eitaa logo
مشام
689 دنبال‌کننده
62 عکس
68 ویدیو
10 فایل
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ارسال اشعار @mehrshadvahedi
مشاهده در ایتا
دانلود
سوی کوی تو خلائق را نه قسمت می‌کشد میهمان‌ها را همیشه برگ دعوت می‌کشد تا که گفتم دوستت دارم مرا بخشید‌ه‌اند سالیانی جور من را این محبت می‌کشد سالیانی گرچه دست از پا خطا کردم ولی دست‌های تو به روی خبط من خط می‌کشد حرف خود را با زبان نه با دو چشمم می‌زنم بنده‌ را اشک زبان‌بسته به صحبت می‌کشد جایگاه گریه‌کن‌های غمت رشک‌آورست چون حبیب تو برای روضه حسرت می‌کشد سفره‌ها را مادران اغلب می‌اندازند پس فاطمه ما را به سوی بزم هیات می‌کشد زحمت کرب‌وبلایش گردن مولا علی‌ست پای برپاییّ پرچم هر که زحمت می‌کشد ما سر زخم تن تو گریه‌ها سر داده‌ایم گفته‌اند این اشک ، مرهم بر جراحت می‌کشد ° تا که لب‌های علی یک قدر تر گردد فقط یک امام از لشکر کفّار منت می‌کشد راه کج کردی که اصغر را نبیند مادرش چشم‌هایت از رباب آخر خجالت می‌کشد مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
بگو به میوه ی اشکم،کجا به بار بیاید چگونه گریه کنم پیش تو به کار بیاید قرار بود که در طول این سفر که خزانم به قصد دیدن من موسم بهار بیاید من انتظار تو را در مسیر شام کشیدم خدا کند که تنم با دلم کنار بیاید امام مفترض الطاعه خلف وعده ندارد قرار ماست که بابا سر قرار بیاید به ذکر جابِرُ الْعَظْمِ الْکَسیر چله گرفتم که کم به پهلو و بازوی من فشار بیاید و من شبیه همیشه به این امید نشستم که ذوالجناح تو همراهِ با سوار بیاید مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
ذکر شریف ارباب ، تسبیحِ مستجاب است پس یاحسین گفتن ، اصلی‌ترین ثواب است یک قطره اشک ما را ، هفتاد حج نوشته اربابِ دست‌ودل‌ باز ، از بس که خوش‌حساب است یک بیت گریه کردیم ، صد جِلد معرفت شد شوریِ اشکِ هیئت ، شیرین‌ترین کتاب است جُونِ حسین باشی ، بوی بهشت داری عطر لباس نوکر ، خوشبو تر از گلاب است این منصبی که داریم ، با انتخابِ زهراست مادر برای فرزند ، دنبالِ انتصاب است ذکرِ مصیبتِ او ، تضمین خانه ی ماست کاخ بدون روضه ، کاشانه‌ای خراب است ما شهروند‌هایِ ، جمهوریِ حسینیم خونِ شهید گودال ، تضمینِ انقلاب است هرگاه گیر کردیم ، گفتیم:یا رقیّه این نازدانه نامش ، در هر زمان جواب است دوری وَبالمان شد ، زخمی به بالمان شد یک سالِ بی زیارت ، بالاترین عذاب است خرجیِ کربلا را ، پایِ نجف نوشتند بانیِ اربعینش ، شخصِ ابوتراب است اربابِ آب‌ها را ، لب‌تشنه سر بُریدند از داغ حنجرِ او ، دل‌های ما کباب است زینب میان کوفه ، جانش به لب رسیده... سَرآستینِ پاره ، آخر کجا حجاب است؟! آزار پشتِ آزار ، بازار پشتِ بازار آل علی گرفتار ، دست همه طناب است آن بانویی که گریان ، دنبالِ نیزه‌داران هِی می دَوَد پریشان ، حس می کنم رباب است! مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
