eitaa logo
حسینیه (اشعار آیینی و مراثی اهل بیت)
1.1هزار دنبال‌کننده
801 عکس
550 ویدیو
7 فایل
هدف ؛ انتشار اشعار،مدایح و مراثی اهل‌بیت علیه السلام مکتوب،شنیداری و دیداری باشد که مورد قبول حضرت زهرا سلام الله علیها قرار گیرد هزینه استفاده #صلوات دوستان #شاعر اشعار زیبای خودتان را جهت ارائه در کانال ارسال کنید به ادمین کانال @Alirezanikoo_m
مشاهده در ایتا
دانلود
....﷽ بی تو یک روز نشد خوب به فردا برسد یا دعا از سر سجاده به بالا برسد زندگی سخت نفس می کشد اینجا بی تو کی به آخر نفس این شب یلدا برسد چشم باران زده کوچه به راه است هنوز کاش آهنگ قدم هات به اینجا برسد حسرت یخ زدۀ پنجره ها را دریاب تا به گرمای دمت فصل تماشا برسد سیزده قرن زمین چشم به راهت مانده نکند کار دوباره به اگر ها برسد درد دیرینه یک قوم تو را می خواند با تو این زخم قدیمی به مداوا برسد اگر از عمر جهان ثانیه ای باقی بود باید آن ثانیه حرف تو به دنیا برسد شجره نامه ما مثل سحر معلوم است چون به سر سبزی سرشاخه طوبی برسد . @marsieh_madh
خواهشاً اشکِ دمِ مشکِ مرا قطع مکن چشم من کاش که از روضه ی تو تر برود بی پناهم منِ سرخورده..،پناهم زهراست طفلِ آزُرده فقط خانه ی مادر برود چاره ی این همه بیچارگی ام کرببلاست... پیش ارباب ، غم از خاطرِ نوکر برود جانِ آن کُشته‌ی لب‌تشنه‌ی بی سر..،برگرد قبل از آن که ورقِ عُمر به آخر برود 💠 @marsieh_madh
1402/8/6 ما شیعه‌زاده‌ایم و همین اعتبار ماست در راه دوست دادن جان افتخار ماست هرگز به زیر بیرق دشمن نمی‌رویم تا پرچم عزای حسینی کنار ماست قامت به زیر بار ستم خم نمی‌کنیم این تا ابد همیشه و هر جا شعار ماست دنیای بی حسین محال است باورش اصلا حسین باعث این اقتدار ماست یا سینه می‌زنیم و یا گریه می‌کنیم این رسم از زمان ولادت قرار ماست با اشک‌های مادر خود شیر خورده‌ایم حالا اگر گدایی ارباب کار ماست از آن زمان که بی‌کفن افتاد بر زمین بیچاره گشته‌ایم و سیه روزگار ماست @marsieh_madh
حسین جان ❣ من ، تو را به هر زبانی که ترجـمه ڪردم عشـــــــــــــــــــــــق شدے ،،،❤️ سلاااام ✌️
1402/8/8 بی قرارم این دل شیدا نجاتم می‌دهد گریه‌هایم در دل شب‌ها نجاتم می‌دهد درد عشق از اولش هم سهم این بیچاره بود یار می‌خواهد مرا؟ آیا نجاتم می‌دهد؟ چند وقتی می‌شود در گیر و دار غربتم سر می‌آید غربتم لیلا نجاتم می‌دهد من که عمری در دلم مهر علی پرورده‌ام حتم دارم عاقبت مولا نجاتم می‌دهد از ازل کار کریمان دست‌گیری بوده است بعد هر دفعه گناه آقا نجاتم می‌دهد بارها زیر همه قول و قرار خود زدم بی‌وفایی می‌کنم اما نجاتم می‌دهد آب و نان سائل کوی علی با فاطمه‌ست من گدای حیدرم زهرا نجاتم می‌دهد دلبری از مرتضی را خوب یادم داده‌اند می‌روم کرب‌وبلا آن‌جا نجاتم می‌دهد در بساطم نیست چیزی غیر اشک بر حسین آخرش این اشک در عقبی نجاتم می‌دهد @marsieh_madh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔞 بابت انتشار این فیلم، عذرخواهیم... چند روز است که قوتِ همه‌ی ما آه است دیدنِ کودک افتاده زمین، جانکاه است @marsieh_madh
