💠 از برکتش (امام زمان (عج)) بندگان روزی یافته اند و به وجودش زمین و آسمان استوار گشته است.
▪️فرازی از دعای عدیله و سخنان رهبر معظم انقلاب درمورد اعتقاد به مهدویت
🏴 @masafe_akhar
بهای لوکسنشینی در ایران چقدر است؟/ اخذ مالیات از خودرو تا خانههای لوکس و لاکچری
🔺خانههایی که ارزش آنها با احتساب عرصه و اعیان بیش از ۱۰ میلیارد تومان باشد، خانه لوکس محسوب شده و مالک آن باید در بهمن امسال این مالیات را پرداخت کند.
🔻نرخ مالیات سالانه خانههای لوکس:
🔸نسبت به مازاد ۱۰ میلیارد تا ۱۵ میلیارد تومان؛
یک در هزار
🔸نسبت به مازاد ۱۵ میلیارد تا ۲۵ میلیارد تومان؛
دو در هزار
🔸نسبت به مازاد ۲۵ میلیارد تا ۴۰ میلیارد تومان؛
سه در هزار
🔸نسبت به مازاد ۴۰ میلیارد تا ۶۰ میلیارد تومان؛
چهار در هزار
🔸نسبت به مازاد ۶۰ میلیارد تومان به بالا؛
پنج در هزار
🔶 خودروهای لوکس خودروهایی هستند که در انتهای سال ۱۴۰۰ قیمت ساخت یا واردات آن، بالای یک میلیارد تومان باشد که قیمت این خودروها توسط سازمان امور مالیاتی اعلام میشود و مالکان این خودروها باید تا بهمن ماه سال جاری این مالیات را پرداخت کنند.
💢 در غیر این صورت قادر به نقل و انتقال خودرو نیستند و باید مبلغ مالیات را در زمان نقل و انتقال پرداخت کنند.
☑️ @Masafe_akhar2
1400-06-21(mirhashem).mp3
13M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_میرهاشم_حسینی
📚 موضوع: نامه های حضرت سیدالشهداء علیه السلام و اهداف آنها
🗓 یک شنبه بیست و یکم شهریور ماه ۱۴۰۰
🗂 حجم : ۱۲ مگابایت
متن کامل : در حال آماده سازی
@masafe_akhar
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
سید ابراهیم دمشقی_mixdown.mp3
5.64M
#پادکست
▪️ ماجرای دستی که سه روز حضرت رقیه را در آغوش گرفت
به مناسبت شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها▪️
@masafe_akhar
عشقی که عاشقش را کافر کرد
✅این داستان سرنوشت کسیست که با نگاهی عاشق شد و این عشق او را به جایی رساند که با حالت کفر از دنیا رفت:
🔲شيخ بهائى (ره ) در "كشكول" ذكر نموده كه مرگ شخصى از ثروتمندان فرا رسيد،
در حال احتضار به او شهادتين تلقين كردند و او در عوض شهادتین اين شعر را خواند:
🚫يا رب قائلة و قد تعبت
أين الطريق الى حمام منجاب
⭕️چه شد آن زنى که خسته شده بود و میپرسید راه حمام منجاب کجاست؟
و سبب خواندن شعر این بود که:
✳️روزى زن عفيفه و زیبا قصد رفتن به حمام معروف منجاب را داشت ولی مسیر را گم کرد و حمام را پيدا نكرد و از راه رفتن خسته شد،
❓ تا اینکه مردى را بر در منزلى ديد و از او پرسيد كه حمام منجاب كجاست؟
📛 آن مرد اشاره به منزل خود كرد و گفت حمام همینجاست،
آن زن به خيال حمام داخل خانه آن مرد شد و آن مرد فورا در را بر روى او بست و خواست كه به زن خیانت کند.
🔻زن وقتی دید گرفتار شده و راه فراری ندارد با خود اندیشید که فقط با حیله و تدبیر میتواند خود را نجات دهد،
به همین جهت با خوشرویی به مرد اظهار میل و محبت کرد و گفت:
🔻من چون بدنم كثيف و بدبو بود میخواستم به حمام بروم، خوبست كه يك مقدار عطر و بوى خوش براى من بگيرى كه من خود را براى تو خوشبو كنم و قدرى هم غذا بگيرى كه با هم بخوريم، و زود بيا كه من مشتاق تو هستم.