پروانه پای شمع ، پرش را نثار کرد دیوانگی نکرد اگر ، پس چکار کرد؟ وقتی که حرف دل وسط آمد ، چه بهترست این عقل را ز محکمه ها برکنار کرد پیچیده نسخه‌ی من دلخسته را جواد(ع) باید به کربلای معلا فرار کرد جمعی که بر حسین توافق نموده‌ایم وحدت شمار قافله را بی شمار کرد با چای روضه‌ها و سلام و زیارتی ما را به گونه های زیادی دچار کرد او وعده داد کرببلا را در اربعین اصلاً همین قرار مرا بی قرار کرد دیدم چگونه مرد نداری به یمن قرض خود را به هر طریق شده ، رهسپار کرد مردی که هر چه داد دو چندان پسش گرفت خوشبخت آنکسی‌ست که با او قمار کرد پاسخ نداده اند ؛ چه جهل مبارکیست آقا چطور شد دل ما را شکار کرد؟ در کشتی حسین جلوتر ز دیگران زینب نشست ، خم شد و ما را سوار کرد هر آنچه خواستم که ببندم دهان خود اشک دو چشم حرف مرا آشکار کرد حتی شرار با تن چوب اینچنین نکرد کاری که با عقیله ی ما روزگار کرد مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
ساعت هجر تو را لحظه ی پایانی نیست در تنِ بی رمقِ ثانیه ها جانی نیست شهر در حسرت فانوس سحر می سوزد سالیانی‌ست که این کوچه چراغانی نیست دشتِ چشمم به بیابان‌شدنش خو کرده خاک خشکیده ی من تشنه ی بارانی نیست پیرها در طلب دیدن تو کور شدند عُمر رفت و خبر از یوسفِ کنعانی نیست می کُشد آخرِ سر زخمِ فراقت ما را درد عشاق تو را نسخه‌ی درمانی نیست آنکه دلخوش به هوس‌هاست..،خرابت نشود کاخ اَمیالِ دلم لایق ویرانی نیست تو به فکر همه وُ ما همگی فکر گناه... بخداوند که این رسم مسلمانی نیست من ؛ سرافکنده‌ترین سینه‌زنِ فاطمه ام هیچ رنجی به‌علی رنجِ پشیمانی نیست سخت دلتنگ تماشایِ ضریح نجفم مثل ایوانِ طلای پدر ایوانی نیست لب من را برسانید به انگورِ علی باده ‌ای در حَدِ این باده‌ی سلطانی نیست کاشکی روی سرم دست نوازش بِکِشی وقت اینکه ز گدا روی بگردانی..،نیست " گرچه آلوده ولی مال حسینیم همه " نزدِ ما بهتر از این تشنه که خواهانی نیست جان آن کشته‌ی بی غُسل و کفن..،زود بیا دیر شد آمدنت،فرصت چندانی نیست ▪️ چوب ها در دل تاریخ شهادت دادند خیزران خورده‌تر از او،لب و دندانی نیست مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
گذشتی از سر دنیا میان جاده‌ی عشقی رسیدی با همه اهل‌و عیال آماده‌ی عشقی تمام کاروان تک‌تک به زلفت اقتدا کردند علمدارت قمر باشد، خودت فرمانده‌ی عشقی جهاد تو نماز است‌و به دنبال تو یارانت همه احرام بستندو تو بر سجاده‌ی عشقی لبت"هَیهٰات مِنَ‌الذّلَه"را مطلوب معنا کرد همانند خودت که ترجمان ساده‌ی عشقی ببین پروانه‌ها اطراف تو با عشق جان دادند کمی بعدش خودت هم عازمی، افتاده‌ی عشقی ندارد عشق غیر از اهل‌بیتت هیچ مصداقی تو از نسل علی هستی‌و باقی مانده‌ی عشقی مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
