مولا علی (ع)
خبر به گوش زمین و به آفتاب رسید
سحر سپیده زد و صبح مستجاب رسید
پس از ادای نماز فلق به سجاده
دوباره نوبت تسبیحی از ثواب رسید
چه دانهای صد و ده دانه از انار بهشت
بگو به میکده ها موسم شراب رسید
فرشتگان درِ این خانه ازدحام کنید
جناب حضرت حیدر ابوتراب رسید
بساط پهن و رطب بر لب و جهان آباد
حلول ماه رجب بر زمین مبارک باد
به آفتاب و به نور و به آسمان سوگند
به ذره ذره هستی در این جهان سوگند
به صبح سر زده از چشم آبی دریا
به ظهر زل زده در چشم عاشقان سوگند
قسم به فجر به وَالعصر، وَالضّحی، طارق
به آیه آیه چرخیده بر زبان سوگند
بگو که شأن دهان بشر کجا وقتی
که پنج مرتبه خورده تو را اذان سوگند
بگو به یوسف افتاده در دل آن چاه
بگوید اشهد ان علی ولی الله
حدیث حسن علی واژههای لولاک است
که شرح ماوقعش حق ما عرفناک است
چگونه واژه به تحریر نام او برسد
که او خدای زمین است و فوق ادراک است
به حق اشاره کنید ای سروده ها که علی
ابوتراب فقط نیست رب الافلاک است
علیست مرز بهشت و جهنم این یعنی
کسی که حبّ علی داشت نطفهاش پاک است
نوشتهاند مرا خاک پای قنبر او
کسی که خاک علی نیست خاک بر سر او
پینوشت:بریدهای از ترکیببند
#مجتبی_فلاحنیا
#یا_علی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
یا علی (ع)
بهتر بنویسید فراتر بنویسید
بر لوحِ دل از منطقِ باور بنویسید
از رابطه ی ساقی و ساغر بنویسید
تا ثانیه ی آخرِ آخر بنویسید
پس نام مرا نوکرِ حیدر بنویسید
لاحول و لاقوة الا اسدالله!
بالاست چنان دستِ خدا دستِ یدالله!
خوب است که مجنونِ یقینیِ تو باشم
دلتنگِ چنانی و چنینیِ تو باشم!
مومن شده ی مکتبِ دینیِ تو باشم
تا سوخته ی فلسفه چینیِ تو باشم
ای کاش که علامه امینیِ تو باشم!
پر کن قدحِ جانِ مرا حضرتِ ساقی
سرمایه ی چشمانِ مرا حضرتِ ساقی
شیر است که همواره برازنده ی شیر است!
در سیرتِ این شیر چه دل ها که اسیر است
مولاست معلاست عزیز است امیر است
ای اهلِ بهانه! نه جوان است نه پیر است
او اصل ترین فلسفه ی روزِ غدیر است!
هیهات اگر غیر به جایش بنشیند...
این بود پیام همه ی عمرِ محمد(ص)
یک آینه خشم و غضبش قاتلِ لشکر!
یک معجزه روزِ رجزش فاتحِ خیبر!
یک جرعه جلالِ لقبش ساقیِ کوثر
یک واسطه اصل و نسبش نسلِ پیمبر
یک باخته اش حضرتِ مرضیه ی اطهر
او کیست که یک یک همه در حیرتِ اویند؟
افلاک و ملائک همه در خدمتِ اویند...
دردانه ی بی تاج علی بود علی بود
هم صحبتِ محتاج علی بود علی بود
بی شبهه ی بی باج علی بود علی بود
آن حق حقِ حلاج علی بود علی بود
نورِ شب معراج علی بود علی بود
او قبل ازل بوده و تا روز ابد هست...
تا زمزمهی نابِ "هو الله احد" هست...
ای فوقِ بشر،رازِ سحر،سوره ی ادراک!
اکسیرِ شعف،شاهِ نجف،صاحبِ افلاک...
ای آینه در آینه در آینه لولاک...
خاکی به سرِ سوختگان کن پدرِ خاک!
