eitaa logo
مسار
343 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
508 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نامه خاص
بسم الله الرحمن الرحیم از: آلاله به:یگانه منجی نجات بشر سلام مولای من! زمانه ما را با خود برده است، به کل همه چیز را فراموش کرده‌ایم. ما فراموش کرده‌ایم، مولایی داریم و در جهت رسیدن به او باید مقابل هوای نفس و تمایلات خود سد بزنیم. اگر آن سد شکسته شود، گناهان با فشار زیاد ما را با خود خواهند برد. مولای من! روزگار، چون گردابی در حال غرق نمودن‌مان است؛ اما کاش کشتی نجات شما سریع‌تر از راه فرا رسد و غریق نجات ما شود. ✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋 شما هم می‌توانید به خداوند، امام زمان و بقیه معصومین علیهم‌السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ در محیط‌های مجازی‌تان منتشر کنید. با نشر نامه‌های‌تان در ثواب ارتباط‌گیری با انوار مطهر شریک شوید. ارواحنا له الفداء 🆔 @parvanehaye_ashegh
🌷🌷🌷🌷 ☘️ سرچشمه آرامش کجاست؟ 🍁وقتی نیروی‌های دشمن وارد آب‌های ایران شد، نیروی دریایی چنان با اقتدار جلوی آنها ایستاد که وحشت در دل پوشالی‌شان نفوذ کرد. ✨ما امنیت را مدیون جان بر کفان نیروی دریایی هستیم. 🇮🇷🇮🇷 🕸آنان که آنقدر آمریکا را حقیر می‌دانند که با بی‌خیالی کنار عرشه ایستاده و به قدرت پوشالی نیروهای غرب نگاه می‌کنند. 🌹این آرامش، این اقتدار از ایمان وجودی ایشان است. 🌸دعای خیر ما و امام زمان علیه‌السلام بدرقه راهشان🌸 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨مهریه دخترت چقدر باشد؟ در مراسم عقد یکی از دخترانش [آیت الله میرزا عبدالله مجتهدی]، اهل خانه چنین صلاح دیده بودند که جهت حفظ شئون خانوادگی، میزان مهریه زیاد قید گردد و در عقدنامه قید شود که نصف آن پرداخت شده و نصف دیگر بر عهده داماد باقی بماند. وقتی می‌خواستند صیغه عقد را جاری سازند، آقا مرا احضار و از میزان مهریه سؤال فرمودند. جریان را برایشان عرض نمودم. با این که پنجاه سال از عمرم می‌گذشت و دارای شخصیت اجتماعی و قضایی بودم، چنان مورد پرخاش و نهیب قرار گرفتم که بر جایم خشک شدم. او با صدای بلند فریاد کشید که می‌خواهی برای خوشایند این و آن، من راه فریب پیموده و از اولین لحظه وصلت، پیش داماد دروغگو معرفی شوم؟ مگر مهریه کم چه عیب دارد که باید به خاطر آن، خود و دیگران را گول بزنم؟ پس به همان مهرالمثل قناعت و عقد جاری شد. 📚گلشن ابرار، ج۸، ص۲۹۲؛ در احوالات میرزا عبدالله مجتهدی به نقل از ابوالقاسم مجتهدی 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠 صله‌ی رحم تا کی؟ ✅ رسیدگی به خویشان از جمله مفاهیم صله‌رحم حقیقی است. فرزندان متأهل خانواده هم از این قاعده استثنا نیستند. 🔘 فرزندانی که ازدواج کرده‌اند، وقتی مورد توجه و پشتیبانی بدون افراط و تفریط والدین قرار بگیرند، بسیار موفق‌تر و با اعتماد به نفس بیشتر زندگی خواهند کرد. 🆔 @tanha_rahe_narafe
