eitaa logo
مسار
362 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
451 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ انگیزشی 🌞 خورشید با پرتوهایی از جنس محبت و نشاط را به ارمغان آورده است. چه پرتو افشانی می کند. کوچک و بزرگ، خوب و بد برایش فرقی ندارد. ❤️ این تنها گوشه ای از دلنشین خداست. نگاه خدا همراهتان باد. 🆔 @masare_ir
💥فحش دادن نوعی کلامی است و در بسیاری از موارد جنبه دارد. ⚡️کودک از یا در مهد و حتی از ها و برنامه های کودک الفاظ زشت را می آموزد و برای جلب اطرافیان و ابراز وجود خود یا تحریک احساسات دیگران و به آوردن شان و حتی برای لجبازی و شکستن ها، از آن استفاده می کند. 👈در این سن، گرفتن و خود را به غفلت زدن و متوجه نشدن، بهترین است و به تغییر آن کمک می کند. 🔸این نوع رفتارها در کودکان دوره ای است. در سنین نوپایی مدت کوتاهی ممکن است کودک نامناسب را استفاده بعد رفتار دیگری را جایگزین آن کند. 🆔@tanha_rahe_narafte
🌹همسر جهادگر🌹 ▫️کودکی را در آغوش پدری گذراند که در حال یک مبارزه جهانی بود، بعد هم به مدینه هجرت کرد و همسر مردی شد که تمام زندگیش جهاد فی سبیل الله بود. 🎤 بیانات مقام معظم رهبری، ۶۸/۱۰/۲۰ سلام الله علیها 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌹نحوه صدا زدن فرزندان 🍃 حضرت زهرا سلام الله علیها فرزندان خود را مهربانانه مورد خطاب قرار می دانند و اینگونه صدایشان می کردند: «یا قرّة عینی و ثمرة فؤادی [۱] ای نور چشمم و میوه ی دلم.» یعنی از همان دوران کودکی صدا زدن را با عاطفه همراه کردند. وقتی فرزند چنین پر مهر مورد خطاب قرار بگیرد هیچگاه به خود اجازه نمی دهد گستاخانه پاسخ بدهد. لذا ایشان رسیدگی و محبت به فرزندانش را بر هر کار دیگری مقدم می داشت و معتقد بود که در نگه داری و پرورش فرزند، مادر نسبت به هر کس دیگری سزاوارتر است. 📚 ۱- مُسكّن الفؤاد عند فقد الأحبّة و الأولاد، نويسنده: شهيد ثانی 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍ قایم موشک 🍀 صدای گریه حمید را شنید. کشوی کمد را بیرون کشید . روی آن ایستاد. با دستان کوچکش عروسک ها را از داخل کمد برداشت و به اطراف اتاقش پرتاب کرد. خودش را روی تخت خواب انداخت. صورتش را در بالش فرو کرد و گریه سر داد. صدای گریه برادرش بلندتر شد. صدای بابا و مامان را شنید که می گفتند:" نه، نه. پسر خوشگلمون که نباید گریه کنه." مامان گفت:" قربونت برم، چیه عزیزم. احمد خیلی بدجور گریه می کنه، بیا ببریمش دکتر." 💦دانه های اشک صورت سفید سارا را خیس کردند. اما کسی سراغ او نیامد. با چشم های اشکی به شکاف در اتاق نگاه کرد. منتظر بابا بود. هر وقت قهر می کرد و از اتاقش بیرون نمی رفت، بابا به سراغش می رفت و می گفت:" دختر بابا قهر کرده؟" 🌸سارا هم سرش را داخل تشک قایم می کرد. بابا قلقکش می داد و سارا هم غش غش می خندید. بابا سارا را بغل می کرد و صورتش را می بوسید. سارا در بغل بابا خودش را قایم می کرد تا بیشتر او را ببوسد. اما حالا بابا به خاطر فشردن دست حمید دعوایش کرده بود. سارا قهر کرد؛ ولی بابا سراغش نیامد. - دیگر دلش همبازی نمی خواست. از موقعی که بابا گفت:" برادرت که به دنیا آمد، می تونی باهاش بازی کنی." سارا خوشحال بود. اما وقتی حمید را به خانه آوردند جز گریه و خواب چیز دیگری از او ندید. هر وقت به سمتش رفت تا به او دست بزند یا بازی کند. صدای فریاد بلند مامان و بابا که می گفتند:" به او دست نزن." قلب کوچکش را لرزاند. حمید را دوست نداشت دیگر نمی خواست همبازی اش شود. بالش کوچکش از اشک هایش خیس شد. دیگر منتظر هیچ کس نبود. 