eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
447 دنبال‌کننده
252 عکس
21 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 ⚘️ سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان صلوات ⚘️ لینک کانال تلگرام: @marziyehatefi لینک صفحه اینستاگرام: @marziyeh.atefi.313 لینک ویراستی: https://virasty.com/MarziyehAtefi
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🍃 نذر ضربت خوردنِ قران ناطق 🍃🏴 غمی امشب شبی بر صفحۂ تقدیر وارد شد سحر بود و کسی در نیّتش تقصیر وارد شد تمام ِ راه را میگفت ذکر توبه با تسبیح رسید آشفته خاطر، از «درِ تزویر» وارد شد کسی با هیبتِ ابلیس آشوب و سراسیمه نمازش را فرادا خواند و بی تکبیر وارد شد غضب در چشم هایش داشت و وحشت میانِ دل زمانِ فتنه بود و کفر با تکفیر وارد شد دلِ محراب لرزید و تن مسجد تکانی خورد زمان محکم زمین خورد و در او تغییر وارد شد هدایت منهدم شد تا که بسم الله را گفت و... سپس بر فرقِ قران ضربۂ شمشیر وارد شد نمی فهمید قران جز علی(ع) معنا ندارد که! از آن لحظه کنارِ ترجمه، تفسیر وارد شد «مرادی» بود و حاصل شد مرادش، پس خوش آمد گفت- به او شیطان! همینکه با غل و زنجیر وارد شد علی(ع) «فزتُ و ربّ الکعبه» را گفت و خبر بردند... حسن(ع)با بغض؛صبری کرد و قدری دیر وارد شد پدر را بُرد از مسجد، سپس زخم سرش را بست جوان از خانه رفت اما شکست و پیر وارد شد برای اینکه بابا را نبیند اینچنین زینب(س) کمی این پا و آن پا کرد و با تأخیر وارد شد اگر کوبید مُشتش را به دیوارِ کنارِ «در» دلش پُر بود از کوچه اگر دلگیر وارد شد... سکوتش سال های سال زجرش داد تا اینکه به روی جسم و تابوتش هزاران تیر وارد شد! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
حریف ضرب و شتم ِ ذوالفقار تو نبودند و به این علّت میان سجده ات شمشیر آوردند دوای درد تو قدری «بصیرت» بود اما حیف... یتیمان صف کشیدند و برایت «شیر» آوردند! #سلام_بر_اول_مظلوم_عالم_علی_ع #باولایت_بابصیرت #مرضیه_عاطفی @marziyehatefi
🏴🍃 شب قدر 🍃🏴 میان بندگانت بدتر از من نیست! تنها من! تو دستم را گرفتی و اسیر دستِ دنیا... من گنهکارم؛ به تاثیرِ دعاهایم امیدی نیست گمانم فاصله افتاده از درگاهِ تو تا من تو در دستانِ پینه بسته، در اشک یتیمان و به دنبالِ تو میگردم چرا عمریست اینجا من؟! چه برکت دادی و شد سفره ام رنگین و رنگین تر ندانستم اگر چه حرمتِ نان و نمک را من به جایِ آبروریزی همیشه آبرو دادی فقط شرمنده ام کردی! نمیدانم که آیا من- تو را آنگونه که باید عبادت کرده ام یا نه! مبادا بندگی کرده ست جنّ و إنس، إلّا من پُر از خوف و رجایم، کار دستم داده عصیانم چه محتاجم به غفرانِ تو بیش از پیش-ترها من شبِ قدر است و بیمارِ گناهم؛ گوشۂ چشمی تویی «نِعمَ الطّبیب» و سخت محتاجِ مداوا من إلهي لاتؤدّبني... نبینم خشم و قهرت را عذابم کن ولی یک لحظه سرسنگین نشو با من! