eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
426 دنبال‌کننده
251 عکس
16 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 ⚘️ سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان صلوات ⚘️ لینک کانال تلگرام: @marziyehatefi لینک صفحه اینستاگرام: @marziyeh.atefi.313 لینک ویراستی: https://virasty.com/MarziyehAtefi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🏴 شب هشتم محرم، غزل-مرثیه زبانحال 🍃🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- نور چشمم، شبه پیغمبر، نکش پا بر زمین آمدم بابا! علی اکبر(ع)، نکش پا بر زمین کینۂ نام ِ تو را دارند این سرنیزه ها گر چه شد دور و برت محشر، نکش پا بر زمین تیرهایش شد تمام و دید جان داری هنوز بر تنت شمشیر زد بدتر، نکش پا بر زمین بسکه با سرنیزه ها بر سینه ات ضربه زدند از نفس افتاده این حنجر، نکش پا بر زمین خشکی لب های خود را غرق خون بر هم نزن پیش من بیتاب و مضطر، پا نکش روی زمین إرباً إربا یعنی افتاده ست از تو رویِ خاک تکّه تکّه هایی از پیکر، نکش پا بر زمین رحم کن بر سنّ و سالم، جان سپردم تا تو را... جمع کردم در عبا... دیگر نکش پا بر زمین! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃 شب هشتم محرم، غزل-مرثیه زبانحال 🍃🏴 -لطفا حقّ روضه ادا شود- نور چشمم، شبه پیغمبر، نکش پا بر زمین آمدم بابا! علی اکبر(ع)، نکش پا بر زمین کینۂ نام ِ تو را دارند این سرنیزه ها شد عجب دور و برت محشر، نکش پا بر زمین تیرهایش شد تمام و دید جان داری هنوز بر تنت شمشیر زد بدتر! نکش پا بر زمین بسکه با سرنیزه ها بر سینه ات ضربه زدند از نفس افتاده این حنجر، نکش پا بر زمین خشکی لب های خود را غرق خون بر هم نزن پیش من بیتاب و مضطر پا نکش روی زمین إرباً إربا یعنی افتاده ست از تو رویِ خاک- تکّه تکّه هایی از پیکر، نکش پا بر زمین رحم کن بر سنّ و سالم، جان سپردم تا تو را... جمع کردم در عبا...دیگر نکش پا بر زمین! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 نذر عشق دو عالم حضرتِ 🍃🏴 مانده ام تنها تر از تنها، نگاهم کن حسین(ع) خسته ام! خسته از این دنیا، نگاهم کن حسین(ع) دستهایم نذر چشمانت سخاوتمند بود کو؟ کجا رفت آن دل دریا؟! نگاهم کن حسین(ع) با خجالت گوشۂ هیئت نشستم غرق اشک روسیاهم! آمدم آقا، نگاهم کن حسین(ع) نفْس طغیان کرد و از من حالِ خوبم را گرفت با خود آوردم گناهم را، نگاهم کن حسین(ع) خوب میدانم بدم امّا بزرگی کن بیا... در میام روضه این شب ها، نگاهم کن حسین(ع) با دل و جان مادرت را دوست دارم مثل حُر پس به جان مادرت زهرا(س)نگاهم کن حسین(ع) کنج کشتیِ نجاتت کاش جایی داشتم کاش جایی داشتم آنجا، نگاهم کن حسین(ع) در دو دنیا مطمئنّم که به دردم میخوری من به دردت میخورم آیا؟! نگاهم کن حسین(ع) ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در عزای 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- سوخت از داغِ تو و غرق حرارت شده بود پیش ِ مادر به گلویِ تو جسارت شده بود آسمان تیره شد و سخت زمین-لرزه گرفت شمر(لع) آن ثانیه که دست-به کارَت شده بود عرش ِ حق را چه به هم ریخت «بُنیّ قَتلوک» چونکه مکشوف ترین متن و عبارت شده بود غرقِ خون! در دل گودال! غریب و تنها خاکِ صحرا نگرانِ تو و یارت شده بود سر و انگشتر و پیراهن و دستار و کفن... دست و پا میزدی و لحظۂ غارت شده بود حرمله(لع) در پیِ گهواره لبِ خیمه رسید خیمه ها سوخت و هنگام شرارت شده بود خیره شد سمتِ سرت زینبِ(س) مضطر! ای وای... صحبت از بستنِ دستان و اسارت شده بود! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در عزای 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- لب تشنه غرق خون شدی آخر! زبانم لال پا میکشی بر خاکِ دور و بر! زبانم لال سرنیزه ها در پیکرت محکم فرو رفتند محکم! چنانکه زرد شد پیکر! زبانم لال میکرد اثر زهری که بر سرنیزه ها دادند هر لحظه میشد حال تو بدتر! زبانم لال شمر(لع) آمد و شد قتلگاهت گوشۂ گودال زد بیهوا بر حنجرت خنجر! زبانم لال افتاد بی رحمانه موهایِ تو در دستش افتاد یک گوشه تنت بی «سر»! زبانم لال انگشتِ تو افتاد زیر تیغِ یک نامرد شد غرقِ در خونِ تو انگشتر! زبانم لال یک لحظه بین خاک و خون چشمت تکانی خورد از داغ تو افتاد تا خواهر! زبانم لال می بُرد با خود خاطراتِ خوبِ مادر را پیراهنت را بُرد! ای مادر! زبانم لال... رفتند و برگشتند! دیدم حرمله(لع) هر بار... انداخت نعلِ تازه ای دیگر! زبانم لال! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 زبانحال 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- آتش برای صحنۂ محشر گرفتند صد فتنه بعد از دفنِ پیغمبر(ص) گرفتند حقّ خلافت را، فدک را، غصب کردند آن عدّه که غیر از پدر رهبر گرفتند یک شب همین ها هیزم آوردند و با خشم در پشتِ «در» تصمیم ِ شعله ور گرفتند با یک لگد پرپر شد و از شاخه افتاد شش ماهه را با کینۂ خیبر گرفتند در کنج خانه گریه میکردیم و آن ها از ما شبانه حضرتِ مادر گرفتند آنها پدر را زجر میدادند و حتی هر شب برا سبّ او منبر گرفتند تا عاقبت شمشیر در مسجد کشیدند با کشتنش صد دِرهم ِ دیگر گرفتند زخم ِ سرش کاری شد و در یک سحرگاه از ما پدر را با غمی بدتر گرفتند بغض یتیمی را به رویِ شانۂ هم- می ریختیم و فتنه را از سر گرفتند عشقم حسینم(ع)! خوب میدانی از آنها خیری ندیدیم و سراغ از شَر گرفتند ما خوب میدانیم که جانِ حسن(ع) را در کوچه! بینِ شعله؛ پشتِ «در» گرفتند من ماندم و تو! کربلا و داغِ هجران... دیدم تو را هم نیزه ها بر «سر» گرفتند من روی تل روضه گرفتم؛ تا که آن ها با هلهله پیراهن از پیکر گرفتند دیدند جان داری هنوز و شمر(لع) آمد ای وای! آخر حاجت از خنجر گرفتند من: «وا عَلیّا» گفتم و مادر: «بُنیَّ» جان دادی و روزِ خوش از خواهر گرفتند دیدی عزیزم؟! عشقِ مان آخر نظر خورد دیدی تو را از زینبت(س) آخر گرفتند! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 به امید یک نیم نگاه از امام الرئوف 🍃🏴 مثل من هر کس که می گردد به دنبال پناه کوله بارش را ببندد سمت مشهد غرقِ آه هر که با غفلت فقط بر این «در» و آن «در» زده آنکه عمری رفته راهِ بندگی را اشتباه بندگی از دیدِ ما فقر است و سائل پیشگی بندگی خورده گره با شرم از بارِ گناه خوش بحال آنکه بارِ معصیت را می برَد در حرم یک گوشه دارد انتظارِ یک نگاه زیر لب مابینِ استغفار میگوید مدام السلام ای ضامن آهو مرا کن سربراه صحن گوهرشاد جایِ هر که کم آورده است جای هر که از وفا خیری ندیده هیچگاه میرسد از آبِ سقاخانه هر ساعت به گوش روضهٔ آقایِ تشنه در جدالِ قتلگاه * بر تنش سرنیزه ها یکریز ضجه میزنند بر گلویش تا که خنجر میکِشد هر لحظه آه! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