eitaa logo
مسار
344 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
504 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✅دختر دار شدن 👶هر گاه مژده ولادت دختری را به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‌دادند، 🍃پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: 👌دختر، شاخه گل خوشبوئی است و روزی او هم به عهده خداوند متعال است. 📚راوند کاشانی، ج۱،ص۱۷۲ 🆔 @tanha_rahe_narafteh
✍پلی استیشن 🌸بچه ها رو به روی تلویزیون، میخ کوب شده بودند وصدای جیغ وداد مهدی که پایش را محکم به زمین می کوبید‌ وگریه می کرد، توی گوششان می پیچید اما از شدت جذابیت جعبه‌ی جادویی، کسی از جایش تکان نمی‌خورد. جلوی تلویزیون بزرگ خانه‌، بچه ها جمع شده بودند و به نوبت بازی می‌کردند‌. پسر عمویش،بازی حرکتی داشت. از سری بازیهایی که بچه ها عاشقش می‌شوند و همه جا نقل محافل می‌شود‌. 🌺مهتاب روسری صورتی اش را کمی بالاتر داد تا خستگی و کلافگی اش کمتر به چشم بیاید. مانده بود با این غرهای محمد چه کند . ☘فکری به سرش زد، تصمیم گرفت کمی جدی تر برخورد کند‌. دست پسرش را گرفت و گوشه‌ی اتاق بردوگفت:«مادر جان. خب تا وقتی اینجا هستیم، می‌توانی با اسباب بازی حسن، بازی کنی، بعد درخانه‌صحبت می‌کنیم.» 🌸 مهدی اشکهایش را پاک کرد وگفت:«باشه مامان به‌شرطی که برام بخری باشه.قبوله؟» 🌺_فعلا بدون بهانه گیری برو با پسر عموت بازی کن، تابعد صحبت کنیم. ☘_نه مامان بگو می‌خری. باید بخری. 🌸مهتاب،نمی‌توانست دروغ بگوید. از طرفی هزینه‌ی زیادی داشت .از طرفی پسرش را باید ساکت می‌کرد و ازطرف دیگر بدون حضور همسرش، نباید برای این موضوع تصمیم می‌گرفت. کمی اخمهایش را درهم کرد وگفت:« ببین آقا محمد! الان یا بدون جر وبحث وگریه بازی می‌کنی وبعد در خانه، با بابا صحبت می‌کنیم. یا همین الان از خونه‌ی عمو میریم. کدوم راه رو انتخاب می‌کنی؟» 🌺محمدکمی خودش را جمع و جور کرد دستی به سر و رو و لباسهایش کشید، اشکش را پاک کرد ودرحالی که خودش هم دیگر حال نق زدن نداشت، به سمت بچه‌ها رفت. دوباره با هیجان رویش را برگرداند و گفت :«باشه مامان. من دیگه غر نمیزنم اما قول دادی به بابا بگی‌ها!» ☘شب وقتی سفره‌ی شام جمع شد، مهتاب از محسن خواست راجع به خرید پلی استیشن صحبت کنند. 🌸محسن آدم فقیری نبود، اما می‌دانست که بازیهای این‌چنینی، اگر درست مدیریت نشود، اسباب اعتیاد کودک به بازی را فراهم می‌کند. این را دربرادرزاده هایش دیده بود. از طرفی هم، تازه قسط هایش تمام شده بود و نمی‌خواست چنین هزینه ای را برای صرفا گریه‌ی بی موقع فرزندش بپردازد. 🌺_خیلی خوب بابا. اول اینکه اگر تصمیم بر این شد که این وسیله رو بخریم،باید قول بدی هم به همه‌ی بچه هایی که به خانه مان می‌آیند هم به خواهر وبرادرت، بدهی. ☘دوم هم اینکه به هیچ کس نمی‌گی تا وقتی خودشان درخانه ببینن. پس نه پز دادن داریم نه جمع کردن بچه های همسایه ودوستان، قبول؟ 🌺_آخه پس دیگه چه فایده ای داره بابا. 