eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
419 دنبال‌کننده
244 عکس
15 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 ⚘️ سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان صلوات ⚘️ لینک کانال تلگرام: @marziyehatefi لینک صفحه اینستاگرام: @marziyeh.atefi.313 لینک ویراستی: https://virasty.com/MarziyehAtefi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌺 نذر اسطورۂ صبر و شجاعت 🌺🍃 تا ابد در اختیارت ذوالفقارِ مرتضی(ع) هست نام مستعارت ذوالفقارِ مرتضی(ع) لحن تو کوبنده، نافذ، کاری و بی واهمه... میشوی با این عبارت؛ ذوالفقارِ مرتضی(ع) از طفولیت تبِ روشنگری را داشتی بود از اول کنارت ذوالفقارِ مرتضی(ع) زینت بابا شدن تنها فقط کار تو بود اینچنین شد افتخارت ذوالفقارِ مرتضی(ع) چادر زهرا(س) برایت مایۂ حجب و حیا رونق در کار و بارت ذوالفقارِ مرتضی(ع) با جنم بودی! شجاعت داشتی! شد تاابد- بیقرار بیقرارت ذوالفقارِ مرتضی(ع) هر کجا حرف از درایت بود فوراً می نشست با ادب در انتظارت ذوالفقارِ مرتضی(ع)! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر میلاد نائبة الزهرا(س) 🌺🍃 به عشق حضرت خیبرشکن آن شافع ِ محشر رسیدی! زینتِ بابا تو را نامید پیغمبر(ص) ملائک بوسه بر قنداقه ات دادند و جبرائیل گشوده بر فراز ساحتِ گهواره بال و پر پدر؛ سرمایهٔ رأفت؛ قسیم ٱلنار وٱلجنّه خدا هم حیفش آمد که نباشد صاحبِ دختر تمام آیه ها در گوش ِ هم یک عمر می خوانند علی(ع) قرآن ناطق بود و زینب؛ کوثرِ حیدر تو بنت ٱلفاطمه(س) نور دلِ إنسیة ٱلحورا برایت نیست هرگز غیر زهرا(س) مادری بهتر اگر نازل شدی بر خانهٔ ارکانِ خلقت حکمتش این بود؛ که باشد جمع روحِ پنج تن در جانِ یک پیکر شدی ناموس اهل ٱلبیت! درّ نابِ نایابی تو زینت بخش ِ اصحاب کسایی؛ بالأخص مادر یقولُ إنّما...خواندی و در پاکیِ اهل ٱلبیت ندارد آیهٔ تطهیر حرفی غیر از این دیگر کلامت وارث نهج ٱلبلاغه! مطقن و گیرا چه برّنده ست لحن خطبه هایت! گوش شیطان کر صلابت از حیا و از وقارت میشود جاری شکوهِ چادرت یادآورِ کعبه ست پا تا سر! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🏴 زبانحال 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- آتش برای صحنۂ محشر گرفتند صد فتنه بعد از دفنِ پیغمبر(ص) گرفتند حقّ خلافت را، فدک را، غصب کردند آن عدّه که غیر از پدر رهبر گرفتند یک شب همین ها هیزم آوردند و با خشم در پشتِ «در» تصمیم ِ شعله ور گرفتند با یک لگد پرپر شد و از شاخه افتاد شش ماهه را با کینۂ خیبر گرفتند در کنج خانه گریه میکردیم و آن ها از ما شبانه حضرتِ مادر گرفتند آنها پدر را زجر میدادند و حتی هر شب برا سبّ او منبر گرفتند تا عاقبت شمشیر در مسجد کشیدند با کشتنش صد دِرهم ِ دیگر گرفتند زخم ِ سرش کاری شد و در یک سحرگاه از ما پدر را با غمی بدتر گرفتند بغض یتیمی را به رویِ شانۂ هم- می ریختیم و فتنه را از سر گرفتند عشقم حسینم(ع)! خوب میدانی از آنها خیری ندیدیم و سراغ از شَر گرفتند ما خوب میدانیم که جانِ حسن(ع) را در کوچه! بینِ شعله؛ پشتِ «در» گرفتند من ماندم و تو! کربلا و داغِ هجران... دیدم تو را هم نیزه ها بر «سر» گرفتند من روی تل روضه گرفتم؛ تا که آن ها با هلهله پیراهن از پیکر گرفتند دیدند جان داری هنوز و شمر(لع) آمد ای وای! آخر حاجت از خنجر گرفتند من: «وا عَلیّا» گفتم و مادر: «بُنیَّ» جان دادی و روزِ خوش از خواهر گرفتند دیدی عزیزم؟! عشقِ مان آخر نظر خورد دیدی تو را از زینبت(س) آخر گرفتند! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