به دیدار شما خوش می دوانم جان و سر در خون برای جبرئيل آماده می سازم خبر در خون چنان سازم خبر تا جبرئيل از آسمان آید کشاند با دو چشم اشکبارش بال و پر در خون من از اندوه زهرا و علی دارم خبرهایی تماشا کرده ام در کودکی دیوار و در ، در خون تماشا کرده ام یک صبح در محراب ابرویش به چشم خویشتن در سجده ای شق القمر در خون به چشم خویش دیدم ناله ی مرد غریبی را برادر را ، میان خانه اش تنها ، جگر در خون به استقبال من در کربلا آیند خنجرها زمان بدرقه من هستم و تیغی دوسر در خون به عشقت آمدم تا تیغها در بر بگیرندم به عشقت می شوم هر لحظه مفقودالاثر در خون چنان می غلتم و می غلتم و ... تا خوش ترت آید به همراه برادرزاده ی خود بیشتر در خون صدای ناله ی ادرک اخا از سوی شط آید ابالفضلی نشسته در شریعه تا کمر در خون به پاسخ گویی اش در هودجی زهرا فرود آمد نشسته در کنارش مادرم با چشم تر در خون خداوندا ! تمام آیه های آتشینت را تلاوت می نمایم با گلویی شعله ور در خون هلا ای نیزه دار کاروان آهسته تر تا من بغلتم با تنِ صدپاره یک بار دگر در خون مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
کسی که درد نشسته‌ست در مقابل او نگاه رحمت تو در میارد از دل او تمام زندگی‌اش چیست غیر یک چمدان؟ کسی که فیض زیارت شده‌ست شامل او چقدر زائر تو راحت‌ست در موکب فراقتی که ندارد اتاق منزل او کلاه و پیرهن و کفش و کوله‌ی زائر گرفته بوی تو را تک تک وسائل او چگونه مرد مسیحی به راه افتاده نگاه کن به وهب می‌خورد شمائل او سوال کردم و شیخ قبیله پاسخ داد که با حسین فقط حل شده مسائل او کنار جاده دو تا ظرف آب بر سر میز چه با شکوه شده سور و سات محفل او کسی‌که از گذرِ این عمود‌ها نگذشت عجب تباه گذشته‌ست عمر باطل او دوباره فاصله‌‌ها را سه‌‌ساله کم کرده همان‌که فاصله‌ افتاد در مفاصل او مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
فرش سیاه جاده نقش ردِّپا داشت آئینه ی روحی ترک خورده جلا داشت این خاک،خاک پاک،عطری آشنا داشت انگار بوی تربت مُهر مرا داشت راه نجف تا کربلا آغاز می شد بال کبوترها یکایک باز می شد چشمان دنیا محو این پرواز می شد این کوچ یک مقصد به نام:"کربلا" داشت حسِّ خوشی دارد پیاده راه رفتن مانند سربازِ سپاهِ شاه رفتن شب از مسیر آسمان تا ماه رفتن شب..،جاده..،خیلی عابر سر به هوا داشت این عشق،مجنون را به لیلا می رساند شاه و گدا را پای سفره می نشاند آهندلی را تا حریمش می کشاند انگار که شش گوشه‌اش آهنرُبا داشت موکب به موکب ناله ی جانکاه خوب است با سینه زن‌هایش شَوی همراه..،خوب است آن‌قَدر طعم روضه ، بین راه ، خوب است زائر همیشه قَدر آهی،اشتها داشت هر موکبی که پابرهنه می رسیدم بانگ هَلابیکُم هَلابیکُم شنیدم طعم خوش چای عراقی را چشیدم آن استکان هایی که طعم باده را داشت ما آیه های روشن فتح المبینیم فرزند خاکی امیرالمومنینیم ما سینه زن های یل ام البنینیم آن کوه که هر صخره را بر سجده وا داشت بی دغدغه..،بی دردسر..،ساده..،همیشه با گریه کارم راه افتاده همیشه زهرا هر آنچه خواستم داده همیشه مادر هوای کودکش را هر کجا داشت موکب به موکب با برادر های دینی با همسفرهای شریف اربعینی تا صبح گرم گفتگو و شب نشینی الحقُّ وَ الاِنصاف هر لحظه صفا داشت اینجا کسی جز اشک دارایی ندارد نام و نشان ها نیز کارایی ندارد در عشقبازی مُدَّعی جایی ندارد در راه می مانَد..