eitaa logo
حسینیه (اشعار آیینی و مراثی اهل بیت)
1.1هزار دنبال‌کننده
794 عکس
544 ویدیو
7 فایل
هدف ؛ انتشار اشعار،مدایح و مراثی اهل‌بیت علیه السلام مکتوب،شنیداری و دیداری باشد که مورد قبول حضرت زهرا سلام الله علیها قرار گیرد هزینه استفاده #صلوات دوستان #شاعر اشعار زیبای خودتان را جهت ارائه در کانال ارسال کنید به ادمین کانال @Alirezanikoo_m
مشاهده در ایتا
دانلود
لاله ها پژمرد و بلبل را دگر آوا نبود هیچ کس در باغ مثل باغبان تنها نبود یک مدینه دشمن و یک خانه ی بی فاطمه بانوی آن خانه کس جز زینب کبری نبود روی سیلی خورده ی زهرا شهادت می دهد از علی مظلوم تر مردی در این دنیا نبود نیست جایز خانه ی کفار را آتش زدن ای مسلمانان! مسلمان بود زهرا یا نبود!؟ ای جنایت کار! ای بیدادگر! رویت سیاه اجر و پاداش رسالت کشتن زهرا نبود مصطفی از تو مودت خواست تو سیلی زدی بی حیا! سیلی زدن اجر ذوی القربی نبود ریخت دشمن بر سر زهرا ولایت را ببین بارها از پا فتاد و غافل از مولا نبود من نمی گویم چه شد گویند در چشم علی سیل دشمن بود پیدا فاطمه پیدا نبود ای مدینه! آتش غیرت چرا آبت نکرد؟ جای ناموس خدا در دامن صحرا نبود آنچه بر آل علی در کربلا یکسر گذشت در سقیفه اتفاق افتاد عاشورا نبود @marsieh_madh
نگاه رحمتت بر ماست؛ می‌دانم که می‌آیی ز اشک دوستان پیداست؛ می‌دانم که می‌آیی گذشته چارده قرن و هنوز ای یوسف زهرا تو تنها و علی تنهاست می‌دانم که می‌آیی به گوش شیعه از پشتِ در آتش‌زده گویی صدای نالۀ زهراست می‌دانم که می‌آیی به یاد کربلا، کرب و بلا شد عالم امکان زمان، هر روز عاشوراست، می‌دانم که می‌آیی هنوز آیات قرآن از لب جدّت به نوک نی به گوش زینب کبراست، می‌دانم که می‌آیی به یاد آب‌ آب تشنگان، چشم محبانت ز اشک و خون دل دریاست، می‌دانم که می‌آیی هنوز آن زخم پیکانی که بر چشم عمویت خورد به چشم خون‌فشان ماست می‌دانم که می‌آیی تماشای خیالیِّ سر اصغر به نوک نی شرار آتش دل‌هاست می‌دانم که می‌آیی به خون پاک مظلومانِ عالم می‌خورم سوگند که مهدی مصلح دنیاست می‌دانم که می‌آیی اگر چه غایبی «میثم» به چشم خویش می‌بیند لوای دولتت برپاست می‌دانم که می‌آیی @marsieh_madh
بیا تا کی نهادی سر به صحرا، یا اباصالح بتاب ای آفتاب عالم آرا، یا اباصالح صدای غربت مولا ز چاه کوفه می‌آید علی تنهاست ای تنهای تنها، یا اباصالح بیا ای وارث حیدر که زخم پهلوی زهرا به شمشیر تو می‌گردد مداوا، یا اباصالح چرا مخفی‌ست قبر فاطمه در شهر پیغمبر بیا و پرده از این راز بگشا، یا اباصالح در و دیوار بیت وحی گوید با تو پیوسته که اینجا مادرت افتاد از پا، یا اباصالح بیا از قنفذ کافر غلاف تیغ را بستان که جایش مانده بر بازوی زهرا، یااباصالح میان دشمنان نقش زمین شد مادرت زهرا بگو آن دم چه حالی داشت مولا، یا اباصالح ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @marsieh_madh
