✍️استیصال
🍃درد در وجود لیلا میپیچید.کاری ازدست کسی بر نمیآمد، پزشکها ناچار بودند بچه را به سختی به دنیا بیاورند.
🌸چراغ امید در دل لیلا رو به خاموشی گذاشت.تنها راهی که در اوج استیصال یادش می آمد، کمک خواستن از کسی بود که امید همه ی ناامیدان بود.یاد نصیحت های مادرش افتاد. میان اشک و گریه وقتی داشت دخترش را راهی اتاق زایمان میکرد، گفت:«یادت نرود از اهل بیت کمک بخواهی. »
🍃بین درد ،ناامیدی وسکوت، درمیان قلبش فریاد کرد:«یا صاحب الزمان اغثنی.»
🌺دکترها شروع به کار کردند. بدون بیهوشی و بی استفاده از دارو. تمرکزش را ازبدنش برداشت.
🍃با دهانی بسته فریاد کرد ودر میان اشک و بغضهای فرو خورده، گنبد فیروزهای را دید. زائرها را دید وهمنوا با آنها،نمازی در میان مسجد خواند.
🌸چشمهایش را بست وزیر لب خواند:« سلام علی آل یس... »اشک می ریخت و در مسجد نجوا میکرد.مدتی درهمین حال باقی ماند.با صدای گریهی بچه بخود آمد.
🍃با دیدن کودکش، اشک از چشمانش جاری شد،گفت:«قربانت گردم. مولای من! سپاس!»
#مهدوی
#داستانک
#به_قلم_ترنم
🆔 @tanha_rahe_narfte
هدایت شده از نامه خاص
از: ترنم
به: منجی عالم بشریت
✨بسم الله
🌺سلام مولای من
🍃عادتهای خوب را نباید ترک کرد،
عادت خوب از تو گفتن و نوشتن،
هر قدر هم خسته باشم
🌿هرقدر هم خود را لایق دم زدن با تو ندانم
✨مولای من!
🌱نمی دانم چقدر خلوص دارم؛
🌟از نبودنش میترسم به دادم برس؛
☘نگذار بی خلوص، قدمی بردارم که خسر الدنیا و الاخره خواهم شد.
نقاشی از: نرجس
🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾🍃
شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ #نامه_خاص در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید.
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
|🌸| چه بهاری...؟؟؟!
سال تحويلِ من🎉
بانگِ أنَا المهدے توسٺ😍
چہ بـهارے شود👌
آن روز ڪـه تـو مے آيے...
حول حالنا الے أحسن الحال
#سال_نو
#بهار
#مهدوی
#عکسنوشتهمیرآفتاب
╔═══••••••••••○○✿✨❣✨╗
🆔 @tanha_rahe_narafte
╚✨❣✨✿○○••••••••••═══╝
نیازهای همسرم کدامند؟🤔
🌸خانوم عزیز
🔘همسر شما نیاز دارد تا به او افتخار کنید.
🔘با او با لحن یا کلام تحقیر آمیز سخن نگویید.
🔘به او ابراز محبت و عشق کنید.
🔘به او بگویید که بهترین تکیه گاه و پشتیبان شماست و به او افتخار میکنید.
🔘از هر کاری که به او عزت نفس ببخشد، دریغ نکنید.
✅یادتان باشد مرد بدون عزت نفس، مرد زندگی نخواهد بود.
#همسرداری
#ایستگاه_فکر
#به_قلم_ترنم
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨کمک به همسر در کار خانه
🌼حضرت على علیه السلام به کارهاى بیرون خانه اکتفا نمی کرد بلکه در کارهاى خانه نیز شرکت می جست.
☘ آن حضرت با علاقه اى که به همسرش داشت، به او کمک می کرد. حضرت، عدس پاک می نمود، خانه را جارو می کرد و در دستاس کردن، همسرش را یارى می نمود.
💐امام صادق علیه السلام میفرمایند:
حضرت على علیه السلام هیزم می آورد، آب مورد نیاز خانه را تأمین می کرد و خانه را جارو می نمود. حضرت زهرا سلام الله علیها نیز آرد می کرد، خمیر آماده می نمود و نان می پخت.»