🌸_خب شما می‌خوای بازی کنی، برات وسیلشو فراهم می‌کنیم. اما باید تا آخرماه،پسر خوبی باشی هم با خواهر وبرادرت دعوا نکنی وهم مادرت از تو راضی باشه. ☘در ضمن وفقط یک ساعت می‌توانی بازی کنی وبحاش کمتر تلویزیون ببینی. 🌺حالا اگر موافقی، قرار داد را امضا کنیم و بریم تو کارش؟! 🌸محمد نگاهی به پدر ومادر کرد. واز آنها خواست تا مدتی فکر کند. وسایل شام را جمع کرد و به اتاقشان رفت تا به خرید بازی با این شرایط فکر کند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از: افراگل به: منجی عالم بشریت سلام و صلوات بر تو ای صاحب عصر و زمان آقاجان مگر نه این که سربازتان حاج قاسم سلیمانی گفته اند که ایران حرم است؟ اگر آسیب ببیند سایر حرم ها هم آسیب خواهد دید. مولاجان به این فکر می کردم که هر کدام از ما رأی بدهد و در انتخاب اصلح تلاش خود را کرده باشد، مدافع حرم می شود. پس مردم نقش کلیدی در تحقق ظهورتان دارند. مهدی جان همگی ما می خواهیم مدافع حرم باشیم. همگی دوست داریم مؤثر در ظهورتان باشیم. آقاجان خودتان دست ما را بگیر که در این صورت بهترین رأی از آن ما خواهد بود. 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 ارواحناله الفداء ارتباط با ادمین: @taghatoae ادمین تبادل: @tajil0313 🆔 @parvanehaye_ashegh
🌺سلام همراه هر روزم 🌸چه خوب است که تو را مأمن ما گفته‌اند. 🌾چه می‌کردیم اگر نبود صفحه‌های تو که شانه‌های اشکمان شود‌‌؟! 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨چقدر از شهدا دفاع می‌کنی؟ 🌹روزِ همان شبی که قرار بود مجلس عقدش برگزار شود، از تربت حیدریه عازم مشهد بودیم. قرار بود در رباط سنگ تربت حیدریه منتظرش باشیم. با همان لباس کارش آمد. 🌺حاج آقای امیریان هم با ما با بود؛ اما ناراحتی از سر و رویش می‌بارید. سید از علت ناراحتی‌اش پرسید. 🌟حاج آقا گفت: در خوابگاه جهاد یکی عکس شهید بهشتی را پاره کرده است. سید خیلی ناراحت شد. همانجا ما را پیاده کرد و گفت: من تا تکلیف این شخص را مشخص نکنم، مجلس عقد نمی‌روم. 🌿سی کیلومتر راه را برگشت. رفته بود و آن شخص را پیدا کرده بود و گفته بود: همکاری شما با جهاد همین جا تمام می‌شود. ما نیازی به کسی که عکس شهید بهشتی را پاره کند، نداریم. راوی: سید حسین نمازی؛ هم رزم شهید 📚سیرت رضوانی؛ زندگی نامه و خاطرات سردار جهادگر شهید محمد تقی رضوی، نویسندگان: عیسی سلمانی لطف آبادی و همکاران، صفحه ۲۴ 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠آیا می دانید بالاترین وظیفه چیست؟ ✅ در زندگی خوب است زمانی را قرار دهیم برای تفکرکردن در خصوص وظیفه خود. 🔘با خود فکر کنیم وظیفه ما چیست؟ و آیا به وظیفه خود عمل می کنیم؟ 🔘بعد از شناخت وظیفه خود، باید اولویت بندی کرد. بر طبق آیات و احادیث کدام وظیفه واجب تر و اولویت دارتر است تا به آن عمل کرد. ✅ توجه و احترام به پدر و مادر یکی از همین موارد است و در درجه اول و اولویت اول قرار می گیرد؛ چراکه در قرآن هم همواره نیکی به والدین بعد از اطاعت از خدا ذکر شده است، پس جایگاه بالایی دارد. ☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️ 🔹امام علی علیه‌السلام فرمود: نیکی به پدر و مادر، بزرگترین وظیفه است. 