ای بــه بنیــن تــو درود همـه فاطمـه یا فاطمـه یا فاطمـه بانوی دین، مظهر عشق و وفا ام بنین، مادر صدق و صفا بــاغ گــل یــاس سـلام علیک مـــادر عبــاس ســلام عـلیک سفرهء جود و کرمت با حسین اذن دخـول حــرمت یا حسین فـــاطمه دوم حیــدر شــدی مادر یک ماه و سه اختر شدی ماه تو از ماه فلک خوبتر پیش علی از همه محبوب تر ستارگانت همه خورشید نور چشم بد از جمالشان باد دور جز تو کـه بـر شیـرخدا شیـر زاد؟ جز تو کـه بـر شیـر علی شیر داد؟ جز تو که در کرب و بلای حسین چـار پسـر کــرده فـدای حسین ای به علی پس از وفات بتول همچو خدیجه در سرای رسول تو گفته ای، ای گل باغ عفاف با پسر فاطمه شام زفاف کی همه جا چشم و چراغ همه منم کنیز مادرت فاطمه... تو بانوی بیت ولی گشته ای دور حسین ابن علی گشته ای تا که در آن بیت مقرّب شدی از دل و جان عاشق زینب شدی حق به تو یک بهشت احساس داد دسته گلی به نام عبّاس داد سزد که ناموس خدا خوانمت مادر کلّ شهدا خوانمت معرفتت زبانزد عالم است مدحت عالم به ثنایت کم است در بغلت بود گل یاس تو یعنی قندانۀ عبّاس تو بود چو خورشید رخش منجلی خواستی اش دهی به دست علی مشام تو شنید بوی حسین چشم تو افتاد به روی حسین فدایی خون خدا خواندی اش دور سر حسین گرداندی اش... دلم گرفته ذکر امّن یجیب زیارت مدینه ام کن نصیب که گریم از برای تو در بقیع به یاد گریه های تو در بقیع بقیع از اشک تو آمد به جوش صدای گریۀ تو آید بگوش کرده به داغ چار فرزند صبر کشیده ای چهار تصویر قبر اشک مصیبت ز بصر ریختی به یادشان خون جگر ریختی چشم تو از بس که فراوان گریست به گریۀ تو چشم مروان گریست تو نالۀ وا ولدا می زدی اهل مدینه را صدا می زدی بدین سخن فکند آهت طنین که کس نگوید به من امّ البنین چار گلم به تیغ پرپر شدند چار مهم به خون شناور شدند امّ بنین باغ گل یاس داشت دسته گلی سرخ چو عبّاس داشت ای ثمر دل گل احساس من ساقی اهل بیت عبّاس من شنیده ام دست تو از تن زدند به فرق تو عمود آهن زدند شنیده ام تا تنت از هم گسست پشت حسین ابن علی هم شکست شنیده ام که جای من فاطمه به دیدنت آمده در علقمه شنیده ام شعله به خشمت زدند شنیده ام تیر به چشمت زدند شنیده ام سکینه بی تاب بود به خیمه ها منتظر آب بود شنیده ام که دشمنان صف زدند کنار جسم بی سرت کف زدند شنیده ام که شد ز شمشیر تیز پیکر تو چو برگ گل ریز ریز گریه کنم روز و شب ای نور عین بر تو نه بلکه در عزای حسین تو در مدینه مادری داشتی مادر خونین جگری داشتی اگر که پاره پاره شد پیکرت بود به دامان برادر سرت حسین فاطمه برادر نداشت کشته شد و مثل تو مادر نداشت.... چـار پســر دادی و زیــن افتخــار شــد حــرم چــار امــامت مــزار پــاسخ آن وفــا و احســاس تــو فاطمــه شــد مــادر عبـاس تــو تو را فراق اشجع النّاس کشت داغ حسین و داغ عبّاس کشت گریهء تو به جز عبادت نبود وفات تو غیر شهادت نبود جز غم و اندوه و فغانت نبود حیف که آن چار جوانت نبود تا که بگریند برایت همه فاطمه یا فاطمه یا فاطمه چـار پسـر داشتـی ای جـان پاک رفـت غریبانــه تنـت زیـر خـاک دگر تنت دفن نشد شبانه تنت نداشت جای تازیانه بـر در بیـت تـو شـرارت نشد بر گل روی تـو جسـارت نشد ضربــه بـه بـازوت نزد هیچکس لگــد بـه پهلـوت نـزد هیچکس.... گلچین و تلفیق دو مثنوی @marsieh_madh