📚 کافى، ج ۵، ص ۸۶، ح ۱
#حضرت_علی علیه السلام
#همسرداری
#سیره_معصومین
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🌸احترام تو زندگی کجای کاره؟
✨👌هر کسی به #شخصیت خویش علاقهمند است. 😊
✨خودش را دوست دارد. 😍
✨دلش می خواهد دیگران به شخصیت او #احترام بگذارند. 😌
✨هر کسی که #شخصیت او را محترم بشمارد، #محبوبش❣ واقع میشود و برعکس از #توهین کنندگان متنفر است. 😡💔
✨👌خانم 🧕محترم حب ذات و علاقه به #احترام یک امر غریزی است ✨
✨ولی هر شخصی حاضر نیست احساس درونی شوهر 🧔🏻شما را #اشباع کند و بهوی #احترام بگذارد.🔺
✨ در خارج منزل🏡 با صدها افراد گوناگون و #بیادب برخورد می کند و بسا اوقاتی مورد #توهین قرار می گیرد و به شخصیتش لطمهوارد می شود.🤭
✨👌از شما که #یار و #غمخوارش هستید انتظار دارد اقلا در خانه🏡 #احترامش کنید و #شخصیت تحقیر شدهاش را زنده گردانید.💞
✨ #بزرگداشت او شما را کوچک نمی کند ولی به او #نیرو و #توانایی میبخشد و برای کوششو فعالیت آمادهاش می گرداند. 💗
#احترام
#زندگی_بهتر
#همسرداری
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️سرشار از عشق
🍀پدر وارد خانه شد. مادر به استقبالش رفت. پدر، مادر را در آغوش کشید. گونه هایش را بوسید. مادر خسته نباشید گفت.
🌸بچه ها یکی یکی آمدند و با اشتیاق، پدر را در آغوش کشیدند.
دست او را بوسیدند. مادر گفت:«خوش آمدی جانا به خانه»
پدر نگاه پر مهری به مادر انداخت و گفت:«جان همه تویی»
🌺 بچه ها سرشار از عشق و خوشحالی، به آن دو نگاه کردند و آماده شدند تا از سر و کول پدر بالا بروند.
مادر به آشپزخانه رفت تا چای و میوه برای مهمان تازه از راه رسیده اش بیاورد.
#زندگی_بهتر
#همسرداری
#داستانک
#بهقلمترنم
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از: امینه
به: رهبرم
آقاجان در راهت فرزند که سهل است، جان را فدایت می کنم تا نیم لبخندی بر گوشه لبانت نقش ببندد. 🌸
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ #نامه_خاص در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید.
#نامه_خاص
#مقام_معظم_رهبری مدظله العالی
#مناجات_با_آقا
🆔 @parvanehaye_ashegh
✨خدای من
🌿نعمت های بی نهایتی که به من بخشیدی را به یاد می آورم.
🌧این یادآوری مثل باران بهاری، به روحم طراوت و شادابی می بخشد.
#صبح_طلوع
#کوته_نوشت
#بهقلمشاهد
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️ پدر ومادر عزیز!
🌺برای ارتباط با فرزندان، فقط محبت کافی نیست.
🍀هم صحبتی و نیز گذراندن وقت با کودک در هر سنی که باشد و بخصوص انجام بازیهای مورد علاقهی او حتی در زمان خیلی کم، میتواند عمق خوبی به روابط والدین با فرزند ببخشد.
🌸این بازی با کودک است که به او نشاط میبخشد و در موفقیت او، نقش بسزائی خواهد داشت.
#ارتباط_با_فرزندان
#ایستگاه_تفکر
#به_قلم_ترنم
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨تربیت کودک در سیره شهید جلال افشار
💐در دوران بارداری و شیر دهی، جلال تأکید فراوانی بر دائم الوضو بودن و تلاوت قرآنم می کرد.