🚫 آن مرد چون رغبت زیاد آن زن را ديد مطمئن شد که زن راست میگوید و او را در خانه گذاشت و براى گرفتن عطر و غذا از خانه بيرون رفت و زن هم بعد از رفتن مرد سریع از خانه فرار کرد.
چون مرد برگشت زن را نديد و حسرت زیادی کشید که چرا چنین فرصتی را از دست داده است.
و الان كه لحظه احتضار آن مرد است به یاد حسرت آن روز خود افتاده و به جای اینکه شهادتین بگوید،
به یاد آن زن شعر همان روز را میخواند.
💢 شیخ عباس قمی بعد از نقل این حکایت چنین میگوید:
✴️ اى برادر در اين حكايت تأمل كن و ببين چگونه اراده يك گناه اين مرد را به هنگام مرگ، از شهادتين منع كرد در حالى كه كارى جز قصد زنا به آن زن نداشت(یعنی زنا را هم مرتکب نشده بود)
📕 منازل الاخره، شیخ عباس قمی
┏━━✨✨✨━━┓
❄️ @masafe_akhar ❄️
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
⭕️ #حدیث_روز
🔸امام کاظم (ع):
🔹خوب است بچّه در کودکى بازىگوش باشد تا در بزرگسالى بردبار گردد و شایسته نیست که جز این باشد. (کافى (ط-الاسلامیه) ج ۶، ص ۵۱، ح ۲)
@masafe_akhar
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
53 - شرح ۳ دقیقه در قیامت.mp3
38.01M
✖️شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
▫️جلسه 53
🔺تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
📚 شرح و بررسی رخدادهای کتاب و احاديث و روايات مرتبط با موضوع کتاب
👤 توسط حجت الاسلام امینی خواه
@masafe_akhar
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رئیس جمهور لغو اجرا سند ۲۰۳۰ را ابلاغ کرد
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی:
🔹 هفت مصوبه مهم این شورای که مدتها بر زمین مانده بود، از سوی رئیسجمهور و رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی برای اجرا به دستگاههای مربوط ابلاغ شد.
🔹 لغو اجرا سند ۲۰۳۰، بنیاد ایرانشناسی، قانون تشکیل هیئات امنا دانشگاهها و موسسات آموزش عالی و پژوهشی، تاسیس گروه برنامهریزی مراکز و موسسههای آموزشی و پژوهشی خاص و اصلاح و تکمیل آیین نامه کمیسیون فرهنگی تربیت بدنی و ورزش کشور از جمله مهمترین مصوباتی است که از سوی رئیسجمهور به دستگاههای اجرایی ابلاغ شد.
@masafe_akhar
.
✍مسلمان شدن جوان یهودی بدست امام علی(ع)
امام رضا (ع) از پدرانش نقل می کند که: جوانی یهودی پیش ابوبکر آمد و گفت: السلام علیک یا ابابکر! مردم به او هجوم آوردند و گفتند: چرا او را خلیفه نخواندی؟! ابوبکر گفت: چه می خواهی؟ گفت: پدرم بر دین یهود مرده و اموال زیادی بر جای نهاده است، ولی ما جای آنها را نمی دانیم. اگر جای آن اموال رل بگویی، به دست تو مسلمان می شوم. و غلامت می گردم و یک سوم مالم را به تو می دهم و یک سوم آن را به مهاجر و انصار می بخشم و یک سوم دیگر را خودم بر می دارم. ابوبکر گفت: ای خبث! جز خدا، هیچ کس از غیب خبر ندارد. ابوبکر برخاست و رفت. یهودی پیش عمر رفت و بر او سلام کرد و گفت: پیش ابوبکر رفتم و از او چیزی را سؤال کردم ولی مأیوس برگشتم، و اکنون از تو می پرسم و جریان را گفت. عمر نیز گفت: غیر از