1402/8/9 آنان که علی را خدا پندارند کفرش به کنار عجب خدایی دارند در هوهوی مستانه و در وقت دعا پیمانه به كف عجب صفایی دارند در خلسه و در جنبش سرها به کنار دیوانه‌صفت حال و هوایی دارند در محضر مولای یتیمان نجف از فرط شعف ناز و ادایی دارند دل‌ها نه فقط عشق علی دارد و بس بر آل علی حب و ولایی دارند چون غیر خدا هر که پرستد کافر لیکن به خدا عجب خدایی دارند @marsieh_madh
1402/8/10 شکر خدا که زندگی‌ام نذر روضه‌هاست شکر خدا که روزی‌ام از سفره شماست شکر خدا که پای شما سینه می‌زنم شکر خدا که درد مرا نامتان دواست عمری نفس به بزم هر شبتان خو گرفته است چشمم به خاک خانه‌تان خوب آشناست بر روی سنگ قبر من این‌گونه حک کنید این خانه‌زاد روضه و مجنون کربلاست روزی اشک چشم مرا مرحمت کنید روزی دیده‌ای که نذرکرده شماست دل را به بال شال عزا بسته‌ام مگر یک شب ببینمش که روی گنبد طلاست @marsieh_madh
زنی از خاک، ‌از خورشید، از دریا قدیمی‌تر زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمی‌تر زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمی‌تر زنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمی‌تر_ که قبل از قصۀ ‌«قالوا بلی» این زن بلی گفته‌ست نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفته‌ست ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه به سوی جانمازش می‌رود سلانه سلانه شبی در عرش، از تسبیح او افتاد یک دانه از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه نشانْد آن دانه را در آسمان، با گریه آبش داد زمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد زنی آن‌سان که خورشیدست سرگرم مصابیحش که باران نام او را می‌ستاید در تواشیحش جهان آرایه دارد از شگفتی‌های تلمیحش جهان این شاه‌مقصودی که روشن شد ز تسبیحش ازل مبهوت فردایش، ازل حیران دیروزش ندانم‌های عالَم ثبت شد در لوح محفوظش چه بنویسم از آن بی‌ابتدا، بی‌انتها، زهرا ازل زهرا، ابد زهرا، قَدَر زهرا، قضا زهرا شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا چه می‌فهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا! مرا در سایۀ خود بُرد و جوهر ریخت در شعرم رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم مدام او وصله می‌زد، وصلۀ دیگر بر آن چادر که جبرائیل می‌بندد دخیل پَر بر آن چادر ستونِ آسمان‌ها می‌گذارد سَر بَر آن چادر تیمّم می‌کند هر روز، پیغمبر بر آن چادر همان چادر که مأوای علی در کوچه‌ها بوده‌ست کمی از گرد و خاکش، رستخیز کربلا بوده‌ست * * غمی در جان زهرا می‌شود تکرار در تکرار صدای گریه می‌آید به گوشش از در و دیوار تمام آسمان‌ها می‌شود روی سرش آوار که دارد در وجودش روضه می‌خواند کسی انگار برایش روضه می‌خواند، صدایی در دل باران که یا أُماه! أنا المظلوم، أنا المقتول، أنا العطشان خدا را ناگهان در جلوه‌ای دیگر نشان دادند که خوبِ آفرینش را به زهرا ارمغان دادند صدای کودکش آمد، تمام عرش جان دادند ملائک یک به یک گهوارۀ او را تکان دادند صدای گریه آمد، مادرم می‌سوخت در باران برای کودک خود پیرُهن می‌دوخت در باران وصیت کرد