دستی به سرِ ما بکش ای جوهره ی تاک!
تا مست تر از مستتر از مست بمیریم
تا حب تو در سینهیمان هست بمیریم
#محمد_پورمرادی
#یا_علی
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
حضرت زینب(س)
این ماه عالم است که در تب نشسته است
یا دختر علی که به مرکب نشسته است؟
این گل ز باغ کیست که از عطر دامنش
بر خاک تفته، لاله و کوکب نشسته است
این بحر بیکرانه چه دیدهست کاینچنین
از موج خون و خشم، لبالب نشسته است
آیا اسیر میبری ای شام تیرهبخت؟
این سوره نساست که در شب نشسته است
این زن همان زن است که بر خاک درگهش
روح الامین هماره مؤدب نشسته است
طوفان خشم فاطمه میپرورد به جان
امشب اگرچه زمزمه بر لب نشسته است
بار امانتی که فلک تاب آن نداشت
بر شانههای زخمی زینب نشسته است
زنجیر را بگو که مدارا کند دمی
این ماه عالم است که در تب نشسته است
#افشین_علا
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
یا جبل الصبر (س)
فیضِ محض است رحمت زینب
چشم ما و عنایت زینب
مشرقِ عالَم است صبحِ دمشق
صحن نور است ساحتِ زینب
بس که آئینهی صفات خداست
صبر آمد به صورت زینب
هر سحر جبرئیل می آید
پا برهنه..، زیارت زینب
از ازل حاکم است تا به ابد
پایبرجاست دولت زینب
دفترِ زُهد اگر خلاصه شود
می شود یک عبادتِ زینب
هر زمان صحبت از شجاعت شد
گفته ایم از شهامت زینب
دخترِ شیر باطناً شیر است
به علی رفته قدرت زینب
نبض اسلام دست این بانوست
زنده شد دین به برکت زینب
جَرَیانسازِ مکتبِ سرخ است
رنگ عشق است نهضت زینب
عِلم پرسید : کوه عرفان کیست؟!
عشق فرمود: حضرت زینب
او چه دیده است غیر زیبایی
عقل ماند از بصیرت زینب
پرچم کُفر را به زیر کشید
تا فلک رفت رایَت زینب
اُسکُتوا گفت..، لال شد دنیا
تو ببین چیست هیبت زینب!
فتنه را ذبح کرد با کلمات
ماتم از طرز صحبت زینب
سلسله هم دخیل دامن اوست
فرق دارد اسارت زینب
دور ناقه فرشته ها جمعاند...
عرش آمد عیادت زینب
عرقِ شرمِ چوبِ مَحمِل ریخت
سُرخ شد از خجالت زینب
سرِ بر نیزه ، سایه ای انداخت...
آه! از استراحت زینب
خواهشش روسریِ سالم بود
سوخت در شعله حاجت زینب
گذرِ کوفه پُر شد از اوباش
سخت طِی شد مسافت زینب
سِرِّ مَستور رفت در بازار
شُد لگدمال حُرمت زینب
حرمله با رباب همقدم است...
آب شد کوهِ غیرت زینب!
