eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
426 دنبال‌کننده
250 عکس
16 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 ⚘️ سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان صلوات ⚘️ لینک کانال تلگرام: @marziyehatefi لینک صفحه اینستاگرام: @marziyeh.atefi.313 لینک ویراستی: https://virasty.com/MarziyehAtefi
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🍃 نذر صبر و بصیرتِ 🍃🏴 ای به آقایی ملقّب، یامُعزّالمؤمنین نام ِ تو ذکرِ مجرّب، یامُعزّالمؤمنین نزد ِ سائل ها کریم و در هیاهویِ نبرد؛ از جنم هستی لبالب، یامُعزّالمؤمنین محض ِ یاری دادنت حق می کند لشکرکِشی می نشینی تا به مَرکب، یامُعزّالمؤمنین با غضب ابرو گره کردی جمل شد تار و مار دشمنت افتاد در تب، یامُعزّالمؤمنین خوش درخشیدی! علی(ع) احسنت گفت و در دلش یادِ خیبر بود و مرحب، یامُعزّالمؤمنین صلح تو اوجِ بصیرت بود و سر تا پا قیام صبرِ تو ناجیِ مذهب، یامُعزّالمؤمنین شک ندارم پیش از هر خطبه های خود حسین(ع) گفته در آغازِ مطلب... یامُعزّالمؤمنین ضربۂ شمشیرِ قاسم(ع) شد کُشنده، چون بر آن حک شده با دست زینب(س)، یامُعزّالمؤمنین! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
ایکاش که زائر شوم و یک شبه ناگاه راهم بدهد جاده به جاده بکشم آه تا یار که را خواهد و میلش به که باشد ویزا و گذرنامه بهانه ست به والله! #صلی_ٱلله_علیک_یا_أباعبدٱلله #مرضیه_عاطفی_سمنان @marziyehatefi
🏴🍃 نذر 🍃🏴 چشم‌ هایت به همه گفت بیا الّا من باز شد حاجت یک عدّه روا الّا من مادرت داده براتِ همه را میدانم کرده در حقّ همه خلق دعا؛ الّا من باز هم برگ ‌براتم به کناری افتاد وعده گاه همه شد کرب و بلا الّا من دستِ من خالی و از پیش نگاهم رفتند از نجف تا به حرم، خیلِ گدا الّا من دردم این بود که زائر شوم و خیلی ها با دعای تو گرفتند شفا الّا من بارها گریه کنان از کرمت پرسیدم؛ حرمت داشت برای همه جا... الّا من؟! من به جا ماندن از این قافله عادت دارم بطلب! عیب ندارد همه را... الّا من! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃 نذر کربلا و حضرت قدیم الإحسان 🍃🏴 دلم گرفته برای غمی که میدانی برای وسعتِ آن ماتمی که میدانی دوباره آمده ام سر به زیر و شرمنده دچار حال بد و مبهمی که میدانی چقدر گریه کنم تا به من محل بدهی قبول کن! منم آن محرمی که میدانی مرا به حال خودت واگذار کن آقا دعا بکن نشوم آدمی که میدانی دوباره بغض دلم را گره زدم محکم به روی حاشیهٔ پرچمی که میدانی فراق کرب و بلا جان سپردن محض است تو را خدا برسان مرهمی که میدانی سکوتِ کنج ضریحت چه عالمی دارد مرا ببر به همان عالمی که میدانی به پای بوسیِ شش گوشه ات مرا بطلب نخواه جان بدهم از غمی که میدانی! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃 نذر کربلا و قبلهٔ حاجات؛ 🍃🏴 از اینکه بی وفایم، خیلی دلم گرفته باید به خود بیایم، خیلی دلم گرفته «أُدعونی أَستجب» را خواندم ولی از اینکه لنگ است هر دو پایم، خیلی دلم گرفته در خود شکستم از بغض، گفتم میانِ سجده: با اشکِ بی صدایم، خیلی دلم گرفته یارب «ظَلمتُ نفسي»، یارب «إلهی ٱلعفو» درمانده و گدایم، خیلی دلم گرفته یک عده با چه شوقی زائر شدند اما؛ من تحبس الدّعایم، خیلی دلم گرفته دل ذکرِ «لاطبیبَ مَن لاطبیبَ» دارد قدری بده شفایم، خیلی دلم گرفته ردّم نکن! به وٱلله جز تو کسی ندارم کاری بکن برایم، خیلی دلم گرفته «دست از طلب ندارم» اینها همه بهانه ست دلتنگِ کربلایم، خیلی دلم گرفته! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
#یا_رسول_ٱلله_ص رفتی و پناه عالمیْنت می سوخت قلب حسن(ع) و جان حسینت(ع) می سوخت قران و تمام عترتت خورد زمین در شعله حدیث ثقلینت می سوخت! #ألسلام_علیک_یافاطمة_الزهرا #مرضیه_عاطفی_سمنان @marziyehatefi
🏴🍃 نذر شهادت اسوۂ صبر و بصیرت 🍃🏴 کینهٔ جنگِ جمل تاب و‌ توانت را گرفت جرعه جرعه زهر آقاجان امانت را گرفت در همان ثانیه های اوّل افطار بود زهر اثر کرد و تکلّم از زبانت را گرفت حجره شد مقتل برایت! سوخت سر تا پای تو تشت را آورد زینب(س)؛ خون دهانت را گرفت پاره پاره از جگر می ریخت و با لرزش ِ دست هایش؛ لرزش ِ در بازوانت را گرفت خون به خوردِ شال سبزت رفت و تار و پودِ آن ضجّه زد! افتاد...دستِ مهربانت را گرفت روزه بودی سهم لبهایت به جای آب شد؛ آهِ جانسوزی که عمقِ استخوانت را گرفت یارِ خانه مار شد در آستینت عاقبت؛ زهرِ خود را ریخت! نور از دیدگانت را گرفت زهر در ظاهر! ولیکن در حقیقت سال ها لحظه لحظه ماجرای کوچه، جانت را گرفت! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃 نذر شهادت مظلومانۂ 🍃🏴 دلم میسوخت از داغت، غزل را شعله ور میگفت تو را تنهاترین سردارِ بی یار و سپر میگفت فدای غربتت آقا که حتی همسرت جعده(لع) جوابِ هر سلامت را به همراهِ تشر میگفت به یادت بود مادر بهترین «ألعفو» هایش را برای تک تکِ همسایگان شب تا سحر میگفت تمام عمر بغضی در گلویت بود و هر لحظه نگاهت از هجوم ِ آتش و از میخِ در میگفت شنیدم یک حرامی زاده روی منبرِ جدّت زبانم لال! پیش چشم تو سبّ پدر میگفت تو مشغول نماز و بیهوا سجّاده را دستی- کشید از زیرِ پایت! روضه خوان با چشم تر میگفت دلت از داغ پنهانی که در خود داشت با سرفه؛ به تکّه تکّه های غرقِ در خونِ جگر میگفت! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃 نذر ساحت مقدس 🍃🏴 از دستهای تو گرفتم حاصلم را از آستانِ قدس تو آب و گِلم را سلطانِ رأفت هستی و گفتی از این صحن بیرون نخواهم کرد هرگز سائلم را حینِ ورودم در حرم میگفتی ایکاش شیخ طبرسی دوست دارم دعبلم را می آیم از آرامش ِ باب ٱلجوادت(ع) قابل بدان پابوسیِ ناقابلم را فریاد خواهم زد شبی پایِ ضریحت اینکه به عشقت در دو عالم مایلم را بی سرپناهم، چند سالی می شود که آورده ام دورِ حریمت منزلم را آقا گره افتاده در کارم...نگاهی... حل کن تو را جانِ جوادت(ع) مشکلم را جاری شد اشکم تا که کردی نقش ِ بر آب در صحنِ گوهرشاد، غم هایِ دلم را! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃 نذر شهادت حضرت 🍃🏴 خودش تنها خبر از داغ های بیکرانَش داشت که مانند علی(ع) خنجر میانِ استخوانش داشت امان از کینهٔ دیرینه! میدانم که پیش از زهر بلا و خونِ دل، در لقمه هایِ خشکِ نانش داشت به خود از درد می پیچید و لب رو به کبودی رفت به جای آب، زخم ِ زهر وقتی در نهانش داشت سیاهی رفت چشمانش! چه محکم بر زمین خورد و به یاد کوچه، «وا أُمّاه» بر آهِ دهانش داشت دلِ سرداب شد آشوب، موج ِ گریه راه انداخت سحر شد...آرزویِ لحن زیبایِ اذانش داشت عرق می ریخت و از حال رفت و سخت می لرزید جگر می سوخت از زهری که قصدِ سلبِ جانش داشت به مهدی(عج) خیره شد با اشک، در بین نفس هایش فشاری دردمندانه به رویِ بازوانش داشت اگر چه عسکری؛ اما حسن(ع) بود و دم ِ آخر گمانم ذکر «لا یومَ کَیومَکْ...» بر زبانش داشت به یاد ظهر عاشورا، به یاد شام و ویرانه دم ِ آخر چه حالِ روضه در اشک روانش داشت پسر پیش پدر در کربلا...اما به سامرّا؛ پدر پیش پسر جان داد! سر بر زانوانش داشت! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
گذشت ایّام اشک و آه و ناله شکفته در مسیرش یاس و لاله تماشایی ست در سرداب امشب؛ مناجات امام ِ پنج ساله! @marziyehatefi
اول-مسلمان بعدِپیغمبر(ص)خدیجه(س) حامی دین و مسجد و منبرخدیجه(س) قرانِ ناطق شد أمیرالمؤمنین(ع) و شأنِ نزول سورۂ کوثرخدیجه(س)! #پیوندآسمانی_مبارکباد #شادباش_صلوات #مرضیه_عاطفی_سمنان @marziyehatefi
اگر چه خاتم اما شد سرآمد به حُسن خلق مشهور و زبانزد بخوان در وصف حالش «مَهبطَ ٱلوحی» رسولِ «معدِن ٱلرَّحمه» محمد(ص)! #ٱلسلام_علیک_یا_رسول_ٱلله #شادباش_صلوات #مرضیه_عاطفی_سمنان @marziyehatefi
محتاج ترینم به دعایت آقا جانم به فدای اشک هایت آقا عهد و فرج و ندبه عزیز است ولی؛ اینها که نشد یار برایت آقا! #أللهم_عجل_لولیک_الفرج #دعاکن_منم_مهزیارت_بشم #مرضیه_عاطفی_سمنان @marziyehatefi
حضورش جنةُ الأعلی ست قطعاً نمی بیند به خود غم را، قم اصلاً به همراهِ ملائک در مسیرش- بخوان أُخت الرضا(ع)؛ أهلاً وَ سهلاً ! #ألسلام_علیک_یا_فاطمه_معصومه #إشفعي_لنافی_الجنه #مرضیه_عاطفی_سمنان @marziyehatefi
🌺🍃 نذر رأفتِ بیکران 🍃🌺 چشم هایم خیره شد بر قابِ سقّاخانه ات سخت دلتنگم! شدم بیتابِ سقّاخانه ات موجی از دریای رأفت در وجودم جان گرفت آن شبانگاهی که دیدم خوابِ سقّاخانه ات اوّل هر صبح عیسی مُرده را جان می دهد با همان عطر گلاب نابِ سقّاخانه ات حضرتِ أم البنین(س) پابوسَت آمد تا که شد- ذکرِ «یاعبّاس(ع)» از آدابِ سقّاخانه ات شخص میکاییل آمد بعد تعظیم و سلام رزقِ عالم را گرفت از آبِ سقّاخانه ات زیر لب میگفت با خود شیخ-حرّعاملی معرفت می بارد از مهتابِ سقّاخانه ات همجوارت هست و میخوانَد نماز شکر را؛ پنجره فولاد در محرابِ سقّاخانه ات بر مشامم میرسد هر لحظه بویِ سامرا جرعه ای نوشیدم از سردابِ سقّاخانه ات! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🌺🍃 نذر غربتِ تنهاترین امام عالم 🌺🍃 ای منتهای اشتیاق و آرزویم بگذار از دلتنگی ام با تو بگویم بی تو برایم زندگی خسته کننده ست هر روز بدتر میشود بغض گلویم هر روزِ هفته رنگ و بویِ جمعه دارد با گنبد فیروزه ای در گفتگویم درکِ حضورت سهم از ما بهتران و داغِ ظهورت بر دلِ بی آبرویم بر لب دعای عهد اما در عمل هیچ... بیزارم از خود بسکه در عشقت، دو رویم کاری برایم کن به خود برگردم آقا بگذار رنگ و رو بگیرد خُلق و خویم عمریست اشکت را درآوردم ولی تو... بخشیدی و هرگز نیاوردی به رویم علّامۂ بحرالعلومت میشدم کاش پابوسی ات می آمدم بعد از وضویم یکروز می آیی به سمت جمکرانت من هم می آیم تا که غم از دل بشویم دور و برم پُر می شود از یاس و نرگس عطرِ عبایت می نشیند روبرویم! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🌺🍃 نذر میلاد سراسر سرورِ حضرتِ 🍃🌺 ای حُسن بی همتا دچار عزّتم کن با لطفِ بی اندازه ات بد-عادتم کن با این بدِ بی آبرو هم، همنشین شو همصحبتم باش و به دور از غربتم کن فرزندِ هادیَ الاُمم؛ بابایِ مهدی(عج) در میهمانیِ هدایت دعوتم کن آخر-زمان است و زمام از دست رفته دور از بلایایم کن و با غیرتم کن بگذار در دستم براتِ سامرا را کنج حرم فکری برای حاجتم کن مثل همیشه بعدِ یک پابوسیِ ناب با دستِ پُر رد کرده؛ از غم راحتم کن عمری به من لطف خودت را گوشزد کن اصلا بیا یکریز غرقِ منّتم کن انگورهای باغ تو جنّة نشان است یک دانه اش را مرحمت کن رحمتم کن از گوشۂ چشمت شبِ میلادت آقا عیدانه یک خوشه عنایت قسمتم کن! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
إذن از علی(ع) و حضرت زهرا(س) دارد صد گریه کن از عرشِ معلّی دارد هر هفته شبِ جمعه حسین بن علی(ع)؛ در کرب و بلا روضۂ سقّا دارد! #أللهم_ارزقنا_کربلا #صلی_الله_علیک_یاأباعبدالله #صلی_الله_علیک_یاأباالفضل #مرضیه_عاطفی_سمنان @marziyehatefi
🍃🌺 🌺🍃 باز هم عده ای بر آن سفره؛ چه کریمانه میهمان شده اند دلشان گرم مثل تابستان؛ گر چه آمادۂ خزان شده اند سیصد و سیزده نفر عاشق؛ سخت مشتاق لحظۂ دیدار بیقرارانه مهزیار-نشان؛ باعث غبطۂ جهان شده اند کنج محرابِ نابِ فیروزه؛ ذکر «إیّاکَ نَعبدُ» خواندند عرشیان از چنین ارادتِ خاص ، همه انگشت بر دهان شده اند بعدِ نهج البلاغه و قران؛ شد گلستان چه کلبۂ احزان نیّت یار کرده و فالِ؛ حافظ آورده شعرخوان شده اند همه سرگرم ِ زرق و برق اما؛ عدّه ای یک دقیقه عاشق تر رفته با إذن حضرت زهرا(س)؛ وقف صاحبِ زمان(عج) شده اند خوش بحال تمام آنها که، شب یلدا به قصد صبحِ ظهور محوِ گنبد قدم قدم با اشک؛ راهیِ صحن جمکران شده اند! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
کافر شده و فکرِ بلا میکردند در ماهِ عزا، فتنه به پا میکردند ما خون-جگر از داغِ حسین بن علی(ع) آنها به یزید(لع) اقتدا میکردند! #حماسه_۹_دی_گرامیباد #باحسین_ع_میمانیم #مرضیه_عاطفی_سمنان @marziyehatefi
