eitaa logo
مشام
774 دنبال‌کننده
106 عکس
93 ویدیو
10 فایل
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ارسال اشعار @mehrshadvahedi
مشاهده در ایتا
دانلود
یا قاهرَ العَدُوُّ وَ یا والیَ الوَلی یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی پایانِ باشکوه،به کابوس بد بده زینب رسیده کوفه..،پدر جان مدد بده چشمان شور،آینه ات را نظر زدند در پیش خانه ی تو سرم را به در زدند در کوفه سهم دختر تو آهِ سرد شد پنجاه سال پرده‌نشین..،کوچه‌گَرد شد تا پای ما به معرکه‌ای نامراد رفت خلخال دخترانِ حسین‌ات به باد رفت این کوفیان به نسل تو،گمراه گفته اند خیلی به دخترت بد و بیراه گفته اند بی حرمتی به آل تو وقت ورود شد از بس که سنگ خورد حسین‌ات..،کبود شد نیزه نشین تو همه را پیر کرده است شکل سرش دو مرتبه تغییر کرده است این حرمله به کامِ همه،زهرِ ناب ریخت این حرمله کنار رباب تو آب ریخت از دست این مصیب جانکاه..،داد..،آه زینب کجا و مجلسِ اِبن زیاد...،آه در بزم او نمک به غمِ جاری‌ام زدند با چوب‌دست روی لب قاری ام زدند کوفه که زیر پاش نهاد احترام را... باید خدا بخیر کند شهر شام را مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
پروانه پای شمع ، پرش را نثار کرد دیوانگی نکرد اگر ، پس چکار کرد؟ وقتی که حرف دل وسط آمد ، چه بهترست این عقل را ز محکمه ها برکنار کرد پیچیده نسخه‌ی من دلخسته را جواد(ع) باید به کربلای معلا فرار کرد جمعی که بر حسین توافق نموده‌ایم وحدت شمار قافله را بی شمار کرد با چای روضه‌ها و سلام و زیارتی ما را به گونه های زیادی دچار کرد او وعده داد کرببلا را در اربعین اصلاً همین قرار مرا بی قرار کرد دیدم چگونه مرد نداری به یمن قرض خود را به هر طریق شده ، رهسپار کرد مردی که هر چه داد دو چندان پسش گرفت خوشبخت آنکسی‌ست که با او قمار کرد پاسخ نداده اند ؛ چه جهل مبارکیست آقا چطور شد دل ما را شکار کرد؟ در کشتی حسین جلوتر ز دیگران زینب نشست ، خم شد و ما را سوار کرد هر آنچه خواستم که ببندم دهان خود اشک دو چشم حرف مرا آشکار کرد حتی شرار با تن چوب اینچنین نکرد کاری که با عقیله ی ما روزگار کرد مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
این ماه عالم است که در تب نشسته است یا دختـر علــی کـه بـه مـرکـب نـشسته است؟ این گـــل ز بــاغ کـیـسـت کــه از عــطـر دامـنـش بر خـــاک تـفـتـه، لالـــه و کـوکــب نشسته است این بحر بـی‌کرانـه چـه دیـده‌سـت کـــایـنـچـنـیــن از مـوج خـون و خـشـم، لبـالـب نشـسـته اسـت آیـــا اسـیـــر می‌بــری ای شــام تــیــره‌بــخـت؟ این سوره‌ی نساست که در شب نشسته است این زن همان زن اسـت کــه بر خـــاک درگــهـش روح الامین همــــاره مـــؤدب نشــستــه اســـت طوفـان خــشـم فاطـــمــه مــی‌پــرورد بــه جــان امشــب اگــرچــه زمــزمـه بر لب نشسته است بار امـــانـتــی کـــه فــلـک تاب آن نداشت بر شــانــه‌هـای زخـمــی زینـب نشسته است زنـــجـــیــر را بـــگـــو کـــــه مـــــدارا کـنــد دمــی این ماه عالم است که در تب نشسته است... مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