مادر، آسمان بی‌وقفه می‌بارید حسینم هر کجا خُفته، قدم آرام بردارید! تن او را به دست ابری از آغوش بسپارید جهان تشنه‌ست، بالای سر او آب بگذارید زمان رفتنش فرمود: می‌بخشید مادر را کفن‌هایم یکی کم بود، می‌بخشید مادر را بمیرم بسته می‌شد آن نگاه، آهسته آهسته به چشم ما جهان می‌شد سیاه، آهسته آهسته صدای روضه می‌افتد به راه، آهسته آهسته زنی آمد به سوی قتلگاه، آهسته آهسته بُنَّیَ! تشنه‌ای! مادر برایت آب آورده... ✍ @marsieh_madh
از ابتدا قیامت او آشکار بود آن بانویی که ممتحن کردگار بود در بندگی خویش خدای بقیه بود سرتا به پاش مظهر پروردگار بود در خانه با کنیز خودش هم‌کلام بود در سجده با خدای خودش همجوار بود مردان جنگی از پس او برنیامدند با اینکه بر جراحت پهلو دچار بود کاری به این نداشت که تنها و بی‌کس است وقت گذر ز کوچه، چه با اقتدار بود زهرا عجیب غیرتیِ عشق حیدرست پای علی برای بلا بی‌قرار بود از گرگ‌های شهر، فدک را گرفته بود کرار بود، گرچه خودش خانه‌دار بود بستند راه کوچه! مگر کم میاورد؟! غافل ازآنکه چادر او ذولفقار بود سیلی زدند جا بزند! گفت یا علی! یک دم عقب نرفت! سراپا وقار بود رویش کبود شد، رویشان را سیاه کرد با قامت شکسته عجب پای کار بود تا حشر، خاک بر سر اهل مدینه کرد آن معجری که روی سرش پرغبار بود اصلاً نخورد غصه‌ی آن گوشِ..... اما حَسَن نِشَست و پی گوشوار بود واضح‌تر از همیشه علی را نظاره کرد هرچند چشم‌هاش از آن ضربه تار بود * * ارثیه داد حضرت مادر به دخترش ارثیه‌ای که درد و غم بی‌شمار بود وقتی سر عزیز خدا رفت روی نی زینب اسیر هلهله‌ی سی هزار بود... از یک کفن مضایقه کردند کوفیان بر روی بوریا، بدنی آشکار بود درراه، زینب از همه بدتر عذاب دید دُخت علی به ناقه‌ی عریان سوار بود دستش شکست و دست ستم را ز پشت بست با دست بسته فاتح این کارزار بود... ✍ @marsieh_madh
لال است آن‌زبان که نگوید ثنای‌تو  کور است دیده‌ای‌که‌ببیند سوای‌تو  رحمت‌به‌روح"صائب"شیرین‌سخن که گفت:  «عالم پر است از تو و خالی است جای تو»  از آن‌سری،که‌پای گذاری به‌چشم ما  ای‌چشم‌جبرئیل امین! جای پای تو   هرشب،دلم‌مسافرسرداب‌سامره‌ست همچون‌کبوتری که پرد در‌هوای تو   شب های جمعه ناحیه خوانند انبیا  در صحن سیّدالشّهدا با صدای تو  ای کاش در کنارحرم،صبح‌جمعه‌ای  تو بر حسین گریه کنی، ما برای تو  هرنیمه‌شب که بهرظهورت،دعاکنی  آمین فاطمه است، جواب دعای تو   دارند التماس دعا از تو دوستان  هر لحظه در زیارت کرببلای تو  بگذارما به جای توگرییم بر حسین تبدیل تابه‌خون نشود،اشک‌های‌تو  "میثم"اگر به‌کعبه بود،‌لحظة ظهور  زیبد کند هزار سر و جان فدای تو @marsieh_madh
با چه رویی بنویسم که بیا آقا جان شرم دارم خجلم من ز شما آقا جان با چه رویی بنویسم ز غم دوری تو که گناهان من آزرده تو را آقا جان مهربانانه به یاد همه ی ما هستی آه از غفلت روز و شب ما آقا جان صحن چشمان ترم منتظر مقدم توست قدمی رنجه نما ، بهر خدا آقا جان  صبح آدینه قلم کوی تو را می پوید می شود همسفر باد صبا آقا جان قلم و دست غلامانه ی من می لرزد با چه رویی بنویسم که بیا آقا جان @marsieh_madh