eitaa logo
مشام
700 دنبال‌کننده
76 عکس
75 ویدیو
10 فایل
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ارسال اشعار @mehrshadvahedi
مشاهده در ایتا
دانلود
امواج طوفانی به جان ساحل افتاد ای رود جاری! سمت این دریا نیایی نامه نوشتم که بیا..،امن است کوفه! ای کاش دستم می شکست آقا..،نیایی چشم ترِ امروز من از بی کسی نیست من سوگوارِ آهِ فردای تو هستم دندان مسلم را شکسته سنگ کینه... دلواپس دندان زیبای تو هستم نرخ حیا بسیار ناچیز است در شهر پای دو دِرهَم آبرو را می فروشند این قومِ در ظاهر مسلمان فکر عِیش اند... دین خدا را هم به دنیا می فروشند مانند بابایت علی در هرگذرگاه بی حرمتی از کوفیان پست دیدم گفتم که ای وای از دهانت..،گریه کردم تا نیزه ای دست سنان مست دیدم میخانه‌ها از لات های مست پُر شد دور اراذل های مِی‌خوارش شلوغ است پیران اینجا هم خیال جنگ دارند خیلی سرِ نجار بازارش شلوغ است تمرین تیراندازها با مشک آب است خیلی سفارش کن یل آب آورت را این حرمله بدجور تیر انداز خوبی است... حتماً بپوشانی گلوی اصغرت را کوفه برای اکبرت نقشه کشیده یک بی مُرُوَّت گرز سنگینی خریده جانم به قربان سرت..،امروز دیدم خولی سربازار خُورجینی خریده به همسران پابه ماه خویش..،مردان با روسری‌ها..،گاهواره قول دادند این نامسلمان ها به دختربچه هاشان انگشتری و گوشواره قول دادند فکر و خیال شهر جانم را گرفته اندیشه ی مسموم دارد کوچه هایش اهل و عیالت نیاور کوفه آقا خیلی نگاه شوم دارد کوچه هایش " بُغضً لِحِیدر "..،این چُنین پیداست گویا از کینه ی بابات مالامال هستند این ها برای ذبح تو برنامه دارند این‌ها به فکر کَندَن گودال هستند آن خنجر کُندی که دست شمر دیدم... از حنجرت چیزی نمی ماند عزیزم آن نعل هایی که به سُم اسب بستند... از پیکرت چیزی نمی ماند عزیزم مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
گذشتی از سر دنیا میان جاده‌ی عشقی رسیدی با همه اهل‌و عیال آماده‌ی عشقی تمام کاروان تک‌تک به زلفت اقتدا کردند علمدارت قمر باشد، خودت فرمانده‌ی عشقی جهاد تو نماز است‌و به دنبال تو یارانت همه احرام بستندو تو بر سجاده‌ی عشقی لبت"هَیهٰات مِنَ‌الذّلَه"را مطلوب معنا کرد همانند خودت که ترجمان ساده‌ی عشقی ببین پروانه‌ها اطراف تو با عشق جان دادند کمی بعدش خودت هم عازمی، افتاده‌ی عشقی ندارد عشق غیر از اهل‌بیتت هیچ مصداقی تو از نسل علی هستی‌و باقی مانده‌ی عشقی مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
به دیدار شما خوش می دوانم جان و سر در خون برای جبرئيل آماده می سازم خبر در خون چنان سازم خبر تا جبرئيل از آسمان آید کشاند با دو چشم اشکبارش بال و پر در خون من از اندوه زهرا و علی دارم خبرهایی تماشا کرده ام در کودکی دیوار و در ، در خون تماشا کرده ام یک صبح در محراب ابرویش به چشم خویشتن در سجده ای شق القمر در خون به چشم خویش دیدم ناله ی مرد غریبی را برادر را ، میان خانه اش تنها ، جگر در خون به استقبال من در کربلا آیند خنجرها زمان بدرقه من هستم و تیغی دوسر در خون به عشقت آمدم تا تیغها در بر بگیرندم به عشقت می شوم هر لحظه مفقودالاثر در خون چنان می غلتم و می غلتم و ... تا خوش ترت آید به همراه برادرزاده ی خود بیشتر در خون صدای ناله ی ادرک اخا از سوی شط آید ابالفضلی نشسته در شریعه تا کمر در خون به پاسخ گویی اش در هودجی زهرا فرود آمد نشسته در کنارش مادرم با چشم تر در خون خداوندا ! تمام آیه های آتشینت را تلاوت می نمایم با گلویی شعله ور در خون هلا ای نیزه دار کاروان آهسته تر تا من بغلتم با تنِ صدپاره یک بار دگر در خون مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
شرح اجلال علی را به زبان حاجت نیست که عیان‌ست و عیان پس به بیان حاجت نیست فطرتاً ذکر لبم یا علی و یا علی است که جز این کار دهان را به زبان حاجت نیست نامش انگیزه‌ی عبدست به هنگام نماز ورنه بر ماذنه‌ها صوت اذان حاجت نیست بوترابی‌ش به سلطانی او می‌چربد بر تن شاه جهان رخت گران حاجت نیست سیری‌‌ او به غذا نه ، به کرم وابسته‌ست که سر سفره‌ی افطار به نان حاجت نیست به پیمبر به غدیرِ خُم و اَکمَلتُ قسم بعد احمد به فلانیّ و فلان حاجت نیست مرتضی از همه‌ی دهر کهن‌سال‌تر است بی‌گمان خلقت او را به زمان حاجت نیست از شب مرگ علی هر که خبر داد ، بگو فاطمیه‌ست یقیناً ، رمضان حاجت نیست مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
اطلاعيه بسته نوحه ساحت اشك ويژه محرم ١٤٠٣ كانال نغمات مشام : eitaa.com/mashamnohe
جریان نور پیداست در بدو جاده‌ی تو زد روی دست خورشید روی گشاده‌ی تو در کوره راه دنیا فانوس تو نشان شد پای درخت توحید مهر تو نردبان شد ای تاجدار تقوا! اخلاص تو شعف داشت بر تخت پادشاهان نعلین تو شرف داشت گرچه به دید دشمن کم بود یاور تو صدها فرشته بودند در بین لشگر‌ تو آباد شد خرابه گل غنچه داد و خندید شد سرَّ مَن رَءایت تا سامرا تو را دید مشیِ زیارت تو در جامعه سیاسی‌ست واژه به واژه دیدیم ، دَرست علی‌شناسی‌ست لاهوتیان شنیدند فریاد سوزناکی تا عرش پر گشودی با جانماز خا‌کی بر چهره‌ی گدایان چشمان تو عطا کرد اعجاز دست‌هایت خاشاک را طلا کرد عبد العظیم یک عمر در راه تو فنا شد از فیض بی کرانت ری کربلای ما شد هرچند عاقبت شد زهری وبالت آقا دستی نرفت سوی اهل و عیالت آقا مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
عین و لام و یا ست ، عین و شین و قاف جز سه حرف عشق ، هر حرفی گَزاف وصفِ دلبندم زبانم را گشود کعبهٔ دل می خورَد از لب ، شکاف بندگی ، عمری ست که در بندِ شاه رفت تا بندِ کفَن از بندِ ناف از تُرابِ خالصیم از بوتراب در نیاید شیعه از خاکِ مُضاف با مَعَ الْحَق ، کُفرها رو می شود عشق ، بی تهدید گیرد اعتراف جَلدِ بازارِ خریدارانِ او مادرِ گیتی ست در دستش کلاف در گدایی پادشاهی لاف نیست او که بگذارد به دستت دست لاف راهِ مولا رفت و برگشتش یکی ست هر که سَمتش