eitaa logo
مسار
342 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
505 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺قالَ بَعْضُهُم : شَكْوَتُ اِلى ابِى الْحَسَنِ موسى عليه السلام ابنا لى ، فَقالَ : لاتَضْرِبْهُ، وَاهْجُرْهُ وَ لا تُطِلْ؛ 🌺كسى گفت : از فرزندم به امام كاظم عليه السلام شكايت كردم . ايشان فرمودند : «او را نزن. بلكه با او قهر كن؛ ولى نه به مدّت طولانى.» 📚عدّة الداعى ، ص ۷۹ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️قول مردانه 🏡 نگاهی گذرا به اتاق انداخت. در کمدِ میثم را باز کرد. همه لباس ها روی زمین ریخت. هر چه به او می گفت: «عزیزم لباس هایت را مرتب در کمد بچین» گوش نمی داد. پیراهن ها را به چوب لباسی آویزان کرد. وقتی همه لباس ها را با سلیقه و به صورت جداگانه در کمد چید. 🌸 یاد روزی افتاد که حسن به خواستگاری اش آمده بود. آن شب همسرش با خانواده دقیقا سر وقتی که گفته بودند آمدند. وقتی هم میوه برایش آوردند خیلی با سلیقه پوست کرد و با نظم خاصی در پیش دستی اش گذاشت. به طور منظم برش خورده بودند به تکه های مساوی تا جایی که برادرش که کنار او نشسته بود، از این نظم و دقت او تعجب کرد. رد اتوی لباس هایش کاملا به چشم می آمد و ذره ای جا به جا نبود. با یادآوری این خاطره با خودش فکر کرد: میثم به چه کسی رفته است؟ نه من بی نظم هستم نه سرهنگ. 🍃 همسرش بعد از گذشت بیست سال مثل روز خواستگاری منظم و مرتب بود. چند شب قبل همسرش به او گفته بود: من سرهنگ مملکت قِلِق همه را به دست آوردم، مگر بچه خودم را . میثم بر طبق نظم و قاعده پدرش کار نمی کرد. با اینکه پدر گفته بود: کسی حق ندارد ساعت 10 شب بیرون از خانه باشد. ولی بعضی شب ها که میثم با دوستانش قرار می گذاشت تا ساعت 10 شب طول می کشید. مادر به پدر گفت: میثم نوجوان است نباید کاری کنیم که به شخصیتش بربخورد. مخصوصا حالا که در دوران بلوغ است. سرهنگ جواب داد: خب شما بگو چکار کنم؟ 💕 قرار شد آن شب پدر و پسر همانند دو تا دوست با هم حرف بزنند. امر و نهی و توبیخ هم در کار نباشد. آن شب میثم با دلهره و استرس وارد خانه شد. صورتش از شدت ترس رنگ پریده شده بود. پدر و مادرش را که دید سرش را پایین انداخت. سلام کرد. آن شب سرهنگ بر عکس دفعات قبل بدون توبیخ کردن با لبخند گفت: سلام دلبندم. کجا بودی عزیزم؟ خسته نباشید. بیا کنارم بنشین تا کمی با هم حرف بزنیم آن هم از نوع مردانه اش فقط من باشم و تو. 🌿 میثم حالش عوض شد. ترس جایش را به شادی داد. با تبسم گفت: چشم بابا جان، الان لباس عوض می کنم می آیم پیشتان. آن شب پدر و پسر با هم حسابی حرف زدند. مادر هم از آشپزخانه نگاه می کرد. گاهی قیافه شان جدی می شد و گاهی می خندیدند. پدر و پسر به توافق رسیدند. آخر حرف هایشان دست هایشان را روی هم گذاشتند با صدای بلند گفتند: قول می دهیم، قول مردانه. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨بسم الله الرحمن الرحیم مولاجانم.. امام من 🍃 دوست دارم قلمم برای شما کار کند و در خدمت باشد. درست مثل سرباز پا در رکاب، آماده ی اهداف شما باشد. دوست دارم وظیفه ای که به عهده دارم را این قلم به بهترین وجه ممکن به انجام رساند. مولاجان ... قلم به دست گرفتن کار ماست و اثرگذاری به دستان شما .. دعا می کنم که از من و از قلمم راضی باشید إن شاءالله 🤲 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ همراه اسم انتخابی تان برای آیدی @taghatoae در ایتا ارسال نمایید. 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ✨شما هم با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با شریک می شوید. ارواحناله الفداه 🆔 @parvanehaye_ashegh