ای از غم تو بر جگر سنگ، شراره وی در همه‌ی عمر، ستم‌دیده هماره سنگینی اندوه تو از کوه فزون‌تر غم‌های فراوان تو بیرون ز شماره تو آیه تطهیری و دشمن به چه جرأت با جام میِ خود به سویت کرده اشاره از هجر تو باید کمر کوه شود خم جایی که گریبان ولایت شده پاره سوزد جگرم بر تو که با پای پیاده همراه عدو رفتی و او بود سواره از تیغ زبان زخم فراوان به دلت بود کز زهر ز پا تا به سرت سوخت دوباره فوجی پی آزار دلت دست گشودند قومی ز دفاع تو گرفتند کناره «میثم» دگر از این غم جانسوز نگویی کز نوک قلم جای سخن ریخت شراره ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @marsieh_madh
امشب شب عید است همه گل بفشانید خود را به در بیت ولایت برسانید از دست رضا عیدی خود را بستانید این بیت بخوانید بخوانید بخوانید انـوار الهی بـه فضا باد مبارک میلاد جواد‌ بن رضا باد مبارک ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺩﻳﮕﺮ ﻳﺎ ﻛﻌﺒﻪ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺑﺮ ﺣﻴﺪﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﻳﺎ ﺍﺯ ﺣﺴﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﻋﻴﺎﻥ ﻣﻨﻈﺮ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺩﺳﺖ ﺭﺿﺎ ﻛﻮﺛﺮ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺸﺮﻱ ﻛﻪ ﺩﻝ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻫﻤﻪ ﺷﺎﺩ ﺍﺳﺖ ﺍﻳﻦ ﻣﮋﺩﻩ ﺑﮕﻮﺋﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﻴﻠﺎﺩ ﺟﻮﺍﺩ ﺍﺳﺖ ﺍﻱ ﺑﺤﺮ ﺗﺠﻠّﻲ ﮔﻬﺮﺕ ﺑﺎﺩ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﺍﻱ ﺷﺎﺧﻪ ﻱ ﻃﻮﺑﻲ ﺛﻤﺮﺕ ﺑﺎﺩ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﺍﻱ ﺷﻤﺲ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻗﻤﺮﺕ ﺑﺎﺩ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﻣﻴﻠﺎﺩ ﮔﺮﺍﻣﻲ ﭘﺴﺮﺕ ﺑﺎﺩ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﺍﻳﻦ ﻗﺒﻠﻪ ﻱ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺳﺖ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺳﺖ ﺍﻟﺤﻖ ﻛﻪ ﺟﻮﺍﺩ ﺍﺳﺖ ﺟﻮﺍﺩ ﺍﺳﺖ ﺟﻮﺍﺩ ﺍﺳﺖ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺍﺯﻟﺖ ﻧﺎﻡ ﺩﻝ ﺁﺭﺍﻱ ﻣﺤﻤﺪ ﻭﻱ ﺁﻳﻨﻪ ﻱ ﻃﻠﻌﺖ ﺯﻳﺒﺎﻱ ﻣﺤﻤﺪ ﺳﺮ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻗﺪﻭﻡ ﺗﻮ ﺳﺮﺍﭘﺎﻱ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻮﺳﻴﺪﻩ ﭘﺪﺭ ﺭﻭﻱ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺟﺎﻱ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺯ ﺟﻮﺩ ﺗﻮ ﻳﺎ ﻓﻀﻞ ﺗﻮ ﻳﺎ ﻋﻠﻢ ﺗﻮ ﮔﻮﻳﻢ ﻭﺯ ﺧﻠﻖ ﺗﻮ ﻳﺎ ﺧﻮﻱ ﺗﻮ ﻳﺎ ﺣﻠﻢ ﺗﻮ ﮔﻮﻳﻢ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺍﻭﺻﺎﻑ ﺧﺪﺍﻳﻲ ﺯ ﺧﺪﺍﻳﺖ ﺩﺭ ﺣﻴﺮﺗﻢ ﺁﺧﺮ ﭼﻪ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺑﻪ ﺛﻨﺎﻳﺖ ﮔﻮﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﻛﻪ ﺑﺮﻳﺰﻧﺪ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺖ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﭘﺪﺭ: ﺍﻱ ﭘﺪﺭﻡ ﺑﺎﺩ ﻓﺪﺍﻳﺖ ﺗﻮ ﻣﺼﺤﻒ ﺯﻫﺮﺍﻳﻲ ﻭ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺿﺎﻳﻲ ﺗﻮ ﺭﻭﺡ ﺭﺿﺎ ﻗﻠﺐ ﺭﺿﺎ ﺟﺎﻥ ﺭﺿﺎﻳﻲ ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﻋﻄﺎ ﻭ ﻛﺮﻡ ﻭ ﻟﻄﻒ ﺧﺪﺍﻳﻲ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺩﻭ ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﻋﻘﺪﻩ ﮔﺸﺎﻳﻲ ﺗﻮ ﺣﺞ ﻭ ﺗﻮ ﻣﻴﻘﺎﺕ ﺗﻮ ﻣﺮﻭﻩ ﺗﻮ ﺻﻔﺎﻳﻲ ﻣﺎ ﺟﻤﻠﻪ ﮔﺪﺍ ﻭ ﺗﻮ ﺟﻮﺍﺩ ﺍﺑﻦ ﺍﻟﺮﺿﺎﻳﻲ ﺟﻮﺩ ﻭ ﻛﺮﻡ ﺍﺯ ﺗﻮﺳﺖ ﺗﻀﺮﻉ ﺻﻔﺖ ﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﺍ... ﮔﺪﺍﻳﻲ ﺩﺭﺕ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﻣﺎﺳﺖ @marsieh_madh
امشب بـه جهان آمـده پیغمبر دیگر؟ یا کعبه گرفته است به بر حیدر دیگر؟ یا از حسنین است عیـان منظر دیگر؟ دارد به سـرِ دست، رضـا کوثـر دیگر بُشری که دلِ آل محمّد همه شاد است این مژده بگوییـد کـه میلاد جواد است ای بحـر تجلـی گهـرت باد مبارک ای شاخۀ طوبـا ثمـرت بـاد مبارک ای شمس ولایت قمرت باد مبارک میـلاد گرامـی پسـرت بـاد مبارک این قبلۀ اربـات مـراد اسـت، مـراد است الحق که جواد است جواد است جواد است بــا مــاه بگوییـد چـراغ سحـر اسـت ایـن بـا مهـر بگویید کـه از مهـر، سـر است این طفـلش نتـوان گفت که خیرالبشر است این جانم به فدایش پسر است این پسر است این ما را به پسر بودن او فخر از آن است کو بعد پدر، رهبر خلق دوجهان است این است کز آغـاز خداونــد ستـودش این است که بگشود نبی لب به درودش این است که افتاد «کرامت» به سجودش این است که جود آمده مرهون وجودش جوشد ز کفش لطف و عنایات خدایی آرنـد به سویش همگان دست گدایی سرتا بـه قدم حسن خداوند جلیلش مـرآت جمـال نبـوی روی جمیلش زوّار حـرم آدم و نوح است و خلیلش مأمون شده در اوج شهی عبد ذلیلش این است که در محضر او زادۀ «اکثم» آورد چو یک کودک ناخوانده الف، کم این است همـان مخزن اسرار الهی وابستـه بــه علـم ازل نامتناهــی بی‌پرتو او علم سیاهی است سیاهی دارد خبر از ابر و هـوا و یم و ماهی کز معجزه‌اش هوش پرید از سر مأمون گویی که جدا روح شد از پیکر مأمون 'ای از ازلـت نــام دل‌آرای محمّد 'وی آینــۀ طلعـت زیبـای محمّد 'سرتا به قدوم تـو سراپـای محمّد 'بوسیده پدر روی تو را جای محمّد از جود تـو یا فضل تو یا علم تو گویم؟ وز خلق تو یا خوی تو یا حلم تو گویم؟ با این همه اوصاف خدایی ز خدایت در حیرتم آخر چه بگویم بـه ثنایت گوهر چه بوَد تا که بریزند بـه پایت؟ فرمـود پـدر: ای پــدرم بـاد فدایت! تو مصحـف زهرایی و قرآن رضایی تو روح رضا، قلب رضا، جان رضایی فردوس بَرد سجده به خـاک قدم تو رضوان شده پیوسته گـدای کـرم تو هنگام عطا ظرف وجود است کم تو حـجِّ حــرم الله، طـواف حــرم تـو از ما همـه درماندگی و عجز و گدایی از تو همه لطف و کرم و عقده‌گشایی بگـذار کـه سرگـرم هیاهـوی تو باشم تا جان به لبم هست، ثناگوی تو باشم باشد که فقط تشنه لبِ جوی تو باشم مولا کرمی کن که سگ کوی تو باشم آن روز که خلقت همه دامان تو گیرند زنجیر مرا دست غلامـان تـو گیرند تـو دسـت عطـا و کرم و لطف خدایی تو در دو جهان از همگان عقده‌گشایی تو حج و تو میقات، تو مروه، تو صفایی مـا جملـه گدا و تـو جواد ابن رضایی جود و کرم از توست، تضرع صفت ماست والله گـدایـی درت سلطـنت مــاست من میثم آلودۀ بی‌دست و زبانم در باغ بهار تو کم از برگ خزانم مگـذار برِ بـاد بـه کـوی دگرانم بگذار در اطراف گلت خار بمانم من با همه گفتم که جواد است امامم باشد که بخوانی زره لطف غلامم @marsieh_madh
