eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
426 دنبال‌کننده
250 عکس
16 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 ⚘️ سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان صلوات ⚘️ لینک کانال تلگرام: @marziyehatefi لینک صفحه اینستاگرام: @marziyeh.atefi.313 لینک ویراستی: https://virasty.com/MarziyehAtefi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🏴 به شوق آمرزش در روز عرفه 🍃🏴 خسته ام! از خودم و از همه عالم؛ جز تو زخم ها خورده ام از عالم و آدم؛ جز تو دل به من دادی و غافل نشدی از حالم دل به هر کس که دلم خواست سپردم؛ جز تو معصيت کردم و خیلی نگرانم هستی دوستم داری و دلسوز ندارم؛ جز تو جمعه ها شاهدی آقا که شدم دلتنگَت از همه دور شدم دور! دمادم...جز تو ماهِ ذی الحجه به تو رو زده ام تا نشود‐ ‐ذکرِ روز و شبِ من؛ ماهِ محرّم جز تو کعبه یک سنگ نشان است! تویی اصلِ حرم حاجیان دور تو گشتند به والله قسم سربه زیر آمده ام تا که بگیرم حَسَنات از تو ای حاجیِ تنهایِ مقیم ِ عرفات با دلی سوخته و حالِ بکا خیمه زدی تک و تنها کلِ نرگس به کجا خیمه زدی؟! زمزمه میکنی و محو تو و ماتِ توام من اسیرِ تو و آن حال مناجاتِ توام آمدم تا که نگاهت پر و بالم بشود تا دعایت دو سه خط شامل حالم بشود عاشقت بودم و ناجور خرابش کردم آبرو دادی و من نقش ِ بر آبش کردم راهِ بیراهه مرا از تو جدا کرد آقا نفسِ لعنت شده، بد فتنه به پا کرد آقا میچکد روی عبا، جاریِ اشکت نم نم وضعِ پروندهٔ من حالِ تو را ریخت به هم تا که کوتاه شود فاصلهٔ من؛ تا، تو آمدم تا کمی "العفو" بگویم با تو صاحب العصر(عج) کجایِ عرفاتی آقا؟! از همان جا برسان برگِ براتی آقا شوقِ پابوسیِ جدّت به سرم افتاده باز دلتنگم و یادم به حرم افتاده آمدم تا که ببینی من و این خواهش را تا به من هم بدهی لذّتِ آمرزش را یاد کن دائم و پیوسته مرا آقا جان پُر کن این دستِ تهیدستِ مرا آقا جان از شب قدر، منِ بی سر و پا جا ماندم عرفه از حرم ِ کرب و بلا جا ماندم! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌺 نذر ولادت دهمین ذریة الزهرا(س) 🌺🍃 ای آنکه نامت در کنارِ آیهٔ قران حک میشود بر رویِ بازوبندِ گمراهان گفتند با خود ذکر «هادیّ المضلّین» را با اسم تو بر نفْس غالب میشوند آسان بیراهه را دیدند و بی رغبت گذر کردند از عشقِ تو بستند فوراً چشم از عصیان شوق گنهکاران به تو هر لحظه افزون شد در سامرا دادی به آنها؛ خانه...آب و نان شرمنده از چشمت هدایت را طلب کردند هرگز نگفتی نه! ندارد ذره ای امکان از شانهٔ زخمیِ مجرم ها گرفتی بار عاصیِ خسران-دیده را نفروختی ارزان هادی(ع) شدی تا مونس ِ گمگشته ها باشی تا باشی از لطفت شبی پیش گدا مهمان از سامرایِ تو صراط المستقیم رد شد وقت اذان، کنج ضربحت باب شد درمان نامت علی(ع) بود و نجف شد زائرت هر روز دور سرت میگردد ایوان طلا هر آن با جامعه خواندن گدایت هست خاطرجمع وقتی به غم هایش دمادم میدهی پایان! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌺 ۱۴بیت به عشق ولایت بر حق امام المتقين 🌺🍃 مانده عالم از ازل بر عهد و پیمانِ علی(ع) جان به عالم داده و جانم به قربانِ علی(ع) عقل، از درکِ مقاماتش کماکان عاجز است هست غیرِ قابلِ توصیف، ایمانِ علی(ع) بد گرفتارم به درد معصیت، درمان کجاست؟! بیقرارم! سخت محتاجم به درمانِ علی(ع) این مسلمانی ندارد رنگ و بویِ واقعی مثل سلمان! کاشکی باشم مسلمانِ علی(ع) با نگاهش میشود معلوم اقلیم ِ بهشت مرز دوزخ میشود تعیین به فرمانِ علی(ع) عاشقِ إنسيةُ الحورا شد و دیدم خودم حرزِ "یازهرا(س)مدد" را بر گریبانِ علی(ع) "هل أتي" میخوانم و خوش میشود حالِ دلم جذبه دارد بسکه آیه آیه قرآنِ علی(ع) آمد از سمت خدا حکم ولایت آنچنان "قُل هوَ اللهُ أحد" شد مست و حیرانِ علی(ع) رفت بالا، مقتدر...دستانِ شاهِ لافتی دلبری کرد از جهان، حُسنِ نمایانِ علی(ع) هجده ذی الحجه منّت بر سرِ عالم گذاشت قلبِ شیعه شد کنار برکه، از...آنِ علی(ع) خطبه را خواند و پیمبر(ص)گفت در واقع چنین اهلِ عالم! بعد از این جانِ من و جانِ علی(ع) دینِ کامل در غدیرِ خم به دست ما رسید این هم از عالی ترین انواعِ احسانِ علی(ع) روزِ اطعام آمد و هنگام ِ سائل پروری ست سائلم! خوردم خدا را شکر از نانِ علی(ع) زائر از انگورِ جنّت خورد ایامی که شد زیر ایوان نجف هر صبح مهمانِ علی(ع)! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 به شادباش عید سعید غدیر خم 🌺🍃 خیلِ ملَک آمده از عرش ِ معلّی برکه شد از شوق، دلش ساحتِ دریا دشت؛ سراسر شده مشغولِ تماشا پیش همه دستِ علی(ع) رفته به بالا وحی شد و گفت نبی(ص) با دلِ آگاه أشهدُ أنّ علياً ولي الله نوح به هنگام بلا، لحظهٔ طوفان حضرت عیسی دم ِ آوردنِ درمان حضرت موسی به عصا خوانده هراسان یوسفِ کنعان همه شب گوشهٔ زندان یکسره خواندند سحرگاه و شبانگاه أشهدُ أنّ علياً ولي الله کعبه زده بوسه به پایِ پدرِ خاک غرقِ طواف است به دور سرش افلاک آمده در وصف علی(ع) آیهٔ لولاک جلوهٔ خورشید شد از نورِ رُخش پاک سجده کنان گفت در ایوان نجف؛ ماه أشهدُ أنّ علياً ولي الله قبله به وجد آمده، رو کرده به حیدر قامتِ محراب؛ به تعظیم ِ مکرر عاشقِ گیراییِ نُطقش شده منبر مسجد و گلدسته به پا کرده چه محشر بینِ اذان گفته دو بار عاشق و دلخواه أشهدُ أنّ علياً ولي الله حقِ تمام است و شهنشاهِ ولایت از فقرا با کرَمش کرده حمایت ذکر علی(ع) در دو جهان هست عبادت راه نجات است و گذرگاهِ سعادت زمزمهٔ توبهٔ هر عاصیِ گمراه أشهدُ أنّ علياً ولي الله وقت سحر محو قنوتش شده قنبر گفت ابوذر به علی(ع) سید و سرور تیغِ دو دم؛ برده دل از مالک اشتر در وسطِ معرکه دشمن شده مضطر خیبرِ حیران شده میگفت به والله أشهدُ أنّ علياً ولي الله دارد عجب لطف و کراماتِ دقیقی دستِ نوازشگر و احسانِ عمیقی حیدر کرار و چنین قلبِ رقیقی داده به سائل چه گرانمایه عقیقی ذکرِ لبِ هر که طلب کرده از این شاه أشهدُ أنّ علياً ولي الله! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 در بزرگداشت 🌺🍃 بسم ربّ النّور، ربّ مؤمنون و هل أتی میرسند از راه با خورشید؛ آیاتِ خدا ابرها بالا سرِ آنها شبیه سایه بان خاکِ نجران ميشود زیر قدم هاشان طلا صف کشیدند و میانِ راه؛ بوسه ميزنند بر قد و بالایِ پیغمبر(ص) تمام ِ أنبيا رزقِ عالم میشود تأمین زمانی که علی(ع) خاک را با دستهایش می تکانَد از عبا پیشِ پایِ حضرتِ زهرا(س) ملائک ریخته در مسیرِ چادرش روئیده یاس و لاله ها از عقیقِ کوچکِ دستِ حسن(ع) در هر قدم میرسد پیوسته نانِ تازه دستِ بینوا ای فدایِ لحظه لحظه کودکی هایِ حسین(ع) زیرِ پایِ کوچکش گستره شد أرض و سما آمدند و آمده جبرییل استقبالشان گفت حق؛ تا به قیامت هست با آلِ کسا(ع) رفعِ نفرین کرد و از حضّار، رفعِ شبهه کرد اینچنین شد از تمام عالمی رفعِ بلا رونمایی کرد از آیاتِ تطهیرِ ازل قوم عیسی را خدا با پنج تن کرد آشنا! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 به قصد کسب توفیق نوکری در محرم 🌺🍃 آمدم با دست خالی؛ حالِ اعلا لطف کن قلب من مُرده ست! با دستِ خود إحیا لطف کن بُرده ام میدانم آقا آبرویت را مدام ظلم کردم سالها در حقّت اما لطف کن- بینِ خوبانت نیازِ این گدا را هم ببین پیش از حالِ عزا توفیقِ تقوا لطف کن ناله و سوزِ صدایم را بخواه از مادرت این محرم هم نوایِ بینوا را، لطف کن رقّتِ قلب مرا هر لحظه افزایش بده قطره قطره اشک هایی مثل دریا، لطف کن من برای روضه ی جدّت به تو رو میزنم از تو رزق نوکری میخواهم آقا...لطف کن میشوم یکبار آیا در حضورت روضه خوان؟! إذنِ این رؤیایِ شیرین را مُجزّا لطف کن تا ادا گردد به خوبی حقّ مقتل خوانی ام یک جواز از حضرتِ أمّ أبیها(س) لطف کن جان دهم باید برای آن تنِ دور از وطن رد نکن امسال! پای برگه؛ امضا، لطف کن آمدم رزقِ شهادت را بگیرم از خودت بر منِ جامانده امشب جانِ سقا لطف کن! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🍃 در آستانۂ ماه محرم 🍃🏴 شیرین ترین عصارهٔ غم را بیاورید اذن از ازل گرفته، عدَم را بیاورید «باز این چه رستخیر عظیم است» باز هم- آمد ندا... کتیبهٔ غم را بیاورید هنگامهٔ سرودنِ ترکیب-بند شد ای شاعران دوات و قلم را بیاورید آدم میانِ سجده، بحقّ ٱلحسین(ع) گفت با اشکِ چشم، ذکرِ قسَم را بیاورید با جملهٔ «دخیلکَ یا شاهِ علقمه» ای لوتیانِ شهر، علَم را بیاورید بر پرچم ِ عزا، دو سه بوسه به قصد شُکر حالا به سمتِ روضه قدم را بیاورید «هیهات منَ ٱلذله» بگویید و باز هم دخلِ تمامِ ظلم و ستم را بیاورید چایی که دم کشید به دستانِ فاطمه(س) مثل قدیم، ذکرِ دو دم را بیاورید با احترام و عرض ادب، با وقارِ خاص نام‌ مخدّراتِ حرم را بیاورید سینه زنان رسیده، بگویید یاحسین(ع)- نوکر شدیم! لطف و کرم را بیاورید! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 نذر عزای شب اول ماه محرم الحرام 🏴🍃 رو به اسلام ِ خطرناکِ یزید(لع) آوردند دور یک کعبهٔ بی اصل و نسب میگردند حبّ دِرهم به دلِ تک تکشان افتاده بسکه در کوچهٔ تزویر و ریا ولگردند دل نبستند بر آن عهد که با تو بستند یارِ پیمان شکَنند و به وفا دلسردند سفره هاشان به خدا پُر شده از نانِ حرام سفره هایی که به هنگام ِ اذان گستردند غافلانند که خوردند فریب دنیا دین ندارند! به والله قسم بی دردند سخت دارند همه با تو سرِ جنگ حسين(ع) قصد دارند که از یاریِ تو برگردند با سرِ نیزه و با هجده هزاران کینه نامهٔ قتلِ تو را یک شبه امضا کردند خنجر از پشت زدن رسم ِ قدیم ِ کوفه ست دلشان سنگی و نامردترین-نامردند مرگِ مسلم! به هوایِ علی اصغر(ع) برگرد به خدا با خودشان حرمله(لع) را آوردند! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 نذر عزای شب دوم محرم 🏴🍃 سرزمینِ کربلا غم در دلم انداخته آسمانش کوهِ ماتم در دلم انداخته ای عزیزِ مادرم با خواهرت چیزی بگو خاکِ اینجا...درد؛ هر دم در دلم انداخته هر چه می بینم تو را دلشوره میگیرم حسین(ع) حنجرت داغِ دمادم در دلم انداخته صحبتِ آهسته ات با خاکِ اینجا نیمه شب غصه هایِ هر دو عالم در دلم انداخته بر رقیه(س)-جان،نوازش هایِ بیش از حدّ تو غربتی پیوسته، کم کم در دلم انداخته حرف هایت با علی-اکبر(ع)، عجب بیتابیِ إرباً إربا...نامنظم در دلم انداخته بوسه هایت بر گلویِ نازکِ طفلِ رباب(س) حسّ بغض و اشکِ نم نم در دلم انداخته زل زدی بیتاب بر عباس(ع) و این طرزِ نگاه بیقراری هایِ مبهم در دلم انداخته این نگاهِ ممتد و پنهانی ات بر معجرم لحظه لحظه حالِ دَرهم در دلم انداخته در سرم افتاده روز و شب فقط فکرِ وداع بسکه نام ِ کربلا؛ غم در دلم انداخته! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 نذر عزای شب سوم محرم الحرام 🍃🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- با همین حالِ بد و پایِ پًر از آبله ام باز دلتنگم و دنبالِ تو در قافله ام عمه بوسیده مرا جای تو وقتی هر بار بوسه زد خارِ مغیلان به تبِ آبله ام سرِ زخمیِ تو بر نیزه شده همسفرم از تنِ بی کفَنت دور شده فاصله ام نیست آرامش ِ آغوش ِ تو و با حسرت راهیِ شام ِ اسارت شدم و راحله ام کودکی هایِ مرا آتش ِ در خیمه گرفت سوخت موهایم و قربانیِ این قائله ام من شنیدم که به تو گفت شبانه عمه از غمت زود زمینگیر شده نافله ام دخترِ کوچکِ تو؛ از بر و رو افتاده بعدِ تو سخت به هم ریخته شد شاکله ام صورتم کرده ورم بسکه به من زد سیلی... بیشتر هست از این زجرِ(لع)حرامی گله ام لگدش یکسره با قهقهه همراه شده دشمنِ شمرم(لع) و بیزار از این هلهله ام بُرده لبخندِ مرا پارگیِ دورِ لبم اشک میریزم و کم طاقت و بی حوصله ام اولین کشتهٔ لب تشنه تویی و من هم اولین دخترِ دردانهٔ در سلسله ام! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🏴 در عزای شب چهارم محرم الحرام 🏴🍃 زینب(س) آمد تا فقط بر پا کند رسم ِ وفا خواهری جایِ خودش! شد یاورِ خونِ خدا با خودش از خیمه آورده ست بیرون دو سپر می برَد هر دو پسر را با خودش سمتِ منا میشود با این دو قربانیِ در راهِ حسین(ع) حج او مقبول؛ دور کعبه نه! در کربلا کرده جای سنگ، هر لحظه امامش را طواف شد امامش هم حرم، هم مروه، هم سعی و صفا غربت و دلواپسی را از برادر دور کرد با خود آورده برایش دو عزیزِ آشنا عشقِ دایی جانشان یک عشقِ مادرزادی است تربیت کرده ست مادر عاشقانه هر دو را عاقبت أبناء زينب(س) راهی میدان شدند عاقبت رفتند لب تشنه به میدانِ بلا هر دو را با هر چه میشد بر زمین انداختند آن حرامی هایِ در ظلم و جنایت ها، رها کینه هایِ کهنه ای که داشتند از فاطمه(س) راهیِ شمشیر شد با ضربه هایِ بیهوا تیر می بارید با خشم و دلش آتش گرفت هدیه هایِ خواهرش را دید زیرِ دست و پا با دلی بیتاب خواهرزاده ها را بوسه زد شد حسين بن علی(ع) درگیرِ اشکی بیصدا جای جایِ پیکرِ هر دو به خون آغشته شد با چه حالی، هر دو جان دادند زیرِ نیزه ها زحمتش آخر ثمر داد و شده نذرش قبول در زمینِ کربلا زینب(س) شده حاجتروا! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در عزای شب پنجم ماه محرم الحرام 🏴🍃 باز هم با اشتیاق و دور از فکر و خیال محضِ کسبِ فیض ِ عرفانی فراهم شد مجال زیرِ خیمه گاهِ روضه، تا قیامت جایِ فرش پر گشوده جبرئیل و صد ملَک گسترده بال نامهٔ اعمالمان را داده عمری شستشو محو کرده معصیت ها را همین اشکِ زلال ذکر ما از کودکی تا به کهنسالی؛ حسین(ع) ای خوشا عمری که اینجا میرود رو به زوال در حسینی بودن و در جان سپردن پایِ عشق هیچ تعریفی ندارد قدّ و قامت، سنّ و سال تا قیامت، کربلا، روز دهم، اثبات کرد پایبندِ حق شدن بسیار دارد قیل و قال کودکی نًه ساله گاهی میشود حیدرنشان در حمایت از امامش میشود خونش حلال آنچنان آمد به میدان یادگار مجتبی(ع) شد زبانِ شعرم از این جرأتِ جانانه، لال تیغِ شمشیر آمد و وقتی که شد دستش جدا آمد و انداخت دورِ گردنش غیرت؛ مدال آن به آن ذکر لبش شد؛ لا أُفارِق عمّي و... در دلِ گودال جان داد عاقبت این نونهال بارِ خود را با شهادت بست و نامش ثبت شد- در میانِ نام ِ هفتاد و دو یارِ ایده آل بود عبدالله(ع) و خون در راهِ ثارالله(ع) داد پایِ فرزندانِ زهرا(س) مال و جان را بیخیال ذکر ما هم کاش باشد لا أُفارِق مِنْ امام دور بودن از امامِ عصرمان باشد ملال عهد می بندیم در روضه شبیه مهزیار بی حضورش؛ زندگی باشد برایمان محال بر لبِ منجی هنوز آوایِ "هَل مِن ناصر" است دستِ بیعت میدهیم امشب بدونِ شرحِ حال حالمان معلوم! میسوزیم از داغِ حسین(ع) میرسد تا که نمانَد خونِ جدّش پایمال انتهایِ راهِ عاشوراست آغازِ ظهور جا نمانیم از سپاهِ انتقام ِ بی مثال! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در محکومیت اهانت به قران 🍃🏴 میشود درگیر با آیاتِ ناب و پُر فروغ آنکه گردن داده باطل را و رفته زیرِ یوق رو شده ذات پلید عده ای باطل پرست چونکه میدانند توهین و جنایت را نبوغ پست فطرت ها نمیدانند با این شیوه ها میشود برعکس، دورِ حق هر آیینه شلوغ عده ای هتاک میخواهند خاموشَش کنند با جسارت، بی درایت، با نفهمی، با دروغ نورِ قران عین خورشید است و از جاهل بپرس میشود خورشید آیا با نسیمی بی فروغ؟! ابن حنا رنگی ندارد! به خدا کهنه شده با کنج اندیشان بگو این شیوه ها کهنه شده وحیِ مُنزل! قلعهٔ آیینه، قران است و بس روشنی بخشِ رواقِ سینه، قران است و بس آنکه از دل آیه، آیه، آیه، می سازد حرم پاک میگردانَد از هر کینه، قران است و بس میدهَد بر قلب هایِ داغدیده التیام مرهم ِ دلتنگیِ آدینه، قران است و بس زینتِ دینِ مسلمانی ست! خیرِ پُر بهاست گنجِ بی پایانی از دیرینه، قران است و بس شد مزیّن به هزاران درّ و گوهر از ازل تا ابد دریایی از گنجینه، قران است و بس بر محمد(ص) وحی شد مکتوب کرد آن را علی(ع) یک کتابِ نابِ با پیشینه، قران است و بس عاقبت هر کس که شد درگیر با این آیه ها سخت بر جانش می افتد آتش ِ قهرِ خدا! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در عزای شب ششم ماه محرم الحرام 🏴🍃 امشب میانِ روضه، جانانِ من می آید دیگر مگر به قلبم، درد و محن می آید؟! مهمانِ بزم ِ امشب والله میزبان است فرمانروا... امیرِ اربابِ من می آید پرچم، کتیبه، بیرق؛ رفتند پیشوازش حاجت بیاور ای دل، امشب حسن(ع) می آید صاحب عزایِ امشب دیده ست داغِ قاسم(ع) داغش محرّم است از داغِ کهن می آید آتش گرفته جانش در روضه های کودال با ذکرِ "ای شهیدِ دور از وطن" می آید بسکه حسن(ع) عزیز و جانِ دلِ حسین(ع) است زینب‌(س) به دل-تسلی، مشکی به تن می آید وصفِ نبردِ قاسم(ع) دارد حلاوتی ناب دارد به جنگِ أزرق(لع) شمشیر-زن می آید بر پیکرش زره نیست وقتی برایِ یاری- از آن تنی که در خون؛ شد بی کفن می آید! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در عزای شب هفتم محرم الحرام 🏴🍃 -لطفا لطفا حق روضه ادا شود- نشستم پیش ِ گهواره دلم آشوبه، پُر درده عزیزم رفته با، باباش بشه سیراب و برگرده دلم رفته به دنبالش که وابسته م بهِش خیلی خدایا زود برگرده شدم دلواپسِش خیلی میاد خنده رویِ لبهاش صداش می پیچه توو گوشم صحیح و سالم و سیراب میاد الان توو آغوشم گلم روو دستایِ باباش شده سرحال و رفته خواب شده ساکت صدا-گریه ش بهش دادن گمونم آب نمیدونم چرا داره تو چشماش اشکِ لبریزی پریشونه چرا زینب(س)؟! بهم میخواد بگه چیزی میرم پایِ درِ خیمه عجب حالِ دلم زاره خدا رو شکر هستیم و حسینم(ع) داره میاره گمونم تویِ آغوشِش براش یه سایه بون ساخته نیفته تا بهش آفتاب عَباش و روو سر انداخته نمیدونم چرا پاهاش نداره قدرتِ رفتن تعلُّل میکنه داره حسینم(ع) واسه برگشتن شده نزدیکتر اما بمیرم! داده قربونی همه هستیم و می‌بینم تویِ قنداقهٔ خونی هنوزم تشنه و خشکه لبایِ شیرخوارِ من گلوش و بُرده ضربِ تیر سرش افتاده روو گردن به هم ریخته چقد موهاش چقد شعله وَرِه آهم دیگه بسته شده با خون چشایِ خیس ِ شیش-ماهه م دلم آتیشه! می بینم سرش روو نیزه رفته؛ وای حلالم کن...برو...مادر خداحافظ...علی(ع) لای لای! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در عزای شب هشتم محرم الحرام 🏴🍃 -لطفا لطفا حق روضه ادا شود- پیکرش درگیر شد با عقده هایِ آتشین شد علي اکبر(ع) اسیرِ کینه هایِ غاصبین بر تنش میخورْد هر سرنیزه با ذکرِ علی(ع) بلکه با ذکرِ اذان، بی شک و شبهه، با یقین بر زمین افتاد لب-تشنه! به قران هیچکس غرقِ خون شهزاده ای هرگز ندیده اینچنین بوسه میزد پشتِ هم بر صورتش گرد و غبار رفت و آمد بود و شد با خاک، موهایش عجین رو به شمرِ پست(لع)شاید گفته باشد حرمله(لع) تا صدایش دَرنیاید تیرِ بهتر برگزین شد گلویش تیرباران! سینه اش را خون گرفت کار دستش داد آخر آن صدایِ خوش طنین شد عمیق و باز شد در ازدحام ِ دور و بر زخم ِ شمشیری که افتاده ست بر رویِ جبین از گلویش لحظه لحظه آه می آمد به گوش در نفس هایِ سراسر خون و سختِ آخرین منتظر شد گرمی ِ آغوش بابا را فقط آمد اما قد خمیده حضرتِ حصنِ حصین زار میزد در کنارِ پیکرش هر آن؛ حسين(ع) بی رمق شد پایش و بد خورد با زانو زمین وای از آن ساعت که با گریه عبا را پهن کرد تکه تکه جمع کرد از خاک؛ جانش را حزین! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در عزای شب تاسوعای حسینی 🍃🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- تمام عرش با هفت آسمان افتاده بر پایش شبانه روز می چرخد زمین دورِ قدمهایش نگاهش نافذ و گیراست مخصوصا دم ِ پیکار صلابت پرور است و مردِ میدان! مثلِ بابایش أباالفضل(ع) است و زانو میزند پیشَش فضیلت ها به میدانِ جوانمردی و غیرت نیست همتایش همینکه راه می آید فراری میشود دشمن أشِدٌاءُ علَیَ الکفّار یعنی قدّ و بالایش مبادا لحظه ای وقتِ غضب شمشیر بردارد که عزرائیل می آید به همراهِ بلایایش دخیلِ دستهایش بود اهل عالمی اما علمدارِ همه عالم؛ رقیه(س) بود دنیایش برای دردمندان یک نخی از چادر زینب(س) به دورِ نسخه می پیچد؛ فدایِ این مداوایش شنیدم از حسین بن علی(ع) دل برده هر لحظه تبرّی و توَلّایش ، تولّی و تبرّایش بنا شد در مصافِ کربلا؛ باشد فقط سقّا به رویِ هر دو چشمش بود دستوراتِ آقایش همین شد که نخورد آب و به جایش تیرِ بی وجدان اصابت کرد بر آن چشم ِ از عصیان مُبرّایش برایش نیزه ها را کاملا با زهر آغشتند زدند و کِل کشیدند و مهیّا شد تماشایش دو دستش شد قلم در علقمه باب الحوائج شد به دستِ حضرتِ زهرا(س) محوّل شد تسلّایش! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در عزای عاشورای حسینی 🏴🍃 -لطفا لطفا حق روضه ادا شود- روضه خوانِ ناب و خیلِ سینه زن حاضر کنید یک حسینیه برایِ حالِ من حاضر کنید زینتِ دوش ِ نبی افتاده بینِ قتلگاه نیزه را بد ميزنند و لطمه-زن حاضر کنید پاره کردند عاقبت آن یادگارِ کهنه را تا بسوزد عالمی؛ داغِ کهن حاضر کنید با نوک شمشیرِ زهرآلوده کَندند از تنش پیرهن رفته به غارت! پیرهن حاضر کنید پشتِ هم؛ از جای جای پیکرش خون میچکد مرهمی فوراً برای زخم ِ تن حاضر کنید مرهم ِ زخم ِ تنش اشکِ مدام است و سریع- گریه کُن هایی برایِ این بدن حاضر کنید تا بر این جسم ِ به خون آغشته برگردد نفس از مدینه! مُشتی از خاکِ وطن حاضر کنید زودتر تابوتِ اربابِ مرا کنجِ بقیع نیمه شب، آهسته؛ با ذکرِ حسن(ع) حاضر کنید جسم عریانِ حسینش(ع) را نبیند غرقِ خون مادرش دارد می آید! یک کفن حاضر کنید! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 نذر شهادت مظلومانهٔ 🏴🍃 شب به شب در زیرِ نورِ ماه با حالِ بکا زار میزد بر سرِ سجاده یادِ کربلا یاد عمه زینب(س) و بیتابی اش بر رویِ تل "یا غیاث المستغیثین" گفت پیش از هر دعا نان که می دید از گلویش خسته؛ برمیخواست آه در کنار سفره جاری میشد اشکش بیهوا چون پدر غرقِ عطش بود و گرسنه جان سپرد سال ها حتی غذا میخورْد با حالِ عزا خیره شد بر ظرفِ آب و سوخت فورا حنجرش در وجودش داغِ بابا کرده بود آتش به پا روز و شب ذکر مصیبت داشت! شد سردرد از روضه ی هجده سری که رفت رویِ نیزه ها زنده میشد در دلش داغِ علی اکبر(ع) مدام هر چه می پوشید زین العابدین(ع) گریان؛ عبا پیش ِ چشمش بود و هر ثانیه میشد قاتلش نیشخندِ حرمله(لع)، فریادِ شمرِ(لع) بی حیا داغ دید و قامتش از غم خمید اما ندید قدرِ یک وعده نمازِ عمه زینب(س) را قضا در میانِ گریه ذکرِ بر لبش "الشام" بود شام! آنجایی که میگفتند خیلی ناسزا! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 نذر آبروی دو عالم، به امید شهادت 🏴🍃 ای کشتهٔ زخم زبان داغِ تو آتش زد به جان دورِ تنت هفت آسمان گریه کنان، ضجّه زنان میگفت با کلّ فلک یا لَیتني کنتُ مَعکْ با ماه؛ بیطاقت، وهب دورِ تو گشته شب به شب مانده زمین در تاب و تب شمشیر خوردی تشنه لب بر سر زنان گوید فدک یا لَیتني کنتُ مَعکْ گفته ست از عهدِ قدیم با حسرت و حالِ وخیم بی بهره از فیض عظیم در کربلایت شد مقیم شد بر دلِ جامانده حک یا لَیتني کنتُ مَعکْ ایکاش ملحق میشدم سربازِ مطلق میشدم یارِ موفّق میشدم قربانیِ حق میشدم بر زخم ِ جانم زد نمک یا لَیتني کنتُ مَعکْ ایکاش در کرب و کربلا آنجا که شد غارت به پا در شعله هایِ بیهوا میسوخت وقتی خیمه ها می آمدم محضِ کمک یا لَیتني کنتُ مَعکْ آشفته حال و سینه زن مثلِ اویس ِ در قرَن با پیکری دور از وطن با هر شهیدِ بی کفن دارم شعارِ مشترک یا لَیتني کنتُ مَعکْ! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 به یاد غربت امام المنتقم 🍃🏴 در خیمه گاهِ غیبت؛ با غربتی نهانی هستی برای جدّت مشغولِ روضه خوانی در وادیِ مُحرّم غیر از تو نیست مَحرم چون وارثِ قدیم ِ این داغِ بیکرانی آشوب میشود قلبِ داغدارت آقا با صوتِ نابِ قران، یا نغمهٔ اذانی دلتنگم و عزیزم از تو خبر ندارم در کربلا و مشهد، یا اینکه جمکرانی؟! تا جان دهم کنارِ هر قطره اشکِ چشمت از خیمهٔ عزایت بفرست یک نشانی امسال هم برایت کاری نکردم اما دعوت شدم به لطفَت در اوجِ مهربانی با نفْس در جدالم! لطفا مرا نگهدار عمری به زیرِ پرچم هر طور میتوانی روزِ ظهورت ایکاش با جان و دل بیایم با ذکرِ یاحسین(ع) و با حالِ آسمانی افتاده چشمت از خواب این روزها و دائم بیگانه با غذا و یک جرعه آب و نانی شد کشته جدّت آقا چون تشنه و گرسنه با یادِ این مصیبت در تو نمانده جانی این روزها به یادِ قدّ کمانِ زینب(س) در روضه می نشینی با قامتِ کمانی از غارت و اسارت جانت به لب رسیده شام ِ تو میشود صبح؛ با گریهٔ نهانی! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها 🏴🍃 می فشارم در گلویم بغض ِ سنگین را مدام داغ دیدم! دلخوشی هایِ زیادم شد تمام آمدم در محملی از نور؛ همراهِ حسین(ع) میروم با دستِ بسته، بی برادر سمتِ شام آمدم با غیرتُ اللهِ حرم، در کربلا با أباالفضل(ع) آن علمدارِ یلِ والا مقام دستهایم را گرفت و چادرم خاکی نشد آمدم از ناقه پایین؛ در کمالِ احترام داغِ مادر، داغِ بابا، آن حسن(ع)،این هم حسين(ع) میروم با زخم هایی کهنه و بی التیام در حدودِ چند ساعت؛ هستی ام را نیزه بُرد پیش چشمم شد همه دار و ندارم قتلِ عام تا که توهین و جسارت بعدِ غارت شد شروع آتشی افتاد در جانِ من و جانِ خِیام با اسارت میکشم غم را چهل منزل به دوش میرسد در هر قدم عطرِ حسینم(ع) بر مشام در تمام عمر، نامحرم ندیدم لحظه ای وای از چشمانِ نحس ِ عده ای لقمه حرام پشتِ سر؛ تلّ و تنی دور از وطن در قتلگاه پیش ِ رو؛ یک شهرِ آذین بسته، جشن و ازدحام! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