🍃🌺 نذر اسطورۂ صبر و شجاعت 🌺🍃 تا ابد در اختیارت ذوالفقارِ مرتضی(ع) هست نام مستعارت ذوالفقارِ مرتضی(ع) لحن تو کوبنده، نافذ، کاری و بی واهمه... میشوی با این عبارت؛ ذوالفقارِ مرتضی(ع) از طفولیت تبِ روشنگری را داشتی بود از اول کنارت ذوالفقارِ مرتضی(ع) زینت بابا شدن تنها فقط کار تو بود اینچنین شد افتخارت ذوالفقارِ مرتضی(ع) چادر زهرا(س) برایت مایۂ حجب و حیا رونق در کار و بارت ذوالفقارِ مرتضی(ع) با جنم بودی! شجاعت داشتی! شد تاابد- بیقرار بیقرارت ذوالفقارِ مرتضی(ع) هر کجا حرف از درایت بود فوراً می نشست با ادب در انتظارت ذوالفقارِ مرتضی(ع)! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🏴🍃 نذر غربت و مصائب مادرمان؛ 🍃🏴 حرف از علی(ع) بود و تمام ِ تکیه گاهت رفتی سپر باشی! خدا پشت و پناهت دلشوره دارم! بیقرارم! کاش تقدیر... فوراً رقم میخورد طبقِ دلبخواهت اما ورق برگشت و‌ آوردند هیزم کم کم به غارت رفت حالِ روبراهت با کینه های کهنه از صفین و خیبر محکم به در...محکم لگد زد! با وقاحت! نامرد مردی آمد و دستِ بزن داشت یک آن سیاهی رفت چشمان سیاهت بین در و دیوار چشمت روزِ بد دید خوردی زمین! جان داد طفلِ بی گناهت از دردهای اصلی ات فضه خبر داشت از بغض های مادرانه در نگاهت ای وای ازین پهلو به آن پهلو شدن ها بالا نمی آمد نفس همراهِ آهت از سرخیِ جای غلاف و جایِ سیلی با اشکِ پنهانی سحر شد شامگاهت شمشیر نه! گودال نه! ای وای مادر... در بین آتش؛ پشتِ در...شد قتلگاهت! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 نذر شهادت عشق أمیرالمؤمنین(ع) 🏴🍃 جذبه از یاقوت و گوهر میرود سورۂ اخلاص و کوثر میرود زجرها دیده ست اما غرق شوق؛ محضِ دیدار پیمبر(ص) میرود لرزه می افتد به جانِ مرتضی(ع) هر زمان که جانبِ «در»... میرود گرچه خوانده مجتبی(ع) أمن یُجیب خوب میداند که آخر میرود... نیمه شب «عجّل وفاتی» خوانده و دیگر از آغوش بستر میرود با چه حالی حضرت دارالشّفا مضطر و بشکسته پیکر میرود از دو چشمش اشک جاری میشود تا که زینب(س) سمتِ معجر میرود روضه بر پا میشود وقتی حسین(ع)؛ تشنه در آغوش ِ مادر میرود! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذرمیلاد دردانهٔ هستی؛پارۂ تن پیغمبر(ص) 🌺🍃 زده ذکر ِ تو بر درِ خانهٔ دل، به خدا که گِلم شده از گِلِ تو خودِ سورهٔ کوثری و احدی؛ نشود به خدا که معادلِ تو منم آنکه نشسته به پشت درت، برسان به من از کرَمت نظری درِ رحمت خود بگشا بشود؛ که نگاهِ تو شامل سائل تو به تلألوءِ دستِ تو وقت قنوت، شده مُهرِ نماز تو قبلهٔ من به تو رو زده طالبِ سجده شده، به هوایِ تو کعبه مقابلِ تو تو که رکن نمازِ پیمبری و، هدف اینکه تو از همه سرتری و همه لحظه به عشق تو حور و ملَک، شده حافظ ساحتِ منزل تو پدرت ضربانِ نبوّت حق؛ شده قلبِ ولایتِ حق علی(ع) و شده بعدِ حسن(ع) شهِ لطف و کرم؛ پسری چو حسین(ع) حاصلِ تو ز جماد و بشر زِ قضا و قدَر، به تو عرضه شد از پس ِ پردهٔ غیب بشود همه عالم و عرش برین، به فداییِ مصحف ِ کامل تو تو به فکر شفاعت امّت حق، نگرانِ قیامتِ شیعه تویی نرسد به محبّ تو آتش غم، شده فاطمه(س) شکل و شمایلِ تو تو رضیه و حضرت مرضیه ای، تو زکیه محدّثه انسیه ای شبِ قدری و مریم و آسیه هم، شده اند خادم ِ محفلِ تو شده مدح تو ذکر زمین و زمان، شده وصف مقام ِ تو ورد زبان همه آرزویم شده اینکه شبی، برسم به لیاقتِ مقبلِ تو! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