خدا کسی غیب را نمی داند. عاقبت، جوان یهودی در مسجد پیامبر پیش علی(ع) رفت و گفت: السلام علیک یا امیرالمؤمنین! و این سخن را به گونه ای گفت که ابوبکر و عمر نیز شنیدند. مردم او را زدند و گفتند: ای خبیث! چرا بر علی، همچون ابوبکر سلام نمی کنی، مگر نمی دانی که ابوبکر خلیفه است. یهودی گفت: به خدا سوگند از طرف خود این گونه نگفتم، بلکه در تورات اسم او را این گونه دیدم. حضرت فرمود: چه می خواهی؟ جوان گفت: پدرم بر دین یهود مرد و اموال زیادی را باقی گذاشت ولی جای آن را به ما نگفت. اگر آنها را بیرون بیاوری به دست تو ایمان می آورم. حضرت فرمود: به آن چه می گویی پایبند هستی؟ جوان گفت: بلی خدا و ملایکه و تمام حاضران را شاهد می گیرم. حضرت برگ سفیدی خواست و چیزی در آن نوشت. سپس فرمود:آیا می توانی خوب بنویسی؟. جوان یهودی گفت: بلی. فرمود: لوحه هایی را با خودت بردار و به طرف یمن برو، وقتی آنجا رسیدی صحرای برهوت را بپرس. وقتی که آنجا رفتی، هنگام غروب خورشید، بنشین. کلاغ هایی می آیند که منقارشان سیاه و سروصدا می کنند و دنبال آب می روند. وقتی که آنها را دیدی اسم پدرت را ببر و بگو: ای فلانی! من فرستاده وصی محمد(ص) هستم، با من سخن بگو! پدرت جوابت را می دهد از گنجینه ها سؤال کن، جایش را می گوید و هر چه گفت بنویس. وقتی که به خیبر برگشتی، هر آنچه در آنها نوشته ای عمل کن. یهودی رفت تا این که به یمن رسید و در جایی که علی(ع) فرموده بود نشست و کلاغ های سیاهی آمدند و صدا کردند. جوان یهودی نام پدرش را برد. پدرش جواب داد و گفت: وای بر تو چه چیزی تو را به اینجا آورده؟ چون اینجا یکی از جاهای اهل جهنم است. پسرش گفت: آمدم جای گنج ها را از تو بپرسم که کجا مخفی کرده ای. گفت: در فلان باغ در فلان مکان در فلان دیوار. جوان همه را نوشت. آن گاه پدرش گفت: وای بر تو! از محمد(ص) پیروی کن. کلاغ ها برگشتند. و جوان یهودی به سوی خیبر روانه شد و غلامان و نوکران و شتر و جوال ها را برداشت و دنبال آنچه نوشته بود رفت و گنج هایی که در ظرف های نقره و ظرف های طلا بود را بیرون آوردند، سپس آنها را بر دراز گوش بار کردند و خدمت علی(ع) آوردند. جوان نزد علی(ع) شهادتین را گفت و مسلمان شد و گفت: براستی که تو وصی محمد(ص) هستی و به حق امیرالمؤمنین هستی، چنانچه این گونه نامیده شده ای. این کاروان و درهم ها و دینارها را در جایی که خدا به تو دستور داده مصرف کن. مردم جمع شدند و گفتند: این را چگونه دانستی؟ حضرت فرمود: از رسول خدا(ص) شنیده ام. اگر می خواهید بالاتر از این را نیز به شما خبر دهم. گفتند: بلی. فرمود:روزی با رسول خدا(ص) زیر یک سقف نشسته بودیم، و من شصت و شش جای پا شمردم که همه آنها مال ملایکه بودند و تمام جای پای آنها را می شناختم و اسم و خصوصیات و زبان یک یک آنها را هم می دانستم.
ـــــــــــــــــــــــــ @Masafe_akhar ــــــــــــــــــــ
.
📚حضرت علی ع و سلمان فارسی
امیرالمؤمنین علی (ع) بالای بام خانه، خرما تناول می کرد، حضرت در سنین جوانی بودند، سلمان فارسی در حیاط آن خانه لباس خود را می دوخت.