🍀صدای تیک در توجهش را جلب نکرد. دستان بزرگ بابا دورش پیچید. سارا میله تخت را گرفت، با او قهر بود. اما بابا قوی تر بود، سارا را بغل کرد. سارا چشم های سبزش را به هم فشرد. بابا گفت:" مامانش ، سارا خانم خوشگل ما مثل اینکه نمی خواد آشتی کنه." چشمانش را آرام باز کرد. مامان، حمید به بغل جلویش ایستاده بود. سارا با دیدن حمید اخم کرد. خودش را به سینه بابا چسباند و دست به سینه شد. 🌺بابا و مامان لبخند زدند. بابا صورت سارا را بوسید و گفت:" دختر خوشگل من که نباید دست داداشش رو فشار بده،اون هنوز خیلی کوچیکه." 💦سارا چشم هایش اشکی شد:" می خواستم باهاش بازی کنم. شماها که دیگه باهام بازی نمی کنین." بابا و مامان به هم نگاه کردند و لبخند از روی لبانشان پر کشید. سارا از بغل بابا بیرون آمد. بابا دوباره او را بغل کرد و بوسید:" تا داداشت بزرگ بشه و باهات بتونه بازی کنه، قول می دم خودم هر روز باهات بازی کنم مثل قبل." - سارا به صورت بابا نگاه کرد و لبخند زد:" قول؟" بابا سرش را تکان داد و گفت:" قول ِ قول. حالا برو اسباب بازیاتو بیار تا بازی کنیم." سارا از تخت پایین پرید و گفت :" آخ جون، قایم موشک بازی کنیم." 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨سلام من و همه مردم ای معبود من دلم از این زمانه بدون صاحب و مان گرفته انگاری که پر نداریم. حتی دیگر جای بال هایمان نیز می کند. 🍃بار پروردگارا فرجی فرجی از مان عنایت فرما اگر تو ای معبودم ما را در نیابی پس باید به کجا ببریم؟! ارواحناله الفداه 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌸 خدا را ببین چه قدر زیبا و از روی لطف است . 🍀تمام موجودات را در زیر خویش قرار می دهد؛ چه آنانی که خوب هستند و چه آنانی که بد هستند. ☀️با افشانی خورشید محبتش به ما یاد می دهد، ما نیز گرما بخش و پرتو افشان باشیم. 🆔 @tanha_rahe_narafte
امام رضا عليه السلام فرمود: وَقِّرُوا كِبارَكُمْ ؛ به بزرگترهايتان احترام بگذاريد. 📚 عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۶۵ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🔸ابراهیم شهریاری از دوستان و همراهان سردار شهید قاسم سلیمانی می گوید:حاج قاسم شب تا صبح در بیمارستان کنار مادرش ماند. ما نگران بودیم که اتفاقی برای او رخ بدهد و از طرفی می‌دیدم که او زیاد نگران است، رفتیم و سرک کشیدیم، دیدیم سردار سلیمانی کنار پای مادر نشسته و جوراب‌ها را از پای مادرش درآورده و پا‌های مادر را بر روی پیشانی و چشمانش می‌کشد و اشک می‌ریزد. 🔹 آن روز حاجی زمانی که می‌خواست برود راننده خود، محسن رجایی را خواست و گفت: محسن، می‌شود خواهشی از تو کنم؟ ▫️رجایی گفت: حاج آقا شما دستور بدهید. 🔹 حاجی گفت: نه، این دفعه می‌خواهم از تو خواهش کنم و ادامه داد: من باید به سوریه بروم و مادرم اینجا بستری است. از شما خواهش می‌کنم، به نیابت از من، هر روز، سه مرتبه آبمیوه تازه در منزل آب بگیری و برای مادرم به بیمارستان بیاوری. 🔸 سردار سلیمانی مقداری پول هم به راننده خود داد. حاج قاسم برای مادرش این قدر دلواپس بود که از همان جا زنگ می‌زد و اوضاع را بررسی می‌کرد تا اینکه بعد از مدتی مادرش به رحمت خدا رفت. 🎤 به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان معصومه یحیی زاده 🆔 @tanha_rahe_narafte