☀️صبح پیروزی 🇰🇼مردم عزیز فلسطین برادارن و خواهران عزیزم هر چند نمی‌توانم در کنار شما باشم، ولی بدانید قلب ما همیشه همراه شماست و دست از حمایتتان بر نمی‌داریم. 🌲برادران و خواهران عزیزم، خدا شما را یاری می‌کند. بدانید حزب الله همیشه پیروز است. ☀️صبح پیروزی نزدیک است. 🌹القدس لنا 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️اسباب بازی 🍃آرمان در سالن میان اسباب بازی هایش نشسته بود و بازی می کرد. مینا در آشپزخانه سبزی های سرخ شده را درون خورشت ریخت. 💠صدای گریه آراز بلند شد. مینا در حین رفتن به سمت اتاق آراز پایش روی اسب سفید آرمان رفت. اسباب بازی ها مثل لشکر شکست خورده هر طرف اتاق پخش بودند. اخم هایش درهم رفت: « مامان جان، قربونت برم اسباب بازی‌هاتو جمع کن. » آرمان سرش را تکان داد و دوباره مشغول کیو کیو کردن و نبرد میان سرخپوست ها و کابوی ها شد. 🌸آراز در آغوش مینا آرام شد و صورت خیس و سرخش را به چشمان مینا دوخت. از اتاق بیرون آمد. آرمان همچنان مشغول نبرد اسباب بازی ها بود. جایی میان اسباب بازی های آرمان باز کرد و آراز را میان آنها نشاند: « با داداش هم بازی کن .» بلند شد و به سمت آشپزخانه رفت، گفت: « پسر گلم امشب مهمون داریم و منم کلی کار دارم، اسباب بازی هاتو جمع کن. » ☘️دوباره به آشپزخانه رفت و مشغول درست کردن سالاد شد. صدایی از سالن به گوشش رسید. با دست های گوجه ای به سالن رفت. آرمان مشغول جمع کردن اسباب‌بازیهایش بود.جلو رفت و سر آرمان را بوسید: « مامان قربونت بره ، دست درد نکنه عزیزدلم.» 🔘آرمان خندیدو گفت: «چلا مامانی؟ » ✨_ آخه داری به مامان کمک میکنی. 🌸با خنده دست زد: « یعنی الان اون فلشته مهلبونه بَلام نوشته کال خوب کلدم. » 🍃_ آره مامان جان البته ، خدا هم خیلی خوش حال شده. 🌺آرمان آخ جون گفت و بقیه اسباب بازی هایش را جمع کرد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از : افراگل به: قطب عالم امکان ☘بسم الله الرحمن الرحیم☘ سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ... اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ. اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ. 🌸آقا جان دنیا بدون شما نفس‌های آخرش را می‌کشد. بیا عزیز زهرا. دم مسیحایی‌ات را برایمان ارزانی دار تا کمی نفس بکشیم. 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 ✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋 شما هم می‌توانید به خداوند، امام زمان و بقیه معصومین علیهم‌السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ در محیط‌های مجازی‌تان منتشر کنید. با نشر نامه‌های‌تان در ثواب ارتباط‌گیری با انوار مطهر شریک شوید. ارواحنا له الفداء 🆔 @parvanehaye_ashegh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘درس طبیعت ☀️هر صبح با طلوع خورشید، صدای ریزش آب از بالای صخره درس تواضع می‌دهد. 🏡همراه طبیعت با طلوع آفتاب از ایوان کلبه از قلب به زبانم جاری می‌شود؛ 🌺خدایا! هدیه امروزت به ما فروتنی با خانواده باشد. ✨صبح بخیر و روزتان نورانی✨ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨ از برکات وجود مادرت خبر داری؟ مادر شیخ انصاری از زنان صالحه بودند. شیـخ در مرگ مـادر بسـیار گریه می‌کرد تـا آنکه بعضـی از خواص زبان به اعتراض گشوده و شـیخ را به این کار ملامت کردند. شیخ در جواب آنها گفت: گریه و تأسفم نه برای این است که مادر را از دست داده‌ام، بلکه علتش این است که بسیاری از بلاها به سـبب وجود او از مـا دفع می‌شـد و چه برکت‌هـائی که از وجود آن مخـدره خداونـد متعـال بر ما ارزانی داشت. از فقـدان این نعمت عظیم متأثر و گریانم. 📚زندگانی شیخ انصاری، ص۶۰ 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠 چرا به زن بودنم افتخار کنم؟   🔘 پروردگار وجود زن را مایه نزول رحمت در خانه انسان آفرید؛ یعنی رحمت خداوند بواسطه حضور زن بر اهل خانه فرود می‌آید. ✅ آیا می‌دانستید مفهوم «رَحِم» با مفهوم مادر یا «اُمّ» گره خورده است؟ «اُمّ» به معنای قصد با توجه مخصوص، ناظر به صاحب رحِمی است که بستر نزول رحمت قرار گرفته است. 🔶این مقام مقدس در قرآن و روایات به صورت‌های مختلف ستوده شده است: 🔹مقام مادر یادآور مقام رحمانیت و رحیمیت خداوند و یادآور حبّی است که او به بندگان دارد. 🔹مقام مادر ، مقام اشتیاق و رغبت و میل شدید و نیکی بدون عوض است. 🔷مفهوم پدر نیز جایگاه رفعت خود را به واسطه صاحب مولود رحِم بودن می‌یابد. 💎 زن از نگاه رهبری معظم انقلاب: این فریفتگان غافلِ -انسان چه بگوید؟- حرف‌های پوچ غربی‌ها، این‌قدر خانه‌داری را تحقیر نکنند. معنای خانه‌داری زن تربیت انسان است، معنایش تولید والاترین و بالاترین محصول و متاع عالم وجود است؛ یعنی بشر. خانه‌داری یعنی این. [۱۳۹۵/۱۲/۲۹] 📚تدبر در ساحت بیت، احمدرضا اخوت ، ص ۱۷۴ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️ سجده پدر ☘سنگینی سلاح ، سرمای استخوان‌سوز کوه‌های غرب کشور، خشم شب و بیدارشدن‌های وقت و بی‌وقت، غروب بالای برج نگهبانی و به قول دوستانش ساچمه پلو، همه و همه از او مردی ساخته‌بود. البته سختی‌های این دو سال و دوری از پدر و مادر برایش فرصتی پیش آورد تا بیشتر فکر کند. شرمنده کارها و رفتار گذشته‌اش بود که چه توقعات بی‌جا از پدر کارگرش داشته اشت. تصمیم گرفت بعد از اتمام سربازی کار پیدا کند و کمک حال پدرش باشد تا بار سنگین زندگی روی دوش او نباشد. 💠با پایان یافتن خدمت بلافاصله وارد بازار کار شد. مثل یک توپ، از این شغل به آن شغل پاس داده می‌شد. یک روز که از سرکار به خانه آمد، پدرش را در گوشه هال دید که نماز می‌خواند و به سجده رفته. 🌸سعید به کنار شیر آب رفت تا وضو بگیرد. هر عضوی را که می‌شست، از خستگی‌اش کم و چهره‌اش بازتر می‌شد. بعد از تمام شدن وضو، تعجب کرد که هنوز پدر در سجده است. آمد چیزی بگوید؛ ولی نخواست حال خوش سجده را از بین ببرد. 🍃مشغول خواندن نماز شد. نماز او به پایان رسید؛ باز هم پدر در سجده بود. مادر هم این دست و آن دست می‌کرد تا نماز او تمام شود و سفره بیندازد. طاقت نیاورد. لب‌هایش تکانی خورد و صدایش کرد: «حاج علی نمازتون تموم نشده روده بزرگه روده کوچکه رو خورد.» 