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🌺🍃 نذر سفره داری خداوند کریم و 🍃🌺 پایانِ مهمانی و دیگر فرصتی نیست دل کندن از این سفره کار راحتی نیست از خوب هایِ خوب تا بدهایِ بد را قلباً پذیرفتی و گفتی: دعوتی نیست! در سجده هایِ شکر، چشمانم پر از اشک دل بردن از چشم تو هم بد-عادتی نیست وقتِ اذان افتاد سمت من نگاهت داری هوایم را و جایِ حسرتی نیست ذکرِ «لکَ صمتُ» دم افطار یعنی؛ «أنت إلهی» پس به شیطان رغبتی نیست از استجابت های تو بعد از شبِ قدر؛ می گردم و در دست هایم حاجتی نیست «ألغوث» هایم نذرِ «خلصنا من ٱلنار» جوشن به تن دارم! خیالِ وحشتی نیست آوردم و بخشیدی و شرمنده کردی در اینکه «غفّار ٱلذنوبی» صحبتی نیست پس بعد از این هم خط بزن با دست رحمت هر گونه عصیان را اگر که زحمتی نیست! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🏴🍃🍃🏴 خالی از هر گونه درد و غم برایش ساختم دردها را کُشتم و مرهم برایش ساختم از کرامت هایشان عمریست هستم با خبر خوب و بدها را اگر دَرهم برایش ساختم گریه کردم گوشۂ دلگیرِ باب المجتبی(ع) سوختم...یک خیمۂ ماتم برایش ساختم در میانِ سجده هایم نذر ِ زین العابدین(ع) مسجد و محرابی از خاتم برایش ساختم دور تا دورِ ضریحِ حضرتِ باقر(ع) فقط- عالِمانی از همه عالَم برایش ساختم اشک را در روضه های حضرت صادق(ع) شبی در نگاه زائران نم نم برایش ساختم آب سقّاخانه اش را ناب و جاری و زلال شعبه ای از چشمۂ زمزم برایش ساختم تا که مثل کربلا صاحب-حرم باشد بقیع گنبد و گلدسته و پرچم برایش ساختم! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
بستم چه دخیل به ضریحش علنی کنج حرمش نوشته ام عشق منی عمریست به قصد کربلا رفتم به پابوسی سیّدالکریم الحسنی(ع)! @marziyehatefi
🍃🌺 نذر آبروی دو عالم 🌺🍃 تا می نشینم زیر پرچم کنجِ هیئت در سینه ام داغ تو میگیرد حرارت شکر خدا هستم غلام خانه زادت از کودکی در روضه ها دارم اقامت از تو، به من خیرِ فراوانی رسیده از من به تو تنها فقط عرض ِ ارادت در حیرتم از لطف و از آقاییِ تو از بخشش دستان ِ تو وقت شهادت پیراهن و انگشترت را دادی آقا حاجاتِ قلب دشمنت هم شد اجابت بر پیکرت یک جای بوسیدن نمیدید سرنیزه ها انداخت زینب(س) را به زحمت دیدم برای کشتنت ای عشقِ مظلوم شمشیرها کردند با نیزه رقابت در قتلگاهِ تو «بُنیّ» گفت مادر من را به هم میریزد عمری این عبارت! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر ولادت با سعادت کریمۂ اهل بیت(ع) 🌺🍃 چه تشهّد و سلامی، چه نماز بی ریایی چه حجابِ دلنشینی، چه وقارِ دلربایی شده سرگرم به تفسیرِ زوایایِ تو خورشید به صلابتِ تو به به! چه نجابت و حیایی به تو رو کرده برادر شده مشتاق حضورت که فقط خواهر سلطانی و معصومۂ مایی شده مشغول به ذکر تو و گل کرده سحرها به لبِ خادم صحنت غزلِ شیخِ بهایی همه شب ذکر لبش بوده در ایوانِ تو «بهجت» چه رواق و آستان و حرم ِ گره گشایی شُعرا گوشۂ ایوانِ تو آیینه سرودند چه غزلوارۂ آیینی و چه حال و هوایی همه مشغول به پابوس تو پیچیده در این صحن چه مناجاتِ دل انگیزی و چه مدح و ثنایی طلبیدی و شنیدم به خدا حینِ ورودم که تو ای زائر من، دیر رسیدی و کجایی؟! پدرت بابِ حوائج، تو کریمه، منِ سائل- به خودت رو زده ام! آمده ام محض گدایی سرِ راه تو نشستم به امیدی که به من هم کمی از سمتِ قنوتت برسد خیلِ دعایی بده در راهِ خدا و برسان برگِ براتِ سفرِ سوریه! یا که نجف و کرب و بلایی ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر ولادت امام مهربانی ها 🌺🍃 کاری برای این بدِ بی آبرو کنید با صحن انقلاب مرا روبرو کنید قلب مرا گرفته و در گوشۂ حرم با تکّه های آینه لطفا رفو کنید بعدش کمی به دست بگیرید و باز هم آمرزش گناه مرا آرزو کنید قلب شفا گرفتۂ من خانۂ شماست در آن مباد عشق دگر جستجو کنید اذن دخول خواندم و اشکم روانه شد در این دقیقه کاش که قصد وضو کنید با من شبیه دعبل و ریّان پس از نماز در حدّ یک سلام شده گفتگو کنید لبخند را به روی لبانم بیاورید بغض مرا گرفته جدا از گلو کنید امشب در ازدحام کنار ضریح تان شاخه گل سفیدِ مرا نیز بو کنید! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر سرور زنان دو عالم 🌺🍃 با لحن عاشقانه و زیبا خطاب کن کوثر بخوان و أمّ أبیها خطاب کن نام قشنگ مادرمان را به احترام با نغمه ای ملیح و خوش آوا خطاب کن مرضیّه و رضیّه و حَورا و فاطمه(س) ریحانةُ النّبی! گلِ طاها خطاب کن ذکر قنوتِ حضرت حوّا و آسیه مشکل گشای مادرِ عیسا خطاب کن عینِ علی(ع) ست! وقت غضب تا که اخم کرد- حیدر بخوان و «قاهرالأعدا» خطاب کن قطعاً برای شیعه شفیعه ست، پس تو هم مادر بگو و عشقِ دو دنیا خطاب کن گوشه نشینِ چادر مشکیِ او شدیم اصلا گدای هر شبه ما را خطاب کن نام شناسنامۂ ما جعلِ مطلق است ما را گدای حضرتِ زهرا(س) خطاب کن!د ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر زیارت مخصوص ِ حضرت 🌺🍃 زیر ایوانِ طلا چشم ترم مخصوص ِ توست جَلد خود کردی مرا! بال و‌ پرم مخصوص ِ توست ضامن آهو شدی! پشتم به عشقت گرم شد آبروداریِ روزِ محشرم مخصوص توست رو زدم بر غیر و تا درها به رویم بسته شد زائرم کردی و گفتی: این حرم مخصوص توست رد نکردی از درِ باب ٱلجوادِ(ع) خود مرا آمدم آقا! امیدِ آخرم مخصوص توست مشهدت حجّ فقیران است و اطرافِ ضریح هر چه می بینم تویی! دور و برم مخصوص توست سر به دیوارِ حرم عشق شهادت داشت و زائری میگفت آقاجان! سرم مخصوص توست چشم هایش قطره قطره اشک، بعد از هر نماز... دست بر سینه سلام ِ مادرم مخصوص توست لااقل ایکاش امشب زائرت بودم! ولی- نیستم...امّا حسابم کن! کرم مخصوص توست! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🏴🍃 نذر شهادت امام ِ جوانم 🍃🏴 سیاهی رفت چشمانت، زبانم از سخن افتاد شنیدم مقتلت شد خانه، اشک از چشم من افتاد نگاهش فتنه در سر داشت یارِ خانه ات تا گفت... برایت آب آوردم، بنوشش از دهن افتاد چه مکّارانه «أمّ الفضل» میشد «جعده» ای دیگر همین که زهر نوشیدی دلت یادِ حسن(ع) افتاد تداعی شد برای من سر بازارِ شهر شام صدایِ هلهله تا بر لبِ یک عدّه زن افتاد تنت در سایۂ بالِ کبوتر ها و عاشورا؛ به دستان یزیدی ها عبا و پیرهن افتاد تو کنجِ حجره جان دادی و امّا گوشۂ گودال حسینِ(ع) تشنه لب بر خاک ها دور از وطن افتاد تنت می سوخت روی بام زیرِ آفتاب آقا دلم آتش گرفت و یاد شاهِ بی کفن افتاد! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🌺 🌺🍃 عرش را با ماه و با خورشید روشن کرده اند آسمانی ها لباس نور بر تن کرده اند عالم افلاک را گلزار و گلشن کرده اند با حریرِ ابرها راهی معیّن کرده اند شد خدا بانی و عاقد حضرت پیغمبر(ص) است لحظۀ پیوستن نادعلی و کوثر است سر به زیر و عشق دارد در نگاهش انعکاس با وقاری فاطمی، محجوب! با احساسِ خاص می درخشد بر سرش یک تاج گل از جنس یاس کوری چشمانِ بدخواهان بخوان توحید و ناس گفت پیغمبر(ص) برای من همین شد افتخار