🌱فائزه را بغل می کرد و مقابل عکس امام قرار می گرفت. عکس را نشانش می داد و می گفت: ای خودت فدای امام، بابا فدای امام شود.
🔸می خواست از همان ابتدا کودکش با عشق امام (رحمة الله علیه) بزرگ شود.
📚 جلوه جلال، نوروز اکبری زادگان ،ص۵۸
#سیره_شهدا
#ارتباط_با_فرزندان
#شهید_جلال_افشار
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
❤️رضایت کودک
👶پيامبر گرامی اسلام صلي الله عليه و آله میفرمایند:مَنْ بَكى صَبىٌّ لَهُ فَاَرْضاهُ حَتّى يُسَكِّنَهُ ، اَعْطاهُ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ مِنَ الْجَنَّةِحَتّى يَرْضى؛
هر كس كودك گريان خود را راضى كند تا آرام شود ، خداوند از بهشت آن قدر به او مى دهد تا راضى شود.
📚الفردوس ، ج ۳، ص ۵۴۹، ح ۵۷۱۵
#حدیث
#ارتباط_با_فرزندان
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️باز هم غیبت!
🌸با پر روسری حریرم خودم را باد زدم. چای داغی که بعد کیک شکلاتی خوردم، حسابی گرمم کرده است. دخترک صاحبخانه با آن پیراهن نازش، خوشحال کادوهای باز شده اش را به زیر بغل گرفت و با مراقبت به اتاقش رفت.
🍃خوردنی ها که تمام شد، خانوم های فامیل به تقلای حرف زدن افتادند و از سیر تا پیاز اتفاقهایی که در ذهنشان رسوخ کرده را با آب و تاب تعریف کردند.
🌺مهین خانوم با غیظ رو به همه پرسید:
«شما دعوت شدید مجلس عقد دختر اشرف سادات؟ انگار که کلا فامیل هاش رو از یادش برده. دیگه ما رو هم دعوت نکنه پس کی رو دعوت کرده؟»
🍃خدابیامرزدت مادر که در خوبی ها مثل نداشتی! الان اگر اینجا بودی پیشانی سفیدت به چین می افتاد و میگفتی: «نه بابا ..خدا خیرشون بده. من که اصلا حوصله نداشتم بریم اونجا ...»
🍃نرگس خانوم، دختر عمه ام، سری تکان داد و گفت:« من میدونم همش تقصیر شوهرشه که دعوت نمیکنه. آب از دستش نمیچکه. درست مثل شوهر من. بخت و اقبال ندارم که. همش باید از دستش غصه بخورم.» گوشه ی چشمش را مروارید های سفید پر میکند.
🌸بجای دیگران تصویر مادر مهربانم جلوی چشمم را میگیرد و جوابش را میدهد: «عزیز دلم غصه نخور. اگه غم هات رو برای دیگران بگی، آرومتر که نمیشی هیچ . ناراحتی ات هم بیشتر میشه. عیب و ایرادای شوهرت رو توی دلت دفن کن و به هیشکی نگو...»
🍃ملیحه خانم صاحب خانه سینی دوم چایی را تعارف کرد و گفت: «ای خواهر! تقصیر مادراشونه... از بس که چیز توی گوششون میخونند. والا اون روز مادرشوهر من برگشته گفته ... .»
🌺تصویر مادر در برابرم اخم میکند و صورتش را برمیگرداند. دست به دیوار میگیرد تا بلند شود: «پاشو پاشو بسه این حرفا رو زدی. هی بشین و بدی مردم رو تعریف کن. اصلا نیمه پر لیوان رو هم میبینی؟! و آنقدر غرق حضورش شدم که دلم نیامد همچنان ناراحتی اش را ببینم.»
🍃خدا بیامرزدت مادر، کاش اینجا بودی تا گوشهایم پر از حرفهای خوبت میشد.
🌸از جایم بلند شدم. پسرم را صدا زدم و خودم را اماده کردم. روسری را روی سرم میکشم و با لبخند تشکر میکنم: «دستتون دردنکنه ملیحه جان. خیلی عالی بود. انشالله خوشبخت و عاقبت بخیر بشه دخترت.»
