eitaa logo
مشهد نامه
232 دنبال‌کننده
91 عکس
2 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
برای ۸۹ سال مبارزه امروز ۱۷ دی ماه است. همان روزی که رضاخان در مراسمی از خانوادهٔ بی حجابش رونمایی کرد! مراسم مربوط به فارغ‌التحصیلان رشته مامایی بود. رضاخان که در آن مراسم همسر و دختران خود را بدون حجاب با خود برده بود، خطاب به فارغ التحصیلان پزشکی و مامایی از بی حجابی با عنوان «اعطای آزادی به بانوان» نام برد و آن روز را شروع «فصل جدیدی در زندگی زن ایرانی» اعلام کرد. جالب اینجاست که این اقدام رضاخان کاملا مشابه و همگام با اقدامات آتاترک در ترکیه و امان الله خان در افغانستان بود. هر سه حکومت، دست‌نشانده غرب بودند و باید سناریوی دیکته شده را گام به گام پیش می بردند. و در آن زمان اتاق فکر غرب دست گذاشته بود روی فرهنگ. گویا تغییر فرهنگ و ذائقه، یک اقدام اساسی برای تسهیل در پروژه استعمار بود... . کات! . و حال، ما بعد از ۸۹ سال باید تمام قد به احترام کسانی بایستیم که در برابر تهاجم فرهنگی مقاومت کردند. سلام ما به سید حسام الدین فالی شیرازی که یکی از اولین سخنرانی های روشنگرانه را بعد از ۱۷ دی ۱۳۱۴ انجام داد. سلام ما به میرزا محمدمهدی خوانساری که اولین فردی بود که کلاه شاپو را به زمین زد و گفت من از یزید زمان خروج کردم سلام ما به بی بی مریم بختیاری، که سردار مبارزه با استعمار بود. سلام ما به دخترانی که در آن روزگار به خاطر حفظ حجابشان چون پیرزن ها، خمیده راه می رفتند. سلام ما به شهدای مسجد گوهرشاد مشهد که در جویبار خون خود غلتیدند. سلام ما به میترا کمایی که زینب شد و عشقش به چادر را فریاد زد و با چادرش به شهادت رسید. و سلام ما به دختران ۹ سالهٔ دههٔ نودی که با حجاب به مدرسه می روند. سلام ما به روح الله و آرمان؛ شهدای فتنهٔ برهنگی. سلام ما به تمام شهدای انقلاب و دفاع مقدس و حضرت روح‌الله و آرمان روح الله، آنان که برای ایران بهترین را می خواستند... . 💠@mashhadname 🔸روایت بچه محل های امام رضا علیه‌السلام 🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق: 💬 @mah_rafiei
۱۸ بهمن ۱۳۵۷ خیابان خسروی‌نو مردم مشهد ساواک را عامل اصلی قتل می‌دانند و تصاویر او را به عنوان نماد مبارزه علیه به تظاهرات آورده‌اند انتشار به مناسبت ۱۷ دی، سالروز درگذشت جهان‌پهلوان غلام‌رضا تختی آرشیو تصاویر عکاس انقلابی مرحوم محمدباقر اوحدی 💠@mashhadname 🔸روایت بچه محل های امام رضا علیه‌السلام 🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق: 💬 @mah_rafiei
مشهد نامه
۹ قوارهٔ سبز امروز ۱۷ دی است. آخرین پیام صفحهٔ ملیحه سادات مهدوی، نویسندهٔ کتاب «من اگر روضه خوان بودم»؛ توجهم را جلب می کند: «اومدیم واسه عروسامون چادر بخریم. تا رضا خان در گور بلرزه و ببینه که ۸۹ سال بعد از اجرای طرحش ما نه تنها چادر رو کنار نذاشتیم که واسه عروسامون چادر هم می خریم. رضاخان روحت شاد!» برای شنیدن روایتش با او تماس می‌گیرم. با دوستش فائزه هنوز توی بازار پارچهٔ مشهد است. بعد از آن دوبار دیگر تماس می گیرم تا از خرید فارغ شود و بتوانیم گپی بزنیم. در مورد عروس هایش می پرسم. حرکتی که الگویش را سنت پیامبر صلی الله علیه و آله می داند. عروس ها را شناسایی می کند و توی کانالش می نویسند: «هر کی هر کمکی