🙇‍♂ وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِى صَغِیراً ترجمه: و از روى مهربانى و لطف، بالِ تواضع خویش را براى آنان فرودآور و بگو: پروردگارا! بر آن دو رحمت آور، همان گونه که مرا در کودکى تربیت کردند. 📚 سوره اسراء/آیه ۲۴ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍ میم مثل مادر 🍀با صدای مردانه لرزانش از پشت تلفن گفت: مامان من هرچی دارم از شما دارم. یادتون نره دعا کنید.إن شاءالله که با خبرای خوب میایم پیشتون. خداحافظ. 🌺 مادر، مثل همیشه قربان صدقه هایش را با دعا همراه و خداحافظی کرد. گوشی خاکستری رنگ تلفن را سر جایش گذاشت. با لبخند ملیحی که گوشه ی لبش نشسته بود و افتادگی گونه هایش را محو کرده بود، گره سیم تلفن پیچ خورده را باز کرد. با خودش گفت: هر قدرم بزرگ بشن بازم اخلاق بچگی شون رو دارن. ماشاءالله برا خودش مردی شده با قد رشید دو متری و ریش و سبیل های تک وتوک سفید شده اش.اما بازم کارش که لنگ شد و دلش به استرس و اضطراب افتاد، بهم زنگ زده تا دعاش کنم. خداکنه پایان نامه دکتراش رو خوب دفاع کنه. الهی پیر بشن و غمشون رو نبینم. 🌸بساط جانمازش را زودتر از اذان پهن کرد. چادر نماز سفیدش را روی سر انداخت. رو به قبله نشست. زیر لب آرام زمزمه کرد: خدایا! قربون همه لطف و نعمتات بشم. مادرم کردی و مقامم رو بالا بردی. دعاشون می کنم و ازت می خوام خواسته ام رو رد نکنی. بحق لطف و کرم بیشمارت. 🍀 بعد از نماز و تعقیبات بلند شد. آرام آرام دست به دیوار و با نادیده گرفتن درد پایش، خرت و پرت های اضافی اتاقش را جمع کرد. می دانست شب مهمان خواهد داشت و خنده های نوه هایش خانه را پر خواهد کرد. جارو کشید. گرد از روی وسایل خانه گرفت. با دلی روشن و چشمانی امیدوار خورشتش را بار گذاشت. دلش قرص بود که دعایش رد نمی شود. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🍂 به نام خدایی که ما را به حریم ملکوتیش راه داده است🍂 🌹مولای یا مولای، انت القوی و انا الضعیف و هل یرحم الضعیف الا القوی ؛ ای آقای من، ای مولای من، تویی قوی و توانا و منم ضعیف و ناتوان، و آیا در حق ضعیفی ناتوان چه کسی ترحم می کند به جز قوی توانا ✨ای من ای محبوب من ای همه هستی ام باز هم بنده ای به درگاهت آمده باز هم بی پناه و آمده باز هم با دست های آمده باز هم با کوله باری از شرمندگی آمده دست هایم هر چند که خالی است، کوله بارم هر چند که پر از پلیدی است؛ ولی به خوب جایی پناه آورده، به آغوش خوب کسی آمده. همو که وسعت و عفوش، بی حد و بی نهایت است. 🆔 @tanha_rahe_narafte