🍁صدایی از پدر شنیده نشد، سعید دلشوره به جانش افتاد. کنار پدر رفت و دستش را روی شانه او گذاشت. باز هم تکانی نخورد. شانه پدر را کمی به سمت راست هُل داد، گوش‌هایش را نزدیک دهان پدر گذاشت. دلش هُری ریخت: «وای چه خاکی به سرم شد بابا نفس نمی‌کشه» مادر هراسان خود را به بالای سر حاج علی رساند. ☘سعید پدر را به پشت خواباند و دکمه‌های لباسش را باز کرد. دستانش را در هم قفل کرد و روی قفسه سینه پدر گذاشت و شروع کرد به ماساژ قلبی. همزمان به مادر گفت: «مامان شماره ۱۱۵ رو بگیر و اورژانس رو خبر کن.» ⚡️مادر در حالی که دستانش می‌لرزید و رنگ و رویش پریده بود خودش را به کنار میزِ چوبیِ شکلاتی رنگ رساند. گوشی تلفن را برداشت و شماره را گرفت: «الو اورژانس؟ پدر بچه‌هام نفس نمی‌کشه به دادم برسید...» 💥دو نفر پرستار وارد خانه شدند و بلافاصله علائم حیاتی حاج علی را چک کردند. غباری از گرد ناراحتی بر چهره‌شان نشست. پرستاری که موهای جوگندمی داشت و مسن‌تر بود سرش را پایین انداخت: «تسلیت میگم.» ❄️سعید باناباوری به پدر نگاه می‌کرد. طولی نکشید که دو دستش را روی سرش گذاشته، اشک‌هایِ چشمش بر روی محاسن مشکی‌اش می‌ریخت و پدر را صدا می‌کرد. دردی جانکاه گوشه قلبش لانه کرد، که فرصت خدمت به پدر را از دست داده است. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
💌شما از: دختر تنها به: بقیة‌الله 🌺سلام مولای من 🌹سلام ای آرامش جانم🌹 🌹سلام ای مهربان‌ترین مهربانان🌹 🌹سلام یا بقیة الله 🌹 آقای خوبم چه دل تنگم برای دیدارت. برای آمدنت. پس کی خواهی آمد مولای من؟ 😢هدایتم کن تا آنی شوم که تو می‌خواهی و صلاحم در آن است مولای من.🙏 نگذار در منجلاب گناهان نفسانی غوطه‌ور شوم. 😢🙏 آقا جان دنیا به کجا رسیده است که در نهایت فقرم بی شما.😔 شما که در اوج عنایتید عنایتی کن بیایم حرم به مهمانی. دستم بگیر آقا جان. همدم تنهایی‌هایم. 🙏 بیا و انتظار حاجتمندادنت را برآورده کن با حضورت مولا جان. 🌺 یاری‌مان کن تا دیگر موجب ناراحتی و اشک شما نشویم آقا.🙏😢 🌹اللهم عجل لولیک الفرج یابن الحسن یوسف زهرا بیا 🌺🙏 🌦⚡️🌦⚡️🌦⚡️🌦⚡️🌦 ارواحناله الفداء ارتباط با ادمین: @taghatoae 🆔 @parvanehaye_ashegh
✨پاییز شیرین 🌞با طلوع خورشید و نوازش نسیم خنک پاییزی، یک فنجان چای با عطر دارچین، طعم شیرین آرامش را به ارمغان می‌آورد. 🌼آرامش صبحگاهی جرعه‌ جرعه گوارای وجودتان ☀️سلام بر صبح ⚡️سلام بر زندگی 💚سلام ای آرامش جان 💚السلام علیک یا صاحب‌الزمان (عج) 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍ افتخار شیعه 💥تاریخ شیعه سرشار از افتخارات بزرگی است که به دست عالمان متعهد بوجود آمده. 🔆 نمونه برجسته آن ابو عبدالله محمد بن نعمان مشهور به شیخ مفید از بزرگان شیعه است. 🌸 تنها شخصیتی که در غیبت کبری، لیاقت دریافت 30 نامه از امام عصر ارواحنافداه را داشت. ☘ درگیری های اجتماعی و علمی، او را از عبادت و معنویت بازنداشت. خوش اخلاقی، صدقات بسیار، خشوع و خضوع فراوان، روزه ها و نمازهای بسیار، ساده پوشی او تأثیر فراوانی در دوست و دشمن گذاشت. 🍁به شکل اقشار فقیر جامعه درآمده و از دنیای فانی دوری می‌کرد. آرامش نفس و اطمینان خاطر عجیبش بر شاگردان و اقشار مختلف جامعه تأثیر داشت. 🌺در اثر تربیت اخلاقی وی، فرزندش«ابوالقاسم علی» همانند پدر، عالمی برجسته در جامعه شیعی به حساب می‌آید. 