eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
434 دنبال‌کننده
252 عکس
19 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 ⚘️ سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان صلوات ⚘️ لینک کانال تلگرام: @marziyehatefi لینک صفحه اینستاگرام: @marziyeh.atefi.313 لینک ویراستی: https://virasty.com/MarziyehAtefi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار مرضیه عاطفی
🍃🌺 نذر 🌺🍃 دلم گرفته برای غمی که میدانی برای وسعتِ آن ماتمی که میدانی دوباره آمده ام سر به زیر و شرمنده دچار حال بد و مبهمی که میدانی چقدر گریه کنم تا به من محل بدهی قبول کن! منم آن محرمی که میدانی مرا به حال خودت واگذار کن آقا دعا بکن نشوم آدمی که میدانی دوباره بغض دلم را گره زدم محکم به روی حاشیهٔ پرچمی که میدانی فراق کرب و بلا جان سپردن محض است تو را خدا برسان مرهمی که میدانی سکوتِ کنج ضریحت چه عالمی دارد مرا ببر به همان عالمی که میدانی به پای بوسی شش گوشه ات مرا بطلب نخواه جان بدهم از غمی که میدانی! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🏴🍃 به امیدِ زیارت کربلا 🍃🏴 در حریمت بغض های آسمان پایان گرفت باد تا پیچید دور پرچمت، باران گرفت در ضریحت کلّ حاجات جهان شد مستجاب غیرممکن ها از اینجا رخصتِ امکان گرفت جرعه جرعه غصه خورد و تا ابد خیری ندید هر که غیر از دستِ تو از جای دیگر نان گرفت آرزوی کربلایت داشت و شبهای قدر سائل آمد با چه حالی بر سرش قرآن گرفت هر کسی شد گوشه-گیرِ کعبهٔ شش گوشه ات بی سر و سامان رسید از تو سر و سامان گرفت رفته بود از حال، عیسیٰ لحظهٔ اذن دخول تربتت را بو کشید و زیر ایوان جان گرفت نوح، کشتیِ نجاتت را تمنّا کرد... تا؛ بادبانِ کشتی اش را حملهٔ طوفان گرفت خضر چای روضه ات را خورد و مجنونِ تو شد پس به عشق روضه هایت عمرِ جاویدان گرفت عارفی از تربتت با اشک، معجون ساخت و دردمند آمد کمی خورد و از آن درمان گرفت! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃 به امید پابوسی حضرت سیدالشهدا(ع) 🍃🏴 شد کارِ هر روزم دعا، مثل رقیه(س) داغِ تو دق داده مرا، مثل رقیه(س) زل میزنم بر خاطراتِ با تو بودن با گریه های بی صدا، مثل رقیه(س) بابایِ او بودی! برای من هم ارباب از تو وفا دیدم! وفا؛ مثل رقیه(س) نام ِ تو را هر جا زمین خوردم سریعاً- گفتم به امید شفا، مثل رقیه(س) کز کرده ام یک گوشه با دستانِ خالی دستانِ تو مشکل گشا، مثل رقیه(س) دلتنگ پابوس ِ توام دستِ خودم نیست لبریزم از حال بکا، مثل رقیه(س) بیزارم از تقدیر، از قسمت...از آنچه؛ کرده مرا از تو جدا... مثل رقیه(س) دادی براتِ زائرانت را به جز من افتادم از پا بی هوا، مثل رقیه(س) در سینه دردی مشترک داریم با هم جامانده ام از کربلا، مثل رقیه(س)! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃 نذر 🍃🏴 چشم‌ هایت به همه گفت بیا الّا من باز شد حاجت یک عدّه روا الّا من مادرت داده براتِ همه را میدانم کرده در حقّ همه خلق دعا؛ الّا من باز هم برگ ‌براتم به کناری افتاد وعده گاه همه شد کرب و بلا الّا من دستِ من خالی و از پیش نگاهم رفتند از نجف تا به حرم، خیلِ گدا الّا من دردم این بود که زائر شوم و خیلی ها با دعای تو گرفتند شفا الّا من بارها گریه کنان از کرمت پرسیدم؛ حرمت داشت برای همه جا... الّا من؟! من به جا ماندن از این قافله عادت دارم بطلب! عیب ندارد همه را... الّا من! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃 نذر کربلا و قبلهٔ حاجات؛ 🍃🏴 از اینکه بی وفایم، خیلی دلم گرفته باید به خود بیایم، خیلی دلم گرفته «أُدعونی أَستجب» را خواندم ولی از اینکه لنگ است هر دو پایم، خیلی دلم گرفته در خود شکستم از بغض، گفتم میانِ سجده: با اشکِ بی صدایم، خیلی دلم گرفته یارب «ظَلمتُ نفسي»، یارب «إلهی ٱلعفو» درمانده و گدایم، خیلی دلم گرفته یک عده با چه شوقی زائر شدند اما؛ من تحبس الدّعایم، خیلی دلم گرفته دل ذکرِ «لاطبیبَ مَن لاطبیبَ» دارد قدری بده شفایم، خیلی دلم گرفته ردّم نکن! به وٱلله جز تو کسی ندارم کاری بکن برایم، خیلی دلم گرفته «دست از طلب ندارم» اینها همه بهانه ست دلتنگِ کربلایم، خیلی دلم گرفته! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃 نذر 🍃🏴 جهان را غیر عشقت یک سرِ سوزن نمی خواهم دو دنیا را نه با تردید؛ که قطعا نمی خواهم بدونِ تو همان بهتر که ظلمت باشد و وحشت که بی تو قبرِ خود را لحظه ای روشن نمی خواهم نگاهت مُهر تأیید است و از اینرو، از این و آن- به قدر ذره ای تعریف و حُسن ظن نمی خواهم میان روضه تا اشکم سرازیر است و می بینی برای بردنِ دل از تو فوت و فن نمی خواهم بهشتِ بی تو را شاید که بعضی ها بخواهند و... گوارایِ وجودشان! ولیکن من؛ نمی خواهم! به جز شش گوشه و کنج حرم هر جای عالم را نه که سهوی! که مادرزادی و عمداً نمی خواهم اگر یک ذره در جاماندنم از کربلا خیر است من این گنج بدونِ رنج را اصلا نمی خواهم! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃 نذر سید و سالار شهیدان 🍃🏴 عاشق حضرتِ حق بود و سراسر بخشید هر چه را داشت نه با حوصله! با «سر» بخشید تا ابد لنگرِ کشتی نجات خود را متمایل به حیا کرد و به خواهر بخشید تا که اوضاعِ زمینگیریِ فطرس را دید إذنِ پرواز به او داد؛ سپس «پر» بخشید دست-چین کرد خدا محض طواف ِ رویش آن زمانی که به ما رتبۂ نوکر بخشید متولّد شده بودیم چه گریان... ما را؛ مادرش آمد و با گریه به مادر بخشید زینت دوش نبی بود و برای اثبات همۂ سینه زنان را به پیمبر(ص) بخشید عده ای را وسطِ روضه و بعد از توبه... عده ای را وسطِ صحنۂ محشر بخشید زیرِ قبّه، شب جمعه، کرَمش عام شد و زائرانِ حرمش را دو برابر بخشید اربعین یادِ غریبیِ حسن(ع) افتاد و... خیل زوّار خودش را به برادر بخشید! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃 🍃🏴 از اینکه بی وفایم، خیلی دلم گرفته باید به خود بیایم، خیلی دلم گرفته «أُدعونی أَستجب» را خواندم ولی از اینکه لنگ است هر دو پایم، خیلی دلم گرفته در خود شکستم از بغض، گفتم میانِ سجده: با اشکِ بی صدایم، خیلی دلم گرفته یارب «ظَلمتُ نفسي»، یارب «إلهی ٱلعفو» درمانده و گدایم، خیلی دلم گرفته یک عده با چه شوقی زائر شدند امّا؛ من تحبسُ الدّعایم، خیلی دلم گرفته دل ذکرِ «لاطبیبَ مَن لاطبیبَ» دارد قدری بده شفایم، خیلی دلم گرفته ردّم نکن! به وٱلله جز تو کسی ندارم کاری بکن برایم، خیلی دلم گرفته «دست از طلب ندارم» اینها همه بهانه ست دلتنگِ کربلایم، خیلی دلم گرفته ¤ شب های جمعه ایکاش بیتاب سمتِ مقتل- با مادرت بیایم! خیلی دلم گرفته روضه بخواند و من گریه کنان بگویم: اربابِ سر جدایم؛ خیلی دلم گرفته! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🌺🍃 نذر معشوقِ بی بدل 🌺🍃 ایکاش دردمندِ دوایت شوم حسین(ع) لبریز جرعه جرعه دعایت شوم حسین(ع) آب از سرم گذشته! رسیدم که مثلِ حُر در کشتیِ نجات، هدایت شوم حسین(ع) جانم فدای حضرت زهرا(س) که از ازل در طالعم نوشت؛ گدایت شوم حسین(ع) ممنونم از امام-حسن(ع) که اجازه داد روضه نشینِ بزم عزایت شوم حسین(ع) مِهر شهادت است که افتاده بر دلم مُهری بزن که نذرِ ولایت شوم حسین(ع) قابل بدان و جانِ مرا هم قبول کن تا که شهیدِ کرب و بلایت شوم حسین(ع) شرمنده ام که «سر» به تنم هست! حیف شد... در وُسعِ من نبود فدایت شوم حسین(ع)! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🏴🍃 نذر 🏴🍃 جهان را غیر عشقت یک سرِ سوزن نمی خواهم دو دنیا را نه با تردید؛ که قطعا نمی خواهم بدونِ تو همان بهتر که ظلمت باشد و وحشت که بی تو قبرِ خود را لحظه ای روشن نمی خواهم نگاهت مُهر تأیید است و از این رو، از این و آن- به قدر ذره ای تعریف و حُسن ظن نمی خواهم میان روضه تا اشکم سرازیر است و می بینی برای بردنِ دل از تو فوت و فن نمی خواهم بهشتِ بی تو را شاید که بعضی ها بخواهند و... گوارایِ وجودشان! ولیکن من؛ نمی خواهم! به جز شش گوشه و کنج حرم هر جای عالم را نه که سهوی! که مادرزادی و عمداً نمی خواهم اگر یک ذره در جاماندنم از کربلا خیر است من این گنج بدونِ رنج را اصلا نمی خواهم! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃 زبانحال، نذر شهادت دردانهٔ دو عالم 🍃🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- بی تو پنهان کردن بغض گلو مشکل شده زندگی دور از تو و دور از عمو مشکل شده گریه کردم! آمدی با «سر»...خدایا حاجتم- -شد برآورده، اگر چه آرزو مشکل شده جانِ من بابا کجا بودی که مویت سوخته؟! دست-بردن بین مویَت؛ مو به مو مشکل شده عمه زینب(س) تازیانه خورد جای ما همه نا ندارم! گفتنِ راز مگو مشکل شده زجر(لع) بسکه بر دهانِ من زده با پشتِ دست زخم بر لب دارم و این گفتگو مشکل شده میگذارم این سرت را آنطرف پهلوی خود چون برایم دیدنِ از روبرو مشکل شده سنگ خورده روی چشمانم سرِ بازار شام تار می بینم! برایم جستجو مشکل شده میکشم دست کبودم را به روی صورتت بوسه بر پیشانی و زخم ِ گلو مشکل شده! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر غربت سید و سالار شهیدان 🌺🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- مینویسم با عطش امشب غزل بر بوریا مینشینم یاد شاهِ بی مثَل بر بوریا یاد آن شبها که آمد اشک-ریزان نورِ ماه تا بپوشاند تنش را با زُحل بر بوریا سینهٔ تیرِ سه شعبه خورده اش را ضجّه زد آفتاب افتاد وقتی بی خلل بر بوریا با دعای خواهرش راهی شد آهسته سه روز ظهرگاهان یک نسیم از روی تل بر بوریا شد اذانِ مغرب و افتاده پیش قتلگاه تکه تکه حضرتِ خیرالعمل بر بوریا غرق در خون است از نامردی صیادها اهل عالم! نیست جای شیرِ یل بر بوریا میزند بر صورت و سر، لرزه افتاده ست بر- -پایِ عزرائیل؛ مأمور اجل بر بوریا خوب شد برداشتند از روی خاک و ریختند پیکر صد پاره اش را لاأقل بر بوریا اینچنین شد که ملائک لطمه زن در کربلا روضه میخوانند از روز ازل بر بوریا! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر ولادت ناخدای کشتی نجات 🌺🍃 رسید از دست حق حُسنِ مجسم، گوهرِ نایاب امیرِ سوم هستی، دلیل این جنونِ ناب به نور صورتش دست توسل میزند خورشید برای دیدنش افتاده ماهِ آسمان از خواب همینکه چشمهایش باز میشد اولِ هر صبح تبسم میزد و میشد دلِ زهرا(س) برایش آب از این میلادِ فرخنده دو خیرِ ناب حاصل شد علی(ع) شد صاحبِ فرزند، ما هم صاحبِ ارباب بنای کسب رزقِ جاودان را داشت میکاییل اگر میداد با عشق و ادب گهواره اش را تاب میان خیلِ سائل های دورِ خانهٔ حیدر خودم دیدم که میشد قلبِ فطرس بیشتر بیتاب سلامی عرض کرد و میگرفت از دستِ قنداقه- عجب بال و پری در اولین ساعاتِ دقّ الباب شنیدم با نگاهش میشود آرام پیچیده- دوای درد عالم در حریر نازکِ مهتاب چه آقایی که در هر دو جهان هنگام آمرزش برای عاشقانش خود فراهم میکند اسباب! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 به امید آمرزش و برات کربلا 🌺🍃 صاحبِ عصیانِ بسیارم، إلهي بالحسین(ع) درگذر از من! گنهکارم، إلهي بالحسین(ع) بیش از اندازه بد کردم! پشیمانم، ببین... باز هم از توبه سرشارم، إلهي بالحسین(ع) کار دستم داده! راحت کن مرا از دستِ نفْس زخم خوردم! بد گرفتارم، إلهي بالحسین(ع) دستهایم را به دستانت بگیر و تا که از امرِ شیطان دست بردارم، إلهي بالحسین(ع) من در این دنیا غریبم! بی انیس و مونسم من فقط یک آشنا دارم، إلهي بالحسین(ع) دور کرده معصیت هایم مرا از کربلا دورم و مشتاق دیدارم، إلهي بالحسین(ع) یاد تلقین و لحد، یاد شبِ تاریکِ قبر در میان روضه می بارم، إلهي بالحسین(ع) گفت با خود جانِ زهرا(س) آبرویم را نبر من أباالفضلِ علمدارم، إلهي بالحسین(ع) در دلش میگفت سقای حرم در علقمه بد گره افتاده در کارم، إلهي بالحسین(ع) تیر بر چشمان من خورده ست و با دندان خود- -تا که مَشکم را نگهدارم، إلهي بالحسین(ع)! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 به هوای حرم، به عشق کربلا 🌺🍃 قرار بود مرا یارِ بیقرار کنی بنا نبود به هجران مرا دچار کنی قرار بود اگر پرشکسته؛ خسته شدم نگاه بر نگرانیِ حالِ زار کنی بنا نبود چنین بیخیال من بشوی فراق را برسانی و بیشمار کنی بنا نبود نیایم؛ خجالتم بدهی مرا حرم نبری! بی محلّ و خار کنی چه میشود که بیایم کنارِ خوبانت به این غریبهٔ عاصی هم افتخار کنی خدا کند برسد از تو باز برگ برات دوباره آتش غم را خودت مهار کنی دلم گرفته عزیزم حسین(ع)! میخواهی- -برای کرب و بلایم بگو چکار کنی؟! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅   @marziyehatefi    ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 به شوق لیلة الرغائب در آرزوی حرم 🌺🍃 باز هم دلتنگ، در بین مناجات و دعا خاطراتم غرق شد در اشکهای بیصدا راه، دور و دل بهانه گیر از داغِ فراق باز هم غم در وجودم کرده آشوبی به پا بابِ میلم نیست اینجا، اهل اینجا نیستم با خودم گفتم خدایا من کجا اینجا کجا؟! حاجتم را عرضه میدارم به ربّ العالمین هر شب از ماهِ رجب در وادیِ إغفر لنا توبه کارم، توبه