📚میزان الحکمه،ص۷۰۹۵ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍قرض 🌺مائده از دست مادرش ناراحت بود. آخرین لباسی که دلش خواسته بود را مادر نخریده بود ودل او شکسته بود. دلش میخواست داد وبیدادکند‌ در اتاقش نشسته بود پشت میز تحریر قهوه ای رنگ وبا دسته‌ی عینکش بازی می‌کرد. 🌸مادر استکان چایی را برایش دم اتاق آورد، تقه ای‌ به در زد و وارد شد.مائده هنوز هم ناراحت بود میخواست بی اعتنایی کند که مادر عینکش را از دستش گرفت، کنار صندلی ایستاد و سر پایده را بالا آورد: «دختر قشنگم تو دیگه بزرگ شدی باید بدونی آدم هرچیز که بخواد را نمی‌تونه داشته باش آن هم بعد از اینکه این همه خرید کردیم.تا حالا فکر کردی آیا همه زندگی مثل ما دارن؟دلت می‌خواد مثل برادران شیطونت باشی؟» ☘_نه دلم نمی‌خواهد اما آن لباس... آن را باید می خریدید من عاشقش بودم. 🌼_ایرادی نداره گلم صبر می‌کنیم. وقتی پول توجیبی‌هات، به خرید آن رسید برات می‌خرم. 🌺_تا آن موقع تمام شده 🌸_خوب بهت قرض می‌دهم تا اون رو بخری. ولی بعد از آن تا یکسال آینده، خبری از لباس نیست، قبول؟ ☘_باشد مامان جون. واقعا قرض می‌دین؟ 🌼_بله. 🌺_حالا چایت را بخور.بعد هم بیا کمک کن تا سفره را بچینیم. 🌸مائده، عینکش را به چشم‌زد ، آبناتی در دهان، گذاشت و با قورت قورت بلند درحالی که به مادرش لبخند می‌زد، چای را فرو داد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از:حسنا🌹 به:مردم عزیز کشورم ایران🌺 ✨ سلام مردم قهرمان سرزمینم 🌷آخرین مناظره را مشاهده کردید و حرف های زیادی شنیدید. 🌸از این به بعد شما هستید و وجدان پاکتان که چه کسی را انتخاب کنید. 🌿 آیا کسی که برنامه هایش را از روی کاغذ می خواند که معلوم نیست چه کسی برایش نوشته است ؟زیرا اگر خودش نوشته بود می توانست بدون لکنت زبان آنرا بخواند ‌، دریغ از اینکه از روی کاغذ هم گاهی از خواندن درمی ماند. 🌱 آیا این شخص می تواند کشور را اداره کند؟ 🌹سخن بعدیم این است که رهبر عزیز تر از جانمان گفتند به وعده های کاندیداها زیاد توجه نکنید بلکه به سابقه آنها نگاه کنید. 🍃 آیا در بین این افراد فردی که در دولت قبل پست داشته و کشور را به فلاکت انداخته می تواند اداره کشور را به دست بگیرد؟ 🌷و سخن آخر اینکه آیا کسی که دیگران را تخریب می کند تا خودش رأی بیاورد به جای این که برنامه‌های خود را معرفی کند آیا او می تواند اداره کشور را به عهده بگیرد و چه تضمینی وجود دارد که بعد از انتخاب او مردم را نیز این گونه تخریب کند؟ 🌟انتخاب اصلی با شماست 🌿با آگاهی و وجدان بیدار انتخاب کنید. 🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼 ارتباط با ادمین: @taghatoae ادمین تبادل: @tajil0313 🆔 @parvanehaye_ashegh