می تونه به این زوجای جوان بکنه بسم الله». یکی اسکان رایگان در مشهد جور می کند، دیگری از تهران روسری می فرستد و آنیکی از اصفهان ادویه جات... . امروز با فائزه برنامه داشتند به خرید چادر بروند. به طور اتفاقی متوجه می شود سالروز منع حجاب رضاخانی هم هست. پس نیتی جدید به کار خیرش اضافه می کند و توی کانالش می نویسد: «رضا خان روحت شاد!» می گوید از گناباد آمدیم بازار پارچهٔ مشهد، تا بتوانیم با قیمت مناسب تری پارچه گیر بیاوریم. یک سفر نیم روزه با طعم امانت داری مبلغ خیرین. توی بازار با فائزه تصمیم گرفتیم رنگ سبز را انتخاب کنیم. گفتیم پارچهٔ چادر بهتر است طوری باشد که هم مناسب جشن ازدواج باشد و هم در موارد دیگری، قابل استفاده. تماسم با ملیحه سادات مهدوی کوتاه است. حالا ۹ قواره چادر سبز روی میز او منتظر دوخته شدنند و من قلم به دست، به امتداد یک مبارزه فکر می کنم. مبارزه ای که از ۱۷ دی ۱۳۱۴ در برابر کشف حجاب اجباری شروع شد و امروز در نازک ترین و لطیف ترین مویرگ های جامعه کماکان در جریان است. حتی در موج چادر سبز عروس های ملیحه! روایت آلا براتی از گفتگو با ملیحه سادات مهدوی 💠@mashhadname 🔸روایت بچه محل های امام رضا علیه‌السلام 🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق: 💬 @mah_rafiei
از مبل سنوار تا دکور فاطمیه ادیت نهایی .mp3
2.86M
از مبل سنوار تا دکور فاطمیه روایت حضور تیسیر سلیمان(مبارز فلسطینی) در جمعی از مردم مشهد نویسنده: ثریا عودی گوینده: ستاره غلام نژاد تدوینگر: فاطمه کرباس‌فروشان 💠@mashhadname 🔸روایت بچه محل های امام رضا علیه‌السلام 🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق: 💬 @mah_rafiei
روز چهارشنبه رفتم سینما مهر کوهسنگی تا نظر خانواده ها و بچه ها را درباره انیمیشن ساعت جادویی بپرسم. به مادری با ۲ فرزند حدوداً ۱۰ و ۵ ساله نزدیک شدم و درخواست کردم به سوالهایم پاسخ بدهند. خانم ناظری خوشحال بود که چنین فیلمی در سینما اکران می‌شود. گفت :«انتخاب فیلم برامون سخت شده، اونقدر موزیکال هستن که شاید بعضی خانواده‌ها دوست نداشته باشن». با شناخت قبلی که از جشنواره عمار داشت خیالش راحت بود که فرزندانش را پای فیلم خوبی آورده. حاشیه نگاری مائده اصغری از اکران انیمیشن ساعت جادویی 💠@mashhadname 🔸روایت بچه محل های امام رضا علیه‌السلام 🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق: 💬 @mah_rafiei
این باد نیست که آتش سوزی کالیفرنیا را غیرقابل مهار کرده است، این آه کودکان مظلوم غزه است. به قلم انسیه سادات یعقوبی 💠@mashhadname 🔸روایت بچه محل های امام رضا علیه‌السلام 🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق: 💬 @mah_rafiei
(روایت شب خاطره سلاماً یا شهید) قسمت اول : نمادها نشانه اند از همان دور شال زرد روی شانه پسرک توجهم را جلب می‌کند. کنار مادر و خواهر نوجوانش ایستاده. پنج شش مرد با لباس خادمی امام رضا هم چند قدم آن طرفتر از آنها در ورودی مرکز نمایشگاه‌ها و همایش‌های آستان قدس رضوی هستند. از میان ردیف‌های پارکینگ شماره یک می‌گذرم و خودم را به آنها می‌رسانم. حسی به من می‌گوید که مادر پسر گزینه خوبی برای مصاحبه و گفتگوست. نزدیک می‌شوم. دو انتهای شال پسرک آرم سبزرنگِ حزب الله دارد. سر حرف را باز می‌کنم: " شما چطوری از برنامه با خبر شدین" نگاه متعجبی به من می‌کند و می پرسد چرا. از همان نگاه می‌فهمم تشخیصم درست بوده. اما باید مطمئن شوم. میپرسم: " شما خودتون یا همسرتون جزو تیمی بودید که پرچم رو بردن لبنان؟"