❄️اگر همه روزهایت و یخبندان چون شد. 🌺تو بمان. روزهای سرد و برفی نوید روزهای و گرم را می دهد. 🌸پس بمان و محکم باش تا به روزهای برسی. ارواحنا له الفداء 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨بسم الله الرحمن الرحیم 🌿 صلی الله علیک یا اباصالح المهدی ☀️ طلوع صبح را با نام و یاد شما آغاز می کنم که یاد شما، یاد خداست. به امید دیدار رویت، کمر محکم می کنم و برمی خیزم و به کار مشغول می شوم و حواسم هست که مرا می نگری. دعایم می کنی. کمکم می کنی. راهنمایی ام می کنی. با من هستی اگر چه نمی بینمت. در دلم خانه داری و خانه ات را روز به روز، وسیع تر می کنی. ممنونم که هستی. 🌹الحمدلله رب العالمین ارواحنا له الفداء 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌼حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَظِيمِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ زَيْدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه‌السلام الْحَسَنِيُّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه‌السلام وَ أَنَا أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الْقَائِمِ أَ هُوَ الْمَهْدِيُّ أَوْ غَيْرُهُ فَابْتَدَأَنِي فَقَالَ لِي ☘️يَا أَبَا الْقَاسِمِ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا هُوَ الْمَهْدِيُّ الَّذِي‏ يَجِبُ‏ أَنْ‏ يُنْتَظَرَ فِي غَيْبَتِهِ وَ يُطَاعَ فِي ظُهُورِهِ وَ هُوَ الثَّالِثُ مِنْ وُلْدِي وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالنُّبُوَّةِ وَ خَصَّنَا بِالْإِمَامَةِ إِنَّهُ لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ فِيهِ فَيَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيُصْلِحُ لَهُ أَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ كَمَا أَصْلَحَ أَمْرَ كَلِيمِهِ مُوسَى علیه‌السلام إِذْ ذَهَبَ لِيَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ نَاراً فَرَجَعَ وَ هُوَ رَسُولٌ نَبِيٌّ ثُمَّ قَالَ علیه‌السلام أَفْضَلُ أَعْمَالِ شِيعَتِنَا انْتِظَارُ الْفَرَجِ. 🌺از عبدالعظیم حسنى نقل شده است که گفت: «بر مولایم محمدبن‌على علیهماالسلام (امام جواد) وارد شدم، درحالی‌که قصدم این بود از ایشان در مورد قائم سؤال کنم و بپرسم که آیا او همان مهدى است یا غیر از مهدى کس دیگرى امام قائم است؟ قبل از اینکه من لب به سخن باز کنم، فرمود: 🍀«یا اباالقاسم! قائم ما همان مهدى است که باید در زمان غیبت منتظر او بود و پس از ظهور به فرمانش گردن نهاد و او سومین فرزند از نسل من است. سوگند به خدایى که محمد را به پیامبرى برگزید و امامت را مخصوص ما اهل‌بیت قرار داد، اگر از دنیا جز یک روز باقى نمانده باشد، خداوند آن روز را آن‏قدر طولانى خواهد کرد تا اینکه او خروج کند. پس او زمین را از عدل و داد پُر خواهد کرد همان‌گونه که از ظلم و جور پُر شده است. ☘️ و خداوند در یک شب کار او را درست خواهد کرد [و اسباب فرجش را مهیا خواهد نمود]، چنانکه کار موسی را اصلاح کرد زمانی‌که براى گرفتن قطعه‏اى آتش و گرم‌کردن خانواده‌‏اش از آنها جدا شد، اما در حالى به‌سوى آنها برگشت که به پیامبرى و نبوت رسیده بود». 🌸سپس امام علیه‌السلام فرمود: «ارزشمندترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است». 📚 کمال‌الدین، ج‏۲، ص۳۷۷ ارواحناله الفداه 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌼 با فضیلت ترین اعمال انتظار فرج است. این یعنی در هر شرایطی ولو سخت ترین شرایط شیعه حق ندارد مأیوس و ناامید شود. منتظر است. منتظر فرج است. منتظر گشایش و باز شدن افق است. نفس این انتظار او را قدرتمند می کند. 🎤 بیانات مقام معظم رهبری، ۷۲/۱۱/۰۸ ارواحنا له الفداء 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍ زندگی مهدوی 🌸 به تازگی خواهرش نقل مکان کرده بود به خانه جدید. هر یک از اقوام همراه با کادویی به دیدار خواهرش می آمدند. 🌅 در آن خانه زیبا تنها یک چیز جایش خالی بود. آن هم یک تابلو اللهم کن لولیک... 🌺با خوشحالی مغازه ها را رصد می کرد تا بهترین تابلو دنیا را به عنوان کادو برای خواهرش خریداری کند و به او هدیه دهد. 🌅 تابلو را کادو پیچ کرد و به دیدار خواهرش رفت. هم اینکه خواهرش کاغذ کادوی آن تابلو را پاره کرد و چشمش به تابلو خورد اشک از دیدگانش جاری شد. - چه زیبا می توانیم زندگیمان را مهدوی کنیم . 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨یا بن الحسن! روزهای عمرم در پی هم در هیاهوی زمان در گذر است و من قطار عمر را سوار شده ام و مات و مبهوت ایستگاه را طی می نمایم. مثل اینکه نمی دانم ایستگاه اصلی کجاست؟ می خواهم به سوی ایستگاه نجات برسم؛ اما نمی دانم چرا پیدا نمی کنم. ✨یابن الحسن! راهنمایم باش تا ایستگاه نجات را بیابم. ارواحنا له الفداء 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
✍️ می خواهیم قلم به دست بگیریم و هر روز برای منبع نور و آنان که راهنمای به سمت او هستند؛ همچون آقا و سرورمان امام زمان ارواحناله الفداء، نامه نگاری نماییم. به ایشان سلام دهیم و درد و دلی عاشقانه، عارفانه از سر صدق داشته باشیم. 💌 این نامه های خاص همان پروانه های عاشق هستند. همان ها که به خواست حضرت حق، بهانه ای برای ارتباط گیری بیشترمان با انوار مطهر خواهد شد. شاید نور آنان بر قلب های ما نیز بتابد. 👈نامه های خود را به آیدی @taghatoae بفرستید. 📌نکته 1: در صورت تمایل، نام مستعار یا نام و نام خانوادگی خود را نیز بفرستید. 📌نکته 2: حتما و را در پیامتان قید کنید. ✍️نامه های ارسالی حاوی هشتگ، در صورت قابلیت انتشار، به اسم خودتان در کانال گذاشته خواهند شد. 📣 کانال ایتا: https://eitaa.com/joinchat/2672164957C196e76ba6a 📢 کانال سروش: sapp.ir/parvanehaye_ashegh 📣 کانال بله: https://ble.ir/parvanehaye_ashegh 📢 کانال گپ: https://gap.im/parvanehaye_ashegh 📣کانال در ایتا، سروش، بله، گپ 🆔 @parvanehaye_ashegh
🌺طبیعت رنگارنگ همراه با نور خورشید زندگی زیبایی را می دهد. 🍀درختان سر به فلک کشیده نشان از زندگی و دارند. 🌸 آری، طبیعت اینچنین زیبایی های الهی را چون تابلوی به تصویر می کشد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍ ۶ راه ارتباط کلامی اثرگذار 🌺برای رساندن صحیح پیام خود به مخاطب و تأثیر گذاری بر او، نکاتی را باید رعایت کرد. - یکی از آن موارد، ریختن کلمات و جملات در قالب های مناسب است. انواع قالب های زبانی مختلف و متفاوت وجود دارد. این قالب ها با داشتن بار معنایی و ظرفیتی که دارند، در ایجاد رابطه موفق میان افراد می تواند متفاوت عمل کند. هر کدام تأثیر خاص خود را بر جای بگذارد. 🍀بنابراین شایسته است با دقت نظر، از آن ها استفاده کرد. از آن جمله این قالب های زبانی می توان به موارد زیر اشاره کرد: 🍃1- قالب سؤالی(به همراه درخواست) (دیگر انار نیست؟ ) 🍃2- قالب دستوری ( انار را بیاور) 🍃3- قالب مؤدبانه (لطفا انار بیاور) 🍃4- درخواستی پرسشی (میشه انار بیاری؟) 🍃5- پرسشی (می خوای انار بخوری؟) 