ریز بی ریا و بی نشانش را
تا دوستان دوستان دوستانش را
با دست خود راهی جنت میکند زهرا
شاعر: #علیرضا_خاکساری
© ایتا 👇👇👇
eitaa.com/marsieh_madh
واتساپ 👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/EhSsbSY3q0OIv7AFeSbDQQ
#حضرت_زهرا_س_شهادت
یاس ها با افتخار از بودنش دم می زدند
روی زخم غربتش با بوسه مرهم می زدند
کوچه دلگیر از غم نامردمی ها گریه کرد
لحظه هایی که لگد بر یاس خاتم می زدند
کاش باران میزد آنجا آتشی بر پا نبود
آن دمی که شعله بر جسمی مکرم میزدند
میخ شد خاری به پهلوی گلی از جنس نور
در میان ضربه هایی که دمادم می زدند
قدسیان از حجم این غم در تلاطم های درد
هم صدای نی،نوای درد و ماتم می زدند
در غروبی شیشه عطری سرش گم میشد و
عاشقان بر جان خود عطر محرم میزدند
شاعر: #راضیه_کارگر_برزی
#هدف_نشر_فضائل_اهل_بیت
© اشعار آیینی #حسینیه 👇👇👇
@marsieh_madh ✋🇮🇷
#حماسه_ی_نهم_دی_ماه
#حاج_قاسم_سلیمانی
#شهدای_امنیت #بصیرت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
شرّ شروع فتنه ها را خطّ پایانیم
قدر وجود امنیت را خوب می دانیم
این خیمه صاحب دارد این خانه بهشت ماست
سایه نشین لطف خورشید خراسانیم
روز نُه دی سیلی محکم به دشمن بود
ما برق شمشیر خدا بر فرق شیطانیم
ما اهل کوفه نیستیم ، عشق علی داریم
هیهات اگر یک لحظه از او رو بگردانیم
زخم اُحُد ، یا نهروان ، یا شورش صفّین
از فتنه آگاهیم چون تاریخ می خوانیم
حتی اگر باشیم در شعب ابی طالب
تحریم هم باشیم ، ما لبریز ایمانیم
نور ولایت عامل وحدت شده ما را
پروانه هایی گرد این شمع شبستانیم
فرمود : در راه خدا ثابت قدم باشید
ما پیرو اندیشه ی پیر جمارانیم
ما روز اول با علی قالوا بلی گفتیم
گفتیم که تا روز آخر با تو می مانیم
اهل جهادیم و به رنگ لاله ی سرخیم
با حاج قاسم جانفدای عشق ایرانیم
آرام اگر که کودکان شهر می خوابند
مدیون بیداری چشمان شهیدانیم
امروز هر کس بی بصیرت بود بازنده ست
پیروز این جنگیم وقتی مرد میدانیم
از نسل سلمانیم یعنی فاطمی هستیم
در جنگ ِ با کفّار ، با هر نامسلمانیم
از یاد ما هرگز نخواهد رفت آن کوچه
این روزها با ذکر یا زهرا پریشانیم
زهرای مرضیه میان آن در و دیوار
از داغ مادر چند قرنی هست گریانیم
مهدی زهرا می رسد اسلام پیروز است
ما انتقام فاطمه از کُفر بستانیم
ما حیدری هستیم عشق کربلا داریم
مامور بر صبریم یاران حسن جانیم
وقتی میان روضه خوانی ابر دلتنگیم
با نام محزون حسین انگار بارانیم
گودال افتاده ولی پرچم نیفتاده
باید به پای شاه بی سر ، سر بیفشانیم
ما جبهه های عشق را با چشم خود دیدیم
جامانده ایم از وصل یاران ، غرق هجرانیم
امّیدواریم از تبار فاطمی باشیم
سربازهای فاطمه مشتاق فرمانیم
ما هر چه داریم از دعای آخر زهراست
ایرانم ، ایران عزیزم کشور زهراست
شاعر: #اسماعیل_شبرنگ
#هدف_نشر_فضائل_اهل_بیت
© اشعار آیینی #حسینیه 👇👇👇
@marsieh_madh ✋🇮🇷
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
این شهرِ بیوفا به علی مَرحمت نداشت
این داغدیده را نظرِ تسلیت نداشت
ای روزگار! قبل جسارت به فاطمه
قُنفذ در این حکومت غاصب سِمَت نداشت*
دیوارهای سنگی کوچه که جای خود
دیوار خانه نیز به من معرفت نداشت
عالَم کنار من همه در امنیت ولی
زهرا درون خانهی من امنیت نداشت
مسمار، در مقابل و دیوار پشتِ سر
راهِ نجات، همسرم از هر جهت نداشت
یکبار هم برای شفایش دعا نکرد
او بعد کوچه آرزوی عافیت نداشت
او را نبی به دست گرفت و به عرش بُرد
زیرا برای دفن، زمین ظرفیت نداشت
✍ #علی_ذوالقدر
*خلیفه دوم در زمان خلافتش، قُنفذ بن عُمير بن جُدعان تيمي را به عنوان کارگزار و والی مکه قرار داد.