می خندد و نمی‌داند چه بگوید. من هم خنده ام می‌گیرد: " یک جور مشکوکی جواب سوالهام رو نمیدین که انگار تو تیم بودین" توضیح می‌دهد که حضور بانوان ممکن نبوده و فقط آقایان رفته‌اند. معلوم است اطلاعات خوبی دارد. حالا وقتش است. توضیح می‌دهم از اعضای حسینیه هنر هستم و برای رصد و سوژه یابی آمده‌ام. چهره اش گشاده می‌شود. می پرسد:" دیشب خبرنگار شبکه المیادین رو دعوت کرده بودن شما هم بودید؟" درباره این فرد اطلاعات خوبی دارد. حرفهایش را می‌شنوم. برمی‌گردم سر موضوع خودم:" شما از اعضای تیم کسی رو می‌شناسید که بتونم شماره تماسشون رو ازتون بگیرم" پاسخش مثبت است و حتی دوست دارد همان جا چیزهایی را برایم بگوید.‌ توضیح می‌دهد همین تیم اولین بار چهلم سید حسن نصرالله راهی شده‌اند، بخشی رفته‌اند لبنان و بخشی سوریه. می‌گوید:" اما همون روزها درگیری های سوریه داشت جدی می‌شد. دیگه شباشب تیم سوریه هم ناچار شدن برن لبنان، بهشون گفته بودن ایرانی‌ها اونجا نمونن". ادامه حرف‌هایش را با غصه می‌زند. معتقد است مردم لبنان خیلی زودتر از ما ایرانی ها و به طور خاص از مشهدی‌ها توقع داشتند که برویم و تسلای خاطری برایشان باشیم. توضیح می‌دهد تیم آستان قدس سه بار با پرچم حرم امام رضا رفته و هر بار مردم لبنان هنوز انگار همان روز سید و قائدشان را از دست داده باشند، داغدار و تشنه پناه بردن به دامن امن امام رضا بوده‌اند. جمعیتی از خادمان به ورودی نزدیک می‌شوند. نمی‌خواهم چیزی از مراسم را از دست بدهم. می‌گویم : " اگر منتظر کسی نیستید بریم داخل. ظاهرا برنامه داره شروع میشه" جواب می‌دهد که منتظر است کسی بیاید پسرش را تحویل بگیرد. نگاهی به او می‌اندازم. لباس و کلاه نظامی آنقدر مردانه‌اش کرده که نخواهد توی آمفی تئاتر روی صندلی‌های سمت بانوان بنشیند. رو برمی‌گردانم سمت مادرش. درخواست می‌کنم شماره‌اش را بدهد و صفحه مخاطبین گوشی را باز می‌کنم. عددها را یکی یکی می‌شنوم و تایپ می کنم. می‌خواهد تک زنگ بزنم تا شماره‌ام را داشته باشد. تماس کوتاهی می‌گیرم و بعد از آنها جدا می‌شوم. کنار در آمفی تئاتر زنی با لباس سبز خادمی و چادر، ایستاده و شالی با طرح چفیه فلسطینی را روی گردن خانم ها می‌گذارد. مردی هم کنار در سمت آقایان همین کار را می کند. سختم است شال را روی چادرم نگه دارم. برش می‌دارم و زیر چادر روی گردنم می‌اندازم. با خودم می‌گویم خوب حالا بهتر شد . هنوز ننشسته‌ام که یکی از خادم‌ها نزدیک می‌شود :" لطفا شالتون رو روی چادر بگذارید" توضیح می‌دهم برایم سخت است. اما او اصرار دارد که باید همه شالها دیده شود و این نماد حمایت ماست. می گویم :" حضور ما تو این جلسه خودش نشون دهنده حمایته، تازه همین طوری هم شالم تا حد زیادی دیده میشه". ناچار می‌شود موضوع را رک و پوست کنده بگوید:" دوربین ها فیلمبرداری می‌کنن و باید شالِ همه تو فیلم باشه. اگر براتون سخته که روی چادرتون بذارید ، برید ردیف‌های آخر بشینید" می خواهم به سن نزدیک باشم تا بتوانم همه چیز را بهتر ببینم و اگر صدایی را خواستم ضبط کنم کیفیتش خوب باشد. حرف‌های زیادی برای گفتن دارم، اما سکوت می‌کنم. دوربین‌های متعدد کاشته شده را از نظر می‌گذرانم. شال را روی چادرم می‌گذارم و می‌نشینم. به قلم فهمیه فرشتیان خاطره گویی خادمان امام رضا از سفر به لبنان با پرچم حرم امام رضا ادامه دارد... 💠@mashhadname 🔸روایت بچه محل های امام رضا علیه‌السلام 🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق: 💬 @mah_rafiei