🍃مهین خانم به ساعت طلایی رنگ دستش نگاه میکند. نرگس خانوم هم از جایش بلند میشود و بچه هایش را صدا میزند تا حاضر شوند. با بدرقه گرم ملیحه خانم خوشحال از خانه شان خارج میشوم.
#داستانک
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_شاهد
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از: شاهد
به: یگانه هستی بخش
سلام مولای من.. خدای مهربانم🌸
دلم سرشار از شادی و ذوق است.☺️
ماه عزیز شعبان با لطافت و تازگی بهارطبیعت در هم تنیده شده و هر روز به شادی و سرور ولادت اهل بیت علیهم السلام، ما نیز خوشحالیم. 🌹
خدا جانم، شکرت می گویم که محبت این خاندان را در قلب مان ریشه دواندی. 🤲
خدایا به حق همین محبت، قلبمان را از غیر خودت و غیر محبانت خالی بگردان. 🤲
🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد🌺
🌳🌲🌳🌲🌳🌲🌳
شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ #نامه_خاص در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید.
#نامه_خاص
#مناجات_با_خدا
🆔 @parvanehaye_ashegh
📌 چشم ها را باید شست.. جور دیگر باید دید.
💢 جور دیگر باید دید تمامی نعمت هایی که در کنارت قرار دارد و ارزش شان حساب نشدنی است.
💠 توجه به خوشی ها و نعمت هایی که پروردگار مهربانت روزی کرده، تو را خوشبخت ترین آدم دنیا می گرداند.
#عزت_نفس
#انگیزشی
#به_قلم_شاهد
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️رفتار فرزندان بازتابی از رفتار والدین
💠فرزندان به وسیله الگوگیری از رفتار والدین، نحوه ارتباط خود با والدین و دیگران را می آموزند.
✅در صورتی که رفتار والدین نیکو و مثبت باشد، فرزندان ارتباط بیشتری با والدین خود می گیرند. همچنین کسب مهارت ارتباط مناسب، بر سایر مراحل زندگی فرزندان تأثیرگذار است.
🔘حتّی فکر و عقیده فرزندان در سایه نحوه برخورد و ارتباط والدین با فرزندان شکل می گیرد؛ چرا که ارتباط مؤثر و مثبت والدین با فرزندان، نشان دهنده احترام والدین به آن هاست. فرزندان در این مواقع احساس امنیت و حمایت از جانب والدین دارند و اعتماد به نفسشان بالا می رود و به راحتی می توانند ارتباط صحیح و صمیمانه ای با دیگران به خصوص والدین داشته باشند.
#ارتباط_با_والدین
#ایستگاه_فکر
#به_قلم_افراگل
🆔 @tanha_rahe_narafte
🍀غمخوار پدر
✨امام رضا علیه السلام در تمامی مدتی که امام کاظم علیه السلام زندانی بودند دستیار و پشتوانه استوار پدر در حوادث سیاسی فرهنگی بودند. شریک غمها و رنجهای پدرشان بودند هرگز در برابر قدرتطلبان هوس باز، خودشان را تسلیم نکردند.
🍃ایشان راه پدر را ادامه دادند و مردم را به شدت از یاری رساندن و کمک به خلفای طاغوتی دور میکردند. چون امام کاظم علیه السلام بیشتر عمر شریفشان در زندانها سپری شد، امام رضا علیهالسلام مسئول نگهداری خانواده ایشان بودند، ایشان در این مدت طوری از خانوادهشان مراقبت کردند، که اجازه ندادند کسی به آنها بیاحترامی کند، نهایت احترام را به آنها میگذاشتند و خطرات دشمنان را از آنان دور میکردند.
📚جواد الائمه، ترجمه ابراهیم سلطانی نسب صیام
#سیره_معصومین
#ارتباط_با_والدین
#امام_رضا علیه السلام
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
📣 بزرگترین تکلیف الهی
🌸 قَالَ اَميرُ الْمُؤْمِنينَ عَلِىٌّ عليه السلام: بِرُّ الوالِدَيْنِ اَكْبَرُ فَريضَةٍ.
