eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
426 دنبال‌کننده
250 عکس
16 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 ⚘️ سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان صلوات ⚘️ لینک کانال تلگرام: @marziyehatefi لینک صفحه اینستاگرام: @marziyeh.atefi.313 لینک ویراستی: https://virasty.com/MarziyehAtefi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🏴 زبانحالِ چهل روز پریشانی 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- تو ماندی و صحرا، چهل روزِ پیش غریبانه! تنها...چهل روزِ پیش تو را با تنی خفته در خاک و خون سپردم به صحرا، چهل روزِ پیش زمین بر سر و سینه زد! گریه کرد برای تو دریا، چهل روزِ پیش نبودی و بستند دست مرا به زنجیرِ غم ها، چهل روزِ پیش ببین که شکسته مرا داغ تو جوان بودم امّا چهل روزِ پیش زمین خوردی و بود دور و برت چه جنجال و دعوا، چهل روزِ پیش رقم خورد با کینۂ حرمله(لع) تمام بلایا، چهل روزِ پیش به تو نیزه زد شمر(لع) و بعدش گذاشت به روی تنت پا...چهل روزِ پیش خودم دیدم آبت نداد و برید سرت را همین جا، چهل روزِ پیش سرت را که نه! بلکه بر نیزه زد دلِ زینبت(س) را، چهل روزِ پیش! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃 زبانحال امام حسین(ع) 🍃🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- رسیدی از سفر ای خواهرِ قامت کمانِ من بیا بنشین کنارم ای فدایت روح و جانِ من مزارم را در آغوشت بگیر آرامش من باش کنارم استراحت کن عزیزم! میهمانِ من بگو سنگ صبورم! اشک هایت را نکن پنهان بخوان از ماتم هجرانمان ای روضه خوانِ من ببین در خاک خفته پیکرم، خوب است احوالم غمت آتش زده اما به عمق استخوانِ من فدای دست هایِ تازیانه خورده ات زینب(س) همان دستی که شد در کربلا یاری رسانِ من پس از یک اربعین برگشته ای و در نبودِ من حفاظت کردی از جانِ تمام کودکانِ من اگر شد باعثِ زحمت حلالم کن که میدانم سپر بودی برای دخترم ای مهربانِ من اسیرِ من شدی! دلواپست بودم، خبر داری به روی نیزه از دلشوره هایِ بیکرانِ من حلالم کن اگر دروازهٔ ساعات پیرت کرد حلالم کن اگر که خیزران زد بر دهانِ من! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در عزای اربعین حسینی 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- غمی کشانده به جانم حرارتِ تب را نشانده بر غزلم؛ غربتِ مرتب را چگونه وصف کنم "ما رأیتُ إلا" را چگونه شرح دهم روضه های زینب(س) را دلش شکست ولی عاشقانه ترک نکرد پس از نمازِ شبش ذکرِ نابِ "یا رب" را نفس به بغض نشست آن زمان که جا میداد میانِ جانِ خودش ماتمی لبالب را به رویِ تلّ، دلش آشوب شد همینکه دید- به زیرِ هجمهٔ نیزه؛ تنی معذّب را سر و جبینِ حسینش به خون مزیّن شد عطش دو چندان کرد ناتوانیِ لب را میانِ غربتِ گودال؛ رگ به رگ بوسید تمام حنجرهٔ خشک و نامرتب را برای سوختنِ زخم های رویِ تنش چه صیقلی کردند هر چه نعلِ مَرکب را رسید کرب و بلا، زينبی(س) که بیطاقت رساند تا به سحر با عزا چهل شب را! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