🏴🍃 نذر شهادت حضرت
#امام_حسن_عسکری_علیه_ٱلسلام 🍃🏴
خودش تنها خبر از داغ های بیکرانَش داشت
که مانند علی(ع) خنجر میانِ استخوانش داشت
امان از کینهٔ دیرینه! میدانم که پیش از زهر
بلا و خونِ دل، در لقمه هایِ خشکِ نانش داشت
به خود از درد می پیچید و لب رو به کبودی رفت
به جای آب، زخم ِ زهر وقتی در نهانش داشت
سیاهی رفت چشمانش! چه محکم بر زمین خورد و
به یاد کوچه، «وا أُمّاه» بر آهِ دهانش داشت
دلِ سرداب شد آشوب، موج ِ گریه راه انداخت
سحر شد...آرزویِ لحن زیبایِ اذانش داشت
عرق می ریخت و از حال رفت و سخت می لرزید
جگر می سوخت از زهری که قصدِ سلبِ جانش داشت
به مهدی(عج) خیره شد با اشک، در بین نفس هایش
فشاری دردمندانه به رویِ بازوانش داشت
اگر چه عسکری؛ اما حسن(ع) بود و دم ِ آخر
گمانم ذکر «لا یومَ کَیومَکْ...» بر زبانش داشت
به یاد ظهر عاشورا، به یاد شام و ویرانه
دم ِ آخر چه حالِ روضه در اشک روانش داشت
پسر پیش پدر در کربلا...اما به سامرّا؛
پدر پیش پسر جان داد! سر بر زانوانش داشت!
#سلام_بر_امام_حسن_عسکری
#عرض_تسلیت
#آجرک_ٱلله_یاصاحب_ٱلزمان_عج
#مرضیه_عاطفی_سمنان
┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
@marziyehatefi
┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃 نذر شهادت حضرت
#امام_حسن_عسکری_علیه_ٱلسلام 🍃🏴
خودش تنها خبر از داغ های بیکرانش داشت
که مانند علی(ع) داغی در عمقِ استخوانش داشت
امان از کینهٔ دیرینه! میدانم که پیش از زهر
چه بغضی خفته در هر لقمه هایِ خشکِ نانش داشت
به خود از درد می پیچید و لبها به کبودی رفت
به جای آب؛ زخم ِ زهر وقتی در نهانش داشت
دلِ سرداب شد آشوب؛ موج ِ گریه راه انداخت
سحر شد... آرزویِ لحن زیبایِ اذانش داشت
عرق می ریخت و از حال رفت و سخت می لرزید
جگر می سوخت از زهری که کامل قصدِ جانش داشت
اگر چه عسکری؛ اما حسن(ع) بود و دم ِ آخر
گمانم ذکر «لا یومَ کَیومکْ» بر زبانش داشت
به یاد ظهر عاشورا، به یاد جدّ مظلومش
دم آخر چه حالِ روضه در اشک روانش داشت
پدر پیش پسر در سامرا...در کربلا امّا؛
پسر پیش ِ پدر جان داد! سر بر زانوانش داشت!
#سلام_بر_امام_حسن_عسکری
#هشت_ربیع_تسلیت
#آجرک_ٱلله_یاصاحب_ٱلزمان_عج
#مرضیه_عاطفی
┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
@marziyehatefi
┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 نذر شهادت مظلومانۂ حضرت
#امام_حسن_عسکری_علیه_ٱلسلام 🏴🍃
از جهان، خورشید عالمتاب رفت
رفت و عالم در دلِ گرداب رفت
گریه کن! که از رکاب سامرا
آن یگانه گوهرِ نایاب رفت
دست هایش سرد شد از زورِ زهر
سوخت در تب! غرقِ آهی ناب رفت
از نفس افتاد و رنگش زرد شد
حالِ خوش از پیکرِ سرداب رفت
پلک های خیس را بر هم گذاشت
تا ابد از چشم عالم؛ خواب رفت
تشنه بود و تشنه بود و تشنه بود
مثل جدّش با دلی بیتاب رفت
مهدی(عج) آمد در کنارِ پیکرش
ماه آمد! حضرتِ مهتاب رفت
تا که قامت بست فوراً بر نماز
آبروی جعفر کذّاب رفت!
#ألسلام_علیک_یا_حسن_العسکری
#آجرک_ٱلله_یاصاحب_ٱلزمان_عج
#أللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مرضیه_عاطفی
┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
@marziyehatefi
┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