اگر چه دید، داغِ دل مرتّب وجودش گرچه شد از غم لبالب شهادت را ندید إلا جمیلا... فدای چشم زیبا بینِ زینب(س)! @marziyehatefi
🍃🏴 شرح حال دلِ جامانده از کربلا 🍃🏴 اومدم تا که تو آرومم کنی خیلی بیقرارم و دلم پُره نگرانم! میگم این نوکرِ بد نکنه به درد تو نمیخوره میدونم که روسیاه و عاصی ام ولی میخوامت و می میرم برات اسم تو مُهر قبولِ توبه و... حرَمت عرشۂ کشتی نجات راهم از تو دوره آقا چه کنم؟! داره آتیش میزنه من و فراق تلخِ تلخِ تلخِ لحظه های من مثل جرعه جرعه قهوۂ عراق یادِ عاشقیِ توو جاده بخیر یکی با عطش میداد نذریِ آب یکی با گریه توو هر قدم میگفت: امون از تشنگیِ طفلِ رباب(س) خیره میشدم به شوقِ موکبا میشدم توو حالِ زوّارِ تو گم مونده توو گوشم و یادم نمیره لحن نابِ نوحۂ هلابیکُم متوسّل میشدم به زینب(س) و یادمه گریه امونم نمیداد روضۂ پای عمودِ شصت و نه به پاهام یه جونِ تازه تر میداد میگرفتم عکس یادگاری و... میدونم مادرت و رنجوندم با فرستادنِ این عکسا چقدر- دلِ جامونده ها رو سوزوندم از سرم راضی شو و مثل قدیم پیش ِ این گدای درمونده بشین اشکام و ببین و لااقل بگو... چه کنم با خاطرات اربعین؟! زل زدم به عکس بین الحرمین به سرم زده هوایِ عتبات بذار امسالم بیام و آقاجون خط بزن سیئات و با حَسنات دیگه ناامیدم از برگ برات تازه فهمیدم که سقّا چی کشید مشکِ پاره تا که خالی شد از آب شد شبیه من امیدش ناامید! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃 نذر شهادت حضرت اُخت الرضا(ع) 🏴🍃 یک عمر روی شانه بارِ غم کشیدی دور از برادر غصه خوردی! رنج دیدی هر بار گفتی سمت مشهد؛ یارضا(ع) جان شد در دلت روشن چه خورشیدِ امیدی دلتنگ بودی آنچنان که از مدینه قصد سفر کردی! به شهر قم رسیدی در اوج غربت صبر کردی خواهرانه دادی جوانی را به جایش غم خریدی معصومه(س) بودی، یادِ جدّت گریه کردی هر جا صدایِ صوت قران می شنیدی دور از برادر جان سپردی! خوب شد که... مانند زینب(س) تلّ و مقتل را ندیدی غارت ندیدی! دست هایت را نبستند نه حرمله(لع) دیدی! نه شمر(لع) و نه یزیدی(لع) اما به یاد روضۂ دروازۂ شام در وقت جان دادن عجب آهی کشیدی! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر میلاد دردانۂ خانۂ حیدر 🌺🍃 تا به مقصد برسم عرش رسانده یک وسیله شده قسمتم که امشب بنویسم از عقیله قلمم چه ناتوان است و زبان شعرم الکن أسدالله رسیده است در قالب یک زن ولی الله پدر، أمّ أبیها شده مادر حسن(ع) و حسین(ع) هستند عزیزِ دل؛ برادر شجر پاک پیمبر(ص) شده منجر به نتیجه سکَناتِ با وقارش شده مانند خدیجه(س) شده صدّیقۂ صغری لقبِ زینبِ کبری(س) شده در عصمت و ایمان و حیا سایۂ زهرا(س) در فصاحت و بلاغت دارد از علی(ع) نشانه کوثر ثانیِ مرتضی(ع)؛ مفسّرِ زمانه جبل الصبر! عجب سلسلۂ صعب العبوری شده مانند حسن(ع) آیه ای از حلم و صبوری زده بوسه دست او را، به دلش نشست و دل بست قدَر است و در شجاعت چقدَر مثل حسین(ع) است شده از خطبۂ او کاخِ ستم خاکِ مسیرش شده اینچنین یزید و دودمان او اسیرش زده بی واهمه بر کفر عجب ضربۂ کاری چه نفوذِ در کلامی! چه بیانِ استواری روی پایش ایستاده عاشقانه با هیاهو خودِ کعبه شصت و نه بار به نام نامی او به طوافش شده مشغول زمین و ماه هر شب نخِ اتصالِ افلاک؛ نخِ چادر زینب(س)! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🏴 در عزای وفات سراسر شهادتِ 🍃🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- هستی ات را امتحانی پُر بلا از تو گرفت سایهٔ روی سرت را کربلا از تو گرفت تا که در صبرِ مصائب شهرهٔ عالم شوی آمد و دست قضا فوراً عصا از تو گرفت زهدِ بی خاصیت و کفر و نفاق آری ولی- عشق مادرزادی ات را کینه ها از تو گرفت دوره اش کردند تیر و تیغهٔ شمشیرها نور چشمت را هجومی بیهوا از تو گرفت جرعه جرعه نیزه خورد و از قفا سیراب شد خنجری کهنه حسینِ(ع) تشنه را از تو گرفت شمر(لع) در گودال فکر بیکسی هایت نبود؟! تکیه گاهت را، پناهت را چرا از تو گرفت؟! زیر سنگ و چوب، روی دست های قتلگاه در میان خاک و خون.؛ جان را خدا از تو گرفت غارتش کردند و بی شک خواب شبهای تو را پیکری که چیده شد بر بوریا از تو گرفت! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 درعزای اول ماه صفر نذرکاروان اسرا و 🏴🍃 از کربلا و کوفه آمد با غمی ناب و تمام این کاروان ِ دست-بسته، خسته، همراهِ امام بیتاب بودند و گرسنه! شهر؛ پُر آزار بود در هر قدم میخورد عطرِ نانِ تازه بر مشام بسیار در دروازهٔ ساعات سرگردان شدند بر قلبشان میزد چراغانی چه خنجرها مدام کِل می کشیدند و شنیدم جای عرض تسلیت دشنام می آمد به استقبالشان جای سلام با هلهله با قهقهه با پایکوبی پشتِ هم میخورد بر سرهایِ روی نیزه سنگ از پشت بام رفت و به او خلخال داد آورد بینِ جمعیت ناموس خود را شمرِ ملعون در کمال احترام بغضی شبیه سنگ، ساکن شد میانِ حنجره از ذهنشان رد شد غروب و داغ و آتش، ازدحام... میریخت از هر سو حرامی؛ با جسارت، بی حیا آن لحظه که در شعله میشد تلّ خاکستر خِیام گودال و غارت را به چشمش دید اما بیشتر شد قتلگاهِ زینب‌ کبری(س) سرِ بازار شام! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر ولادت سراسر نورِ 🌺🍃 کاتبِ عشق و وفا بود و کتابش زیباست مثل زهرا(س) شعف و شوقِ ثوابش زیباست هدفش هست تقرّب به خدا؛ پس قطعاً شب و روزش همه؛ بیداری و خوابش زیباست به پدر گفت أباالزینب و قلبش را بُرد داد، زینت به کلامش که خطابش زیباست بود دلدادهٔ دیرینه و نسبت به حسین(ع) حسّ وابستگیِ پُر-تب و تابش زیباست "ما رأيتَ" به لبش آمد و دل حیران شد بسکه فرزندِ علی(ع) سبکِ جوابش زیباست هم تبسم هایش، هم به خداوند قسم- جنم ِ حیدریِ خشم و عتابش زیباست صبر و ايثار و پرستاری و آزادگی اش- شد مزیّن به حیا... مکتبِ نابش زیباست چادرش حور و ملَک را به سجود آورده دختر شاه نجف بسکه حجابش زیباست! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