✳سرچشمه محبت 🌸خداوند، سرچشمه است. 🌺ما را با اش خلق کرد و احسن الخالقین نهاد. 🍀 دامان مادری را روزیمان کرد تا بهشت زمینی را هم اینجا نظاره کنیم. 🆔 @tanha_rahe_narafte
ائمه اطهار علیهم السلام بهترین الگوی ما انسانها هستند.در زمینه احترام به والدین نیز همیشه از آنها درس گرفته ایم. 📜از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: هیچ وقت دیده نشده است که شما با مادرتان سر یک سفره باشید. حضرت فرمود: می ترسم قطعه ای از غذا بردارم که چشم مادر زودتر از دست من به آن غذا بوده باشد. 📚شیخ صدوق، خصال، ج ‏۲، ص ۵۱۸ علیه السلام 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌺قال امیرالمؤمنین علیه السلام:انّ ملک الموت یتبسّم فی وجه البارّ و یکلح فی وجه العاقّ 🌺حضرت امیرالمؤمنین( علیه السلام) فرمودند:« بدرستی که ملک الموت بر چهره شخصی که به والدین خود نیکی می کند تبسم می نماید و برروی شخصی که عاقّ والدین است اخم نموده و بر او خشم می نماید.» 📚مستدرک الوسائل ج 15 ص 176 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍ معامله برد برد! - پلک پرده ها را از هم باز کرد تا نور آفتاب از چشمان پنجره به داخل اتاق سرازیر شود.☀️ با گلاب پاش مخصوص مادربزرگ، هوای اتاق معطر شد. 🌸 محبوبه سوپ رقیقی را که درست کرده بود روی میز گذاشت تا مادربزرگ را برای خوردن صبحانه آماده کند.🍵 🌺چندسالی میشد که کاملا از پا افتاده بود و حتی نمی توانست بدون کمک بنشیند. محبوبه تنها یادگار مرتضی بود که این مدت پروانه وار گرد شمع نیم سوخته مادربزرگ، می چرخید تا مبادا بیشتر ازین آب شود! 🍃بریده بریده، با صدای لرزانش گفت: مادر خسته شدم به خدا از بس دراز کشیدم. 🛏 دیگه روم نمیشه تو صورتت نگاه کنم. نمی دونم پس فردا برم اون دنیا به بابات چی بگم. همه زار و زندگیت رو جمع کردی اومدی اینجا که چی؟ تو هم مثل بقیه برو به زندگیت برس. الان باید برا خودت خانم دکتر 👩‍⚕️می شدی. منم بذار خونه پیرزنا. 🍀محبوبه، کاسه سوپ را برداشت و آمد کنارمادر بزرگ نشست. - اولا خونه پیرزنا نه، خونه سالمندان، بعدم همینه که هست. از دست من خلاص نمی شی. تا وقتی نفسم بیاد، ازین جا نمی رم. فکر کردی با چندتا قُر قُر می تونی منو بندازی بیرون؟ نُچ مامانی من. این خبرا نیست. حالا هم پاشو این سوپ رو بخور. بعدش زنگ میزنم مهسا بیاد با ویلچر ببریمت بیرون دور دور!☺️😍 - همین طور که قاشق قاشق و با عشق، سوپ را میهمان دهان مادربزرگ می کرد، ادامه داد: یادمه بابا تا زنده بود خیلی هوای شما رو داشت. اصلا همه وجودش شما بودی. روزش شب نمی شد مگر اینکه شما رو ببینه. ❤️ 🍀می گفت خدمت به مادر افتخاره. مادر کلید 🔑بهشته. هرکی دنیا و آخرت می خواد، به مادر خدمت کنه. آه بلندی کشید و گفت: یه تابلو سفارش داده بود به دوستش درباره خدمت به مادر بنویسه. یادمه یه حدیث از امام صادق علیه السلام بود: هرکس با پدر و مادرش مهربان و خوش رفتار باشد، هرگز در دنیا فقیر نمی شود و مرگ آسانی دارد.