🍃6- غیرمستقیم (می دونی روز جمعه، ناشتا انار خوردن خوب است.) بنابراین برای داشتن یک رابطه صمیمی و زیبا در یک خانواده، نیز باید در نحوه سخن گفتن خود دقت کرد. 🌸کلمات و جملات را در قشنگترین و زیباترین قالب زبانی ریخت و بر زبان آورد. تا مخاطب ما برایش دلپذیر و خوشایند باشد. در این میان این دقت کلام، میان همسران از اهمیت فوق العاده ویژه ای برخوردار است، تا خانواده کانونی گرم و صمیمی برای همه اعضای آن باشد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌹راضیّهِ مرضیّه🌹 خدا از بین همه، علی را برای فاطمه انتخاب کرد وفاطمه هم به انتخاب الهی راضی بود. بعد آنچنان با امیرالمؤمنین زندگی کرد که آن حضرت با تمام وجود از او راضی بود. 🎤 بیانات مقام معظم رهبری، ۷۳/۰۹/۰۳ سلام الله علیها 🆔 @tanha_rahe_narafte
👈 توجه به سخنان همسر 🔹یکی از موانعی که باعث می شود حرف های همسرمان را نشنویم استفاده از موبایل و گشتن در شبکه های اجتماعی ، دیدن تلویزیون و خواندن مجله در حین صحبت همسر است. 🔸با انجام این کارها نه تنها شما به درستی متوجه حرف های همسرتان نمی شوید؛ بلکه به شعور او نیز توهین می کنید.😊 🆔@tanha_rahe_narafte
✍ دستپخت خانومم صدای به به و چه چه مهمان ها در کنار صدای بهم خوردن قاشق و چنگال به ظرف های بلوری بلند بود. مدام نگاهم به سفره بود تا کسی وسیله ای از دستش دور نباشد. دیس برنج های قدبلند که زرشک های زعفرانی شده رویش برق میزد را برداشتم و به مهمان هایمان تعارف کردم. شکرخدا همه چی خوب و عالی در حال برگزاری بود. مهمان ها در حین خوردن مشغول تعریف از غذا بودند. در دلم خوشحال شدم و باز هم خدا را شکر گفتم. در همین حال و اوضاع و شلوغی خانه، یاد سفره هایی افتادم که در خانه مان بی تعریف و تشکر جمع میشد. با صدای خواهر شوهرم به خودم آمدم. با لبخند و صدایی پر ناز و کرشمه به سمت شوهرم گفت: وای هزار ماشاءالله خان داداش. دستپخت خانومت حرف نداره. ماشاءالله . لبخندی زدم. تشکر کردم و گفتم: نوش جونت باشه خواهر. میدونستم زرشک پلو دوست داری و خوشحال میشی. – وای قربونت بشم.آره خیلی دوست دارم. یه تکه جواهر هستی فریبا جون. او که ساکت شد دیگران هم لب به تعریف و تمجید باز کردند: - والا حسابی زحمت کشیدید. - فریبا جون چکار میکنی اینقدر غذات جا میفته. حرف نداره. - خیلی خوشمزه شده زن عمو. دستتون دردنکنه. خجالت زده با صدایی آرام گفتم: لطف دارید. تا حرفم تمام شد. شوهرم رو به همه کرد. با صدای مردانه اش مغرورانه گفت: قابل شما رو نداره. اما بعد نگاهش را پایین انداخت. آرام تر و خجالت زده گفت: واقعاً دستپخت خانومم حرف نداره. یکبار نشده ازش عیب بگیرم. خانوم، دستت درد نکنه. زحمت کشیدی. لحظه ای جا خوردم و به چشمانش نگاهی انداختم تا بفهمم این حرف ها از کجا می آید. از درون قلبش یا از روی زبانش و آن هم بخاطر نگاه و توجه بقیه. حواسش به نگاه هایم نبود. من هم به حرف هایش دل نبستم. آهی از ته دل کشیدم. چند لحظه ای سکوت شد و من حرفش را در دلم تکرار میکردم. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨خدای من، معبود من 🍃یک روز دیگر که بمن بخشیدی را پشت سر گذاشتم، روزی که به عشق و شور رضایتت آغاز کردم. نمیدانم چقدر از کارهایم رضایت داری، چقدر از اخلاقم خشنودی؟! 🍃اما کمکم نما که ذره ذره به رضایتت نزدیک تر شوم. 🆔 @tanha_rahe_narafte