eitaa logo
مسار
353 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
480 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
1_379577280.mp3
8.4M
🌺امروز حواست رو جمع شروع روزت کردی؟ 💫بیایید روزمان را با نام و یاد امام حسین علیه‌السلام و صدقه دادن برای امام زمان ارواحنافداه شروع کنیم. 🏴وضو بگیریم. رو به قبله روی دو زانو بنشینیم. دست ادب بر سینه بگذاریم و سلام دهیم: ✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨ 🆔 @tanha_rahe_narafte
1_379577280.mp3
8.4M
🌺روزت رو چطور شروع می‌کنی؟ 💫بیایید روزمان را با نام و یاد امام حسین علیه‌السلام و صدقه دادن برای امام زمان ارواحنافداه شروع کنیم. 🏴وضو بگیریم. رو به قبله روی دو زانو بنشینیم. دست ادب بر سینه بگذاریم و سلام دهیم: ✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨تو خونه‌ات تا حالا مجلس گرفتی؟ حاج قاسم دلباخته حضرت زهرا (س) بود. هر سال فاطمیه ده شب مراسم می‌گرفت. اوایل برنامه را در حیاط خانه اش در کرمان برگزار می کرد. ده سال بعد، با جابجایی مکان خانه‌اش به خیابان شهید رجایی فعلی زمین کنار خانه‌اش را خرید به آن ملحق کرد و اسمش را گذاشت بیت الزهرا (س). سال ۱۳۷۶ که به تهران منتقل شد، بیت الزهرا را وقف عزاداری کرد. دوست داشت آنجا مرکزی برای نشر فرهنگ قرآن و اهل بیت (ع) باشد. حتی پیمانکار صحن حضرت زهرا (س) در نجف اشرف را آورد تا فضای داخلی آنجا را طبق معماری اسلامی ایرانی تزیین کند. می‌گفت: دوست دارم تا فاطمیه تمام شود. 📚کتاب سلیمانی عزیز؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی، صفحات ۱۴۲-۱۴۴ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨دور از پدر و مادر که می‌شی به یادشون هستی؟ حاج قاسم دور و نزدیک می‌شد، همچنان که بزرگ‌تر می‌شد، اما تنهاترین چیزی که در زندگی‌اش تغییر نمی‌کرد، احترامی عاشقانه به پدر و مادرش بود. عادت داشت هر شب به پدر و مادرش زنگ بزند. فرمانده نیروی قدس بود و باید مسائل امنیتی را رعایت می‌کرد. هر بار که زنگ می‌زد باید سیم‌کارتش را عوض می‌کرد یا از سیم‌کارت من استفاده می‌کرد. در دل پایگاه‌های عراق و سوریه هم که بود تماس هر شب‌ش ترک نمی‌شد. با یک تماس دل خوش‌شان می‌کرد و چشمه دعای‌شان را جاری می‌ساخت. 📚 سلیمانی عزیز؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی، ص ۷۶ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨تا حالا لب‌هاتو گذاشتی کف پای پدرت؟ از راه که می‌رسید حاج حسن؛ پدرش را می‌برد حمام بعدش خودش لباس‌های پدرش را می‌شست. می‌نشست کنار بابا دستش‌های چروکیده‌اش را نوازش می‌کرد و می‌بوسید. می‌رفت جورابش را می‌آورد و موقع پوشاندن جوراب لب‌هایش را می‌گذاشت کف پای پدرش. مادرش در بیمارستان بستری بود. از سوریه که آمد بی‌معطلی خودش را رساند بیمارستان. همین که آمد توی اتاق، از همه خواست بیرون بروند حتی برادر و خواهرهاش. وقتی با مادرش تنها شد، پتو را کنار زد. دستش را می‌کشید روی پاهای خسته مادر. حالا که صورتش را گذاشته بود کف پای مادر، اشک‌های چشمش پای مادر را شستشو می‌داد. کسی از حاج قاسم توصیه‌ای خواسته بود. دفتر را گرفت و چند بند نوشت که یکی‌اش احترام به پدر و مادر بود: «به خودت عادت بده بدون شرم دست پدر و مادرت را ببوسی، هم آنها را شاد کنی و هم اثر وضعی بر خودت دارد.» 📚 سلیمانی عزیز؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی؛ ص۱۰۶ 🆔 @tanha_rahe_narafte