حضرت علی (ع) دانه خرمایی از باب مزاح به سمت سلمان رها کرد. سلمان گفت: یا امیر المؤمنین (ع) با من شوخی می کنید در حالیکه من پیرمرد و شما جوان کم و سن و سال هستید؟ حضرت فرمودند: ای سلمان من را از نظر سن و سال کوچک و خود را بزرگ می بینی. قصه دشت ارژن را فراموش کرده ای؟
چه کسی تو را در آن بیابان که گرفتار شیر درنده شده بودی نجات داد؟ سلمان با شنیدن این کلمات با تعجب از امیرالمؤمنین (ع) کیفیت جریان را خواست.
حضرت علی فرمودند: در وسط آب ایستاده بودی و از شیر بزرگی که آنجا بود می ترسیدی. دستهایت را به دعا بلند کردی و از خدا کمک خواستی. و خداوند اجابت فرمود.
من همان اسب سوار هستم که زره به روی شانه اش و شمشیری به دستش بود که با یک ضربه شمشیر آن شیر را به دو نیم کرد و شما را خلاص کرد. سلمان عرض کرد: نشانه دیگری در آنجا بود، برایم بیان فرمایید.
امام علی (ع) دست به آستین برد و یک شاخه گل تازه بیرون آورد و فرمود: این همان هدیه شماست که به آن اسب سوار دادید. سلمان با دیدن آن گل بیشتر دچار حیرت و سرگردانی شد، با عجله خدمت رسول خدا (ص) شرفیاب شد و عرض کرد: ای رسول خدا، من اوصاف شما را در انجیل خوانده ام. محبت شما در دلم جای گرفت، دینم را رها کرده و دین شما را قبول کردم، ولی از پدرم مخفی نمودم و وقتی پدرم فهمید نقشه بر قتل من کشید ولی بخاطر مادرم از من گذشت و من را به کارهای سخت و دشوار وادار می کرد تا من فرار کردم.
به محلی به نام دشت ارژن رسیدم ، در حال استراحت بودم وقتی احتیاج به آب پیدا کردم لباسهای خود را در آورده و داخل رودخانه شدم، ناگهان شیر بزرگی آمد و روی لباسهای من ایستاد وقتی او را دیدم به وحشت افتادم و از خداوند کمک خواستم که ناگاه اسب سواری پیدا شد و با یک ضربه شیر را دو نیم کرد، من از آب بیرون دویدم و لباس به تن کردم و خودم را به رکابش انداختم و آن را بوسیدم. از همان اطراف گلی کندم و به ایشان هدیه دادم، بعد از نظرم ناپدید شد و رفت، از این اتفاق بیش از صد سال می گذرد و این قصه را برای کسی تعریف نکرده ام. امروز امام علی (ع) تمام قضیه را برای من بیان فرمودند و همان شاخه گل را به من نشان دادند.
رسول خدا فرمودند: ای سلمان، هنگامیکه مرا به آسمان بردند تا جایی که جبرئیل توقف نمود و من تا کنار عرش بالا رفتم، درحالیکه پروردگارم بدون واسطه با من سخن گفت. وقتی سفر معراج تمام شد و به زمین برگشتم علی بن ابی طالب (ع) بر من وارد شد و تمام گفتگوهای من با پروردگارم را خبر داد. بدان ای سلمان هرکدام از انبیاء و اولیاء از زمان آدم تاکنون که گرفتار شده اند علی بن ابی طالب (ع) آنها را نجات داده است.
📜القطره، جلد۱، صفحه ۲۸۲
@Masafe_akhar
داشتم جدول حل می کردم، یکجا گیر کردم: "حَلّٰال مشکلات است؛ سه حرفی"
👨💼پدرم گفت: معلومه، «پول»
گفتم: نه، جور در نمیاد
🧕مادرم گفت: پس بنویس «طلا»
گفتم: نه، بازم نمیشه.
🧖♀تازه عروس مجلس گفت: «عشق»، گفتم : اینم نمیشه.
💁♂دامادمان گفت: «وام»، گفتم: نه.
👮♂داداشم که تازه از سربازی آمده گفت: «کار»، گفتم: نُچ.
👵مادربزرگم گفت: ننه، بنویس «عُمْر»، گفتم: نه، نمیخوره
هر کسی درمانِ دردِ خودش را میگفت، یقین داشتم در جواب این سؤال،
▪️پابرهنه میگوید «کفش»
▪️نابینا می گوید «نور»
▪️ناشنوا میگوید «صدا»
▪️لال میگوید «حرف»
و...
