#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
با هر نفس عمر کمت کمتر شود زهرا
هر روز وضع خانه درهم تر شود زهرا
امروز از دیروز لاغرتر شدی انگار
ذره به ذره قامتت خم تر شود زهرا
از کوچه تا امروز تو سردرد داری و
دور سرت دستار محکمتر شود زهرا
مثل حریری که حرارت دیده چینخوردی
تصویر تو هر روز مبهمتر شود زهرا
باور نمیکردم که از من با تو یک روزی
این چادر پا خورده محرم تر شود زهرا
اینرو گرفتنهای تو نا محرمم کرده
راضی نشو اینقدر چشمم تر شود زهرا
یاد دری که زیر پایش میخ کوبت کرد
دنیا برای من جهنم تر شده زهرا
تا دست بر موی حسینت می کشی دیدم
آه دلت انگار پرغم تر شود زهرا
روزی میآیی گودی گودال میبینی
از تو حسینت نامنظم تر شود زهرا
وقتیکه جمعش میکنی بر خاک میبینی
از این حسین کودکی کمتر شود زهرا
مویی که شانه می زنی را شمر می گیرد
از پشت گردن ضربه محکم تر شود زهرا
#قاسم_نعمتی
© اشعار آیینی #حسینیه 👇👇👇
@marsieh_madh ✋🇮🇷
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطميه #بستر
ای زخم با من تو سرِ آزار داری
در هر نفس به گریه ات اصرار داری
از من گذشت ای میخ اول مطمئن شو
پشت در خانه نباشد بارداری
ای کاش امشب پر بگیرم چون که سخت است
در سن و سال زینبم بیمارداری
تشخیص فرزند از صدا عین عذاب است
ای وای از وقتی که دیدِ تار داری
تا زنده ام خوب استراحت کن علی جان
خیلی زمان کَفْن و دفنم کار داری
من حاضرم که باز به جانم بگیرم
دردی که وقت شستن مسمار داری
بیخود مرا منصوره ی عرشم نگفتند
غصه نخور مانند زهرا یار داری
با گریه پرسیدی چرا در بین بستر
از کنج حجره فاصله بسیار داری؟!...
....بین در و دیوار گیر افتاده باشی
تا عمر داری ترس از دیوار داری
زینب کنارت هست پس جای غمی نیست
یعنی که بعد از رفتنم غمخوار داری
امروز گفتم به حسینم کاش بودم
بالاسرت روزی که نیزه دار داری
پیراهن و عمامه و انگشتر و خوود
در سفره ات خیراتیِ بسیار داری
#یا_مظلوم
© اشعار آیینی #حسینیه 👇👇👇
@marsieh_madh ✋🇮🇷
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #هجوم #کوچه
در پیچ و خم غم گذرش خورد به دیوار
رفت اوج بگیرد که پرش خورد به دیوار
بودند ملائِک همه در محضرش امّا
ابلیس لگد زد کمرش خورد به دیوار
تا خادمه را کرد صدایش همه با خود
گفتند که لابد پسرش خورد به دیوار
لرزید مدینه به خود از ناله ی زهرا
با او همه ی دور و برش خورد به دیوار
می خواست که سیلی نخورد صورتش امّا
یک مرتبه چرخید سرش خورد به دیوار
با دست در آن کوچه به دنبال علی گشت
انگار که با چشم تَرَش خورد به دیوار
(ای کاش به جای تو مرا) روی لبش داشت
هرگاه که حیدر نظرش خورد به دیوار
از عرش خدا نوحه گر فاطمه گردید
تا دختر خیرالبشرش خورد به دیوار
#حسین_قربانچه
@marsieh_madh
#حضرت_زهرا_شهادت
#امام_زمان_فاطمیه
#دوبیتی
دل از غم فاطمه توان دارد؟ نه
وز تربت او كسی نشان دارد؟ نه
آن تربت گمگشته به بر، زوّاری