🌺اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمودند: بزرگترين و مهمترين تكليف الهى نيكى به پدر و مادر است.
📚میزان الحکمه، ج۱۰، ص۷۰۹
#حدیث
#ارتباط_با_والدین
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️زیباسخن گفتن
🍃شب چادر سیاه خود را پهن کرد. مریم دوست داشت، زودتر از هر شب بخوابد. کارهای سنگین امروزش با وجود نق نق های امیرعلی برایش طاقت فرسا بود. همه جای بدنش تیر می کشید، نوک انگشتانش گزگز می کرد. استخوان هایش به ناله افتاده بود. صدای گریه امیر علی اعصابش را خط خطی کرده بود. بد خواب شده بود و طبق معمول باید او را بغل می کرد راه می رفت تا آرام شود. هر وقت همسرش به مأموریت می رفت امیرعلی ناآرام می شد.
🌸 دم دمای صبح بود که پلک هایش پایین افتاد و مژه های بلندش در هم فرو رفت، به آرامی او را سرجایش گذاشت. بعد از خواندن نماز خود را روی تخت خواب رها کرد. کم کم پلکهایش سنگین شد و بخواب عمیقی فرو رفت؛ امّا بیشتر از دو ساعت نگذشته بود که صدای زنگ تلفن روی اعصابش خط کشید.
🍃هر چه منتظر شد که صدا قطع شود فایده نداشت. با نوازش انگشتان روی پلکهایش، غبار خستگی را پاک کرد و با چشمان پر خوابی که به سختی باز شده بود، دنبال گوشی گشت تا صدایش را قطع کند و دوباره بخوابد . وقتی شمارهی مادر شوهرش را دید، بلافاصله تماس را برقرار کرد. مادر شوهرش با شنیدن صدای خواب آلود او کنایه زد: « مثل اینکه مزاحم خوابت شدم ببخشید اگر نگذاشتم تا ظهر بخوابی! »
🌸از حرف کنایه ای مادر شوهرش خیلی عصبانی شد و با نیشی که در کلامش بود، گفت: « شما نگران خواب من نباش، کارتون رو بفرمایید. »
🍃مادر شوهرش آهی کشید و با ناراحتی گفت:« به امیر عباس خبر دادم که امشب خونهی ما دعوت هستین؛ امّا برای اینکه مشکلی پیش نیاد زنگ زدم تا بعداً گلایه نکنی که به من نگفتی! »
🍃حوصلهی بحث کردن نداشت با بی تفاوتی گفت: « باشه اگه دیگر امری نیست، برم که کار دارم. »
🌸خواب از چشمانش فرار کرد و پشیمانی به سراغش آمد؛ چون تصمیم گرفته بود که مثل امیر عباس رفتار کند. او حتی اگر پدر و مادر همسرش تندی می کردند با ادب و احترام برخورد می کرد به همین دلیل، او در بین خانواده و فامیل همسرش عزیز و محترم بود. وقت را تلف نکرد. بلافاصله با مادر شوهرش تماس گرفت و گفت: « سلام مادر، ببخش که باهاتون بد حرف زدم. دیشب بخاطر امیر علی فقط دو ساعت خوابیدم و بخاطر خستگی متوجهِ رفتارم نبودم. »
🍃مادر شوهرش که تغییر رفتار خوب او در طول هفته های اخیر با خودش را دیده بود، با خوشحالی جواب داد: « سلام عروس گلم ! اشکالی نداره خودت رو ناراحت نکن، تو این چند هفته خودت را به من ثابت کردی که چقدر مهربان و خوش قلبی. حالا هم برو یک کمی استراحت کن .»
#ارتباط_با_والدین
#داستان
#به_قلم_افراگل
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از :بهار دلها🌼
به:منجی عالم بشریت☘
✨سلام مولای من
🍃این روزها که می آید بیش از همیشه عطر و بوی تو در همه دنیا پیچیده.