🔺 اما هیچ کدام جواب کاملی نبود
💐 جواب «فَرَج» بود و ما هنوز باورمان نشده: تا نیایی گِره از کارِ بشر وا نشود...
اللهم عجل لولیک الفرج...
@Masafe_akhar
.
✍ثروتمندی از پنجره اتاقش به بیرون نگاه کرد و مردی را دید که در سطل زبالهاش دنبال چیزی میگردد. گفت، خداروشکر فقیر نیستم.
مرد فقیر اطرافش را نگاه کرد و دیوانهای با رفتار جنونآمیز در خیابان دید و گفت، خداروشکر دیوانه نیستم.
آن دیوانه در خیابان آمبولانسی دید که بیماری را حمل میکرد گفت، خداروشکر بیمار نیستم.
مریضی در بیمارستان دید که جنازهای را به سرد خانه میبرند. گفت، خداروشکر زندهام.
فقط یک مرده نمیتواند از خدا تشکر کند.
چرا همین الان از خدا تشکر نمیکنیم که روز و شبی دیگر به ما فرصت زندگی داده است؟
بیایید برای همه چیز فروتن و سپاسگزار باشیم.
@Masafe_akhar
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ویدیو| اشکهای شهید حاج قاسم سلیمانی در حرم حضرت رقیه سلام الله علیها
@masafe_akhar
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ سردار قاآنی: ۱۱سپتامبر خودزنی بود
🔻 فرمانده سپاه قدس: ۱۱سپتامبر در واقع خودزنی آمریکاییها و بهانهای برای بهم ریختن دنیا بود. آمریکاییها فکر کردند با این بهانه میتوانند جهان را ببلعند.
@masafe_akhar
.
✍شیخ کلینی به سند معتبر از حضرت علی بن الحسین علیه السلام روایت کرده است که شخصی با اهلش در کشتی سوار شدند و کشتی ایشان شکست و جمیع اهل آن کشتی غرق شدند مگر زن آن مرد که بر تخته ای بند شد و به جزیره ای از جزائر بحر افتاد.
و در آن جزیره مرد راهزن فاسقی که از هیچ فسقی نمی گذشت چون نظرش بر آن زن افتاد گفت: تو از اِنسی یا از جنّ؟ گفت: از اِنسَم. پس دیگر با آن زن سخن نگفت و بر او چسبید و به هیئت مجامعت درآمد، چون متوجه آن عمل قبیح شد دید که آن زن اِضطِراب میکند و میلرزد. پرسید که چرا اضطراب میکنی؟ [آن زن اشاره به آسمان کرد که از خداوند خود میترسم. پرسید که هرگز مثل این کار کرده ای؟ گفت: نه، به عزّت خدا سوگند که هرگز زنا نداده ام. .
.
گفت: تو هرگز چنین کاری نکرده ای چنین از خدا میترسی و حال آنکه به اختیار تو نیست و تو را به جبر بر این کار داشته ام، پس من اَولایم به ترسیدن و سزاوارترم به خائف بودن، پس برخاست و ترک آن عمل نمود و هیچ به آن زن سخن نگفت و به سوی خانه خود روان شد و در خاطر داشت که توبه کند و پشیمان بود از کردههای خود.
در اثنای راه به راهبی برخورد و با او رفیق شد، چون پاره ای راه رفتند آفتاب بسیار گرم شد. راهب به آن جوان گفت که: آفتاب بسیار گرم است، دعا کن که خدا ابری فرستد که ما را سایه افکند.
جوان گفت که: مرا نزد خدا حسنه ای نیست و کار خیری نکردهام که جرأت کنم و از خدا حاجتی طلب نمایم. راهب گفت: من دعا میکنم تو آمین بگو، چنین کردند.
بعد از اندک زمانی ابری بر سر ایشان پیدا شد و در سایه آن ابر میرفتند، چون بسیاری راه رفتند راه ایشان جدا شد و جوان به راهی رفت و راهب به راه دیگر رفت، و آن ابر با جوان روان شد و راهب در آفتاب ماند! .
.