دامن آلوده و بار گناه آورده‌ام گر چه آهی در بساطم نیست، آه آورده‌ام هر که بودم، هر که هستم، با کسی مربوط نیست بر امام مهربان خود پناه آورده‌ام هر که آرد تحفه‌ای در محضر مولای خود من دو دست خالی و کوه گناه آورده‌ام بر کبوترهای صحنت هدیه‌ی ناقابلی‌ست گندم اشکی که در این بارگاه آورده‌ام ناله‌ام در سینه، اشکم در بصر، سوزم به دل نامه‌ای چون دودِ آه خود، سیاه آورده‌ام ذرّه بودم، زائر شمس الشّموسم کرده‌اند قطره‌ای بودم به این دریا پناه آورده‌ام گر چه هستم قطره‌ای ناچیز، یک دریای اشک، هدیه بر مولای خود روحی فداه آورده‌ام هر فقیری هست دستِ خالی‌اش سرمایه‌اش من فقیرم، دست خالی را گواه آورده‌ام «میثما» مولا اگر پُرسد چه آوردی بگو سر به خاک زائرت از گردِ راه آورده‌ام ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @marsieh_madh
تنها نه به سویش شده فطرس متوسّل خلق دو جهان، دست به دامان حسین است 📝 | عضو شوید👇 ↳ @marsieh_madh
عید است و جهان روضه ی رضوان حسین است از عرش الی فرش، گلستان حسین است با گریه ی شوق نبی و حیدر و زهرا چشم همگان بر لب خندان حسین است تنها نه به سویش شده فطرس متوسّل خلق دو جهان دست به دامان حسین است ای خیل ملک حرمت او پاس بدارید کاین طایرِ پرسوخته، مهمان حسین است میلاد حسین آمده سر تا به قدم گوش زیرا که خداوند ثناخوان حسین است «فطرس» طلب عفو کن از یوسف زهرا العفو بگو، عفو به فرمان حسین است گمراه نگردید که مصباح هدایت تا روز جزا حُسنِ فروزان حسین است آدم نه فقط بر در او برد توسّل عالم به سر سفره ی احسان حسین است آزادگی و غیرت و ایثار و شجاعت این چار، الفبای دبستان حسین است با خون شهیدان بنویسید و بخوانید این بیت که سرلوحه ی دیوان حسین است سردادن و مهلت به ستمکار ندادن خط و هدف و مکتب و ایمان حسین است گر تشنه لبِ آب بقایید، بیایید سرچشمه ی آن در لبِ عطشان حسین است شیعه است که تا دامنه ی صبح قیامت با آتش دل شمع شبستان حسین است -- ای شیعه مکن بر دگران باز درِ دل این خانه ی آتش‌زده از آن حسین است خونی که از آن یافت جهان رنگ خدایی والله قسم خون جوانان حسین است تا صبح قیامت به سر نیزه عیان است هفتاد و دو آیه که ز قرآن حسین است بر گوهر اشکش نتوان یافت بهایی آن دیده که می‌گرید و گریان حسین است در معرکه ی عشق نگه کن که ببینی سرها همه چون گوی به چوگان حسین است اعجاز مسیحا کند از زخم تن خود هر کشته که افتاده به میدان حسین است حاشا که ز شمشیر ستمگر بهراسیم در سینه ی ما چاک گریبان حسین است هرگز نرود آبش با کفر به یک جو تا امت اسلام، مسلمان حسین است حق است اگر ناز فروشیم به فردوس زیرا دل ما روضه ی رضوان حسین است «میثم» اگر امروز ز قرآن خبری هست این از اثرِ فتح نمایان حسین است @marsieh_madh