جز مهدی صاحب الزّمان دارد؟ نه
#سیدرضا_مؤید
@marsieh_madh
#حضرت_زهرا_شهادت
#سقیفه
#رباعی
یک روز مدینه هتک حرمت کردند
یک روز به کربلا جسارت کردند
در گودی قتلگاه زینب می گفت:
ای عشق تو را دوشنبه غارت کردند
#محمدحسین_مهدی_پناه
@marsieh_madh
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
اي كاش ميشد پيش ما مادر بماند
مادر بماند نور پيغمبر بماند
تنها نمي ماند پدر با بودن او
يارب مدد دلگرمي حيدر بماند
از واژه ي ديوار و در بيزار هستم
رد ميشوم تا روضه هاي در بماند
پيش گل ما غنچه ي نشكفته اي بود
حق اش نبود اين غنچه كه پرپر بماند
لعنت به آنكه پيش ما زد مادرم را
تا مدتي را گوشه ي بستر بماند
پهلو،كمر،بازو،سر او درد دارد
بايد دو چشمم تا قيامت تر بماند
فكر خودش كه نه،به فكر ماست مادر
محسن فدائي كرد تا اصغر بماند
زحمت نكش من پيرهن لازم ندارم
بگذار تا بي پيرهن پيكر بماند
بگذار اصلأ موي من آشفته باشد
پس مادري هايت براي سر بماند
در خانه ي خولي برايم مادري كن
اي كاش تا آن روزها مادر بماند...
#محسن_صرامی
@marsieh_madh
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
لاله ها پژمرد و بلبل را دگر آوا نبود
هیچ کس در باغ مثل باغبان تنها نبود
یک مدینه دشمن و یک خانه ی بی فاطمه
بانوی آن خانه کس جز زینب کبری نبود
روی سیلی خورده ی زهرا شهادت می دهد
از علی مظلوم تر مردی در این دنیا نبود
نیست جایز خانه ی کفار را آتش زدن
ای مسلمانان! مسلمان بود زهرا یا نبود!؟
ای جنایت کار! ای بیدادگر! رویت سیاه
اجر و پاداش رسالت کشتن زهرا نبود
مصطفی از تو مودت خواست تو سیلی زدی
بی حیا! سیلی زدن اجر ذوی القربی نبود
ریخت دشمن بر سر زهرا ولایت را ببین
بارها از پا فتاد و غافل از مولا نبود
من نمی گویم چه شد گویند در چشم علی
سیل دشمن بود پیدا فاطمه پیدا نبود
ای مدینه! آتش غیرت چرا آبت نکرد؟
جای ناموس خدا در دامن صحرا نبود
آنچه بر آل علی در کربلا یکسر گذشت
در سقیفه اتفاق افتاد عاشورا نبود
#غلامرضا_سازگار
@marsieh_madh
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #عامیانه
بدون تو اصلا عزت ندارن
تو نباشی اینا قیمت ندارن
ناراحت نباش سلامت نمیدن
اینا هیچکدوم لیاقت ندارن
میگن از مریدای پیمبرن
ولی از کافرا خیلی بدترن
بشینی تو خونه خیلی بهتره
حالا که بوزینه ها رو منبرن
مهم اینه نگینِ منی علی
همیشه بهترینِ منی علی
بقیه هرچی میگن بزار بگن
امیرالمؤمنینِ منی علی
تو خودت لشکری یار میخوای چیکار
یه سپاه بی شمار میخوای چیکار
حتی شمشیرم نیازت نمیشه
منو داری ذوالفقار میخوای چیکار
وسعت دلت رو دریا میدونه
شدت آهتو صحرا میدونه
بیشتر از من تورو آتیشت زدن
قیمت صبرتو زهرا میدونه
دیگه دنیا واسه من تموم شده
انگاری خوشی برام حروم شده
یه نفس کشیدن بدون درد
همینم این روزا آرزوم شده
کاش دلت رو کسی خالی نکنه
قد و بالاتو هلالی نکنه
قَسَمِت میدم که بعد رفتنم
کسی از حسن سؤالی نکنه