💞لحظه‌های با تو بودن 💫در کنارت لحظه‌هایم قیمتی است. 🕰 کاش آن زمان عقربه‌های ساعت کند شده یا از حرکت بایستند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌺يك قدح آب آورد. گفت: در روايت آمده است هر كس شب عروسی‌اش پای زنش را بشويد و آبش را در خانه بريزد، تا عمر دارند خير و بركت از خانه‌شان نمی‌رود. به شوخي گفتم: پاهای من كثيف نيست.گفت: مهم اين است كه ما به روايت عمل كنيم. 🌺 سه روز قبل از محرم عروسی كرديم. وضو گرفتيم و دعای كميل ، توسل و زيارت عاشورا خوانديم. گفت: من دعا می‌كنم تو آمين بگو. اول شهادت، دوم حج ناگهانی و سوم اينكه بچه اولش پسر باشد و اسمش را بگذارد مصطفی. همه‌اش مستجاب شد. 📚مثل مالك، چاپ اول ،۱۳۸۵ 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠برخوردهای مثبت ✅شیوه صحبت کردن با همسر جایگاه ویژه ای در داشتن زندگی آرام و دور از تنش دارد. 🔘حتی اگر مواقعی از دست همسر خود ناراحت هستید یا درخواستی از او‌دارید باید به شیوه مثبت با او برخورد کنید. 🔘به جای این که بگویید «تو چشم دیدن اقوام مرا نداری» می توان گفت:«دوست دارم، اقوام مرا، مثل اقوام خودت دوست بداری یا دوست دارم همان طور که من اقوام تو‌را دوست دارم، تو هم اقوام مرا دوست داشته باشی» 🔘به جای این که بگویید «تو همیشه به من دروغ می گویی» می توان گفت: «دوست دارم همیشه به من راست بگویی یا هیچ چیز به اندازه راست گویی مرا خوشحال نمی کند» ✅یادتان باشد در گفت و گوهایتان همواره به جای برخوردهای منفی از برخوردهای مثبت استفاده کنید. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍اشک حسرت   🌼در حال مرتب کردن اتاقم بودم که صدای زنگ گوشی مرا به سوی خود کشاند. صدای گرم زهرا دوست صمیمی ام موسیقی گوشم شد. 🌸-سلام، زهرا جون خوبی عزیزم؟ ☘_سلام ممنون مینا جون، اگه خونه هستی خواستم یک چند ساعت هانیه رو بیارم پیشت.آخه وقت دکتر دارم باباشم تا شب سرکاره. 🌺_باشه عزیزم حتما بیارش، تو راهیمون چطوره؟ 🌸_اونم خوبه خدا را شکر، کاری نداری عزیزم فعلا خداحافظ.  ☘یک ساعت نگذشته بود که صدای زنگ آیفون مرا ذوق زده به در خانه رساند. 🌼زهرا دختر نازش را به من سپرد و با عجله رفت. هانیه با آن چشمهای درشت و موهای بور و زبان شیرینش خودش را در بغل من انداخت و مدام می گفت: خاله مینا دلم خیلی برات تنگ شده بود. 🌸 من هم او را محکم در آغوش کشیدم. همینطور که دستانش در دست هایم بود، انگار مرا سوار ماشین زمان کردند و به گذشته ها بردند. ☘من و زهرا هر دو خواستگار داشتیم. فکر این که زهرا می خواست با فرهاد که مردی کارگر بود، نه خانه داشت و نه  ماشین ازدواج کند، برایم قابل قبول نبود. حتی نمی خواست همسرش چیزی بابت جشن عروسی هزینه کند. می خواستند با رفتن به ماه عسل زندگی مشترکشان را آغاز کنند. مگر میشه آدم عروسی نگیره؟ مگر میشه سرویس طلا نخره؟! مگر میشه با یک‌مرد کارگر زندگی کرد؟! هزاران مگر مگر دیگر بود که آن روزها حسابی ذهنم را درگیر خودش کرده بود. هرچه به زهرا می گفتم که فرهاد تو را خوشبخت نمی کند، گوشش به این حرف‌ها بدهکار نبود. می گفت: «مهم عشق  و علاقه هس که ما به هم داریم مابقی را خداوند جور میکنه.» 