" دَخَلَتْ زِینَبُ عَلَی بْنِ زیاد "
کُشت ما را مصیبت زینب
#بردیا_محمدی
#یا_زینب
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
خوب است کاری که در آن اقرار باشد
یا کارخوبی که پر از انکار باشد
من باز می بینم در باغ شهادت؛
اما نه آن در که فقط اصرار باشد
این هدیه تنها مزد مردی می شود که
در عمق میدان، در دل پیکار باشد
وقتی شهادت انتخابش می نماید،
پس می تواند فرد در هر کار باشد
گلچین شدن یعنی دفاعی که مدافع
سرباز یا بنا و کاشیکار باشد
گلچین شدن یعنی شهیدی می تواند
قاضی و دانشمند یا سردار باشد
جایی که صف معنا ندارد در همین جاست
باید فقط اخلاص پرتکرار باشد
با دیدن تابوت ها می گویم: ای کاش؛
بختی که با من نیست، با من یار باشد
شاعر برو میدان! که روزی شهادت،
شاید برای شاعری در کار باشد
#میثم_رنجبر
#شهید_مجاهد
#مقیسی
#رازینی
#مشام
https://eitaa.com/masham14
یا موسیبن جعفر(ع)
قربْ چنگ انداخته قوسِ گریبان تو را
عرشْ روی خود کشیده خاک دامان تو را
ساحت آغوش تو آنقدرها تنگست و سخت
آرزو دارم ببینم کنج زندان تو را
یک طرف بغداد و یثرب ، یک طرف ایران و مصر
ای بنازم برکت هر گوشهی خوان تو را
پابرهنه سوی تو چون بشرِحافی میدوم
تا بیابم راه و رسم پایبندان تو را
مال خود را داد و عشقت را خرید و سود کرد
این تجارت کرده ثروتمند ، صَفوان تو را
گوش هارون کر! دل خلق خدا تخت تو بود
کور باد آنکه ندید اجلال پنهان تو را
در سیهچال آینه در آینه شفّاف شد
تا که یک بدکاره دیده نور ایمان تو را
سلسه هر شب به پاهایت توسل کردهاست
حاجتش امّا به هم زد ساق ارکان تو را
لقمهی افطار تو شلّاق سِندی بودهاست
ای خدا لعنت کند مرد نگهبان تو را
از همان بالا ملائک غرق حسرت دیدهاند
بر سر دوش غلامان جسم بیجان تو را
وای از آن تشییع پیکر در زمین کربلا
اسبها بردند با خود جدّ عریان تو را
#سید_امیرحسین_موسوی
#امام_کاظم
#موسی_بن_جعفر
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
یا امام کاظم (ع)
در شامِ تارِ بی کسی ام رَدِّ ماه نیست
اینگونه روزگارِ اسیری سیاه نیست
دارند زنده زنده مرا دفن می کنند
قعر سیاهچال کم از قتلگاه نیست
پلکی که مشت خورده به آن..،وا نمی شود
چشم مرا توان همین یک نگاه نیست
هر شب به جای نان ، کُتکی سیر میخورم
افطارِ روزهداریِ من گاه گاه نیست!
با هر تکانِ سر ، نَفَسَم قطع می شود...
زنجیرِ دور گردن من بی گناه نیست
ساقی که ساق عرش خدا بوده ، خُرد شد
وضع وخیم زانوی من روبهراه نیست
تصویر جسم لاغر من را خیال کن :
یک کوه پُر غرور که هموزن کاه نیست
آخر عذاب بددهنی می کشد مرا
زخمی شبیه زخم زبان نیست..،آه..،نیست
تشییع من به گردن یک تخته ی "در" است...
میخش ولی ز پهلوی من سهمخواه نیست
شکر خدا که چند کفن قسمت من است
عریانرهاشدن بخدا شأن شاه نیست
حتی لباس های تنم دست هم نخورد
در انتظار غارت من یک سپاه نیست
معصومه ام به بزم شرابی نمی رود
شکر خدا که دختر من بی پناه نیست
#بردیا_محمدی
#امام_کاظم
#موسی_بن_جعفر