✨مولاجان!
🌹میدانیم لایق حضور تو نیستیم!
اما می شود رحمی به حال ما کنی...
🌻می شود دنیا و عدالت را معنا کنی و ما را لایق حضور پس از ظهورت...
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ #نامه_خاص در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید.
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
زندگی درک همین امروز است.
زندگی درک همین اکنون است.
به فکر ساختن لحظه هایت باش .
#صبح_طلوع
#عکسنوشتهمیرآفتاب
#بهقلمشاهد
🆔 @tanha_rahe_narafte
💞نیازهای همسرم
💠همسر شما هر قدر که نیاز به توجه در مورد سلامتی جسمش دارد، نیاز بیشتری به توجه به روح و روانش دارد.
✅ پس بیایید :
🔘با او صحبت کنید.
🔘با او ارتباط چشمی داشته باشید.
🔘گاهی با نوازش دستها، محبت خود را به او ابراز کنید.
🔘 گاهی ابراز کنید از اینکه در کنارش وقت میگذرانید، خوشحال هستید.
#همسرداری
#ایستگاه_تفکر
#به_قلم_ترنم
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨احترام به همسر
🌺حاج مهدی خیلی به من احترام می گذاشت و اهل بهانه گیری نبود:
🔹برش یک:
اوایل ازدواج مان تجربه ام در خانه داری و آشپزی کامل نبود. حاجی ماکارونی خیلی دوست داشت. یک روز ظهر پیشنهاد داد ماکارونی درست کنم.
گفتم: در پختنش خیلی وارد نیستم.
گفت: عیبی ندارد. من تا حدودی بلدم و کمکت می کنم.
🔸قابلمه ای را روی اجاق گاز گذاشتیم و ماکارونی ها را داخلش ریختیم. در قابلمه را گذاشتیم و منتظر پختنش شدیم. وقتی در قابلمه را برداشتم، دیدم ماکارونی ها به هم چسبیده بودند و هیچ شباهتی به ماکارونی نداشت.
رفتار حاجی خیلی بزرگوارانه بود. اصلا چیزی نگفت. اتفاقا از غذا هم تعریف می کرد و می گفت: به به ! چقدر خوشمزه است.
🔹برش دوم:
در انتخاب لباس هایش به نظر من اهمیت می داد. یک بار که همراه کادر گردان رفته بودند بازار اهواز برای خرید، برای خودش هیچ چیزی نخریده بود و دست خالی آمد خانه. وقتی جریان را از او پرسیدم، گفت: تا شما نباشید من چیزی را نمی توانم پسند کنم.
🌱راوی: سوسن شاهرخی؛ همسر شهید
📚 در کنار دریا ؛ خاطرات شهید مهدی طیاری، علی اصغر جعفریان، صفحه ۵۱-۵۲
#سیره_شهدا
#همسرداری
#شهید_مهدی_طیاری
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🤔 آیا می دانید مردان شیفته کدام همسرند؟
💠 خداوند در حدیث #قدسی میفرماید:
"اَنا مُطیعُ مَن اَطاعَنی" یعنی منِ خدا مطیع بندهای هستم که مرا اطاعت کند!
❓سوال: مگر نباید بنده مطیع خدا باشد پس چرا خدای متعال میفرماید من #مطیع بندهام میشوم.
❇️ جواب: معنای اطاعت خدا از بنده این است که چون بنده، خدا را اطاعت کرده و نسبت به واجبات و محرّمات، #رضایت خدا را در نظر گرفته است برای خدا شیرین و محبوب شده است لذا خدا نیز هوای این بندهی حرف گوش کن را دارد. و به نیازها و خواستههایش توجه بسیار #ویژه میکند.
💠 قانون بالا، #کلی است و عمومیت دارد. یعنی در روابط انسانها مخصوصاً در زندگی مشترک نیز وجود دارد. لذا #محبوب شدن زن و #درک ویژهی او توسط #شوهر تنها زمانی اتفاق میافتد که زن از دایرهی شرعیِ #اطاعت از شوهر خارج نشود. و رضایت شوهر را حفظ کند. و با اطاعت از شوهر، دل و قلب مردش را مدیریت کند.