لافتی الّا علی(ع) لا سیف الّا ذوالفقار زیر لب میگفت زهرا(س): هست همتایم علی(ع) شد ولیُ ألله و یار هر دو دنیایم علی(ع) قامتش ألله اکبر دارد آقایم علی(ع) رخت دامادی چه می آید به مولایم علی(ع) خواند أنکحتُ و زوّجتُ پیمبر(ص) خطبه را حضرت زهرا(س) بلی را گفت به شیرخدا لحظۀ دیدار بود و عشق، نابِ ناب شد دست پیغمبر(ص) وساطت کرد و فتح الباب شد مصحف و نهج البلاغه عاشق و بیتاب شد قندِ عالم در دلِ زهرا(س) و حیدر آب شد دست در دست هم آوردند و شد حبل المتین حضرتِ أمّ أبیها(س) با أمیرالمؤمنین(ع) در زمین پیچید عطر عود و اسپند و گلاب در نخستین لحظۀ پیوند غیرت با حجاب چشم زهرا(س) خیره شد بر چشم های بوتراب شد جهازش آینه، مهریه اش قران و آب دست خالی آمدم! آمد خدا عیدی به دست یک نخ از چادر عروسش را بگیرم کافی است! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🏴🍃 نذر شهادت مظلومانۂ 🍃🏴 یک عمر داغ کربلا یادش نمیرفت دلشوره هایِ عمّه را یادش نمیرفت درس و حدیثش مانعِ روضه نمیشد برپاییِ بزم عزا یادش نمیرفت بر دوش ِ دل، بار مصیبت داشت عمری جان دادن خون خدا یادش نمیرفت بالاسرِ هر پیکر بر خاک خفته لبخندِ شمرِ(لع) بی حیا یادش نمیرفت بردند بی صبرانه بعد از گوشواره- گهواره را بینِ عبا... یادش نمیرفت تب داشت بابا! سوخت خیمه! زجر(لع) آمد! زد تازیانه بیهوا! یادش نمیرفت هنگام غارت بود و در بین شلوغی... افتاد زیر دست و پا یادش نمیرفت لعنت بر آن دستی که هجده نیزه آورد سرهای روی نیزه ها یادش نمیرفت کنج خرابه...زیر نور ماه...آرام... شب-گریه هایِ بیصدا یادش نمیرفت ¤ در کنج حجره، داشت جان میداد امّا کهنه حصیر و بوریا یادش نمیرفت! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر رأفت بیکران 🌺🍃 طلبیدی و به پابوس رسیدم با اشک چشم خود را وسط صحن تو دیدم با اشک خیره بر آینه کاری شدم و آب شدم از خجالت! که چرا دیر رسیدم با اشک سخت دلتنگ نجف هستم و هنگام اذان زیر ایوان طلا آه کشیدم با اشک تو غریب الغربایی و به یادت عمری- زندگی را چه غریبانه چشیدم با اشک باز هم تا که ببندم به ضریحِ تو دخیل تکّه ای پارچۂ سبز بُریدم با اشک حاجتم شوقِ برآورده شدن داشت اگر- طرف ِ پنجره فولاد دویدم با اشک تا که از لطف تو بی واسطه دعبل بشوم باز از بوتۂ دل قافیه چیدم با اشک لحظۂ ذکر توسل شد و ابیاتم را... نه که با گوش! که اینبار شنیدم با اشک جملۂ «یأبن شبیبِ» تو پُر است از گریه تا که روشن بشود شمعِ امیدم با اشک روضۂ جدّ تو را در حرمت ضجّه زدم آبرومند شدم تا که خریدم با اشک! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
به دستم جز ولایت مشعلی نیست که جز حیدر امام اوّلی نیست بخوان قرانِ ناطق را که والله... أمیرالمؤمنینی جز علی(ع) نیست! #أشهد_أن_علی_ع_ولی_الله #پنج_روزتاعیدغدیر #مرضیه_عاطفی @marziyehatefi
جوابم شد بلي، ألحمدلله برایم شد «ولی» ألحمدلله به دستور خداوند و پیمبر(ص) امامم شد علی(ع) ألحمدلله! #أشهد_أن_علی_ولی_الله #چهار_روز_تاعیدغدیر #مرضیه_عاطفی @marziyehatefi
باید بشود دولتِ مهدی(عج) برپا یا حضرتِ «هادیَ الأمم» أدرکنا من معتقدم که باید آماده کنیم- با «جامعۂ کبیره» این جامعه را! #میلاد_امام_هادی_ع_مبارکباد #أللهم_عجل_لولیک_الفرج #مرضیه_عاطفی @marziyehatefi