(1) 🌸شبنم های اشک از گوشه چشمان مادربزرگ روی سینی افتاد. محبوبه دستمال را برداشت تا غم را از روی صورت مادربزرگ بردارد. - قربونش برم. مرتضی با همه بچه های فامیل فرق داشت. اصلا یه چیز دیگه بود. برای همینم خدا انتخابش کرد برای شهادت!✌️ 🍀🍀🌸🌸🍀🍀 (1)🔹امام صادق(علیه السلام): « … فلیکن بوالدیه بارّاً فاذا کان کذلک لم یصبه فی حیاته فقرا أبداً. ؛ هر کسی می‌خواهد که خداوند، سکرات مرگ را بر او آسان گرداند، به پدر و مادر نیکی کند که در این هنگام، هرگز در زندگی اش فقیر نمی‌شود. » 📚(بحارالأنوار، ج ۷۱، ص 81) 🆔 @tanha_rahe_narafte
💚به نام عاشق ترين معشوق! 🌺مي گويند كه در اين نزديكي ست وقتي بنده اش را مي بيند، به آسمان فرمان باران مي دهد!🌧 تا بگويد: «بنده ي من! من نيز دلتنگ توام»...💙 و كلامي ست به نجابت قسم هاي خداوند، تابگويد: « ! بدون اينكه بداني و بدون اينكه بخواهي، به اندازه پاكي هاي باران دوستت دارم»...، 🌷«بنده ي من! اندكي بينديش تا بگويي تو چقدر مرا دوست داري و در اين دوست داشتن چه ها كردي و مي كني؟»🤔 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ همراه اسم انتخابی تان برای آیدی @taghatoae در ایتا ارسال نمایید. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 ✨شما هم با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با شریک می شوید. 🆔 @parvanehaye_ashegh
🌹 همسرم، تو و مهر آفرینی 💞 دوستت دارم ای و همدم تنهایی ام چه زیبا سخن می گویی و چه سخنان می گویی 😊 شیرینی سخنانت است برای درمان بی قراری هایم. آرامشی است برای هایم نشاطی است برای هایم با من حرف بزن ای صدای آرام و دلنشین. را می ستایم بر تمام هدایایش که تو بهترین آنانی. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍ آرامبخش و مهر آفرین 🍀خداوند حکیم برای به آرامش رسیدن زن و مرد، ازدواج را قرار داده است. در زندگی هر یک از زوجین آرامبخش دیگری است.(1) برای ایجاد این آرامش در زندگی، آداب و شرایطی لازم است. باید آن ها شناخته شود و بر اساس آن رفتار صورت پذیرد. 🍃یکی از این موارد نحوه ارتباط کلامی بین همسران است. ارتباطی می تواند صمیمی و پرجاذبه باشد که آرامش را زینت بخش زندگی ها قرار دهد. بنابراین ارتباط باید در سایه شناخت هایی صورت پذیرد. 🌺شناخت دنیای مردان و زنان یکی از آن هاست. شناخت تفاوت این دو جنس لازم و ضروری است. از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد: 1- شناخت حساسیت ها، ارزش ها و توانمندی ها (روحیه و حساسیت همسرش چگونه است؟ از چه چیزهایی خوشش می آید؟ نسبت به چه مواردی عکس العمل نشان داده و ناراحت می شود؟) 2- شناخت نیازها و کاستی ها (به طور مثال: زن ها نیاز به عطوفت و مهرورزی و مردان نیاز به تحسین و احترام دارند.) 3- شناخت موقعیت های زمانی و مکانی ( در چه خانواده ای رشد کرده است؟ یا در چه محیطی زندگی می کرده است؟ هم اکنون در چه شرایط و موقعیتی است؟) 4-شناخت ویژگی ها (مثلا: مردها کلی نگر و زن ها جزء ی نگر هستند.) 