یار ما گفت که بی شمع‌ ، درِ عشق مرو گفت با عقل خودت از گذر عشق مرو عافیت می‌طلبی دور و بر عشق مرو "جگر شیر نداری سفر عشق مرو" حرف عشق‌ست روا باد که در خون باشی "شرط اول قدم آن‌ست که مجنون باشی" گفت: من مات من العشق فقد مات شهید بعد او هیچ زنی پای مقامش نرسید سنگ بی‌تاب شد و عاقبت امر برید "آسمان بار امانت نتوانست کشید" جلوه‌ی طاقتش از آینه‌ی رب افتاد قرعه‌ی صبر به سرشانه‌ی زینب افتاد صدف آغوش گشود و به تماشای دُر است صدف ارباب که باشد همه دنیای دُر است از دهانش سخنی ریخت که معنای دُر است تو نگو چادر زینب به‌خدا جای دُر است گاه چون صخره شد و گاه چو گوهر باشد او نه آن‌ست و نه این‌ست ، فراتر باشد رفت تا خطبه بخواند چه درخشان خطبه! چه روان‌ست و چه پیچیده چو قرآن ، خطبه از همه کفر گرفته‌ست گریبان ، خطبه خصم را از عملش کرد پشیمان ، خطبه شوکت حیدری او به همه ثابت شد اسکتوا گفت و صدای شتران ساکت شد چوبه‌ی منبر او گفت بلاغت پیشه جلوی دشمن خود شیر شجاعت پیشه با رفیقان خداوند مروّت پیشه دم درگاه حسین‌ست محبت پیشه تاروپودی که فقط متصل هم بودند این دوتا عشق خدا عشق دل هم بودند در همه عمر اگر درد و بلا را دیده بی‌گمان آن‌طرف حادثه‌ها را دیده در پس هرچه که دیده‌ست خدا را دیده کی به زیبایی او کرب‌وبلا را دیده گرچه داغی که نشسته به دلش سنگین‌ست اوست زیبا و نگاهش همه زیبابین‌ست او هوادار خیام‌ست ، علمدار حرم او گرفتار حسین‌ست ، گرفتار حرم گردن حضرت زینب همه‌ی کار حرم نه عزادار خودش بلکه عزادار حرم یک عزادار که لبخند خود از یادش رفت سر اکبر غم فرزند خود از یادش رفت غصّه‌دار غم سالار شهیدان زینب کاروان‌دار زنان‌ست و پریشان زینب گریه کرده‌ست سر خار مغیلان زینب رفته همراه سنان بین بیابان زینب غمش این‌ نیست که دربند غم تل شده‌است غمش این‌ست که در شام معطّل شده‌است مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
خورشید حِلم،شمع شبستان زینب است دریای صبر،بنده ی طوفان زینب است اسلام؛زیر سایه‌ی ایمان زینب است با این حساب،شیعه مسلمان زینب است او رتبه‌دار مبحث علم از قدیم شد مابینِ طورِ اهل تفکر کلیم شد در درس دادنِ به ملائک سهیم شد جبریل نیز طفلِ دبستان زینب است بی ذکر او به وادی عترت نمی رسیم بی اذن او به گریه ی هیئت نمی رسیم بی حُبِّ او به سردرِ جنّت نمی رسیم دَخل بهشت در پیِ دُکّان زینب است در کوچه ی کرامت او کاسه ها پُر است از طبخ روزمَرّه ی او ظرف ما پُر است این سفره ای که دور و بر آن گدا پُر است تولیَّتَش به دست حسن‌جانِ زینب است این شور در محیط دلم انقلاب کرد زهرا گرفت دست گدا را..،ثواب کرد ما را برای نوکری‌اش انتخاب کرد این شیعه‌خانه‌‌؛کشورِ ایرانِ زینب است با بالِ اشک هیچ نمانده است تا دمشق آن‌قَدر اهل گریه کشانده است تا دمشق! ما را خودِ سه‌ساله رسانده است تا دمشق یعنی رقیّه تعزیه‌گردان زینب است ای زائر حسین!به او احترام کن پای برهنه حجِّ خودت را تمام کن بین نجف به سیّده زینب سلام کن ایوان‌طلا نمایش ایوان زینب است در وقت رزم..،واژه ی او مثل خنجر است از هرچه تیر و نیزه و شمشیر بهتر است زِیْنِ اَبی که زینبِ کرارِ حیدر است! نام علی مدال محبان زینب است هنگام خطبه خوانی او،آفتاب شد دنیا به ترک‌کردن ظلمت مُجاب شد کاخ یزید روی سر او خراب شد شام سیاه،‌عرصه‌ی جولان زینب است در کوچه‌های کوفه دل مضطرش شکست در زیر دست و پای اراذل پرش شکست نزدیک خانه ی پدر او ،سرش شکست تا روز حشر،شیعه پریشان زینب است بزم شراب بود و دل قرص ماه ریخت خاکستری که روی سری بیگناه ریخت با چوب خیزران زد و دندان شاه ریخت این‌ چو‌ب‌خورده..،قاری قرآن زینب است مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14