مادر عباس! حیدر بهر حیدر زاده‌ای مرتضی شیرخدا، تو شیر حیدر زاده‌ای بهر ثارالله، ثارالله دیگر زاده‌ای یا علیِّ دیگر از بهر پیمبر زاده‌ای آسمانِ عصمتی، قرص قمر آورده‌ای بـر علی‌بن‌ابیطالـب پســر آورده‌ای آفتاب و ماه را در مشرق رویش ببین ذوالفقار حیدری در تیغ ابرویش ببین بازوی خیبر‌‌گشا پیدا به بازویش ببین صد قیامت را عیان در قد دلجویش ببین روحش از گهواره تا کرب و بلا پر می‌زند چشم‌هـایش حرف با ساقی کوثر می‌زند ساقی کوثر، علی، این ساقی کرب و بلاست نرگس چشمش خدایی، عاشق تیربلاست این نه یک نوزاد کوچک این نهنگ بحر لاست عضوعضو جسم از جان بهترش را این صلاست: من ز آغـوش پـدر پرواز کردم تا حسین با حسینم با حسینم با حسینم با حسین کربلا باغ شهادت، شاخۀ یاسش منم اشجع‌الناس است حیدر، اشجع‌الناسش منم فاطمه ام‌البنین نازد که عباسش منم هر که احساس حسینی دارد، احساسش منم چشم مـن در خردسـالی عاشق تیر است و بس شیر من در شیرخواری آب شمشیر است و بس دست من دست علی، دست خدای عالم است شیرِ شیرِ داورم، نام اسد بر من کم است زخم در راه خدا بر روی زخمم مرهم است پشت ثارالله با دست رشیدم محکم است از ولادت چنگ بر حبل‌المتینش می‌زنم آسمـان بـی‌ او بگردد، بر زمینش می‌زنم مادر از روز ولادت زاده ثاراللهی‌ام داده‌اند از شیرخواری درس خاطرخواهی‌ام کربلا دریایی از خون، من در آن چون ماهیَم بوسۀ پی در پی بابا دهد آگاهی‌ام بـوده در لالایــی ام‌البنیـن ایـن زمزمه جان عباسم به قربان حسین فاطمه عشق را از دامن گهواره تمرین کرده‌ام شیر مادر را به شوق مرگ شیرین کرده‌ام دست و فرق و چشم دادم، یاری دین کرده‌ام تا شهادت از امام خویش تمکین کرده‌ام هست زائـر جسـم صـدچـاک مـرا در علقمه هم محمّد هم علی هم مجتبی هم فاطمه یوسف زهرا حسین است و خریدارش منم با نثار جان و چشم و دست و سر، یارش منم از ولادت تا شهادت محو دیدارش منم بلکه فردای قیامت هم علمدارش منم وقف ثارالله شد پیش از ولادت هستِ من لالــه عبــاسی بــاغ ولایـت دسـت من ای تو را بادا سلام از هر نبی و هر ولی دست و شمشیر ولایت، شیر میدانِ یلی ماه رویت در میان آل هاشم منجلی اولین و آخرین یار حسین‌بن‌علی ساقـی کوثـر علـی، سقای فرزندش تویی آن که عالم قبلۀ حاجات خوانندش تویی یابن‌حیدر خون ثارالله اکبر کیست؟- تو نَفس نَفس مصطفا و جان حیدر کیست؟- تو ساقیِ لب‌تشنۀ سردار بی‌سر کیست؟- تو بین دشمن دستِ بی‌دست برادر کیست؟- تو تندری یا خشم دریایی؟ نمی‌دانم که‌ای نوکری؟ سقایی؟ آقایی؟ نمی‌دانم که‌ای خال و خط و چشم و ابروی تو قرآن می‌شود مهر تو در پیکر بی‌جان ما جان می‌شود دردها بی‌نسخه با خاک تو درمان می‌شود گر نگاهی افکنی یک خلق، سلمان می‌شود لطف و احسان و کرامت گاه‌گاهی کن به ما کـم نمـی‌آید ز چشمـانت نگاهـی کن به ما فاطمه ام‌البنین چون لاله می‌بوید تو را چشم حیدر با گلاب اشک می‌شوید تو را حضرت زهرا به روز حشر می‌جوید تو را یوسف زهرا «بنفسی انت» می‌گوید تو را کاش در محشر که «ثارالله» سلطانی کند تو علمداری کنی «میثم» ثناخوانی کند @marsieh_madh