راهب به او گفت که: ای جوان! تو از من بهتر بودی که دعای تو مستجاب شد و دعای من مستجاب نشد، بگو چه کار کرده ای که مستحقّ این کرامت شده ای؟
جوان قصه خود را نقل کرد. راهب گفت که: چون از خوف خدا ترک معصیت او کردی خدا گناهان گذشته تو را آمرزیده است، سعی کن که بعد از این خوب باشی. ----------
کافی، ج ۲، ص ۶۹؛
بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۳۶۱.
@Masafe_akhar
✨﷽✨
⛔️بد اخلاقی
✍ﻣﺮﺩﯼ ﺯﻧﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪﺍﺧﻼﻕ و ﻏﺮﻏﺮﻭ ﺑﻮﺩ! ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﺟﺎیی ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺑﻪ ﺗﻨﮓ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﻦ ﺍﻭ ﮔﺮﻓﺖ! ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﭼﺎﻫﯽ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺳﺮﺍﻍ زن ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﺵ ﺑﺒﺮﻡ؛ ﭘﺲ ﺯﻥ ﺭﺍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﭼﺎﻩ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﻟﮕﺪﯼ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﭼﺎﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ! ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﺯن ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﻣﺮﺩﻩ، ﺩﯾﺪ ﺻﺪﺍیی ﺍﺯﺗﻪ ﭼﺎﻩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ: ﺁﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩ؛ ﻣﻦ ﻣﺎﺭﯼ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺎ ﺁﺳﺎﯾﺶ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻭﺗﻮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﺮﺩﯼ!
ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﻫﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺛﺮﻭﺕ ﻣﯿﺮﺳﺎﻧﻢ. ﻣﺮﺩ ﻃﻨﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﭼﺎﻩ ﺍﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ. ﻣﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﭘﻮﻟﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻗﺼﺮ ﺣﺎﮐﻢ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﺩﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﻭ ﻣﯽ ﭘﯿﭽﻢ ﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﻤﯽﺩﻫﻢ ﮐﺴﯽ ﻣﺮﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺑﯿﺎیی؛دﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﭘﻮﻝ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﮕﯿﺮ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻦ. ﻣﺎﺭ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﺩﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺣﺎﮐﻢ ﭘﯿﭽﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺟﺎﺭ ﺯﺩﻧﺪ ﺍﮔﺮﮐﺴﯽ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﺪ، ﻫﺰﺍﺭ ﺳﮑﻪ ﻃﻼ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ. مرد ﺑﻪ ﻗﺼﺮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:ﻣﻦ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ؛ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺻﺎﺣﺐ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﮑﻪ ﻃﻼﺷﺪ.
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺧﺒﺮ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﺭ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﺩﻥﺩﺧﺘﺮ ﺣﺎﮐﻢ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﻭ ﺑﺎﺯ ﺩﻧﺒﺎﻝ همان مرد ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻧﺪ.. ﻣﺮﺩ ﻧﺰﺩ ﻣﺎﺭ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻣﺎﺭ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ. مرد ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ؛ﻓﻘﻂ ﺁﻣﺪﻡ ﺑﮕﻢ همسرم ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ! ﻣﺎﺭ،ﺗﺎ این ﺭﺍ ﺷﻨﯿﺪ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﺩﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ﻭ ﻓﺮﺍﺭ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﺩﺍﺩ. اخلاق بد همه را فراری میدهد.
↶【به ما بپیوندید 】↷
@Masafe_akhar
Shab05Safar1400[05].mp3
6.01M
🎙رُقیّه تنادی مِنَ الخِربة (واحد)
🔺بانوای: حاج میثم مطیعی
👈 متن شعر:
Meysammotiee.ir/post/2504
🏴 شب پنجم #صفر١۴٠٠
☑️ @MeysamMotiee
Shab05Safar1400[06].mp3
4.88M
🎙مُنتظرٌ لأمرکم یا حسین (شور)
🔺بانوای: حاج میثم مطیعی
👈 متن شعر:
Meysammotiee.ir/post/2054
🏴 شب پنجم #صفر١۴٠٠
@Masafe_akhar
🔴شباهت خواب به عالم برزخ!
