eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
469 دنبال‌کننده
255 عکس
24 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 ⚘️ سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان صلوات ⚘️ لینک کانال تلگرام: @marziyehatefi لینک صفحه اینستاگرام: @marziyeh.atefi.313 لینک ویراستی: https://virasty.com/MarziyehAtefi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🏴 در بزرگداشت 🏴🍃 لحظهٔ وصف جوانمردی و ایثار شده بخت از روز ازل با وطنم یار شده باز هم حرف وفاداریِ بسیار شده وقت یادآوری غیرتِ سرشار شده شعله ور شد تب عشق و جنم و جرأت ما مانده در ذهن خیابان شرف و عزت ما شهر را زوزهٔ یک عده یزیدی پُر کرد هتک حرمت شد با نقشهٔ چندین نامرد یاعلی(ع) گفته و هر چند شکستیم از درد ایستادیم چه محکم وسطِ فصلی سرد تا زمینگیر شد آن فتنه و آشوبِ عظیم با بصیرت نُهِ دی خورد رقم در تقویم تا که فهمید غیوریم و کماکان بیدار نیست در مکتب ما سازش ِ با استکبار سنگی انداخت و ترسید و بنا کرد فرار دشمنی کرد و غلط کرد و شدیداً شد خوار نهراسیده از این غائله ها میهنِ ما عددی نیست به والله قسم دشمن ما خاک ما رهبری از وارث حیدر دارد إذن فرماندهی از ساقی کوثر دارد خیلِ سربازِ فدایی؛ علی اکبر دارد همت و باکری و مالک اشتر دارد مالکِ اشترمان نیمه شبی در بغداد خواب بودیم که افتاد به خاک و جان داد بیقراریم! از این غم به خدا بیماریم هر شب جمعه کلافه، نگران بیداریم... یاد آن دستِ قلم سینه زنان میباریم خاطرات بدی از سیزده دی داریم بی علمدار شدیم و خبری از او نیست علم افتاد زمین ساعتِ تلخ یک و بیست رفت و هر آنچه که میخواست گرفت از دنیا رفت و برگشت أباالفضلی و إربا إربا رهبرم گریه کنان خواند نمازی زیبا کشت ما را غم ِ «لانعلمُ إلا خیرا»... زنده شد داغ شهادت، دلمان شد بیتاب غبطه خوردیم به حالش که خریدش ارباب روضهٔ حضرت زهرا(س) به لبش بود مدام داشت از مادر سادات همین پُست و مقام عاقبت شد نفَسَش در وسطِ شعله تمام سوخت در آتش و با گریه به او داد سلام یاد آن لحظه که «در» سوخت و بر سر افتاد جان سپرد از غم ِ آن لحظه که مادر افتاد میرود روضه پس از «در» به کنارِ بستر مادری میکشد آه از سرِ شب تا به سحر میشود از ورم گوشهٔ ابرو مضطر خیره مانده ست به دیوار و ندارد باور- -که زمین خورد و زمانِ ستمی دیگر شد لگدی آمد و شش ماهه گلش پرپر شد وای از نیمه شب و بغضِ یتیمانِ علی(ع) اشکِ آهسته و دلشورهٔ پنهانِ علی(ع) بر لب آمد به خداوند قسم جانِ علی(ع) زخم ها شد سبب حال پریشانِ علی(ع) غسل میداد و همین دید کبودی ها را اشک میریخت و میگفت عزیزم زهرا(س)! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 🏴🍃 تا گِرا دادند و در وجدان و ایمان جا زدند پای قتلِ قطعیِ سردارمان امضا زدند عده ای پست نفوذي؛ با تبسم در نقاب بر تمام زحمتش ناجور پشت پا زدند خانهٔ ایرانمان را داد دستِ امنیت تیشه را نامردها بر مرهم ِ غم ها زدند مردِ رو در رو شدن با او نبودند عاقبت تیرشان را بزدلان از آن سرِ دنیا زدند شد مواجه بیهوا با کینهٔ پهبادها آتشی بر پیکرِ عشق عزیزِ ما زدند زیر نور ماه دستش شد جدا از پیکرش حضرت عباس(ع) را هم سخت بی پروا زدند رفت و از داغش ستونِ خیمهٔ دلها شکست پس گریز روضه هایش را به تاسوعا زدند ساعت از یک رد شد و رزق شهادت را گرفت در همین ساعت دقیقاً حاج قاسم را زدند! ١_و_٢٠_١٣_دی_٩٨ ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 نذر ایام فاطمیه و عزای مادرسادات 🏴🍃 چه کسی دیده جوانی بشود خون به جگر شود آزرده؛ نبیند دل خوش را دیگر چه کسی دیده بیایند و به آتش بکشند «درِ» آن خانه که هستند عزادارِ پدر رسمش این نیست به قرآن که چهل مردِ شرور با لگدهای پیاپی برسانند شرر چه کسی دیده؟!...