🌺از همان دوران دانشگاه قرار گذاشته بودیم که روز عروسی مان یک روز باشد. اما او خیلی زود به فرهاد جواب مثبت داد و الان واقعا خوشبخت هست. اما من در گیرو دار تجملات زندگی، یکی پس از دیگری خواستگار هایم را رد می کردم. حالا هم که دیگر کسی برایم تره خورد نمی کند. 🌸_خاله مینا خاله مینا من آب می خوام. ☘ به خودم آمدم هانیه را محکم در آغوش کشیدم اشکهای حسرت و اشتباه گذشته از چشمانم مثل باران بر شیشه پنجره دل شکسته ام می ریخت. اگر آن روزها من هم اینقدر سختگیری نکرده بودم حالا دختر خودم را در آغوش می کشیدم.   🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از : افراگل به : منجی عالم بشریت سلام و صلوات بر تو ای نور عالمین🌼 آقا جان 🌸 چقدر لذت بخش است گوش به فرمان شما بودن. چقدر خوب است سخنانتان را خواندن و بر اساس آن عمل کردن. در میان سخنان نورانی تان مولاجان می خوانیم که چنین فرموده اید: «و امّا در مورد رخدادهاي جديد، به راويان حديث ما [فقهاء] رجوع کنيد که ايشان حجّت من بر شما و من حجت خدا بر ایشان هستم.»۱ مهدی جان 🌺 همانگونه که فرموده اید: در دوران غیبت، از ولي فقيه پيروي کنید، ما هم گوش به فرمان او خواهیم بود. همانگونه که بارها از مردم خواسته اند، در انتخابات شرکت می کنیم و از میان نامزدهای انتخاباتی به کسی رأی می دهیم که امتیازش از همه بالاتر باشد به قولی اصلح باشد. آقاجان در این برهه حساس به یاریتان بیش از پیش نیاز داریم. 📚 کمال‌الدين، ج۲، ص۴۸۴ 🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼 ارواحناله الفداء ارتباط با ادمین: @taghatoae ادمین تبادل: @tajil0313 🆔 @parvanehaye_ashegh
❤️مهربانی همیشگی 🌺همیشه مهربان باش و به همه مهربانی بورز. منتظر نباش تا دیگران به تو خوبی کنند، بلکه تو ‌پیشقدم باش. 💫وقتی خداوند تو را مشتاق خوبی کردن ببیند، خوبی‌ها را به سویت سرازیر خواهد نمود. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨عشق و ارادت شهید عبد الحمید دیالمه به امام خمینی ☘وحید اعتقاد زائد الوصفی به امام خمینی (ره) داشت. می گفت: «تمام آرمان های ۱۴۰۰ ساله اسلام را در حرکت امام خیمنی می بینم». 🌟از همان سال های دانشجویی در دانشکده داروسازی مشهد، به تبیین مبانی ولایت فقیه و امام خمینی می پرداخت. معتقد بود که این انقلاب شتر صالح (علیه السلام) و امام خمینی مثل حضرت صالح است و اگر از دستاورد امام محافظت نکنیم، عذاب خدا نازل خواهد شد. 🌷امام در یک سخنرانی گفته بود که بروید جواب این افرادی که در دانشگاه ها حرف می زنند را بدهید. فردای آن روز، دکتر زر افشان یکی‌ازاساتیدسوسیالیست دانشگاه جلسه ای تشکیل داده بود. وحید با دوستانش به جلسه او می روند و می گویند باید جواب سؤالات ما را بدهی. ✨دکتر می گوید: این طوری دموکراتیک نیست. 🌺وحید می گوید: الان دیگر مرجع ما دستور داده و ما هم مقلدیم و دموکراتیک و غیر دموکراتیک سرمان نمی شود. خلاصه، بحث ها به زد و خورد می انجامد. 