eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
470 دنبال‌کننده
255 عکس
24 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 ⚘️ سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان صلوات ⚘️ لینک کانال تلگرام: @marziyehatefi لینک صفحه اینستاگرام: @marziyeh.atefi.313 لینک ویراستی: https://virasty.com/MarziyehAtefi
مشاهده در ایتا
دانلود
فدای لحظۂ نابِ جلوسَت ملائک بیقرارِ دست-بوست علی(ع) آمد نخِ تسبیحِ خود را گرفت از گوشۂ چادر عروست! #پیوندآسمانی_أمیرالمؤمنین_ع_و #حضرت_زهرا_س_مبارکباد #مرضیه_عاطفی_سمنان @marziyehatefi
🍃🌺 نذر ناخدای کشتیِ نجات 🍃🌺 ای که نامت تا قیامت حُسنِ بی حد، یاحسین(ع) سرنوشتم را خدا با تو رقم زد، یاحسین(ع) شاهکارِ خلقتی، عشق تو شد سنگ محک شد جدا با حبّ و بغضت، خوب از بد، یاحسین(ع) از طفولیت شدم دیوانه ات چون مادرم؛ پیش چشمم اشک ریزان گفت ممتد: یاحسین(ع) «مُحیی الاموات» با اذنِ خدا در دستِ توست «قاضی الحاجات»! حاجاتم نشد رد، یاحسین(ع) بد ضرر کرد و یقیناً بر یقینش لطمه زد هر که شد در کارِ اعجازت مردّد یاحسین(ع) رفت از مُلکش سلیمان، مور شد در محضرت کربلایت شد برایش قصد و مقصد یاحسین(ع) در حریمت پهن شد بالِ ملائک! چون تویی؛ صاحبِ عرشی ترین ایوان و مرقد، یاحسین(ع) عاقبت می آورم «سر» را برایت پیشکش پس شهیدم کن! نگو هرگز...نباید یاحسین(ع)! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🏴🍃غزل زبانحال نذر شهادت 🍃🏴 در غربت حاکم شده بر خاک بقیعم، بنشین که روا نیست به بیگانه بگویم حس کرد شکافندهٔ علمم قلم آمد، تا از دل آشفتهٔ دیوانه بگویم از غربت هجده گل لب تشنهٔ مظلوم، یا سوختن ِ خیمه که جا مانده به جانم قلبم شده از واقعهٔ روز دهم پُر؛ باید که از آن روز غریبانه بگویم ظهر و عطش و خنجر آن قاتلِ نامرد، ای وای از آن لحظه که بر سینه نشسته ست و بر غربت «تل» عمه دوید و بگذارید، از روضهٔ گودال شتابانه بگویم لرزید زمین و همه جا تیره شد از غم، سر بود و سپس غارت انگشتر و انگشت بین همه اینها به خداوند عذاب است، از حرمله و نعرهٔ مستانه بگویم من کودک نوپا و پدر در تب ممتد، در گوشه ای از خیمه دعاگوی عمو بود مشک و علَم و علقمه حیران شده بودند، کافیست که از غیرت مردانه بگویم با کوچکی دستِ خودم دستِ دعا را، در دست گرفتم ولی انگار که باید آن لحظه که سقا به زمین خورد و نظر خورد، از «إنکسرَ ظهری ِ» پیمانه بگویم پا دستخوش آبله شد بعدِ اسارت، در معرکهٔ شام کجاها که نرفتیم از خطبهٔ دندان شکنِ عمه و بعدش، از وحشت و خاموشی ویرانه بگویم همبازیِ من بود رقیه(س)! ولی او را، فقدانِ پدر از کمر و از نفس انداخت سخت است بیانش! به چه حالی و چگونه؛ از لحظهٔ جان دادن ِ دردانه بگویم؟! چشمان پدر ابر شد و یکسره بارید، آنقدر که مشهور ِ بُکایین ِ جهان شد شمعی شدم و‌ سوختم و مانده به دوشم، داغی که قرار است به پروانه بگویم! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
زانو زده دل دوباره بر خاکِ بقیع از داغِ غمش چه شعله ور، خاکِ بقیع او حضرتِ ویرانه نشین بود و هنوز؛ بی شمع و چراغ خفته در خاکِ بقیع! #یاامام_محمدباقر_ع #حرم_نداری_آقا #مرضیه_عاطفی @marziyehatefi
🏴🍃 زبانحالِ 🍃🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- بر یارهایِ مختصرت گریه میکنم چون هست آخرین سفرت گریه میکنم رفته ست پیکرم سرِ دارالاماره و خون می شود چنین جگرت؛ گریه میکنم اینها هنوز در دلشان کینۂ علی ست(ع) هر شب به غربتِ پدرت گریه میکنم برگرد! می شناسمِشان که در آفتاب؛ از داغ های ِ مستمرت گریه میکنم بد چشم زخم می خورَد و رو به علقمه از حالِ حضرت قمرت گریه میکنم جان می دهد مقابلِ تو! گریه میکنی... من هم برای چشم ِ ترت گریه میکنم «أدرک أخاک» میشنوی بعدِ سال ها از «مُنکسِر» شدنِ کمرت گریه میکنم شش ماهه با عطش چه هماغوش می شود محض تلظّیِ پسرت گریه میکنم لب تشنه ام! فدای سرت أیهاالامیر چون می رود به نیزه سرت، گریه میکنم سهم ِ یکی پیرهن و دیگری عبا... بر ازدحام ِ دور و برت گریه میکنم هستند کوفیان همه خنجر به دست و من بر حال سختِ محتضرت گریه میکنم در خاک و خون به خواهرِ خود خیره میشوی بر خیمه های شعله ورت گریه میکنم! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