قسمت دوم از مبل سنوار تا دکور فاطمیه.mp3
3.33M
از مبل سنوار تا دکور فاطمیه روایت حضور تیسیر سلیمان(مبارز فلسطینی) در جمعی از مردم مشهد گوینده: ستاره غلام نژاد تدوینگر: فاطمه کرباس‌فروشان نویسنده: ثریا عودی قسمت دوم 💠@mashhadname 🔸روایت بچه محل های امام رضا علیه‌السلام 🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق: 💬 @mah_rafiei
(روایت شب خاطره سلاما یا شهید) قسمت دوم :سفرنامه تصویری خودم را برای شنیدن خاطراتی از عشق مردم لبنان به امام رضا آماده کرده‌ام. از همان ابتدای برنامه رکوردر را روشن می‌کنم. می‌خواهم صداها بعداً برای نوشتن یک روایت کامل به کار بیاید. مجری می‌آید بالای سِن. چند بیت شعر برای آغاز مراسم می‌خواند. از همکاران خود می‌خواهد کلیپی را پخش کنند. بخش‌هایی از سفر خادمان به لبنان است. اولین تصویر همه را با خود به سوریه می‌برد. همان تیمی که رفته بودند آنجا را نشان می‌دهد،در حالیکه دارند پوشش ضریح حضرت رقیه سلام الله علیها را عوض می‌کنند. بعد تصاویری از خدمت رسانی خادمان امام رضا به مردم سوریه در زینبیه دمشق را می‌بینیم. دیگر همین جا برنامه‌های سوریه تمام می‌شود. صحنه‌هایی از اهدای خون در لبنان و بعد هم حضور در منزل شهدای حزب الله. این صحنه‌ها را آدم دوست دارد ده ها بار عقب بزند و باز ببیند. زنانی که معلوم است شهید داده‌اند و در اعماق وجودشان دلتنگ عزیزشان هستند، اما راست ایستاده‌اند و محکم. حتی یکی شان وقتی پرچم را می‌بوسد فقط جمله‌ای می‌گوید که خواندن ترجمه‌اش در پایین صفحه قلب را زیر و رو می‌کند:«یا امام رضا از محمد شهیدم راضی باش». گروه خادمان در تشییع یکی از شهدای مقاومت لبنان نیز شرکت کرده‌اند، شهید علی یحیی شعیتو. مردم لبنان با این همه فدایی که در راه حق داده‌اند قلبشان برای نبود سید حسن نصرالله جور دیگری به درد می‌آید. خادمان هم این را خوب درک کرده‌اند. پرچم را برده‌اند در محل شهادت این سید عزیز . تجمع بزرگی آنجا شکل گرفته. مردم از هر دین و مذهبی به عشق امام رضا و برای تسلای خاطر خود آمده‌اند. این را از تعدادی زن بدون حجاب که در تجمع هستند می‌شود حدس زد. و البته در ادامه برنامه، خادم‌ها می‌گویند که آن افراد مسیحی بوده‌اند. صحنه‌های بعدی حضور خادمان میان آوارگان سوری در لبنان است. جمع سه کشور جبهه مقاومت در یک صحنه چه غرور انگیز است. به بچه های سوری نگاه می‌کنم که خادم ها لبخند روی صورتشان نشانده‌اند و در ذهنم جمله رهبر عزیز انقلاب مرور می‌شود:"مناطق تصرف شده سوریه به دست جوانان غیور سوری آزاد خواهد شد، شک نکنید". این بچه ها آرزوی آن روز را دارند. خاطره گویی خادمان امام رضا از سفر به لبنان با پرچم حرم امام رضا علیه السلام به قلم فهیمه فرشتیان 23 دی1403 ادامه دارد... 💠@mashhadname 🔸روایت بچه محل های امام رضا علیه‌السلام 🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق: 💬 @mah_rafiei