،کسی که ادعا داشت شب‌گریه ها بغض‌گلو را حفظ می کرد با یار حال گفتگو را حفظ می کرد این آبله ها آبرو را حفظ می کرد هرسربلندی در کف پا ، زخم ها داشت یاد رقیه راهِ ناهموار رفتم در نیمه‌شب..،با زخم پا..،دشوار رفتم با رخت پاره در دل انظار رفتم امّا مگر این راه چشمی بی حیا داشت!؟ این‌ روزها از درد می بارم دوباره از هجر تو گریه شده کارم دوباره قصد گریز روضه را دارم دوباره می گویم از ذبحی که خیلی ماجرا داشت با قامتی خم خانمی از حال می رفت تا سمت جسمی درهم و پامال می رفت آن روضه خوانی که تهِ گودال می رفت روی سر خود چادر خیرالنسا داشت اهل قُریٰ بال و پرش را جمع کردند با چه مشقَّت پیکرش را جمع کردند انگشت بی انگشترش را جمع کردند شکرخدا که روستاشان بوریا داشت مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
50.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ منا لک السلام یاحسین(ع) شاعر: آهنگ ساز: گروه سرود صالحین تهیه‌کننده: قرارگاه جهادی و مجتمع فرهنگی قرآنی امام رضا (ع) شهرستان جویبار مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
به لطف عشق ، غمِ آه پروری داری به سمت سینه ی عُشاق معبری داری همیشه نام تو اشک مرا درآورده حسین! خاصیتِ گریه‌آوری داری کتابِ داغِ تو را جبرئیل شرح دهد میان عرش خداوند ، منبری داری یکی ز اهلِ بُکاءِ قدیمی‌ات نوح است تو نسل گریه‌کُن از هر پیمبری داری قسم به قُبّه ی تو روضه‌خانه‌ات ، حرم است تو در حسینیه رو به خودت ، دری داری کلیددار حریمت ، رقیّه خاتون است در آستان خودت شاه‌دختری داری قیام سینه‌زنانت قیامتِ عُظمیٰ‌ست چه های و هوی شریفی ، چه محشری داری! تمام هَمّ و غمم کار و بار هیئت توست خودت هوای مرا وقت نوکری..،داری مس وجود مرا چای روضه ات زر کرد عجب شرابِ خوشِ کیمیا‌گری داری بهشتِ بین دو انگشتِ تو به عابس گفت: جنون بخواه که فردای بهتری داری فقط تویی که وهب را حبیبِ خود کردی فقط تویی که چنین فنِّ دلبری داری شبیه جُون مرا هم دعا کنی ای کاش و حظ کنی که غُلامِ معطری داری ▪️ تو مانده ای تک و تنها میان یک لشکر... نه همدمی نه پناهی نه یاوری داری نفس‌نفس زدنت شمر را جَری‌تر کرد بلند کرد صدا را : چه حنجری داری! غروب بود..،سرت روی نیزه بالا رفت غروب بود..،سنان در خیام زن ها رفت مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
به دست سرد جهالت نبود اگر نیزه نداشت مطمئنا از خودش هنر، نیزه میان بارش چشمان مادر تاریخ کشیده سُرمه ی خون در غم پسر، نیزه به فکر توطئه ی ناتمام "صفین" ست همان قبیله که قرآن نشانده بر نیزه قسم به عدل که این جنگ نابرابر بود و این مصاف نمی خواست اینقدر نیزه زدند بر تن صدپاره، صد نفر چکمه زدند بر تن صد تکه، صد نفر نیزه که این غریب کشی متهم فراوان داشت و بوده از همه جرم تو بیشتر نیزه! آهای با توام ای بی حیای سابقه دار آهای با توام ای میخ پشت در، نیزه تو قرن هاست که آتش بیار معرکه ای چه خیر دیده ای از اینهمه شرر نیزه تو رازهای زیاد نگفته ای داری تو بودی از همه نزدیک تر به سر، نیزه... مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14