به والله قسم جان داده... مادری را وسطِ شعله کسی دیده اگر چه کسی دیده زنی بین فشار در و میخ وضع حملش شود آغاز و شود کشته پسر من ندیدم که مریضی عوض ِ حمد شفا حاجتش مرگ شود یکسره با دیدهٔ تر چه کسی دیده که یک خانم هجده ساله نفَسَش بند بیاید نگران در بستر درد دارد که همه شهر شود دشمن او وَ نگیرد کسی از حالِ بدش هیچ خبر چه کسی دیده زنی طالبِ تابوت شود مرد خانه شود از این غم ِ سنگین مضطر هیچکس کاش نبیند که غریب و مظلوم بشود نیمهٔ شب خاکسپاری مادر! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 نذر شهادت گره گشای دو عالم 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- پیر شد خانوم ِ خانه... حیف شد... رفت با غربت شبانه...حیف شد... دید جای دلخوشی آزار از- فتنهٔ دوره زمانه... حیف شد... حیف شد آن دستِ خیّر شد کبود با غلاف و تازیانه، حیف شد... روی پهلو شب به شب سر باز کرد زخم ها دانه به دانه... حیف شد... همدم و سنگ صبورش را علی(ع) بُرد حیران روی شانه... حیف شد... بیقرارانه سپردش دستِ خاک بی مزار و بی نشانه... حیف شد... بی توقع، با کسالت، زود رفت با محبت! بی بهانه... حیف شد... بچه ها عادت به مِهرش داشتند مادریِ عاشقانه، حیف شد... بعد از این دیگر مبدّل شد به اشک خنده های کودکانه، حیف شد!... ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 ، نذر وفات أمّ الأدبِ وَ الوفاء 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- پسرهای مرا کشتند! دیگر- مسلمانان مرا مادر نخوانید پریشانم پریشانم پریشان مرا أم البنین دیگر نخوانید شنیدم دستِ عباسم قلم شد به خاک افتاد با پیشانی از زین بشیر از کربلا آورده سوغات برایم صد هزاران داغِ سنگین دلم آشوب شد، قلبم تکان خورد شد آن لحظه که مَشکش تیرباران حلالم کن شدم شرمندهٔ تو... «علیِ مرتضی ای شاه مردان» شنیدم قامتش شد إزباً إربا میانِ روضه می میرم بزودی چه بد کشتندعلیِ اکبرم(ع) را «اگر دردم یکی بودی چه بودی»؟! بمیرم!...ضربه هایِ کُندِ خنجر دلیل گریهٔ چشم ترم شد حسینم(ع) عاقبت لب تشنه جان داد «فلک دیدی چه خاکی بر سرم شد»؟! دلش آشفته شد؛ شد بی برادر فدای زینبم(س) تنهایِ تنها... لب گودال، آن لحظه که میخوانْد «گلی گم کرده ام می جویم او را» کنار پیکرِ بی سر، گمانم چنین گفته ست بی صبرانه، ممتد «من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد» نبودم تا ببوسم صورتش را شنیدم داشته حالِ وخیمی رقیه(س) سخت سیلی خورده از زجر(لع) «یتیمی درد بی درمان یتیمی» منِ أم البنین را پیر کرده غم ِ طفلِ رباب و اینکه شبها- -میان خواب میگوید عزیزم... لالالالا لالالالا لالالا! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر ولادت پناه سائلان 🌺🍃 میدهد بر جسم عالم؛ جان، گلِ یاس نبی با خودش می آورد باران، گلِ یاس نبی آمد و زد سورهٔ کوثر به دستش بوسه ای عطر نابی داد بر قرآن، گلِ یاس نبی شد پیمبر(ص) عاشقش، پیچیده شد طومارِ جهل داد بر دخترکُشی پایان، گلِ یاس نبی در حضورِ مرد نابینا حجابش حفظ شد اسوهٔ زن های با ایمان، گلِ یاس نبی مادر آل کسا، می گشت دور پنج تن پنج تن را کرد جاویدان، گلِ یاس نبی می دَوانَد ریشه در توحید هنگام سجود می برَد دل از خدا آسان، گلِ یاس نبی شد گلستان عالم بالا شبی که با وقار بست با شاه نجف پیمان، گلِ یاس نبی خواست با دست امام منتقم پیدا شود شد اگر که مرقدش پنهان، گلِ یاس نبی! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🏴 نذر وفات مظلومانهٔ زینب صغرای کربلا 🏴🍃 میان قحطیِ انسانیت؛ دریایِ دیگر داشت برایش زندگی در اوج غم معنای دیگر داشت نگاهش کرد و روحش تازه شد از آن وقارِ ناب کنارش غرقِ آرامش شد و دنیایِ دیگر داشت حسین بن علی(ع) بعد از غم بی مادری یک عمر کنار زینبش(س) یک خواهر والایِ دیگر داشت برادر را مدد میداد در روز دهم، وقتی- تک و تنها هزاران داغِ ناپیدایِ دیگر داشت پس از خود، پیش زینب(س)با بصیرت أم کلثومش(س) به طومار قیام ِ کربلا امضایِ دیگر داشت خیالش راحت از روشنگری بود و شبیهِ خود میان کاروان، خورشیدِ بی همتایِ دیگر داشت همان که دختر خیبرشکن بود و شجاعانه زمانِ گفتن از اجدادِ خود غوغایِ دیگر داشت کلامش موجز و نافذ، بیانش تیغِ برّنده کنارِ خطبه اش در کوفه عاشورایِ دیگر داشت دلش خون بود از بزم یزید(لع) و خندهٔ خولی(لع) به یاد خیزران در گوش خود آوایِ دیگر داشت پس از سیلابِ داغ و آه؛ در چشمش پس از گریه نشست ابری که پشتش سیلِ باران هایِ دیگر داشت! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🌺 به شادباش حلول ماه رجب 🌺🍃 آسمان بر لبش آورده غزل خوانی را برده با خود تبِ سرمای زمستانی را به تماشا بنِشین لحظهٔ عرفانی را ماه، پوشیده لباسی نو و نورانی را روز و شب ها شده شیرین و رطب آمده است عاشقی باب شده؛ ماه رجب آمده است میشود جام دل از شوقِ نیایش لبریز نفْس اصلاح شود از برَکاتِ پرهیز با مناجات شوی پیش خداوند، عزیز داده پیغام که «أین الرجبیون» برخیز سرزده روی به درگاه ببَر منتظر است پای سجاده، شبانگاه و سحر منتظر است سعی کن ناب شود غمزه و نازَت با عشق تا مهیّا بشود برگ جوازت با عشق تا شود زمزمهٔ راز و نیازت با عشق «یا مَن ارجوه» بخوان بعدِ نمازت با عشق دل خود را نگذاری که بماند بیمار شب به شب رنگ و لعابی بده با استغفار روح خود را بده با عشق و ارادت پرواز وقت دلدادگی آمد، شده دیدار آغاز شده مسرور مدینه، شده خرسند حجاز پنجمین بار خداوند رسانده ست اعجاز نغمهٔ هلهله از مجلس ِ افلاک رسید اول ماه رجب هست مصادف با عید آمد آن عشق که با علم مزیّن شده است چشم آیات و احادیث چه روشن شده است قلمش صاحب ادعیهٔ متقن شده است محض دیدار رُخش نرخ، معیّن شده است هست همنام پیمبر(ص) شده آیینهٔ ذات نرخ دیدارِ رُخش هست هزاران صلوات از پدر نور گرفت و شده شأنش محشر مادرش فاطمی و غرق حیا سرتاسر نسَبش هست علی(ع) از پدر و از مادر نسل او پاک و مطهّر، همگی فوق بشر میشود خط به خطِ سیرهٔ او درس آموز می نشیند همه عالم به کنارش یکروز باید آموخت از انسانیتش ایمان را از کرمخانهٔ دستش کرم و احسان را منبرش داده نشان، آدرس قران را عاشقش با خودش آورده دلی حیران را تا شود کشتهٔ آن جاذبه طبق معمول تا فدایش بشود لحظهٔ تدریس اصول بوسه باران شده آن دست که بخشنده شده آنکه از سمت خداوند نماینده شده سائل از لطف؛ همین ثانیه شرمنده شده محضر حضرت باقر(ع) که شکافنده شده کاش بشکافد و از سینه بگیرد دل را کاشکی رد نکُند هدیهٔ ناقابل را! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 در آستانهٔ شب لیلة الرغائب 🌺🍃 وابسته شد بر تو، طفیلِ آرزوهایم جاری به سمت توست سیل آرزوهایم عمرم به پایان میرود در آتش حسرت در دوزخ عصیان و ویل آرزوهایم از من گمانم دلخوری! چون دائماً دارد تأخیر می افتد به نِیْل آرزوهایم جانِ منِ بی آبرو اصلاً بگو آیا؟!... آیا به میل توست میلِ آرزوهایم؟! جمعه، سه شنبه ها قطار انتظار تو رد میشود از رویِ ریل آرزوهایم مشتاق دیدار توأم ای ماهِ پشت ابر با تو گره خوده ست خیل آرزوهایم بی شک خدا هم «نه» نمیگوید؛ اگر باشد- تأیید و امضای تو ذیل آرزوهایم! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🏴 نذر شهادت دهمین نور مطلق 🏴🍃 غرّش از کامش گرفت و اهلی و آرام کرد چشم هایت شیر وحشی در قفس را رام کرد دور تو چرخید و صورت بر عبای تو کشید وقتِ آغاز توسل بر تو را اعلام کرد شد مرتب یال و کوپالش به لطفِ دست تو صبح خود را با نوازشهای گرمَت شام کرد گوشهٔ سجاده ات محو تماشای تو شد کور خواند آنکه برای کشتنت اقدام کرد قصد بر این بود جانت را بگیرد در قفس عاشقت شد! پس خودش را تا ابد خوشنام کرد تا که بر تو حمله ور گردد چه تازیانه خورد بی محلی کرد و حجّت را چنین اتمام کرد بر نگهبان خیره شد، بر میله ها دندان‌ کشید شد غضبناک و نثار دشمنت دشنام کرد «جامعه» خواندی و خوابش برد با لحن خوشَت کینه توزانِ تو را آشفته و ناکام کرد ذکر خیرت کرد جان ها را به نور آمیخته مهربانی ات چه ها با قلبِ خاص و عأم کرد! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر میلاد نور چشم سلطان طوس 🌺🍃 از شعف از شوق سرشارم، ندارم غصه ای خوب شد حالِ بد و زارم، ندارم غصه ای قرعهٔ فالم به دست صاحبِ «بخشش» رسید یاورم شد! بخت شد یارم، ندارم غصه ای نورِ چشم ضامن آهو شد امشب ضامنم شد سبُک از معصیت «بارم»، ندارم غصه ای تا سحر در فکر لطفش میروم تا کاظمین با دلی آرام بیدارم، ندارم غصه ای دوستش دارم! به دست مهربانش بارها برطرف ‌شد بغضِ بسیارم، ندارم غصه ای با دعایش مشکلاتم یک به بک حل میشود پس اگر گاهی گرفتارم؛ ندارم غصه ای سائلم آنجا که حاجت را نگفته میدهد گرچه مدیون و بدهکارم، ندارم غصه ای در دو عالم بر سرم هر چه بلا نازل شود تا جواد إبن الرضا(ع) دارم، ندارم غصه ای! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 نذر پدر مهربان دو عالم 🌺 هر که شد در عمر خود یکبار مهمانِ علی(ع) دل به دستش داد و شد همواره حیرانِ علی(ع) عاشقش شد! خاطرش را خواست و بود از ازل جان پیغمبر(ص) دمادم بسته بر جانِ علی پیشِ من از سفره های این و آن حرفی نزن چونکه میسازد به من تنها فقط نانِ علی(ع) داد انگشتر بدونِ وقفه در حال رکوع بیشتر از سطح درک ماست احسانِ علی(ع) بی خبر، آهسته، نیمه شب، بدون های و هو بود بی رنگ و ریا احسانِ پنهانِ علی(ع) نیست شکی در مسلمان بودنم اما هنوز میخورم حسرت که باشم کاش سلمانِ علی(ع) سنجشَش در حشر بی تردید حبّ فاطمه ست(س) نقش بسته ذکر یازهرا(س) به میزانِ علی(ع) تا خدا عشق مرا نسبت به خود باور کنَد میخورم سوگند در محشر به قرآنِ علی(ع) دور تا دور ضریحش، دور تا دورِ نجف شد معطر امشب از عطر گریبانِ علی(ع) تشنهٔ ایوان-طلایم ای اجل مهلت بده تا بگیرم بوسه ها از پایِ ایوانِ علی(ع)! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