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
یا امام کاظم(ع)
مادربزرگم خانهای از جنس باور داشت
آجر به آجر در دلش سوغات قمصر داشت
کنج حیاط کوچکش باغ بزرگی بود
گلدان به گلدان شعرهای روح پرور داشت
از بیت های بوستانش معرفت میریخت
بر شاخهی سبز گلستانش کبوتر داشت
بوی خوش گلهای قالی بس که میپیچید
چون بارگاهی بود که صحنی معطر داشت
حتی به جای پرده، پرچم دلبری میکرد
حتی به جای صندلی، آن خانه منبر داشت
آن خانهای که ابرها همسایهاش بودند
از هر طرف رفتم به سمت آسمان در داشت
از پنجره همدست باران میشدم هر بار
بال خیالم تا بلندای فلک پر داشت
قطعا ملائک استجابت را میآوردند
وقتی قنوت ناودان ها عطر کوثر داشت
مادربزرگ دائم الذکرم سحر تا شام
هر روز ختم چارقل را با سماور داشت
همسایه ها حاجت روای خانه اش بودند
روزی که نذر سفرهی موسی بن جعفر(ع) داشت
صفحه به صفحه روضه خوان غم را نفس میزد
قطره به قطره چشم ها، آیینه ای تر داشت
میگفت آن مردی که دنیایی اسیرش بود
سجادهای در کنج زندانی محقر داشت
با اشکهایش پایه های عرش میلرزید
در سجدهی نیمه شب خود صبح محشر داشت
با یک اشاره خیر و شر را جابجا میکرد
آنقدر که بدکاره دست از کار خود برداشت
هرگز نباید سر به خاک حجره بگذارد
مردی که خاک مقدم او قیمت زر داشت
زنجیرها حتی دخیل دست او بودند
باب الحوائج با همه، لطفی برابر داشت
مادربزرگم گریه کرد و شانه اش لرزید
بغضی شکست و استکان از غم ترک برداشت
مولای مظلوم و غریب شیعیان در بند
ای کاش سلمان داشت و ای کاش قنبر داشت
آن روزهداری که طعام سفره اش غم بود
آن روضهداری که همیشه ذکر مادر داشت
بر شانهی شب پیکر خورشید را بردند
تقدیر روی شانههایش در و گوهر داشت
پای گریز روضه خوان تا کربلا میرفت
میگفت صد رحمت که مولا پیکرش سر داشت
از بوریا و نعل تازه زود رد میشد
از بس که در دل غیرت آل پیمبر داشت
صفحه به صفحه روضه خوان غم را نفس میزد
قطره به قطره چشم ها، آیینه ای تر داشت
گفتم که آن خانه چنان صحنی معطر بود
باید بگویم چون حرم صحنی مطهر داشت
#احمد_ایرانی_نسب
#امام_کاظم
#موسی_بن_جعفر
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
یا امام کاظم (ع)
حرفِ رفتن میزنی در ربنًایت بیشتر
"رَبِّ خَلِّصنی" است در سوز صدایت بیشتر
وقت مغرب روزهات با تازیانه باز شد
می شود دشنامها سهم عشایت بیشتر
از سر شب دخترت «معصومه» دارد اضطراب
در دلش دلشوره افتاده «رضا»یت بیشتر
آنچنان با آتش زهر جدایی سوختی
پر شد از خاکسترت زیر عبایت بیشتر
ای که نور ساق عرشی، این غل و زنجیرها
فاصله انداخت بین ساقِ پایت بیشتر
ماجرای لنگهی دَر داغمان را تازه کرد
بوی مادر میرسد از روضههایت بیشتر
کربلایت کاظمین و کاظمینت کربلاست
تشنه جان دادی به یاد کربلایت بیشتر...
#محمد_جواد_مهدوی
#امام_کاظم
#موسی_بن_جعفر
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
مبعث
ندای وحی پیچیده تلاوت کن تو ای قاری
و إقرأ بِاسمِربِّک را که تو پیغمبری، آری!