دوباره موعدِ اتمام حجّت شنیدم گفت پیغمبر(ص) به امّت که بعد از من به دستور خداوند؛ علی(ع) دارد فقط حقّ ولایت! #أشهد_أن_علی_ولی_الله #سه_روز_تاعیدغدیرخم #مرضیه_عاطفی @marziyehatefi
ندارد راهِ عشقش هیچ برگشت طوافش کرد حتی برکه و دشت پیمبر(ص)خطبه رامیخواند و خورشید- به دورِ مرتضی(ع) میگشت و میگشت! @marziyehatefi
شبیه مشعلی آتش بگیرد نمیدانم! ولی آتش بگیرد بدونِ او نمیخواهم! الهی... بهشتِ بی علی(ع) آتش بگیرد! #أشهد_أن_علی_ولی_الله #یک_روز_تاعیدغدیرخم #مرضیه_عاطفی @marziyehatefi
🌺🍃 نذر عیدسعیدغدیر و ولایت برحقّ 🌺🍃 زمین لبخند زد صد شاخه گل از خار بالا رفت کنار برکه وقتی از بلندی یار بالا رفت خودش را باخت خورشید از خجالت آب شد وقتی علی(ع) با نور فوق العاده و سرشار بالا رفت جهازِ خوش سرانجام شترها منبرش میشد وقار آورده! با زیباییِ بسیار بالا رفت به دستش آیۀ «ألیوم أکملتُ لکُم» گل داد عیار شیعه از آن روز در بازار بالا رفت چنان ماهی که حتی منکرش طاقت نیاورد و برای دیدنش رندانه از دیوار بالا رفت پر از«مَن کُنت»مولا شد تمام دشت و سمت کوه نوای تهنیت یا حیدر کرار بالا رفت یقین دارم نبی خود جانشینش را معمّم کرد گمانم از همانجا حرمت دستار بالا رفت ¤ الهی بشکند دستی که دل دل کرد و با کینه- برای بیعتِ با او کمی دشوار بالا رفت! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🌺🍃 نذر میلاد باسعادت باب الحوائج 🌺🍃 حاجتش را خواست و یکبارِ دیگر نذر کرد با دلی آشفته و با حالِ مضطر نذر کرد بردمش با خود حرم، یک لحظه گنبد را که دید با سلامش زیر لب چندین کبوتر نذر کرد خیره شد بر دست هایش! گفت: میخواهم چکار؟! شک ندارم که النگوی گرانتر نذر کرد خونِ دل خورد و برایِ من خودش را پیر کرد تا زمین خوردم فقط «والعصر» و «کوثر» نذر کرد حاجتم را بر تمام حاجتش ترجیح داد سال ها اوّل دعایم کرد و آخر نذر کرد چونکه در چشمم هوایِ استجابت را ندید بغض کرد و ربّنا گفت و مکرّر نذر کرد زد ورق با اشک قران را...نمیشد ناامید... پس برای هفتمین عشقِ پیمبر(ص) نذر کرد بی تعلّل باز شد از هم گره پشتِ گره تا که مادر سفرۂ موسی بن جعفر(ع) نذر کرد! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
در حین رکوع بی ریا داده زکات والله علیست(ع) اصل میزان و صراط در عیدغدیر شد «ولایت» ابلاغ؛ در عیدمباهله «فضیلت» اثبات! #عیدمباهله_مبارک #برپنج_تن_آل_محمدصلوات #مرضیه_عاطفی @marziyehatefi
🍃🌺 در آستانۂ ماه محرم نذر حضرتِ 🌺🍃 سیّد و سالارِ بی همتا قبولم میکنی؟! توبه کردم مثل حر آقا قبولم میکنی؟! وای بر من! خوش بحال نورِ چشمی هایِ تو فکر و ذکرم این شده آیا قبولم میکنی؟! من که از دنیایِ بی تو پشت پا خوردم فقط دوست دارم کنجِ هیئت را، قبولم میکنی؟! بد زمین خوردم! زمینگیرم! نگاهی کن حسین(ع) آمدم! افتاده ام از پا...قبولم میکنی؟! چند روزی تا محرّم مانده و در خلوتم اشک میریزم تک و تنها، قبولم میکنی؟! دوستت دارم! بگو امسال هم در روضه و... زیر پرچم ها و بیرق ها قبولم میکنی؟! مثل آنهایی که بر زانوی تو جان داده اند بسته ام سربندِ یازهرا(س)، قبولم میکنی؟! حرفِ مادر شد! همین رمزِ عبور از قلب توست شک ندارم باز هم درجا قبولم میکنی! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