🌺آن قدر به امام خمینی علاقه داشت که می گفت: «اگر امام خمینی از دنیا برود، من تا آخر عمر لباس مشکی را ازتنم بیرون نخواهم آورد». خواست خدا هم این بود که وحید داغ امام را نبیند. 📚دیالمه، نویسنده: محمد مهدی خالقی و مریم قربان زاده؛ صفحه ۸۳-۸۲٫ 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠تربیت آسان است ✅فرزند بیشتر به معنای تربیت چندگانه نیست، بلکه اگر تربیت به درستی انجام شود، با تربیت صحیح فرزند بزرگتر، سایر فرزندان نیز تربیت می‌شوند. 🔘بنابراین فرزندآوری بیشتر منجر به تربیت چندگانه وسختی بیشتر تربیت نخواهد بود. 🔘یادمان باشد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به زیادی امتش، افتخار خواهد کرد. ☘رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: « اکثروا الولد، أکاثر بکم الأمم غداً» 🌺فرزندان خود را زیاد کنید تا فردا به واسطه (کثرت) شما بر دیگر امم افتخار نمایم. 📚کلینی باب۱۴۸. 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠تربیت آسان است ✅فرزند بیشتر به معنای تربیت چندگانه نیست، بلکه اگر تربیت به درستی انجام شود، با تربیت صحیح فرزند بزرگتر، سایر فرزندان نیز تربیت می‌شوند. 🔘بنابراین فرزندآوری بیشتر منجر به تربیت چندگانه وسختی بیشتر تربیت نخواهد بود. 🔘یادمان باشد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به زیادی امتش، افتخار خواهد کرد. ☘رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: « اکثروا الولد، أکاثر بکم الأمم غداً» 🌺فرزندان خود را زیاد کنید تا فردا به واسطه (کثرت) شما بر دیگر امم افتخار نمایم. 📚کلینی باب۱۴۸. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍کوهی مقاوم   🌺زینب از شدت سر و صدا مثل کلاف در هم پیچیده شده بود، دلش می خواست یک جای دنج و خلوت پیدا کند و مثل ابربهار، های های گریه کند.  🌸از وضع موجود خسته شده بود، از وقتی به خانه احمد آمده بود، همین آش بود و همین کاسه.  صدای شکستن بشقاب و لیوان ها آهنگ هر روز خانه شان شده بود. کبودی بدنش را زیر لباس های کلفتش پنهان کرده بود. مادر بیچاره صبر کردن را سرلوحه ی زندگیش قرار داده بود . تصمیمش را گرفته بود دیگر بعد از یک عمر زندگی بخاطر دخترش لیلا نمی خواست همه چیز را خراب کند. زینب مثل کوهی مقاوم ایستاده بود تا لیلا در زیر سایه ی او رشد و پرواز کند.   ☘احمد تا نمی توانست اجاق منقلش را روشن کند آتش خشمش را بر روی زن و بچه روشن می کرد. ذره ذره آب شدن زینب را درست مثل یخ بیرون از یخچال، می شد دید؛ اما او تصمیمش را گرفته بود خودش را فدای لیلا و آبرویش کرده بود. هر چند بدنش کبود شده بود اما او ایستاده بود تا آینده لیلا سیاه و کبود نشود. 🌺او دست هایش را وقف گره زدن بر روی قالی کرده بود تا شرمنده تهیه امکانات لیلا نشود. زینب مقاوم مثل کوه ایستاده بود مثل کوهی که هیچ چیز به این راحتی نمی توانست در او ‌نفوذ کند.    🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از:حسنا🌹 به: خدای مهربان🌺 ✨ سلام بر پروردگاری که همیشه امیدم به اوست. 