💠 زنان اگر می دانستند که مردان از لحاظ روانشناسی چقدر شیفتهی زنِ #مطیع هستند این #فرمول را ثانیهای رها نمیکردند. اقتدارِ مردان با اطاعت شدن حفظ میشود که البته ثمره و میوهی این اقتدار، محبوبیّت ویژهی زن است.
💠 #چشم_گفتن از زبانتان خارج میشود ولی شما را روی #چشم همسرتان قرار میدهد.
#همسرداری
#عکسنوشتهمیرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️منفی بافی
🌸فرشته داشت با خودش به سالهای بعد فکر میکرد، خودش را میدید که سی سال بعد ازدواج، هنوز دارد با شوهرش، بر سر مشکلات امروز، سر و کله میزند.از خودش و آیندهاش ترسید، از شوهرش هم.
🍃یک لحظه تصویر زن بی قید و بند فامیل از ذهنش گذشت که به شوهرش زنگ میزند و شوهرش با خوش و بش جوابش را میدهد. بعد تصویر یک تصادف وحشتناک و مراسم ختم شوهرش، جای آن را گرفت.
🌺در فکر و خیال زن، جنازهی مرد سوخته بود و زن در پزشکی قانونی، دنبال کشوی جنازهی همسرش میگشت. لحظه ای بعد آویز طلایی دم در صدای جرینگی داد و مجید با قامت چهارشانه و ریش های کم پشت بورش، در چهارچوب در ظاهر شد.
🍃فرشته سلام کرد و نگاهی به ساعت انداخت . تازه فهمید یک ساعت است که روی مبل کنار پنجرهی کوتاه آشپزخانه، لم داده و مشغول فکر است.
🌸به محض اینکه جواب سلام مجید را شنید، شروع کرد. میخواست از حال بدش بگوید اما ناخودآگاه، لحنش تند شد:«می شه بفرمایید تا الان کجا تشریف داشتید؟ یک ساعت و ربع گذشته، گوشی خاموش و مثل همیشه بیخبر. البته حق داری هیچ وقت من برات مهم نبودم. لااقل وقتی گوشیت خاموشه یک خبری بده یه درصد احتمال بده من هم نگران بشم... .»
🍃وقتی ساکت شد، مجید موهای مجعدش را با دست به سمت چپ خواباند و کلافه، کاپشن را روی جالباسی پرت کرد .
🌺 بدون آنکه به چشمان سرمه کشیدهی فرشته یا حتی گاز و غذای روی آن نگاهی کند، گفت:«عزیزم اول بذار من توضیح بدم بعد هر چی دلت خواست بگو. یکی از ماشینا مریض بدحال داشت. به گمانم بچه اش تو ماشین به دنیا اومده بود. ترافیک اتوبان همت، بند نمی اومد. دقیقا از وقتی، با هم حرف زدیم، توی ماشین نشستم و چون فندک ماشین خراب بود، نتونستم گوشیم رو شارژ کنم. تو اتوبانم نمی شد با گوشی کسی زنگ بزنم.حالام در خدمت شمام و عذر خواهم که دیر شد.»
🍃فرشته خجالت کشید؛ چون فکر اینجای قصه را نکرده بود، گفت:«من رو باش. هزار جور فکر کردم.»
🌸مجید به چشمان خستهی فرشته خیره شد و گفت:«عزیزم! چند بار بگم این فکرای بدت و نگرانیای بیش از حدت، مریضت میکنه. باید کنارشون بذاری. حالا ناهار رو بیار که بوش مستم کرد.»
🍃فرشته استغفراللهی گفت، به سجدهی شکر رفت و تصمیم گرفت هرچه زودتر به منفی بافی هایش پایان بدهد.
#داستان
#همسرداری
#بهقلمترنم
🆔 @tanha_rahe_narafte