📚شبیری،گذری بر حیات شیخ مفید،ص۲۶ ✨روز بزرگداشت شیخ مفید گرامی باد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨ازدواج نکردن از ترس فقر 🌺امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند:هر کس از ترس فقر ازدواج نکند، به خداوند بدگمان شده است. 📝 هر کس که از کار کردن نمی‌ترسد و آماده‌ی تلاش است و تنبلی را از خود دور می‌بیند نباید از ترس فقر ازدواجش را به تأخیر بیاندازد. زیرا خداوند بر اساس سعی و تلاش هر کس روزی مناسبی را برایش عطا می‌کند. آنهایی که متأهل و فقیر هستند علت فقرشان ازدواج نیست و دلایل دیگری دارد. بلکه اگر ازدواج نمیکردند فقیر تر هم بودند. با عنایت به اینکه خداوند روزی بندگان را عهده دار است بنابراین فرار از ازدواج به دلیل ترس از فقر اعتماد نداشتن به خدا است. پس هرکس که نیروی کار خود را آنچنانکه شایسته است بکار میگیرد و سستی و کاهلی نمیکند نباید به بهانه ی ترس از فقر از ازدواج کردن خود داری نماید. 📚کافی ،ج۵، ص۳۳ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️ رؤیایی صادقانه ☘️ شیخ از خواب پرید و در بُهت فرو رفت. با خود فکر می‌کرد و می‌گفت: « آخر این چه خوابی بود که من دیدم ؟ من کی هستم که به دو امام تعلیم دهم؟! استغفرالله ! امام حسن و حسین علیهماالسلام کجا ؟ من کجا ؟ خدایا می‌دانم خواب دیدن معصوم، خواب شیطانی نیست. تعبیرش را نمی‌دانم خودت کمکم کن » 💥خواب دیده بود در مسجد کرخ از مساجد بغداد نشسته و حضرت زهرا(سلام الله علیها) دست امام حسن و حسین (علیهما السلام) را گرفته و کنار شیخ مفید آمد و فرمود: « یا شیخ! علّمهما الفقه؛ ای شیخ به این دو، فقه آموزش بده» ☀️وقتی صبح شد به همان مسجد رفت و همانجا که در خواب دیده بود، نشست. بعد از مدتی، خانمی محجبه که سرش را پایین انداخته بود، دست دو پسر را در دست گرفته و وارد مسجد شد. به نزد شیخ رفت و همان سخن حضرت زهرا(سلام الله علیها) در خواب را تکرار کرد. 🌺 شیخ مفید لبخندی بر لبانش نقش بست. اکنون تعبیر خوابش را می‌دانست. بدون معطلی پذیرفت و نگاهی از روی مهر و محبت به آن دو کرد. نور سیادت در چهره‌شان نمایان بود. دستش را به طرف‌شان دراز کرد: « خب اول بگید ببینم اسمتون چیه؟» « یا شیخ من سیدرضی‌ام» « و من سیدمرتضام » ▫️برگرفته از کلام ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از: افراگل🌹 به:منجی عالم بشریت🌹 ☘بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ☘ السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ 🌸آقاجان نامه های شما به شیخ مفید را می‌خواندم . خوشا به حال این عالم جلیل القدر دفتر سبز زندگی‌اش، صفحات درخشانی را به خود دیده. حدود 30 نامه با دستخط مبارک و نورانی تان چشمانش را نورانی کرده. خطاب‌هایتان به او بی‌نظیر و غرورانگیز است. 💌 در نامه‌ای با خط زیبایتان فرمودند: برادر گرامی، استوار و دوست راه یافته شیخ مفید.....» و همچنین در نامه‌ای دیگر برایش نوشته‌اید: بنام خداوند بخشنده بخشایشگر، سلام خدا بر تو ای یاری كننده حق و دعوت كننده به سوی او از كسی كه با صدق و راستی به سوی خدا دعوت می كنی....» 