🌱خدای خوبم،این روزها همه‌ی نگاه ها معطوف به ایران است. 🌿چه نگاه دوست و چه نگاه دشمن ☘ دشمنانی که هیچ وقت تاب موفقیت و سربلندی ایران را ندارند. 🌱خودت در جاهای مختلف قرآن درباره آنها هشدار داده ای. 🌷بله،منافقان بدتر از کفار را می گویم. 🌻کسانی که هیچ گاه برای یک کشور آرامش نمی گزارند. منافق تنها یک نفر نیست ،بلکه ممکن است یک گروه و یا یک سازمان نیز منافق باشد و در بُعدی وسیع تر حتّی ممکن است حکومت یک کشور نیز منافق باشد. 🌿بعضی از کشورهای مدّعی اسلام که به ظاهر سنگ اسلام را به سینه می زنند و در محافل و مجالس و کنفرانس های اسلامی شرکت می کنند، دیده ایم که چگونه رسوای خاصّ و عام شده اند؛ چرا که همدستی آنها با یکی از بزرگترین دشمنان اسلام و مسلمانان؛ یعنی اسرائیل غاصب آشکار شده و عهد و پیمانهای پیدا و پنهانشان برملا گشته است و آن روشنی آتش ادعایشان به خاموشی گراییده و دورویی و ریاکاریشان به اثبات رسیده است. 🌟آری! این است عاقبت نفاق (فَاعْتَبِرُوا یا اُوْلِی الاَْبْصارِ 🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼 ارتباط با ادمین: @taghatoae ادمین تبادل: @tajil0313 🆔 @parvanehaye_ashegh
😍رابطه من و محبت 🌺محبت را دوست دارم، محبت به فرزند را محبت به همسر را محبت به اهل بیت علیهم السلام را دوست دارم. ❤️محبت را از خدا گدایی می کنم، چون خدا محبت را دوست دارد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨ولایت مداری 🌹تازه بچه‌دار شده بود، گفتم: حاج یونس دلت برای بچه‌ات تنگ نشده؟ جبهه و جنگ بس نيست.  ☺️لبخند زد و گفت : اگر صد تا بچه داشته باشم و روزی صد مرتبه هم خبر بياورند، بچه‌ات را از تو گرفته‌اند، من دست از خمينی برنمی‌دارم و جبهه و جنگ را بر همه چيز ترجيح می‌دهم.  📚مثل مالك، صفحه ۴۱ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✅انتخابات سرنوشت ساز 🔴🔴در میان شخصیت‌های مطرح شده برای نامزدی ریاست جمهوری، برخی در آرزوی کرسی نرم ریاست جمهوری هستند و البته اهدافی دارند که نفع جامعه نیست و به هر ترفندی سعی می‌کنند تا در چشم مردم جلوه پیدا کنند، اما برخی دیگر همین تریبون‌های رسانه‌ای و گفتگو با رسانه‌های مختلف برایشان کافی است و اهدافی الهی دارند و با صداقت و آرامش نظرات و ایده‌هایشان را به مردم می‌رسانند. 🎤امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمودند: 🔹حق و باطل با میزان قدر و منزلت افراد شناخته نمی‌شود، بلکه حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی. 📚بحارالانوار، ج۶، ص ١٧٩ 🆔 @tanha_rahe_narafteh
💠والدین ناصالح ✅ از جمله حقوقی که بر ذمه فرزندان است تا آن را رعایت کنند، احسان و نیکی به والدین است. حتی اگر والدین آنان ناصالح و یا کافر باشند. 🔘در چنین صورتی احترام به آنان واجب است؛ ولی پیروی از آنان جایز نیست. 