میان باغ رویت گونه ات گل داده بود از تب
به روی منبر مهتاب خواندی از “عَلَق” آن شب
بلرزان با وقار خود دل سنگ هُبَل ها را
کمی آرام کن روح پریشان گسل ها را
بگو از حال میخانه بگو از عالم مستی
بزن فالی “أدِر کأساً” بکش بر باده ها دستی
شراب از برکت چلهنشینیاش ثمر دارد
و این باده هزاران مشتریِ پشت در دارد
بیا بندی بزن چینیِ لبریز از ترک ها را
بیا آزاد کن از گور ، جان دخترک ها را
خدا وقتی که قرآن را سروده در رثای تو
یقینا آمده انجیل و توراتش برای تو
بناتالله میخواندند در کعبه سه تا بُت را
تو ثابت کرده ای با سوره ی مریم تفاوت را
تو که اولیٰ تر از روح الامینی! یا امین الله
کمی در آسمان ما تجلی کن جناب ماه
اگر آنها ابوجهل اند و اهل کینه و قهرند
خدیجه با علی جانت هوا خواه تو در شهرند
رسول الله گفتن لفظ اغیار است ، نه زهرا
به گوش توست زیبا تر همیشه واژهی بابا
فراز کوه دوش تو علی در عرش اعلیٰ بود
و این تصویر عرفانی فرود لات و عزّی بود
حسن در هر کجا سایه به سایه بوده همراهت
حسین آرامِ جانت بود و تب می کرد با آهت
کسی همنام تو بر مرکبی از نور می آید
شبیه بعثتی موعود ما از دور می آید
#امیر_طاهری
#مبعث
#پیامبر
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
یا رسول الله(ع)
شأن دعا به واسطه ربنای اوست
معراج چشمهایست که رودش حرای اوست
عالم دخیل بند عبای یمانیاش
وقتی حسینِ فاطمه تحت كَساى اوست
خاك قدوم عرشى او توتياى چشم
شرط عروج ، سُرمه گرفتن ز پاى اوست
جان نبى عليست ، از اين رو كه مرتضى
شرح زلال اَنْفُسَناى دعاى اوست
نور اذان ز اشهد نام محمد است
شور اذان ز اشهدِ بر مرتضاى اوست
ما از الَست تابع اين خانواده ايم
عهدى كه بسته ايم ز لطف و عطاى اوست
شق القمر تجلى پيغمبرانه بود
اين گوشه اى ز معجزهی دست هاى اوست
جنت همان نگاه محمد به قلب ماست
او باب رحمت است كه عالم گداى اوست
#مهرشاد_واحدی
#مبعث
#پیامبر
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14
یا رسول الله (ص)
این بار آمدم ز دل و جان بخوانمت
پر شور آمدم که فراوان بخوانمت
از جای جای سوره ی انسان بخوانمت
رخصت بده طراوت باران بخوانمت
یا ایّها الرسول سر و جان فدای تو
این خسته ی غریب بیابان فدای تو
من آمدم شکوه سراسر بخوانمت
این بار آمدم که مکرر بخوانمت
عیبم نکن قیامت دیگر بخوانمت
با حشر و دهر و واقعه، محشر بخوانمت
تا کور گردد آن که نبیند شکوه تو
اسلام این تمامت فتح الفتوح تو
حالا تمام عرش خدا زیر پای توست
جبریل محو قامت و قدّ رسای توست
با خنده ای زمین و زمان مبتلای توست
هفت آسمان برای تو و «هل اتی»ی توست
با آن زبان ناز بخوان با امین وحی
لختی بخند روی جهان، نازنین وحی!
جبریل كرده با كلماتش منوّرت
آورده كهكشان خدا را برابرت
روحی دمیده در تو و كرده ست محشرت
دیدند یك نظر همه آن جا «پیمبر»ت
پیغمبری كه كون و مكان پرده دار اوست
حقّا كه آسمان و زمین بر مدار اوست
از بهرت آفریده خداوند گوهری
درّ گران بهایی و دردانه همسری
از آسیه و مریم و هاجر مصوّری
مستوره ی عفافی و روح مطهّری
اصلاً خدا به شکل ملک آفریده اش
مهر تو خورده است به پهنای دیده اش
او لایق است مادر کوثر بخوانمش
از حوریان سزاست که بهتر بخوانمش
با مادر مسیح برابر بخوانمش
رخصت چنان بده که فراتر بخوانمش
تا دیده نور روی تورا در مقابلش
پر گشت از تو شعب ابی طالب دلش
حالا زمان آن شده تا افسرت دهند
از چشمه سار نور خدا ساغرت دهند
عنوان ناب آخرین پیغمبرت دهند
آن گاه با عنایت او كوثرت دهند
یعنی جمال حضرت جان است فاطمه
دیباچه ی فروغ جهان است فاطمه
#علی_کفشگر
#مبعث
#پیامبر
#مشام
مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران
کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران
https://eitaa.com/masham14