🍀با به دست آوردن این شناخت ها از همسر خود، او را بهتر می شناسد. در نحوه صحبت کردن او با ایشان تاثیرگذار خواهد بود. به گونه ای که از سخن گفتن با یکدیگر لذت ببرند. علاوه بر آن در برابر مشکلات و موانعی که در زندگی به وجود می آید با ارتباط کلامی، هدیه دهنده آرامش به یکدیگر خواهند بود. علاوه بر آن راه حل برون رفت از آن ها را به دست می آورند. 🍀🍀🌸🌸🍀🍀 (1)🔹وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً ؛ و از نشانه‌هاى او آن است كه از جنس خودتان همسرانى براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد و ميان شما و همسرانتان علاقه‌ى شديد و رحمت قرار داد. (روم/21)📖 🆔 @tanha_rahe_narafte
❣مهریه ما يك جلد كلام الله مجيد بود و يك سكه طلا ❣ 💓 سكه را بعد عقد بخشیدم... 📖 اما آن يك جلد قرآن را محمد بعد از ازدواج خريد و صفحه اولش اينطور نوشت: 💕 "اميدم به اينست كه اين كتاب اساس حركت مشترك ما باشد و نه چيز ديگر،كه همه چيز فنا پذير است جز اين كتاب" 💕 🌷حالا هر چند وقت يكبار كه خستگی بر من غلبه می كند اين نوشته ها را می خوانم و آرام می گيرم. 🌹 همسر شهيد محمد جهان آرا ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ 🆔@tanha_rahe_narafte
🔹رَوَى عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ اَلْحَكَمِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : «مَا بُنِيَ بِنَاءٌ فِي اَلْإِسْلاَمِ أَحَبُّ إِلَى اَللَّهِ تَعَالَى مِنَ اَلتَّزْوِيجِ» 🔸عبد اللّٰه بن حكم گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله فرموده است: هيچ بنائى در اسلام نزد خداوند متعال محبوبتر از بناى (خانواده) به تزويج نيست. 📚من لا یحضره الفقیه، ج3،ص383. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌹 دلجویی 🌾 مریم روی مبل کنار بخاری مشغول تماشای سریال مورد علاقه اش بود. رضا از حمام بیرون آمد. با حوله آبی رنگش موهایش را خشک کرد. نگاهی به مریم انداخت. او در تلویزیون غرق شده بود. با سرفه ای نمادین اعلام وجود کرد و گفت: مریم خانم نمی خواهد چایی دبشی به ما بدهد؟ 🍂 مریم از جا پرید. به پشت سر برگشت. رضا روبرویش ایستاده بود. با لبخند گفت: عافیت باشد رضا جان، سشوار را گذاشتم روی میز داخل اتاق تا سرت را خشک می کنی، من هم برایت چایی می ریزم. 🍃 مریم سینی چای را روی میز گذاشت. کنار رضا نشست. رضا دست مریم را درون دستش گرفت و گفت: عزیزم چه کارها کرده ای؟ حوصله ات سر نرفت؟ 🌾 - سرگرم کارهای خانه که باشم زمان زود می گذرد. مریم مکثی کرد. ابروهایش را در هم کشید و ادامه داد: تازه مادر جانتان هم امروز یک ساعتی پای تلفن اوقات شریفمان را شیرین کردند. 🍂 صورت رضا درهم رفت. دست روی ریش های کوتاهش کشید. گفت: چیزی شده؟ مادرم حرفی زده است ؟ 🌾 حرف های مادرشوهر یکی پس از دیگری به ذهن مریم می آمد. اشک درون چشمانش حلقه زد. با بغض، آب گلویش را قورت داد و گفت:ای آقا جانم اول تا آخرش به من بینوا تیکه پراند. اصلاً امان نمی داد من حرف بزنم. همه اش گلایه می کرد که تقصیر من است شما دیر به دیر به او سر می زنی و جواب تلفن هایش را نمی دهی. می گفت تو پسرم را از من جدا کردی. هر چیزی از دهان مبارکش درآمد نثارم کرد. 🍂 رضا با حالت شرمندگی سرش را پایین انداخت و گفت: عزیزم شما به دل نگیر، تقصیر من است. امروز دوبار به من زنگ زده بود، از بس درگیر پرونده های شرکت بودم متوجه نشدم. بعد هم که شماره اش را دیدم، رئیس برای حساب و‌ کتاب صدایم زد. دیگر به کل یادم رفت زنگش بزنم . 