یک عمر گرفتی از وجودم ماتم با لطف تو مستجاب شد حاجاتم من مطمئنم که در دعای عرفه؛ تو میگذری از سرِ تقصیراتم! #یا_إله_العاصین_ألعفو #التماس_دعای_فرج #مرضیه_عاطفی_سمنان @marziyehatefi
🍃🌺 نذر میلادِ باسعادت 🌺🍃 ای نگاهت در مسیر کهکشان ها ماندگار وسعتِ دستان تو بر سایه بان ها ماندگار میشود ثابت به من در هر فرازِ «جامعه» نام تو بین همه خطّ امان ها ماندگار ما گدای سامرایت! سفره ها از لطف تو پهن خواهد شد، در آن ها آب و نان ها ماندگار شک ندارم از کرم آباد چشمانت هنوز باغ آباد است و شوقِ باغبان ها ماندگار چونکه همنامِ علی(ع) خواندت پدر، شد تا ابد أشهدُ انّ علی(ع) بین اذان ها ماندگار فعلِتان خیر است و احسان عادت هر روزتان اینچنین هستند آری مهربان ها ماندگار سائل آمد پشتِ در، وقت سحر، حین غروب شد به عشقت در میانِ آستان ها ماندگار رفت با دستانِ پُر بی آنکه بشناسد تو را می شوند اینگونه بی نام و نشان ها ماندگار سامرا با عشق تو آباد خواهد شد ولی حرف تو این است باشد جمکران ها ماندگار! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر عید با سعادتِ غدیر و 🌺🍃 دل سپردیم به عشقش، چه اسیریم اسیر طیّب الله به این حضرتِ دلدارِ دلیر «درِ» علم است و «در» از قلعۂ خیبر کنده پسرِ مرحب از این واقعه شد یک شبه پیر می نشستند دو زانو؛ پُرِ از شرم ِ حضور مالکِ اشتر و مقداد، سر افکنده به زیر چشم در چشم شدن کارِ فقط فاطمه(س) بود چونکه سخت است گذر کردن از این راه و مسیر هم همآغوش ِ یتیمان شد و هم در میدان؛ همه گفتند کسی آمده با هیبتِ شیر ذوالفقارش شده یک لشکر و دستانِ خدا غضبُ الله نوشته ست به روی شمشیر علوی مذهبمان کرده خدا روزِ الَست گفته این است برای همگان نِعمَ الامیر رفت تا هجده ذی الحجّه به پیغمبر(ص) گفت: جز علی(ع) هیچکسی را به خلافت نپذیر سندِ محکم آن آیۂ «ألیوم لکُم»... منکرش را بنشان و بگو آرام بگیر مُهر تأییدِ نماز است فقط حبّ علی(ع) نام او اصلِ اذان است و رکوع و تکبیر از خوشِ حادثه بر ساحت پیشانیِ ما نام او حک شده! زیباست عجب این تقدیر نسل در نسل، یقیناً به علی(ع) مُنتَسبیم شجره نامۂ ما را بنویسید غدیر! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
عقیقِ نامشان نقش ِ نگین است همین زیباترین حبل المتین است کسی بالاتر از این پنج تن(ع) نیست دلیل آیۂ تطهیر این است! @marziyehatefi
رسید از دستِ تو رزقِ گدایت فدایِ سفرۂ غرق صفایت نگاهی کن که من هم باشم آقا؛ نمک پروردۂ مهمانسرایت! @marziyehatefi
در این لحظاتِ عرفانی و زیبا سرازیر است اشک چشمم آقا عزادارانه با تعویض ِ پرچم؛ به تن کردم لباس مشکی ام را... @marziyehatefi
🏴🍃 شب دوم محرم، ورود به کربلا 🍃🏴 بیتابی و تلاطم ِ دریا شروع شد لطمه زنیِ عالم بالا شروع شد هفت آسمان سیاه به تن کرد و باز هم؛ با گریه نوحه خوانیِ صحرا شروع شد حیّ علی محرّم و حیّ علی العزا محزون ترین عزایِ دو دنیا شروع شد شالِ عزا به گردنش و گفت محتشم: مُقبل بیا! گداییِ ماها شروع شد «باز این چه شورش است که در» زیر پرچمت قلبم شکست و روضه از اینجا شروع شد- ذکر لبت «أعوذُ مِنَ الکربِ والبلا» دلواپسیِ نوکرت آقا شروع شد شد خیره بر گلویت و یکریز بغض کرد دلشوره های زینب کبری(س) شروع شد آماده کرد خنجر خود را همینکه شمر(لع) أمن یُجیبِ حضرت زهرا(س) شروع شد! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