eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
620 دنبال‌کننده
266 عکس
27 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 🌷 سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان، پیروزی رزمندگان اسلام صلوات 🌷 لینک کانال ایتا و تلگرام و ویراستی: @marziyehatefi اللهم عجل لولیک الفرج بحق الزینب(س)🤲
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃 شرح دلتنگی، تجدید خاطرات پای بوسی 🍃🌺 حالِ خوب و اشتیاقِ دم به دم یادش بخیر کوچه های خلوت و پُر پیچ و خم یادش بخیر زیره و عطرِ حرم! عطرِ نبات و زعفران حسّ دلتنگی و بغض ِ بیش و کم یادش بخیر لذّتِ باب الجواد(ع) و خواندنِ إذن دخول گنبد و اشکِ روان در هر قدم یادش بخیر حرکتِ پرچم میانِ دست های آسمان پای سقّاخانه اشکِ مادرم یادش بخیر مانده در گوشم صدای ماندگارِ زائران ترک و بوشهری! عرب یا که عجم! یادش بخیر تکیه بر دیوار دارالحجّه و تجدیدِ عهد- با امام ِ منتظر کنج حرم یادش بخیر از لبِ نقّاره ها دادی سلامم را جواب اشک هایِ سر به زیرِ صبحدم یادش بخیر زیرِ ایوانِ طلا روحِ مرا دادی جلا تا تو را بر مادرت دادم قسم! یادش بخیر... پنجره فولاد إذنِ کربلایم را گرفت ذکرِ «آقاجان نیفتم از قلم» یادش بخیر دست و بالم بسته شد با بستنِ درب حرم بیقراری هایِ بارِ آخرم یادش بخیر! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر رأفتِ بی انتها؛ 🍃🌺 سلام عشق قدیمی؛ سلام، ضامنِ آهو سلام یار دلم، با مرام! ضامن آهو اسیر پنجۂ صیّاد نفْسم آقاجان شده ست ذکر لبانم مدام؛ ضامن آهو بر این دو پایِ شکسته، بر این تنِ خسته نگاه با کرَمت مستدام، ضامن آهو به دست پنجره فولاد خود مرا بسپار به زائرت برسان التیام، ضامن آهو ببخش اگر تبِ دنیا فراری ام داده از آن زیارتِ والا مقام، ضامن آهو خدا کند که دوباره مرا بیندازی- کنار بابِ جوادت به دام، ضامن آهو خدا کند که نگاهی کنی...صدا بزنی غلام ِ خانۂ خود را به نام، ضامن آهو چراغ خانۂ قبرم تویی امام-رضا(ع) شوَد به شوق تو عمرم تمام، ضامن آهو میایم و به هوایت دوباره میگویم: سلام قبلۂ هشتم! سلام؛ ضامن آهو! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🏴🍃 زبانحال، نذر شهادت ولی نعمت مان 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- خیلی دلم گرفته از این غربتِ زمان انگار بغض کرده و تب دارد آسمان گفتم برایت از غم ِ «إن کنتَ باکیا...» وقتش رسید و شعله گرفته ست استخوان یابن الشّبیب داغِ دلم تازه شد بیا... نوحوا علی الحسین(ع) بگو! روضه ای بخوان از آن وداعِ سخت بگو! از رقیه(س) که- با گریه گفت یکسره بابا، نرو! بمان رفت و زدند سنگ به پیشانی اش چرا؟! میرفت پشتِ هم چقدَر تیر در کمان لعنت بر آن سه شعبه که در دست حرمله(لع) فوراً گرفت سینۂ جدّ مرا نشان گریه کن و بگو که زمین خورد بیهوا پیش ِ فرات؛ خسته و لب تشنه جدّمان از آن تنی که مقصدِ سرنیزه شد بگو از آن عقیقِ خونیِ در دستِ ساربان لعنت بر آن که با طرَب و هلهله دوید تا که سرِ به نیزه به زینب(س) دهد نشان والله عمّه جانِ مرا پیر کرده بود زخم زبان و طعنۂ یک عدّه بد دهان یابن الشبیب از سرِ بازارِ شام نه! چیزی نگو که قاتل من میشود، بدان! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر رأفت بی مثال 🌺🍃 ای که سلطان خراسانی و در جان و دلی آمدم پابوسی ات با هدیۂ ناقابلی چند شعر تازه آوردم برایت، میخری؟! میخری قطعاً اگر باشم برایت دعبلی بیت ها را یک به یک بر پرچمت بستم دخیل با همان شوق قدیمی، با مرام سائلی عاصی و آواره ام! گمکرده راهم! کاشکی... در امانتداری ات باشد برایم منزلی در حرم حال و هوای زائرانت دیدنی ست بالأخص آنها که آوردند با خود مشکلی می گذارد روی سینه دستِ پینه بسته را پیرمردی را که جز عشقت ندارد حاصلی خسته و درمانده است از علم ناچیز خودش عالِمی نزدیکِ بستِ شیخ حرّ عاملی عهد می بندد جوانی با امام عصرِ خود(عج) در هوای نابِ دارالحجّه دارد محفلی دختری در صحن کوثر شد به عشقت چادری گفت: آقاجان به این پوشش تو خیلی مایلی در حریمت هر چه ناممکن مهیّا میشود ضامن آهو تویی و من گدای کاهلی! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر رأفت بی انتها 🌺🍃 همین که ضامن آهو شدی؛ شد بخت یارِ من ضمانت کردی و هستی همیشه در کنارِ من به دوشَت میکشی بارِ گناهم را ببخش آقا که سنگین میشود هر روز حجم کوله بارِ من چه میشد زائرت باشم؟ چه میشد زیر ایوانت- طلا باران شود، روشن شود شب های تارِ من دگرگون کرده حالم را هوای پنجره فولاد بخوان دلتنگی ام را از نگاه اشکبارِ من برای آن «أمین الله» خواندن ها چه دلتنگم برای هر فرازش؛ ای پناه قلب زارِ من برات کربلایم را گرفتم سال ها از آن اگر باب الجوادت شد همه دار و ندارِ من تمام عمر تنها تو به رویم باز کردی «در» تمام عمر با تو بسته شد قول و قرارِ من تعهد داده ام دورت بگردم تا نفس دارم به دور گنبدت تنظیم شد دورِ مدارِ من پَرم را چیده ای تا که فقط جَلد حرم باشم همین پرپر زدن ها در حرم شد افتخارِ من امام هشتمی و هفت پشتم شد بدهکارت رساندی آب و نان بر سفرۂ ایل و تبارِ من تو خیلی مهربانی! ذکر خیرت در توانم نیست بگو دعبل بیاید! وصف شأنت نیست کارِ من! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر ولادت سلطان خراسان 🌺🍃 رفت از دل حسرت و افسوس با میلاد تو میشوم دلبسته و مأنوس با میلاد تو خادمان و زائرانت غرق ناز و نعمتند شد بهشت جاودان محسوس با میلاد تو نجمه خاتون میزبانی میکند! برپا شده- در حرم مهمانیِ مخصوص با میلاد تو حضرت عیسی زیارتنامه ات را خوانده و در کلیسا میزند ناقوس با میلاد تو نذر نشرِ مهربانیِ تو منبر می رود شیخِ طوسی در دیارِ طوس با میلاد تو تا ابد خیرِ دو دنیا را برای خود خرید هر که شد از دیگران مأیوس با میلاد تو فطرس از میلاد اربابم به بال و پر رسید خلق شد بال و پرِ طاووس با میلاد تو عرشیان دور تو می گردند و زیباتر شده لحظه لحظه لذتِ پابوس با میلاد تو! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 شرح دلتنگی به قصد کسب عنایت 🌺🍃 هست حالم نامساعد، نیست خوش...اقبالِ من خوش بحالِ همجوارانت بدا بر حالِ من میشوم گنجشکِ باران خورده می آیم حرم میشود جاروکش ِ صحن و سرایت بالِ من دعوتم کن تا که راحت در حرم گریه کنم بیقرارم! بسکه بسیار است قیل و قالِ من گفتم این آرامش ِ مطلوب را از من نگیر قول دادی صحن گوهرشاد باشد مالِ من صحن گوهرشاد گفتم، گوهر از چشمم چکید اشک هایم هست آگاه از غم ِ سیالِ من قلبِ من در پنجره فولادِ تو جا مانده است هست این قلبِ شکسته ثروت و اموالِ من پس نده آقا! فقط گاهی نگاهی کن بر آن تا بگوید: «ضامن آهو» زبانِ لالِ من در خیالم باز هم بارِ سفر می بندم و در گلویم می نشیند بست، بغض کالِ من یک نسیم از جانب تو هر چه می آیم حرم با چه عطری ناب؛ می آید به استقبالِ من پیر خواهم شد به پایِ جنّتِ باب الجواد(ع) پیش تو قد میکشد عمریست سنّ و سالِ من! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅   @marziyehatefi    ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر رأفتِ سلطان دو عالم 🌺🍃 باز با یادِ تو از غم شدم آزاد... سلام میزنم عشق تو را یکسره فریاد؛ سلام شد علی(ع) نام تو و ضامن آهو لقَبت صد و ده بار به تو؛ حضرتِ صیاد؛ سلام از همانجا به منِ خسته محبت داری از همینجا به تو از جانبِ من باد؛ سلام کرد از مشرقِ ایوانِ تو خورشید طلوع سورهٔ شمس به گلدستهٔ تو داد؛ سلام ماه بر پیچ و خم پرچم ِ تو بست دخیل داد بر محضرت از صحن گوهرشاد؛ سلام ابر زائر شد و بالایِ سرِ گنبدِ تو قطره قطره قطره از لبش افتاد؛ سلام آمدم خانهٔ تو...از همه جا رانده شدم خانه ام شد حرَمت! خانه ات آباد!..سلام میشود حالِ دلم خوش! برسد بر گوشم- -با صدایت اگر از پنجره فولاد: سلام دست بر سینه رسیدم که گدایت باشم یا معین الضعفا، دست مریزاد...سلام! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi    ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر ولادت امام الرئوف، شمس الشموس 🌺🍃 خدا وقتی به جسمَش ریخت در روز ازل جان را به قلبم داد عشقِ حضرتِ شاهِ خراسان را دمید از ذره ذره روح خود بر ضامنِ آهو وَ این یعنی ضمانت کن پس از این هر پریشان را تمام مهربانی شد خلاصه کنجِ لبخندش هوایِ رأفتش هر لحظه نازل کرد باران را به دنیا آمده چشم و چراغ حضرتِ نجمه(س) ببین گهواره دارد در بغل آیاتِ قران را نگاهِ عالم ِ آل محمد(ع) بر پدر زل زد تماشا میکند موسی بن جعفر(ع) فقه و عرفان را سلامی عرض کن تا که ببینی در کنار خود خودِ آرامش جان را؛ امامَ الإنس والجان را فراری میشود درد از وجودت، زود راهی شو... بگیر از پنجره فولاد جرعه جرعه درمان را به پابوسی فراخوان داده تا سائل شود سیراب شود با معرفت مأنوس، معنا کرده انسان را علی-موسی الرضا(ع) آنکه به عشقِ حیدر کرار به آبِ نابِ سقاخانه "سلمان" کرده مهمان را طلایِ گنبدش جلب توجّه میکند دائم غبارِ مرقدش جذّاب کرده خاکِ ایران را چنان محتاج ها را کرده مستغنی که تا محشر نخواهد خورد سائل قدرِ "آنی" غصهٔ نان را علی(ع) شاه نجف پیمانهٔ فقر مرا پُر کرد اگر در وصف شاهِ طوس گفتم لفظِ سلطان را به دیدارش زمان احتضارم سخت دل بستم که میبینم چنین؛ جان دادنِ بسيار آسان را! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi    ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 در بزرگداشت دههٔ کرامت 🌺🍃 آرامش ِ صحن و سرا دل برده از من از کودکی گلدسته ها دل برده از من با این حرم یک خلوتِ دیرینه دارم وقتِ سحر لحنِ دعا دل برده از من بینِ شلوغی هایِ این دنیا؛ نوایِ نقّاره های خوش-صدا دل برده از من این قلب سنگی را به زر تبدیل کرده در زیرِ ایوانِ طلا دل برده از من با هر تکانش رویِ گنبد داده حاجت این پرچم ِ سبزِ رها؛ دل برده از من بر رویِ کشکولِ گدایی ام نوشته: سلطان-علی-موسی الرضا(ع) دل برده از من از رأفتش شد کورِ مادرزاد؛ بینا بانیِ این دارالشفا دل برده از من شرطش ولایت بود و جانم به شروطَش* فرمودهٔ شاهِ ولا دل برده از من مانندِ آن آهو که شد آزاد از غم این ضامنِ مشکل گشا دل برده از من طرحَش نشان از پنجره فولاد دارد مُهرِِ براتِ کربلا دل برده از من! * حديث «سلسلة الذهب» 📚 بحار الأنوار،ج۴۹ص۱۲۳ 📚 امالى صدوق،ص۳۰۶(مجلس۴۱) ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅  @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر ولادت سلطانِ رافت و اعجاز 🌺🍃 شب سفر کرد از زمین و صبحگاهِ عید شد حضرتِ باب الحوائج صاحبِ خورشید شد چشمه ای بی انتها از زمزم ِ کوثر رسید همسرِ موسی بن جعفر(ع) با گُلی نوبر رسید بر سرِ این مادر و فرزند ای دل گل بریز ماه؛ در آغوش دارد نجمه خاتونِ عزیز میرسد عطرِ گلِ یاس از پرِ قنداقه اش حک شده نام علی(ع) بر پیکرِ قنداقه اش هشتمین آیینهٔ اصلِ ولایت آمده مالکِ مُلکِ جهان؛ سلطانِ رأفت آمده عالِم آل محمد(ص)، حضرتِ صاحب-سخن کرده با دستِ پدر؛ رختِ امامت را به تن دوست دارم این خدایی را که قرآن داده است هشتمین فرزندِ زهرا(س) را به ایران داده است آن به آن مشغولِ مدحش عاشقانِ بی ریا میرسد بر گوش، از خاکِ وطن؛ ذکرِ رضا(ع) أغنیا مکه روند و ما فقیران سمتِ طوس حجّ ما مقبول شد با حضرتِ شمس الشّموس رفت با پایِ دلش با حاجیان سمتِ حجاز هر که شد محوِ طوافِ این ضریح ِ دلنواز این ضریحِ پُر دخیل و تکیه گاهِ بی بدیل سرپناهِ خستگان! آرامش ِ ناب و اصیل یک حرم با خادمانی بهتر از حور و مَلَک از رواقش مهربانی می‌کشد سر به فَلک می‌گذارد صد کبوتر؛ سر به رویِ شانه اش لال می‌گیرد شفا از آبِ سقّاخانه اش بعدِ هر وعده نمازش میشناسد راه را زیرِ ایوان؛ هر که میخوانَد امین الله را می نشست ایکاش بر چشمان نابینایِ ما ذره ای گرد و غبارِ گوشهٔ باب الرضا(ع) خوشبحالِ زائری که مثلِ یاری آشنا دیده هنگام ِ ورودش رویِ صاحبخانه را دور میشد نفْس اگر از بسترِ آغوشمان باز میشد به حقایق هر دو چشم و گوشِمان می‌شنیدیم آنچه را که میرسد بر گوش ِ عرش آن نواهایی که برمی‌خیزد از بنیانِ فرش استغاثه میکند دل بیهوا در صحنِ قدس میشود فهمید، آهِ غزه را در صحنِ قدس کودکان مشغولِ بازی، با نشاط و بی هراس مادران، غرق دعایِ خیر با احساس ِ خاص حاجت آورده؛ تقاضایِ اجابت میکنند از ظهورِ حضرتِ موعود(عج) صحبت میکنند میرسد روزی که فرزندِ علی-موسی الرضا(ع) جمع خواهد کرد از عالَم بساطِ ظلم را عاقبت از صحنِ آزادی به زیرِ بک علَم جانبِ بیت المقدس میرویم از این حرم! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅  @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🏴 در عزای شهادت امام الرئوف به روایتی 🍃🏴 آمدی پابوسی اش حالا که رو در رو؛ سه بار* پس به دیدارت می آید ضامن آهو؛ سه بار در میانِ ظلمت و در غربتِ هنگام ِ مرگ میشوی با هشتمین خورشيد رو در رو؛ سه بار میرسد با مهربانی!..بر مشامَت میخورَد- عطرِ ناب و دلکش ِ آن لالهٔ خوشبو؛ سه بار جان دهی تا ساده! میگوید به مأمورِ اجل از زیارت هایِ مخصوصِ تو؛ مو به مو؛ سه بار دور خواهد کرد از تو احتضارِ سخت را دردِ عصیان میشود آرام با دارو؛ سه بار در میانِ قبر و هنگام ِ صراط و در حساب هست چشمت منتظر مشغولِ جستجو؛ سه بار چونکه دل بستی به سائل بودنش در هر زمان روبرویش دست-خالی میزنی زانو؛ سه بار میبرَد دل از تو در هر مرتبه سلطانِ طوس با همان لبخند و با اعجازِ خُلق و خو؛ سه بار دست بر سینه سلامی عرض کن هر مرتبه "یارضا(ع)جانم" بگو آغازِ گفتگو؛ سه بار هم محبّت، هم عنایت، هم شفاعت میکند میشود پرونده ات در حشر زیر و رو؛ سه بار! * امام رضا(ع): هر کس مرا در غربت زیارت کند روز قیامت در سه جا نزد او خواهم آمد تا از ترس هاى آنجا نجاتش دهم. 📚 الخصال، ج‏۱، ص۱۶۸ ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