📚انساب الاشراف بلاذری، ج10، ص155
@marsieh_madh
#امیرالمومنین_ع_غربت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س
جگرم خون و دلم سر به گریبان علیست
صبح هم در نظرم شام غریبان علیست
گرچه با چاه کند دردِ دل خود ابراز
چاه هم بیخبر از غُصهی پنهان علیست
سند غربت مولاست رخ نیلیِ من
سند غربت من، سینهی سوزان علیست
بارها دشمن اگر آید و دستم شکند
دست بشکستهی من باز به دامان علیست
کافران! در حرم وحی نیارید هجوم
به خدا قصد شما حمله به قرآن علیست
اهل یثرب! ز چه از گریهی من خسته شدید؟
دو سه روز دگری فاطمه مهمان علیست
درِ آتشزده و نالهی مظلومی من
سند مستند سوختنِ جان علیست
رفتم اما جگرم بهر علی میسوزد
به خدا خانهی بیفاطمه زندان علیست
دارم امید که در حشر پریشان نشود
حال آن سوختهجانی که پریشان علیست
داده تاریخ به هر عصر، گواهی "میثم"
کز ازل صبر و رضا پایهی ایمان علیست
✍استاد #غلامرضا_سازگار
@marsieh_madh
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#فاطمیه
نیازی نیست روضه سر بیاید
نباید روضهخوان دیگر بیاید
برای گریه، این ایّام کافیست
فقط گاهی صدای "در" بیاید
✍ #محمد_میرزایی
↳ @marsieh_madh
#امیرالمومنین_ع_مدح
#امیرالمومنین_ع_غربت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
علی که بی گل رویش، جهان قوام نداشت
بدون پرتو او، روشنی دوام نداشت
اگر به حرمت این خانهزادِ کعبه نبود
سحاب رحمت حق، بارش مدام نداشت
سوادِ چشم علی را، اگر نمیبوسید
به راستی حَجَرُالاَسوَد استلام نداشت
قسم به عشق و محبّت، پس از رسول خدا
وجود هیچکس اینقدر فیض عام نداشت
علی، مقیم حرمخانهی صبوری بود
که داشت منزلت و دَعوِی مقام نداشت
اگرچه دست کریمش پناه مردم بود
و هیچ روز نشد شب، که بار عام نداشت
چشیده بود علی، طعم تنگدستی را
که غیر نان و نمک سفرهاش طعام نداشت
اگرچه بود زره، بر تن علی بیپشت
اگرچه تیغۀ شمشیر او، نیام نداشت
به بردباری این بتشکن، مدینه گریست
که داشت قدرت و تصمیم انتقام نداشت
اگرچه باز نکردند لب به پاسخ او
علی، مضایقه از گفتن سلام نداشت
علی، عدالتِ مظلوم بود و تنها ماند
دریغ، امّت او شرم از آن امام نداشت
به باغ وحی جسارت نمود گلچینی
که از مروّت و مردی نشان و نام نداشت
شکست حُرمت و گم شد قِداسَتِ حَرَمی
که قدر و قُرب، کم از مسجدالحرام نداشت
شدند آتش و پروانه آشنا، روزی
که شمع سوخت ولی فرصت تمام نداشت
کسی وصیّت او را نخواند یا نشنید
که آفرین به بلندای آن پیام نداشت
* *
تو آرزوی علی بودی ای گل یاسین!
دریغ و درد که این آرزو دوام نداشت
حضور فصل خزان را به چشم خود دیدی
که با تو فاصله بیش از سه چار گام نداشت
در آن فضای غمانگیز، فضّه شاهد بود
که غنچه طاقت غوغا و ازدحام نداشت
چرا کنار تو، نشکفته پرپرش کردند
مگر شکوفهی آن باغ احترام نداشت؟
«شفق» نشست به خون تا همیشه وقتی دید
«نماز نافله خواندی ولی قیام نداشت»
✍استاد #محمدجواد_غفورزاده
📝
@marsieh_madh
#حضرت_زهرا_س_شهادت
دلم گرفته چه گویم چه کرده با ما، در
چه شکوه ها که نمودست مادرم با،در
دربهشت برین، درب جنت الاعلی
دری که بود فرا روی عرش اعلا، در
دری که روح الامین پاسبان آن در بود
همان که داشت تعلق به بیت مولا، در
دری که سوخته از کینه ی اراذل ها
چه گویمت که چه ها کرده شعله ها با ، در
دری که سوخت و گوئی تمام هستی سوخت
از این غمی که بسوزاند قلب ما را ، در
چهل شقی حرامی ز بسکه ضربه زدند
رود که تا به در آید دگر ز لولا ، در
فرشته در پس در بود و در اگر افتاد
نداشت تاب ستادن به روی پا را ،در
نفس نفس زدنش را شنید دیو و هدف
گرفته، آه چه شد؟ میخ، سینه، حورا، در
امان ز ضربه ی آخر ، امان ز وقتیکه
فتاد همره مسمار روی زهرا ، در
دل زمین و زمان کائنات و موجودات
از این مصیبت عظمی شکست حتّی، در
نوای فضه خُذینی شنید و فضه دوید
رسید پشت در و دید کرده غوغا ، در
شکسته پهلوی زهرا و سینه اش پر خون
ز کینه کرده چه با دُخت پاک طاها، در
شکست پهلو و شد سقط محسنش آن جا
ز کین قوم دغا، بود شاهد آن جا ، در
دلم شکست از آن بیشتر زمانیکه
بدید زینب و با ناله گفت بابا ، در
من و برادر و خواهر ،پدر ، شکسته دلیم
دلی که سوخته در ماتم جوان ، مادر
علی به صوت حزین روضه خواند و مینالید
میان روضه بگفتا چه کرده با ما ، در
به جرم اینکه فقط یاور علی بوده ست
رسید هر که بر او، لطمه زد نه تنها در
چگونه شرح دهم داغِ کوچه و سیلی
ز ضربه های غلاف و ... نگویم الّا ، در
#جواد_کریم_زاده
📝 #حسینیه | عضو شوید👇
↳ @marsieh_madh