🔘در بسیاری از آیات و روایات به این امر توجه بسزایی شده است. امام ششم علیه السلام در رابطه با پدر و مادر ناصالح که برخورد تند و خشونت آمیزی در پیش می‌گیرند و فرزندان خود را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهند، میفرمایند: حتی از گفتن کوچک‌ترین کلمه نامناسب(یعنی اُف) خودداری کن و بر سر آنان فریاد مزن، بلکه با برخورد بزرگوارانه از خداوند برای آنان طلب مغفرت و آمرزش کن. 📚روضةالمتقین، ج۱۳، ص۱۹۲ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️می خواهم گمنام بمانم ☁️ابرهای انبوه و تیره بوی باران می دادند. باران که شروع شد، در زیرِ آن قدم می زد و با لذت به صدای آن گوش می داد، با خود به نعمت بی منت خدا که بر همه به طور یکسان بخشیده است، فکر می کرد و در دل خدا را شکر می نمود. در همین افکار بود که با صدای زنگ موبایل رشته افکارش پاره شد. دوستش محسن بود. - سلام محسن. جانم کاری داشتی؟ نه محسن همون که گفتم دوست ندارم اسمم باشه. تو چه کار داری همونی که می گم انجام بده! فعلاً یاعلی. این بچه چقدر سمجه! 🌼روز افتتاح نمایشگاه رسید. بهترین اختراع از آنِ محمد بود؛ ولی کسی نمی دانست؛ بلکه به اسم گروه در نمایشگاه شرکت داده شده بود. اساتید همگی متعجب بودند که این گروه کوچک و بدون امکانات پیشرفته چه چیزی موجب شده است که اینگونه درخشیدند؟ 🌸جایزه برترین اختراع به گروه آن ها تعلق گرفت. محسن با سایر دوستانش در گروه، تصمیم گرفتند جایزه را به محمد تقدیم کنند. محمد به یاد پدر و تلاش خالصانه اش افتاد، درخواست دوستانش را نپذیرفت و پیشنهاد داد با پولِ آن جایزه، برای گروه امکانات پیشرفته ای خریداری کنند. 🌺این روحیه را محمد از پدرش به ارث برده بود. پدر محمد، در زیرزمین خانه شان گمنام و دور از چشم دیگران برای هم صنف های خود وسایلی را اختراع و یا تعمیر می کرد؛ ولی بدون کمترین چشم داشتی به آن ها هدیه می داد.(۱) ☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️ (۱)قال الامام علی عليه السلام: َ ثمَرَةُ العِلمِ إخلاصُ العَمَلِ امام على عليه السلام فرمود: ثمره دانش ، اخلاص در عمل است. 📚 غرر الحكم ، ح۴۶۴۲ ؛ عيون الحكم والمواعظ ، ص۲۰۹ ح۴۲۰۳ 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از:حسنا🌹 به:مردم عزیز ایران🌺 ✨ سلام مردم قهرمان سرزمینم ایران 🌟این روزها امتحان بزرگی پیش رو داریم، انتخابی بزرگ که می‌تواند سرنوشت کشورمان را خوب یا بد رقم بزند. 🌷هم اکنون اوضاع کشور عزیزمان بسیار حساس و حیاتی است. 🌱تمام جهان چشم به انتخابات کشور ما دوخته اند، دوستان و دشمنان. 🌻حرف‌های زیادی بین کاندیداها رد و بدل می‌شود و هر کدام با قصد و نیتی وارد صحنه شده‌اند. 🌿 باید ببینیم کدام یک برنامه‌ی بهتری برای بهبود اوضاع کشور عزیزمان ایران دارد. 🌟به وعده‌های تو خالی و بدون برنامه‌ی بعضی کاندیداها گوش نکنید. 🌟فقط کسی که با ایمان و اراده و اعتقاد صحیح وارد میدان شده و دلش برای وطن می‌تپد را انتخاب کنید. 🔸چرا که در این بین بعضی هم به طمع غنائم و هدف‌های شوم آمده‌اند. هوشیار باشیم. 🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼 ارتباط با ادمین: @taghatoae ادمین تبادل: @tajil0313 🆔 @parvanehaye_ashegh