#علی_ذوالقدر
@marsieh_madh
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت
زهرا گذشت و خاطرههایش هنوز هست
در مسجد مدینه صدایش هنوز هست
شهری که بود شاهد غمهای فاطمه
پر از صدای گریه فضایش هنوز هست
از گلشن امید به تاراج حادثات
گل رفته است و عطر وفایش هنوز هست
یاد مصیبتش نشد از سینهها برون
آن داغ، بر دلِ همه، جایش هنوز هست
در هر دلی که داشت تجلّی، به جای ماند
در هر سری که بود هوایش، هنوز هست
در آستانهٔ درِ آن روضۀ بهشت
بانگ و نوای «وا ابتا»یش هنوز هست
چون آرزوی خفته در آغوشِ سردِ خاک
محسن به جا نماند و عزایش هنوز هست
گر سر زند به کلبۀ احزان او کسی
پی میبرد که شور و نوایش هنوز هست
سودی نخواست از فدک اما به یادگار
آن خطبهٔ بلیغ و رسایش هنوز هست
تا انتقام مادر خود را کِشد ز خصم
مهدی، که باد جان به فدایش، هنوز هست
#محمدجواد_غفورزاده #شفق
📝 #حسینیه | عضو شوید👇
↳ @marsieh_madh
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #احراق_بیت #هجوم
آتشی در خانۀ اهل کسا انداختند
ریسمان بر گردن شیر خدا انداختند
بدتر از آن ریسمان این بود که ، در پشت در
یاس هجده سالۀ او را ز پا انداختند
با لگد گیرم چنان انداختندش بر زمین
پیش چشم دخترش زینب چرا انداختند
فرصتِ آنکه سرش را خم کند پیدا نکرد
دست ، سمت صورت او بی هوا انداختند
دور از چشم علی فضه بیا امداد کن
با لگد هم طفل من را هم مرا انداختند
از علی شد هتک حرمت وقت مسجد بردنش
از سرش عمّامه از دوشش عبا انداختند
دیدنِ این چادر خاکی علی را می کشد
روی چادر چند تایی ردِّ پا انداختند
آتشی را کز درِ این خانه شعله می کشید
بعدها در خیمه های کربلا انداختند
دیدهء عباس روی نیزه ها پُر آب شد
دختری را بی هوا از ناقه تا انداختند
جان فدای آن سری که شامیان با سنگها
شرط بستند و ز رویِ نیزه ها انداختند
گشت آقایی میان خاکها با گریه گفت : ...
خاتمت بردند ، انگشتت کجا انداختند
#مهدی_مقیمی
📝 #حسینیه | عضو شوید👇
↳ @marsieh_madh
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت
ای باخبر ز درد و غم بیشمار من!
برخیز و باش، فاطمه جان! غمگسار من
رفتی ز دیده ی من و از دل نمیروی
حس میکنم همیشه تویی در کنار من
شیرینی حیات من! ای بَضعَةُ الرّسول!
تلخست با غمت همه لیل و نهار من
خیری پس از تو نیست در این زندگیّ و من
گِریَم از اینکه طول کشد روزگار من
مردم ز گریه، غصّه ی خود حل کنند، لیک
افتد ز گریه، غصّه ی دیگر به کار من
خواهم ز کودکان تو پنهان گریستن
اما غمت ربوده ز کف اختیار من
این روزها ز خانه کم آیم برون، مگر
کمتر به قتلگاه تو افتد گذار من
#سیدرضا_مؤید
📝 #حسینیه | عضو شوید👇
↳ @marsieh_madh
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر #رباعی
ای گل که ز چشم روزگار افتادی
با ضرب لگد ز شاخسار افتادی
من دست خدایم و تویی بازویم
بازوی علی! چرا ز کار افتادی
مرحوم #سیدرضا_مؤید
@marsieh_madh