🍃 مریم گوشه لبش را گزید. دستش را روی صورتش کوبید و گفت: یعنی هنوز به مادرت زنگ نزدی؟ خوب معلوم است بنده خدا چرا ناراحت می شود. گوشیت را بیاورم همین الان زنگش بزن و از او دلجویی کن و به او بگو حتماً آخر هفته به او سر می زنیم. 🍂 - واقعا شرمنده ات شدم عزیزم من را حلال کن. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌻سلام مهربان دنیا 🍁سلام به زیبا و با وفای حیدر کرار 🍁سلام به بی همتای رسول خدا 🍁سلام به مادر جوانان اهل بهشت و عقیله بنی هاشم، شیر زن دشت کربلا 🌿افتخار می کنم که هم نام شما هستم عزیزدلم. 🌿از پدر و مادرم تشکر می کنم به پاس نام آسمانی که برای من گذاشتند. 🍀مادرم، دعا کن رفتار و اعمال من باعث نشود آبروی نامتان برود و شرمنده شما شوم. 🍀هوایم را داشته باش بانوی پاکی ها دارم❤️ ☘☘☘☘🌹☘☘☘☘ شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ همراه اسم انتخابی تان برای آیدی @taghatoae در ایتا ارسال نمایید. ☘☘☘☘🌹☘☘☘☘ ✨ با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با شریک شوید. سلام الله علیها 🆔 @parvanehaye_ashegh
☀ روز من، 🌞 به جای طلوع خورشید، ☺ با لبخند مادرم شروع می شود. مادرم لبخندت جاودانه❤ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✅ تربیت فرزند صالح 👈در مواقعی که کودکتان استرس دارد ⁣اينگونه رفتار كنيد: 🌸 - سعی کنید با کودک خود حرف بزنید و به او نشان دهید که او را درک می‌کنید. 🍃 ⁣- احساسات او را به زبان آورید و درباره آن با او صحبت کنید. 🌸 ⁣- برای مثال به او بگویید: «به نظر می‌رسد ناراحت هستی. می‌توانی علتش را به من بگویی» 🍃 ⁣- یا «به نظر می‌رسد هنوز بابت این اتفاق نگران هستی.» هرگز کودک را سرزنش نکنید و سعی نکنید احساس او را ناچیز بشمارید. 🌸 ⁣- به او نگویید: «هنوز هم ناراحتی؟ مگر چه اتفاقی افتاده؟!» 🍃 ⁣- به گونه‌ای با او حرف بزنید که کودک بداند می‌خواهد با شما درباره‌ی اضطرابش صحبت کند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
💎 نیکی به والدین ✨انبیاء الهی نسبت به والدین خود احترام زیادی قائل بودند.به عنوان مثال در قرآن از زبان حضرت عیسی علیه السلام چنین آمده است که می‌فرمایند: «وَ بَرًّا بِوالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیًّا» 🌸 «خداوند مرا نسبت به مادرم نیكوكار قرار داده است و جبار و شقی قرار نداده است.» 📖سوره مریم، آیه 32 علیه السلام 🆔 @tanha_rahe_narafte
🍀 کمتر از اُف 🔸قَالَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: لَوْ عَلِمَ اَللَّهُ شَيْئاً أَدْنَى مِنْ أُفٍّ لَنَهَى عَنْهُ وَ هُوَ مِنْ أَدْنَى اَلْعُقُوقِ؛ 🔸اگر خداوند چیزی کمتر از افّ گفتن سراغ داشت، حتما از آن نهی می فرمود. افّ گفتن کمترین مرتبه بی احترامی به والدین است. 📚 الکافي , جلد۲ , صفحه۳۴۹ 🆔@tanha_rahe_narafte