کارم، توبه کارم، توبه کار باز خلوت کرده ام با رحمتِ بی انتها معصیت هایم دوباره محوِ مطلق میشود پایِ استغفارهایی با طنینِ ربّنا من زیاده خواهم و در عشق؛ قانع نیستم میزنم فریاد این را در میان روضه ها در دلم شوقِ اقامت در حرم دارم ولی نیست مقدور و همین غم میکشد آخر مرا من تبِ شش گوشه دارم! یک نفر کاری کُند لااقل باشم شب جمعه در آن حال و هوا کاشکی میگفت بخشیدم تو را غصه نخور کوله بارت را ببند و زود؛ الساعه بیا در شبانگاهِ رغائب بیشتر شد رغبتم رغبتم شد بیشتر نسبت به آن صحن و سرا مختصر میگویم و با اشک امضا میکنم دوست دارم پشتِ این «در» تا ابد باشم گدا ابتدا و انتهایِ آرزوهایم حسین(ع) یا مّن أرجوهُ لِکلّ خَیر یعنی کربلا! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi    ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 آخرین شبِ جمعهٔ سال به شوق کربلا 🌺🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- پشتِ زمین شکست و دلِ آسمان گرفت بی تو بهار، حال و هوایِ خزان گرفت گفتیم میرسی و شبِ عید میرسد امسال هم نیامدی و حالمان گرفت خوشبخت آن کسی که سرِ سفره ات نشست از خیمه گاهِ عرشیِ تو آب و نان گرفت گریان، ورق زدی و دریغ از دعایِ عهد پروندهٔ معاصیِ ما از تو جان گرفت عالم، عجوزه ای که زمینگیر و ناتوان- -از دست هایِ گرم تو؛ تاب و توان گرفت در آرزویِ اینکه به تو اقتدا کُند کعبه دلش گرفت و نوایِ اذان گرفت برگرد و بیقرار بگو: جدّیَ الحسین(ع) جدّی که تیر؛ پیکرِ او را نشان گرفت سالارِ زینب(س) از نفس افتاد روی خاک گودال، گریه کرد و غمی بیکران گرفت «سر» را گرفت خنجر و تحویلِ نیزه داد ضرْباتِ نعل، از بدنش استخوان گرفت غارت تمام شد!ولی ای وای...جلوه کرد انگشترِ عقیق؛ دل از ساربان گرفت از حال رفت حضرتِ زهرا(س)به قتلگاه اینجایِ مرثیه، نفس ِ روضه خوان گرفت اربابمان بدونِ کفن ماند عاقبت این داغ؛ صبر از دلِ صاحبزمان(عج) گرفت! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 چهارده بیت توسل به نیت شفاعت 🌺🍃 گرچه عصیانگر و گمراه و نمک نشناسم به عاشقم و بندهٔ پُر احساسم کاش با دستِ (ص) بهتر از اینها بشود حُسن خُلق و ادب و معرفت و اخلاصم باید این بندِ اذان خوانده شود با دل و جان أشهدُ أنّ (ع) شد همهٔ وسواسم میدهد نور به چشمم؛ به هوایِ (س) دوستش دارم و دیوانهٔ عطرِ یاسم مال و داراییِ من هست گدایش بودن عشقِ نایابِ (ع) شد همهٔ میراثم پنج تن سخت عزیزند برایم اما بینهایت به بن علی(ع) حسّاسم گوشه-چشمی برسانَد به بساطم... گرچه رنگ و رو رفته و کهنه ست همه اجناسم ناخدایِ کرَم و سایهٔ روی سرم است ناجیِ روزِ جزا؛ واسطهٔ محشرم است کاش میشد که به حالم سر و سامان بدهد به شبِ معصیتم جرأتِ پایان بدهد کاش با لطفِ قدیمش به وجودم هر صبح دستِ احسان بکشد! قلبِ مرا جان بدهد زائرِ کرب و بلا کرده و کنج حرمش وسطِ روضه شبی نسخهٔ درمان بدهد میشود حالِ پریشانِ دلم خوب...اگر حرمله(لع) آب به شش ماههٔ عطشان بدهد آب نه! تیرِ سه پر آمده و میخواهد نازکِ حنجره را زجرِ فراوان بدهد خون به قنداقه نشسته! شده بیتاب؛ حسین(ع) وای از حالتِ حیرانیِ ارباب؛ حسین(ع)! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