🍁وقتی هم پرونده زندگی‌ شیخ مفید بسته شد، در غم از دست دادنش با اشعاری رضایت خود را از او اینچنین بیان فرمودید: خبر دهنده مرگ خبر فقدان تو را نیاورد، امروز بر آل محمّد (علیهم السلام) روز مصیبت بزرگی است. اگر تو در میان خاک قبر پنهان شدی، علم و توحید همراه تو اقامت کرد. قائم مهدی (عجل الله تعالی فرجه) خوشحال می شود هر وقت که درسها و علوم تو را برایش می خوانند 📚شبیری، گذری بر حیات شیخ مفید، ص۲۶-۲۷ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 ارواحناله الفداء ارتباط با ادمین: @taghatoae ادمین تبادل: @tajil0313 🆔 @parvanehaye_ashegh
🔑کلید خوشبختی کجاست؟ دنبال شور و شادی هستی؟ می‌خواهی یک صبح جدید را تجربه کنی؟ کلید آن را در خودت جستجو کن. دست روی زانو بگذار. خدای اقاقی‌ها، خدای تو هم هست. نترس. خدا با توست. تو فقط مرد میدان باش تا پیروزی دنبالت بگردد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨چقدر به فکر زن و بچه‌ات هستی؟ آیت الله مدرس تانیمه‌های شب نامه‌های رسیده از طرف مردم را می‌خواند. بعد چند ساعت می‌خوابیـد و سـپس به مدرسه سـپهسالار (شـهیدمطهری) می‌رفت و از آنجا به مجلس. به علت مشاغل فراوان توجه زیادی به اهل و عیال نـداشت از او پرسـیدند: چرا به بچه‌هايتان نمی‌رسـید؟ فرمود: تمام بچه‌های ایران بچه‌های من هسـتند و من اگر کاری برای آن‌ها بکنم برای این‌ها هم کرده‌ام. 📚مردان علم در میدان عمل،ص۱۲۸ ◽️سالروز شهادت آیت‌الله مدرس گرامی باد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️ خوشبختی هم قدم با توست 🌺هر لحظه مبارزه می‌کنی و امیدوارانه لبخند از لبانت پر نمی‌کشد. ☘️تا شاید یک روز بیشتر بتوانی کنار عزیزانت با آرامش زندگی کنی؛ پس به مبارزه ات برای زنده ماندن و زندگی کردن ادامه بده. 🌹چون خوشبختی هم قدم باتوست. ✨روز جهانی مبارزه ایدز را به تو و به امثال تو یادآور می‌شوم. شاید انگیزه‌ای باشد برای کسانی که منتظر ندایی هستند تا با بیماریشان مبارزه کنند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️ تنها 🍃فرشته کنار پنجره اتاقش نشسته بود و به درخت صنوبر وسط حیاط نگاه می‌کرد. بالای درخت پرنده‌ای نشسته بود و آواز می‌خواند. لبهایش کش آمد بعد از اینکه غبار دلتنگی و تنهایی بر روی شانه‌اش نقش بسته بود دیدن این تصویر آرامش را به دلش نشاند. 🌸از وقتی که دید مردم با شنیدن بیماری‌اش جور دیگری به او نگاه می‌کنند، از همه مخفی کرد. الان در بین آن‌ها راه می‌رود بدون اینکه کسی بداند چه ظلمی با خون‌های آلوده آن کشور در حقش رُخ داده است. 🍂همان روزی که ماشینی خلاف جهت با سرعت پیچید و او زیر گرفت. خون زیادی از او رفت و بیهوش شد. در اتاق عمل دکترها مجبور شدن خون به او تزریق کنند از آن خون‌های آلوده در شریان‌هایش جاری شد. 🍁حالا همیشه حواسش هست اگر خونی از بدنش بیاید کسی به او دست نزند تا مبادا کسی دیگر بیماری‌اش را در آغوش بگیرد. 🌸_فرشته کجایی مامان ؟ مگه قرار نبود وقتی اومدم آماده باشی؟ 🌾_وای مامان ببخش حواسم پرت شد خیلی زود آماده می‌شم. 🍃در دل به وجود چنین پدر و مادری افتخار و خدا رو شکر می‌کرد. 🎋درست یادش است برای خون دادن به سازمان انتقال خون رفتن هرسه نفرشان. بعد از آزمایش کردن خونش متوجه بیماری او شدند. اگر امید دادن ها و حمایت پدر و مادرش نبود معلوم نبود چه سرنوشتی در انتظار او بود. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