بسم الله الرحمن الرحیم ✍ سکوت 🍀یه وقتایی تو زندگی آدما اتفاقایی میفته که همه چیز رو از این رو به اون رو می کنه. هیچ وقت فکرش رو نمی کردم که مسیرِ زندگیم عوض بشه. حالا دیگه من از یه دخترِ بی حجاب تبدیل شدم به یه خانم محجبه و اهل نماز و عبادت. اون اوایل شل کن و سفت کن داشت، ولی آروم آروم همه چیز تو من به ثبوت رسید. 🌺 فقط این وسط یه مشکلی بود. کلی رفتارا و بازخوردای همراه با تمسخر اطرافیان و خانواده ام رو باید تحمل می کردم. یادمه یه بار بابام گفت: حالا حتما نباید چادر سر کنی، میتونی مانتوی بلندتر بپوشی و یا روسری و شال بلند. 🌸البته پدر و مادرم با چادر سر کردن و نماز و روزه مشکلی نداشتن، ولی اینکه بخوام هیئت و مسجد و پایگاه برم رو نمی پذیرفتن. هر بار به بهانه ها و ترفندهای مختلف از پدر و مادرم برای رفتن به اینجور جاها اجازه می گرفتم. هیچ وقت رو حرفشون حرف نمی زدم ولی با زبون چرب و نرمم راضیشون می کردم. پدرم همیشه برا رفتن به مراسم احیاء، مشکل اجازه می داد. کم کم یاد گرفتم با سکوت و آرامش می تونم هم رضایت پدر و مادرم رو جلب کنم و هم با خوش رفتاریم بیشتر بهم اعتماد میکنن. با گذشتِ سالها و با سکوت ها و احترام گذاشتن به نظرات پدرم اعتمادشون بهم جلب شد و اینطور بگم که حتی از برادرم هم که یه پسر بود تو رفت و آمدا آزادتر هستم. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨ سلام بر تو ای ام ابیها ✋ اجازه هست صدایتان کنم؟ مادرجان نور ولادتان سرتاسر را پوشانده است. بر سر ما هم دست را هبه کنید. ✋ اجازه هست شکایتی محضرتان عرضه کنم؟ شکایت می کنم از طولانی شدن فرزندتان. از بی پناهی . از دورماندن از اماممان. مادرجان یقین دارم منتظر واقعی خودتان هستید. شما که عزیز خدایی، برای آمدنشان دعا کن. 🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ همراه اسم انتخابی تان برای آیدی @taghatoae در ایتا ارسال نمایید. 🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿 ✨ با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با شریک شوید. سلام الله علیها ارواحنا فداه 🆔 @parvanehaye_ashegh
☀ صبح است و امید حرف اول را میزند. یادت باشد امید حرف اول انسان است. بی امید ، نه انسان، انسان می شود، نه زندگی ، زندگی... ✨ بسم الله 💐 خوش آمدی به یک طلوع زیبا! خوش آمدی به امروز! سلام، روزت بخیر! 🆔 @tanha_rahe_narafte
مادر عزیز 🌹 ⚡ روی حرف حق پدر حرف زدن، فرزندت رو دچار دوگانگی می کنه. 🆔 @tanha_rahe_narafte
همسر شهید حمید باکری در خاطراتش می گوید:از امتحان که برگشتم،  گفت:  ببین فاطمه! درست است که رفتی امتحان دادی؛ ولی فکر می‌کنم در این شرایط جدید، وظیفه تو فقط مادری است. اصلا با تو ازدواج کردم تا بچه ام خوب تربیت شود. راضی نیستم آن را مهد کودک یا خانه اقوام بگذاری. سعی کن این ها را بفهمی. مدام تأکید داشت:  مادر حتما باید چشمش روی بچه اش باشد. شاید به خاطر همه این تأکید ها بود که از سپاه آمدم بیرون  و تمام هوش و حواسم را سپردم به احسان و بودن و نبودن های حمید. 📚به مجنون گفتم زنده بمان؛ شهید حمید باکری، فرهاد خضری، صفحه ۱۱ و ۱۲ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍ روحیه رقابت ✅منظم کردن اتاق و وسایل می‌تواند برای کودکان خسته‌کننده باشد. تلاش کنید نظم و ترتیب دادن برای کودک سرگرم‌کننده و شادی‌آور باشد. با او برای مرتب کردن رقابت راه بیاندازید. 🔸روحیه‌ رقابت در کودکان می‌تواند محرّک خوبی برای کودک باشد. برای نمونه به او بگویید «تو اتاقت رو مرتب کن و من بقیه خونه رو ببینیم کی زودتر میتونه انجام بده و برنده بشه». 🆔@tanha_rahe_narafte