eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
620 دنبال‌کننده
266 عکس
27 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 🌷 سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان، پیروزی رزمندگان اسلام صلوات 🌷 لینک کانال ایتا و تلگرام و ویراستی: @marziyehatefi اللهم عجل لولیک الفرج بحق الزینب(س)🤲
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🍃 شب هشتم محرم، غزل-مرثیه زبانحال 🍃🏴 -لطفا حقّ روضه ادا شود- نور چشمم، شبه پیغمبر، نکش پا بر زمین آمدم بابا! علی اکبر(ع)، نکش پا بر زمین کینۂ نام ِ تو را دارند این سرنیزه ها شد عجب دور و برت محشر، نکش پا بر زمین تیرهایش شد تمام و دید جان داری هنوز بر تنت شمشیر زد بدتر! نکش پا بر زمین بسکه با سرنیزه ها بر سینه ات ضربه زدند از نفس افتاده این حنجر، نکش پا بر زمین خشکی لب های خود را غرق خون بر هم نزن پیش من بیتاب و مضطر پا نکش روی زمین إرباً إربا یعنی افتاده ست از تو رویِ خاک- تکّه تکّه هایی از پیکر، نکش پا بر زمین رحم کن بر سنّ و سالم، جان سپردم تا تو را... جمع کردم در عبا...دیگر نکش پا بر زمین! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 زبانحال، در عزای 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- کربلا دشتِ بلا خوانده و نامیده شده دلم از داغِ علی(ع) خون شده! رنجیده شده قامتِ تازه جوانم شده با خاک؛ یکی جای-جایِ بدنش رفته و ساییده شد نیزه ها آب-نداده پسرم را کشتند با لب تشنه به خون خفته و غلتیده شده روی پیشانی اش افتاده چه ردّ شمشیر لبش از فرطِ عطش خشک و چروکیده شده گلِ لیلا شده پرپر، چه به هم ریخته است نه که با دست! که با تیر و کمان چیده شده میگذارم نگران! صورتِ خود را با اشک... به روی صورتِ زیبایِ خراشیده شده شیشۂ عمر علی اکبرِ(ع) من خورد زمین کمرم خم شده و... وای چه پاشیده شده می برم بینِ عبا دار و ندارِ خود را با همان دست که یخ کرده و لرزیده شده! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🏴🍃 در عزای شب هشتم محرم الحرام 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- دارد از جام ولایت باده می‌ریزد زمین ذره ذره داغِ فوق العاده می‌ریزد زمین شبه پیغمبر(ع) ندارد جای سالم در تنش عضو عضوِ این پیمبر-زاده می‌ریزد زمین إرباً إربا یعنی آنجا که گلاب از برگ گل قطره قطره میشود آماده می‌ریزد زمین پاره کرده ضربهٔ نیزه نخ تسبیح را دانه دانه از دلِ سجاده می‌ریزد زمین از نفس افتاده و چشمش سیاهی رفته است جویِ خون از پیکری افتاده می‌ریزد زمین گل که پرپر شد همه گلبرگهایش بی رمق با نسیمی، با تکانی ساده می‌ریزد زمین می‌رساند با سرِ زانو خودش را یک پدر اشک از چشمانِ یک دلداده می‌ریزد زمین می‌رود با دست لرزان...دارد از بین عبا تکه تکه پیکرِ شهزاده می‌ریزد زمین! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در عزای شب هشتم محرم الحرام 🏴🍃 -لطفا لطفا حق روضه ادا شود- پیکرش درگیر شد با عقده هایِ آتشین شد علي اکبر(ع) اسیرِ کینه هایِ غاصبین بر تنش میخورْد هر سرنیزه با ذکرِ علی(ع) بلکه با ذکرِ اذان، بی شک و شبهه، با یقین بر زمین افتاد لب-تشنه! به قران هیچکس غرقِ خون شهزاده ای هرگز ندیده اینچنین بوسه میزد پشتِ هم بر صورتش گرد و غبار رفت و آمد بود و شد با خاک، موهایش عجین رو به شمرِ پست(لع)شاید گفته باشد حرمله(لع) تا صدایش دَرنیاید تیرِ بهتر برگزین شد گلویش تیرباران! سینه اش را خون گرفت کار دستش داد آخر آن صدایِ خوش طنین شد عمیق و باز شد در ازدحام ِ دور و بر زخم ِ شمشیری که افتاده ست بر رویِ جبین از گلویش لحظه لحظه آه می آمد به گوش در نفس هایِ سراسر خون و سختِ آخرین منتظر شد گرمی ِ آغوش بابا را فقط آمد اما قد خمیده حضرتِ حصنِ حصین زار میزد در کنارِ پیکرش هر آن؛ حسين(ع) بی رمق شد پایش و بد خورد با زانو زمین وای از آن ساعت که با گریه عبا را پهن کرد تکه تکه جمع کرد از خاک؛ جانش را حزین! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در عزای شب هشتم محرم الحرام 🍃🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- با دل و جانم اسیرش هستم و آزاده است دوست دارم آنکه نامش حضرتِ شهزاده است دوستش دارند و به نسوان حواسش هست خوب حافظِ ناموسِ حیدر عشقِ خانواده است‌ با همان شوقی که دارد در اذان؛ خوانده رجز ریگِ صحرا زیر پاهایش خودِ سجّاده است کینهٔ صفین و خیبر زود شد پا به رکاب خنجرِ دشمن برای کشتنش آماده است می کِشد در شطّ خون با صد مشقّت یک نفس ردّی از شمشیر رویِ حنجرش افتاده است آمده با چشم گریان و چه می بیند حسین(ع) ساغر افتاده به خاک و خاک؛ غرقِ باده است تکّه تکّه از تنِ تازه-جوانش را گریست در عبایش ریخت آن داغی که فوق العاده است شد عبا سنگین و دستش هست اما ناتوان فتنهٔ دنیا چه کاری سخت دستش داده است... عمه زینب(س)آمده!شد جان به لب دیگر حسین(ع) مات و مبهوتِ سراپایِ برادرزاده است عضو عضوِ پیکرِ اکبر(ع) پراکنده شده بُردنش تا خیمه اینگونه مگر که ساده است؟!... ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در عزای شب هشتم محرم الحرام 🍃🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- نامش علیِ اکبر(ع) اما هست حیدر خَلقاً و خُلقاً هست مانند پیمبر(ص) قصدِ عبادت کرده، قامت بسته صحرا با صوتِ زیبایِ اذانش کرده محشر ممسوس در ذاتِ خدا بود و دمادم- گفته پدر با دیدنش؛ الله اکبر رزم ِ عمو عباس(ع) چشمش را گرفته آموخته جنگاوری را هر چه بهتر بسیار غمگین بود با عمه وداعش تا قلبش آرامش بگیرد خوانْد کوثر زد بوسه ای بر صورت و دستِ رقیه(س) از خیمه بیرون آمد و غم شد مقدّر بابا نگاهِ آخرش را برنمی‌داشت هنگام ِ رفتن بود و شد بسیار مضطر از پیکرش سرنیزه استقبال میکرد شمشیر می آمد به رویِ زخم ِ خنجر آمد حسین(ع) و با سرِ زانو زمین خورد چشم ِ حسودان کار دستش داد آخر افتاد پایِ پیکرِ تازه-جوانش آن پیکری که إرباً إربا شد سراسر راهِ نفس شد بسته؛ جان دادن شد آغاز از خون لبالب بود سر تا پایِ حنجر شهزاده اش را ریخت گریان در عبایش زینب(س) رسید و کربلا شد کربلا تر! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