🌸خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند و ارواحی را که نمرده اند نیز به هنگام خواب می گیرد،
🔷 سپس ارواح کسانی را که مرگ آنها را صادر کرده نگه می دارد، و ارواح دیگرانی را( که باید زنده بمانند)باز می گرداند تا زمان معین.
🔵شخصی از امام جواد (علیه السلام) پرسید: مرگ چیست؟
🌻آن حضرت در پاسخ فرمود:
مرگ همین خوابی است که هر شب به سراغ شما می آید،
بااین تفاوت که مدت مرگ طولانی است و انسان در این خواب بیدار نمی شود، مگر در روز قیامت.
❄️مثل افرادی که در عالم خواب، خواب می بینند،در آن حال با انواع شادیها، و یا دشواریها رو به رو می شوند،
💥 عالم مرگ و حوادث تلخ و شیرینی که برای انسان رخ می دهد،نیز مثل همین مرگ است ... خود را برای آن آماده کنید...
@Masafe_akhar
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
📒اقتباس از معانی الاخبار،
ط انتشارات اسلامی، ص 289.
📘عالم برزخ در چند قدمی ما،نوشته محمد محمدی اشتهاردی
بازیاد حوزه:
روزمان را با #قرآن آغاز کنیم
🌳☘👈پذیرش ولایت خداوند شرط تحقق دولت مردمی و قوی(۱۵)
👈سوره محمد آيه 11
«ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَى لَهُمْ »
این (كیفرِ كافران) به خاطر آن است كه خداوند، یاور كسانى است كه ایمان آوردهاند و همانا كافران یاورى ندارند.
🌹🌹🌙بیانات امام خامنه ای در دانشگاه افسرى و تربیت پاسداری امام حسین علیهالسلام ۱۳۹۵/۰۳/۰۳
«امام این را به ما فهماند؛ فهماند که وقتی مجاهدت میکنید، وقتی تنبلی نمیکنید، وقتی وارد میدان میشوید، وقتی نیروهای خودتان را به صحنه وارد میکنید، اینجا قدرت خدا است که پشت سر شما است، [لذا] خرّمشهر را خدا آزاد میکند. با این منطق، همهی دنیای مسخّرِ استکبار را هم خدا میتواند آزاد کند. با این منطق، فلسطین هم میتواند آزاد بشود. با این منطق، هر ملّتی میتواند مستضعف نماند؛ به شرطی که این منطق تحقّق پیدا کند. وقتی ما این منطق را داشتیم، شکستناپذیر میشویم. وقتی با این منطق وارد میدان شدیم، ترس و مرعوب شدن [نخواهد بود]؛ قدرت نظامی یا تبلیغاتی یا پولی و مالی و اقتصادیِ قدرتها در مقابل ما، دیگر ترسناک و هولناک نخواهند بود؛ متّکی هستیم به قدرت خدا. البتّه قدرت خدا پشت سر آدمهای تنبل نمیآید؛ پشت سر ملّتهایی که حاضر نیستند فداکاری کنند نمیآید. قدرت خدا پشت سر آن کسانی میآید که وارد میدان میشوند، حرکت میکنند، تلاش میکنند، خودشان را برای همه کار آماده میکنند؛ اینها متّکیاند به قدرت الهی. ذلِکَ بِاَنَّ اللهَ مَولَی الَّذینَ ءامَنوا وَ اَنَّ الکفِرینَ لا مَولی لَهُم؛ این آیهی قرآن است؛ خدا، مولای شما است؛ شما مولایی دارید که همهی عالمِ وجود تحت قدرت او است؛ این مولای شما است و کافرین ندارند.
✍ #رجبعلی_ بازیاد
@masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اعجاز حیرتانگیز قران در ۱۴۰۰ سال پیش درباره جزئیات و مراحل تشکیل جنین
@Masafe_akhar
وهرکه به خدا ایمان بیاورد
خداقلبش راهدایت می کند
#تغابن11
@Masafe_akhar
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 نماهنگ کوتاه #سخنرانی
🎞موضوع: زیارت با پای دل!
🎙سخنران:محمد رضا #هاشمی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#الّلهُـمَّ_عَجِّـلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَـرَجْ
🔷🚩 🔷🚩
_
🔷🚩 هر روز یک سخنرانی کوتاه 🚩🔷
@Masafe_akhar