رفت ، برگشت از خلاف چونکه خِشتِ اولِ دین شد علی تا ثُریا می رود دیوار ، صاف خانه زادِ حقّ و حج ، حُبِ علی ست یا علی دورت بگردم شد طواف می طپد در حُجرهٔ صحنِ نجف قلبِ کعبه ، پایتختِ اعتکاف کَشف دارد کَفشِ او ، کِی ممکن است کاشِفَ الکَربِ نبی را اکتشاف پا به محشر می گذارد ذوالفقار پا که بیرون می گذارد از قلاف در اَبَرمردانِ مَردستان ، علی هست اول با صد و دَه اختلاف دستِ او زنجیرِ تاب و کودکان گَرمِ بازیِ عمو زنجیر باف زندگی یعنی علی و فاطمه مَردِ غیرت ، ماهْ بانویِ عفاف میوه های باغشان نوبر شدند شیعیانِ با پدر مادر شدند عاجزند از دَرْکِ او اِدراک ها اوست منظورِ « وَ ما اَدراکْ » ها راهِ « نَعبُد » ، جان پناهِ « نَستَعین » با علی معنا دهد « اِیّاکْ » ها حق ، علی ؛ لا رَیْبَ فِی الْحَقُّ الْیَقین کافرند الحق همه شکّاک ها رو به ایوانِ نجف ، هو می کشد کعبه در رأسِ گریبان چاک ها او ضریحش هم به نوعی ساقی است مِی تعارف می کند با تاک ها اوجِ ذکرِ کاریِ خاتم ، علی ست اوجِ خاتم کاریِ حکّاک ها با علی جایِ پیمبر سبز شد وَرنه بایِر بود از آن خاشاک ها اتفاقِ شیعه را دامن زنند رزق و شیرِ پاکِ دامن پاک ها خوش گِلَند اولادِ زهرا و علی والدینِ آب ها و خاک ها حُبِّ او آخر به دادم می رسد تا مُنادی می رسد پَژواک ها جامهٔ تقوا به نَفْسش خوش نشست تَن خورَش عالی ست این پوشاک ها یا علی بَرداً سلامِ دوزخ است تا کجاها رفته این کولاک ها شیر ، وقتِ سَرکشی ها می برَد سَرکشان را سَر درونِ لاک ها همزمان چون تیغِ اَبرو می کشد پاره گردد زَهره از بی باک ها زَهره چشمِ او ندارد پادزهر می کِشد روح از تَنِ ضحّاک ها وصل شد جریانِ بَرقِ ذوالفقار خُشکشان زد ارتشِ چالاک ها لشکر از هر سو بتازد باک نیست « یَل علی » وقتی ز هر سو یَل علی ست مَن مَنی گر هست ، مُنحَل می شود چونکه حَلّال ، اوست ؛ مَن ، حَل می شود کارها را چون مُحّوِّل می شود کارها بر او مُحَوَّل می شود هر که دل باخت به او باخت نداد بُرد با باخت مُسَجَّل می شود یا علی گفتم زبان شد ذوالفقار دَم به دَم این تیغ ، صیقَل می شود ساقی آن باشد که با دستش ، خَراب قَصر می گردد مُجَلَّل می شود شَرحِ صَدرش در مقامِ یَم ، کز آن قطره ای هم صدرِ جدول می شود در جهادِ نَفْس ، کرّاری که خود قاتل و مقتول و مقتل می شود هم جمال و هم جلالِ کبریاست لیلی از آنسو یَلِ یَل می شود حُبِ او اَجرِ رسالت پیشگی ست هر رسولی را که مُرسَل می شود شیرِ حق آهو نَوازی می کند بی علی قانونِ جنگل می شود یک ، دو ، سه ، نه ؛ چار شد صاحب لَوا آن لَوا کز آخر ، اول می شود مصطفیٰ لازم ولی کافی نبود دینِ حق با حیدر اَکمَل می شود نقطه ها دارد ؛ یکی شد تحتِ با شرحِ مُجمل ها مُفَصَّل می شود اصلِ او را در نجف پیدا کنی کربلا امّا مُبدَّل می شود پَرده پَرده کربلا اکرانِ اوست سِیْرِ از گهواره تا میدانِ اوست با علی نازی و نازی با علی ناز یعنی بی نیازی با علی فوقِ کوهی کان فراز است و نشیب تو فراز اَندر فرازی با علی ذره ها را آفتابی می کُند خاک زی گردد هوا زی با علی نامِ ساقی رازِ کَشفِ مستی است فرق دارد کَشفِ « رازی » با علی بِینِ میدان یکّه خوردن با سپاه بِینِ میدان یکّه تازی با علی چیست عترت ؟ جمله ، تکرارِ علی چیست قرآن ؟ جمله سازی با علی پَرده های صوتی اش بی پَرده ، حق تَک نَوا را تَک نوازی با علی از طرازِ عقل خارج گشتن است ادعایِ همطرازی با علی فاطمه همدوش و همپایِ علی ست سِیرِ حق کرده موازی با علی ثبت شد پَرتابِ معراجِ نبی یکصد و ده امتیازی با علی کیست یارِ غارِ احمد ؟ عنکبوت قُرب دارد بَند بازی با علی بَختِ عالَم بر جَهازِ ناقه ها باز شد با سَرجهازی با علی کاش بخشد خاتمِ عترت مرا کار دارم در نمازی با علی هست در چشمِ علی زیبا خدا هست در چشمِ خدا زیبا علی نَزْدِ او خود را ببینی بَر دَری نَزْدِ او خود را نبینی دَر بَری مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
خوشم تمامِ عمر را در کَنَفِ علی خوشم عبدِ وظیفهٔ شَهم جان به کَفِ علی خوشم نوشت تکلیفِ مرا نبی به سَرخطِّ وَلا از آن زمان که گشته ام مُکَلَّفِ علی خوشم یوسفِ بَه بَه آفرین بر او صد و ده آفرین کلافِ دل به دست ، در تَهِ صفِ علی خوشم به لطفِ مقدمش حرم زد اسم و رَسمِ خود به هم گفت : به عشقِ دُر ، به اسمِ صدفِ علی خوشم کلامِ حق به نقطه ای اشاره کرد نکته ای که در مقامِ رتبهٔ مُخَفّفِ علی خوشم مور و شَرفیابِ سلیمان شدنش حُجّتِ من اگر به اینکه می شوم مُشرّفِ علی خوشم نغمهٔ وصلِ دوستم که هجر ، کَنده پوستم از اینکه دستِ غم مرا کرده دَفِ علی خوشم چِلّه نشسته ام که چون تیر ، رها ز خود شَوم ز چِلّه تا نشستنِ بر هدفِ علی خوشم تا برسم به وادیِ اَیمَنِ لٰا تَحْزَنِ حق قدم قدم به وعدهٔ لٰا تَخَفِ علی خوشم قرارِ قول با من و قولِ قرار ، با علی سَرِ قرارها به قولِ شرفِ علی خوشم اگر که صیدِ چون مَنی درخورِ صیّاد نشد همینکه بِینِ دام ، گَردم تَلَفِ علی خوشم هر که در این جهان ، دلش خوش است پیشِ دلبری من دَمِ ایوانِ طلایِ نجفِ علی خوشم به رَغمِ خُلفِ وعده ها ناخَلَفم نخوان که من ز کودکی حسینیَم با خَلَفِ علی خوشم مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
50.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ " پدر خاک" کاری از گروه سرود ترانه و نغمه : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران https://t.me/masham14_ir
کارگاه نوحه ساحت اشک ویژه محرم ۱۴۰۳ با حضور استاد اکبر شیخی زمان : سه شنبه بعد از نماز مغرب و عشا محل برگزاری : سالن کنفرانس اداره تبلیغات اسلامی مازندران - بابل مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران https://t.me/masham14_ir
