eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
419 دنبال‌کننده
244 عکس
15 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 ⚘️ سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان صلوات ⚘️ لینک کانال تلگرام: @marziyehatefi لینک صفحه اینستاگرام: @marziyeh.atefi.313 لینک ویراستی: https://virasty.com/MarziyehAtefi
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🍃شب هفتم محرم،زبانحال حضرت رباب(س) 🍃🏴 -لطفا حقّ روضه ادا شود- سکوتِ نگاهش جلو چشممه نبودش رو سخته تصوّر کنم به داغش دلم کرده عادت ولی... چجوری جای خالیش و پُر کنم؟! عطش داشت و شد زبونش سفید به سختی به هم میرسیدن لباش چقد نیمه شب گریه کردم تا که- بِره از تو گوشم صدا گریه هاش بمیرم الهی واسه غربتش براش با چه لحنی لالایی میخوند علی اصغرم(ع) رو سه شعبه گرفت حسینم(ع) ولی کاش پیشم می موند شنیدم که حیرون شد و بی رمق با قدّ کمون، بی پسر برمیگشت شنیدم رو دستاش زده دست و پا الهی بمیرم! بهش چی گذشت... پر از تیر شد گوش تا گوش ِ اون گلوی ضعیفش دیگه جا نداشت دو تا دستایِ کوچیکش سرد شد گلم غرقِ خون پلک رو هم گذاشت نگم از اسارت که توو کلّ راه دیدم خونی؛ قنداقۂ پاره رو یکی کف میزد، هی ترانه میخوند رو دستش می رقصوند گهواره رو رسیدیم و با هلهله اومدن یه عدّه زنِ کافر و بی حجاب می پرسید از من زنِ حرمله(لع) با خنده... ببینم! کدومه رباب!؟ ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃شب هفتم محرم،زبانحال حضرت رباب(س) 🍃🏴 -لطفا حقّ روضه ادا شود- سکوتِ نگاهش جلو چشممه نبودش رو سخته تصوّر کنم به داغش دلم کرده عادت ولی... چجوری جای خالیش و پُر کنم؟! عطش داشت و شد زبونش سفید به سختی به هم میرسیدن لباش چقد نیمه شب گریه کردم تا که- بِره از تو گوشم صدا گریه هاش بمیرم الهی واسه غربتش براش با چه لحنی لالایی میخوند علی اصغرم(ع) رو سه شعبه گرفت حسینم(ع) ولی کاش پیشم می موند شنیدم که حیرون شد و بی رمق با قدّ کمون، بی پسر برمیگشت شنیدم رو دستاش زده دست و پا الهی بمیرم! بهش چی گذشت... پر از تیر شد گوش تا گوش ِ اون گلوی ضعیفش دیگه جا نداشت دو تا دستایِ کوچیکش سرد شد گلم غرقِ خون پلک رو هم گذاشت نگم از اسارت که توو کلّ راه دیدم خونی؛ قنداقۂ پاره رو یکی کف میزد، هی ترانه میخوند رو دستش می رقصوند گهواره رو رسیدیم و با هلهله اومدن یه عدّه زنِ کافر و بی حجاب می پرسید از من زنِ حرمله(لع) با خنده... ببینم! کدومه رباب!؟ ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در عزای 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- پرپر زد و پریشان گردید و رفت از حال بر روی دستِ بابا خندید و رفت از حال قلبش تکان تکان خورد و جایِ جرعه ای آب؛ تیری به حنجرش خورد! ترسید و رفت از حال قنداقه غرق خون شد! پس ناتوان و آرام... بر دورِ لب، زبانش چرخید و رفت از حال بابا چه بغض کرد و از گوش تا به گوشَش- -را با لبانِ لرزان، بوسید و رفت از حال با چشم نیمه بازش یکریز پلک میزد یکریز دست و پایش لرزید و رفت از حال شش ماهه بود و بابا برداشت از گلو خون بر آسمانِ هفتم پاشید و رفت از حال گهواره کنج خیمه؛ بیتاب تاب میخورد مادر دو دستِ خود را بویید و رفت از حال! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🌺 محاوره، زبانحالِ حضرت رباب(س) نذر میلاد باب الحوائجِ شش ماهه 🌺🍃 اومدی خونمون شده روشن نور می باره از در و دیوار ماه و خورشید هی میان-میرن آسمون عاشقت شده انگار ابر و باد و ستاره و مهتاب تو رو دارن به هم نشون میدن دلم از اشتیاق می لرزه وقتی گهوارت و تکون میدن کوری چشمای حسود و بخیل دور گهواره با صدای بلند می خونه «إن یکاد» و می ریزه عمه زینب(س) واست همش اسپند خونمون بوی عطر پیچیده قدمت خیره واسه من مادر دارمِت گرم، تویِ آغوشم پسر خوشگلم علی اصغر(ع) با تبسّم میگیره دستات و از تهِ دل دوسِت داره انگار بابا قبلِ نمازهای شبش تو رو می بوسه و میشی بیدار خیره میشی! بهم میگه: چشماش به چشای بابام؛ علی(ع) رفته دست و پا میزنی توو قنداقه نفسم بی معطّلی رفته- واسه اون دست و پای کوچیکت واسه اون سرخیِ رویِ گونه بابا قران می خونه و من هم لالایی می خونم گلِ پونه... چشاتو روی هم میذاری گلم نه گرسنه، نه تشنه، غرق خواب نمیذارم یه لحظه گریه کنی دل ندارم ببینمت بیتاب راحت آسوده چشمام و بستم نفسات داره با خودش افسوس آرزوهام و می بینم پرپر می بینم هر دقیقه صد کابوس توی خوابم یکی بهم میگه دل نبندی بهش که رفتنیه حرف، از مشک خالی و خشکه حرف ِ سرنیزه های آهنیه وای از اون لحظه ای که با بابا رفتی اما ندیدمت دیگه حرمله(لع) قصد داره بفروشه وایِ من! داره گهوارت و میگه دستام و بستن و اسیر شدم پشتِ سر نیزه، روبرو نیزه کاش میمردم و نمی دیدم سرِ شیش ماهگیت و رو نیزه پسرم جونِ من حلالم کن خیلی شرمندتم نخوردی آب زن همسایه گفت پیر شدی... پاشو از توی آفتاب رباب(س)! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🏴 شرح عشق به نیت عنایت و شفاعت 🏴🍃 از اتاقِ خلوتم، از حسّ و حالِ دور و بر با خودم آورده ام بغض گلو و چشم تر خسته از بارِ گناهم، شانه ام سنگین شده تو فقط از حال نامعلوم ِ من داری خبر سال ها رزق مرا تا پشتِ در آورده ای سال ها حاجت گرفتم دوستت دارم اگر نفْس از قبر و قیامت غافلم کرده حسین(ع) نیستم آماده! نزدیک است هر لحظه سفر توبه های نیمه کاره، قول هایِ سَرسری خیرهایم را مبدّل کرده همواره به شر خوش بحال آنکه حیرانت شد و جز تو ندید شد تمام تار و پودش از نگاهت شعله ور شک ندارم می پذیری مهربان، با جان و دل هر که بردارد قدم سمت تو، حتی مختصر مثل آنها که به عشقت رفت «سر» از یادشان این وصیت را شنیدم از شهیدان مستمر: هر کسی که چشم خود را بست از نامحرمان میشود در روضه رزق اشک چشمش بیشتر روضه گفتم! دل تکانی خورد و از داغت شکست یادِ آن ساعت که آمد مادرت بالای سر یاد آن ساعت که افتادی میان قتلگاه خواهرت افتاد بعد از تو میان دردسر همسرت را که نگو...دق کرد از داغ تو و از غم ِ قنداقه و آغوش ِ خالی از پسر زیر لب با گریه شاید گفته باشد اینچنین حرمله(لع) گهواره اش را پس بده! با خود نبر! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
شادیم ولی در دلمان غم مانده داغت به دلِ هیئت و پرچم مانده میلادِ تو یک روضۂ در لفّافه ست... شش ماه دگر تا به محرّم مانده! @marziyehatefi