💌شما از :مهدیه🌹 به :شهید ادواردو آنیلی🌹 سلام خداوند و اولیاءش به شما شهدای راه حق. برادر شهیدم تنها وارث میلیاردر مشهور جوآنی آنیلی که بعد از مسلمان و شیعه شدن بخاطر اعتقادات مذهبی‌ات زندگی سختی را گذراندی و سرانجام برای اینکه ارثیه کلان پدر به دست تو نرسد به شهادت رسیدی. برای تبلیغ اسلام با تلاش و راهنمایی‌ات دوست نزدیکت کنت لوکا گائتانی لاواتلی پسر سلطان شراب ایتالیا مسلمان شد و عجیب اینکه سرنوشت‌تان با هم شبیه بود و هر دو به شهادت رسیدید. برایمان دعا کنید از دنیا و وابستگی‌هایش رها شویم و در مسیر عشق جان‌فشانی کنیم. شهادت‌تان مبارک⚘ ادواردو (مهدی) آنیلی می‌گفت:«شیعه، تک است. چیزی دارد که سایر ادیان ندارند و آن وابستگی به ولایت اهل بیت علیهم‌السلام است.» 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 ارتباط با ادمین: @taghatoae 🆔 @parvanehaye_ashegh
🧐بهره شما از زندگی چقدره؟ 🌸ما نمی‌توانیم تعیین کنیم چند سال زنده خواهیم بود؛ 🌺اما می‌توانیم تعیین کنیم چقدر از زندگی بهره ببریم. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨ آخرین وداع میرزا کوچک خان در آخرین دیدار با همسرش هنگام وداع گفت: اوضاع ما از همه جهت مغشوش و نامعلوم است. تو جرمی نداری جز اینکه همسر من هستی و سزاوار نیست بی سرپرست و بلاتکلیف بمانی و زندگی ات سیاه و تباه گردد. حیف است هنوز از گلستان زندگی گلی نچیده، دچار خزان حوادث شوی و از طراوت بی بهره بمانی در حالی که طلاق حلاّل این مشکلات است و تو پس از طلاق به حکم شرع مجاز خواهی بود، زندگی نوینی برای خود تدارک ببینی. همسرش این پیشنهاد را نپذیرفت. میرزا از حالت همسرش منقلب گردید و از او پوزش خواست و به دلجویی او پرداخت و شخصیت و نجابتش را ستود و گفت: درس انسانیت را باید از شما بانوان آموخت؛ زیرا روح و قلب‌تان از درک حقایق زندگی سرشار است. با اینکه روستازاده ای بیش نیستی، ولی می‌بینم سلامت نفس، قدرت فهم و درایت فوق العاده‌ای داری. از اینکه وضع مادی‌ام اجازه نداد، زندگی آرامی مطابق شأنت فراهم کنم، شرمنده‌ام و از اینکه در شداید روزگار همچون کوه پایدار مانده‌ای و ذره‌ای از مهر و محبت تو نکاسته است، سپاسگزارم. تو را به عنوان زنی شرافتمند می‌ستایم و از داشتن چنین همسری بر خود می‌بالم. از تو راضی‌ام که هیچ گاه مرا در مورد آنچه نداشته‌ام، مؤاخذه و سرزنش نکرده‌ای و از خدای بزرگ خواهانم از بزرگواری تو که مظهر فضیلت است راضی باشد. 📚ماه در محاق، ص۲۱۸ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️ ایستاده ️ ✨وقتی دزدی به خانه و کاشانه‌ات می‌زند، سکوت و نگاه کردن نهایت حماقت است. ✨میرزا کوچک خان جنگلی از جمله کسانی بود که با دیدن ظلم شاه، روس‌ها و انگلیسی‌ها ساکت ننشست، مردم را آگاه کرد و قیامی برپا کرد که خودش پیشاپیش همه حرکت می‌کرد. ✨او برای استقلال کشورش همچون دیگر مردان تاریخ‌ساز ایران لحظه‌ای آرام و قرار نداشت تا جایی که جانش را در راه آزادی کشور از استبداد و استکبار فدا کرد. 🆔 @tanha_rahe_narafte