eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
419 دنبال‌کننده
244 عکس
15 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 ⚘️ سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان صلوات ⚘️ لینک کانال تلگرام: @marziyehatefi لینک صفحه اینستاگرام: @marziyeh.atefi.313 لینک ویراستی: https://virasty.com/MarziyehAtefi
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🍃 به غربتِ این روزهایِ خانۂ مولانا علی(ع) 🍃🏴 سخت آزرده شد و وقتِ سفر درد کشید بسکه از دست قضا، دستِ قدَر درد کشید تار میدید و شنیدم که حدودِ دو سه ماه با همان چشم ِ ورم کرده و «تر» درد کشید از همان لحظه که، گستاخیِ آتش گل کرد جگرش سوخت و از داغِ پدر درد کشید میخ با آتش و دیوار تبانی می کرد بیهوا تا که لگد خورد به «در»! درد کشید جانش آمد به لب و آنچه نباید می شد تا که شش ماهه پسر گشت سپر درد کشید پشتِ در آیه ای از سورۂ کوثر جان داد گفت «یافضّه خذیني» و کمردرد کشید با همان دست که با آه می آمد بالا دستمالی به سرش بست و چه سردرد کشید در خودش ریخت غمش را همۂ روز، ولی... شب چه بیتاب شد و تا به سحر درد کشید به علی(ع) گفت عزیزم به خدا رفتنی ام خودش از گفتنِ این حرف و خبر درد کشید بارها دست به زانو زد و برخواست علی(ع)... تا که تابوت بسازد چقدَر درد کشید! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
یار علی(ع) و سورۂ أعطینا بود ایثار و بصیرتش چه بی همتا بود والله که خطبۂ فدک سرتاسر تفسیرِ ولی شناسیِ زهرا(س) بود! @marziyehatefi
🍃🏴 زبانحال امام زمان(عج) در شهادتِ 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- لبخند را بر چهره ام تا به ابد کشت داغش مرا هر لحظه بی حدّ و عدد کشت در کوچه با سیلی فدک را غصب کردند این روضهٔ سنگین مرا تا به ابد کشت بر سورهٔ مظلوم ِ کوثر، راه را بست با ذکر نابِ قُل هُوَ اللهُ أحد کشت آتش هجوم آورد و با کینه خودش را- -با قصد اینکه مادرم کشته شوَد، کشت... مسمار شد خنجر برای قلبِ محسن(ع) با تیزی اش شش ماههٔ ما را، چه بد کشت باید زمین میخورد و بر بازو نمیخورد آرامشم را یک غلافِ نابلد کشت مادر نمازش را به زحمت خواند و هر روز ابلیس را در ذکرِ أللهُ الصّمد کشت فریاد خواهم زد کنار کعبه روزی ای اهلِ عالم مادرم را یک لگد کشت! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 نذرغربت و شهادت مادرمظلومهٔ دوعالم 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- شِکوه از آنکه بلایا بر سرش آورد داشت یک نفر نه! شِکوه از جهلِ چهل نامرد داشت بر سرش می بست بعدِ هر وضو یک دستمال بعد پیغمبر(ص) پیاپی فاطمه(س) سردرد داشت جسم ضربه خورده اش میشد نحیف و ناحله در جوانی پیر شد؛ بر چهره رنگِ زرد داشت دم به دم، ساعت به ساعت، بیهوا از حال رفت بسکه غم از آنکه دائم فتنه می آورد داشت بیطرف ها کاش مقداری بصیرت داشتند کاش آن شهرِ منافق لااقل یک مرد داشت خیره شد سمتِ درِ شعله ور و آتش گرفت باز در دستش علی(ع)یک دستِ خیلی سرد داشت پا به پایِ گریه هایش گریه کرد و پیر شد عشقِ زهرا(س)بود حیدر؛ بهترین همدرد داشت نیمه شب تشییع شد زهرا(س) و گریان زیر لب باز هم زینب(س)نوایِ «مادرم برگرد» داشت! * مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنَهَّدَةَ الرُّكنِ بَاكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ يُغْشَى عَلَيْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ... فاطمه(س) پس از رحلت پدرش پيوسته سر خود را بسته بود و روز به روز بدنش نحيف تر و شكسته تر ميشد، چشمش گريان و دلش سوزان، و ساعت به ساعت از حال ميرفت😭 بحارالأنوار مجلسی، ج‏۷۸، ص۲۸۲ مناقب إبن‏ شهرآشوب، ج٣، ص٣۶٢ ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در عزای ایام فاطمیه 🍃🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- یارب غریب و مضطرم...عجّل وفاتي آمد بلایا بر سرم...عجّل وفاتي خانه نشینیِ علی(ع) بیطاقتم کرد از بغض، پُر شد حنجرم...عجّل وفاتي دنیاپرستان یک به یک بیعت شکستند میسوزم و شعله ورم...عجّل وفاتي در پشتِ "در" خوردم زمین و چادرم سوخت در آتش ِ دور و برم...عجّل وفاتي محکم زد و ضربِ غلافِ قنفذ(لع)انداخت بر دست و بازویم ورم...عجّل وفاتي ماندم میانِ هجمهٔ دیوار و مسمار آزرده شد بال و پرم...عجّل وفاتي بی مادری سخت است، گرچه فوراً آمد فضه به جایِ مادرم...عجّل وفاتي خیلی برای داغِ محسن(ع) گریه کردم هر شب میانِ بسترم...عجّل وفاتي طاقت ندارم اشکِ حیدر را ببینم جانِ همین چشمِ ترم...عجّل وفاتي آغوش میخواهد حسین(ع) اما توان نیست در جای-جایِ پیکرم...عجّل وفاتي باید به زینب(س) بسپرم چندین کفن را در روزهای آخرم...عجّل وفاتي...! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