بِسمِ اللَّه ای نورُ الْهُدیٰ روحُ البَقا فَتحُ المُبین شمسُ الضُّحایِ ذَرّه بین این ذَرّه را یک ذَرّه بین اَلحَمدُاللهِ الَّذی حُکمُ النَّبی لاٰ یَنْقَضی مولایِ حقِّ عالم این مربوبِ رَبِّ الْعالَمین نا شُکرِ اَلرَّحمٰن نیَم لیک اَلرَّحیمی کُن کَرَم سَلمانُ مِنّاٰ کن ز لطف ، این روزبه را بهترین واجب ترین آیینِ دین اِکمالِ دین تضمینِ دین مِی ریزِ یومُ اللهِ خُم مالک ، به یَومُ الدّینِ دین رو بر تو آوردیم و بس ایّاکَ دارد نَعْبُد و حولِ تو می گردیم و بس ایّاکَ دارد نَستَعین عالِم ترین عامِل تویی عاشق ترین عاقل تویی مولاترین عبد ، اِهدِنا قَصدُ السَّبیلِ سالکین شَرطی به ذکرِ یا علی شد قُوّتِ زانویِ ما دل زیرِ دِیْنِ دینِ تو چون عِندَ ذِی الْعَرشِ مَکین قالَ النَّبی : اَنتَ الصِّراطَ المُستَقیمَ یا علی شاخص چو شخصِ توست پس لاٰ رَیْبَ فی الحَقُّ الیَقین تصویر تو مرآتِ حق ماتِ رُخِ تو ماتِ حق مِشکاة را مِصباحی و با اَلزُّجاجَه همنشین یاٰ قاضیَ دَیْنِ رسولُ الله ، روحُ المُصطفیٰ ساده چو گویم او امین است و تویی روحُ الاَمین اَلْحَمْد ، که بعد از صِراط و اَلَّذینَ با توایم یعنی تو اَنْعَمْتَ عَلَیْهِم هستی و ما مُنعِمین علّت تویی مَعلول ، ما ای سِرِّ لولاکِ خدا واقف به اسرارِ سماواتی فراتر از زمین لَیْسَ کَمِثْلِک ، اِستنادم لاٰ فَتیٰ اِلّا علی لا سَیْفَ اِلّا ذوالفقارِ حقّ و حق ، نَبْوَد جُز این یک راه دارد غَیْرِ مَغضوبِ عَلَیْهِم ؛ حُبِّ تو یک بارِ معنا در نَعَم مولاست و لَا الضّٰالّین بِسمِ اللَّه ای دُر در صدف ای حُجَّةَ اللَّهِ نجف لَبَّیکِ مقبول است در حُبِّ تو بابُ الْحاجّین یعسوبِ دین ؛ قُل می زند در خُمِّ کندویت عسل از شَهدِ یاس است این عسل نوشینِ هر کندو نِشین نامِ تو در هو ذوب شد روحِ تو در او ذوب شد یک جمله در شرحِ تو خالق گفت : اَحْسَنْ خالِقین خَطّاطِ سَر خَطِّ وَلا نَقّاشِ نَقشِ اِنَّما لبریز کن از خود مرا کَأْساً دِهاقِ مُتّقین در بیشهٔ عترت ، اَسَد آیاتِ قرآن را سَنَد یا حُجَّةَ اللّهِ اَحَد جانم امیرالمؤمنین ای اَوَّلُ مَنْ آمَنَ باللّٰه مُهرِ دین تویی لازم بُوَد غَربالِ مِهرت تا در آید کُفرِ دین واجب ، دل و جان ، مُستَحَب این مَستِ حُب آن مُستَحَب این را بِخَر با آن بِبَر دِل دِل نکن دُل دُل نشین میزانُ الاَعمالی علی میزان کُنِ حالی علی زَیِّنْ بِخَیْر اَعمالُنا یا زَیْنِ خَیْرُ الْمُرسَلین ای قصدِ اَللّٰهُ الصَّمَد چون لَمْ یَلِد بی حَصر و حَد از او وَلَمْ یولَد به ذات از تو صفاتی اینچنین پُر از توام خالی ز خود عکست چه زیبا قاب شد بنگر وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفْواً اَحَد یعنی همین لالای تا تَلقینشان یک عمر بود اما در آن لُکنت گرفتند از بیان وصفِ تو عَجزُالواصفین یکریز اگر نقطه سَرِ خط از تو گویم باز هم یک چیز باید آخرِ جمله گذارم ؛ نقطه چین ... مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
22.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ ‘ عشق بی نهایت’ کاری از گروه سرود ترانه و نغمه ؛ مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14