🔴 طراح شدن، خوانش کردن | بخش اول
▪️8 آذرماه 1402 بود که رهبر معظم انقلاب در دیدار با بسیجیان به یک نکته مهم در باب بسیجی تراز اشاره کردند. ایشان فرمودند: «جذب «نیروهای طراح» در کنار نیروهای عملیاتی و اهمیت دادن بیشتر به تدبیر و فکر و طراحی»، از جمله توصیههاست.
▪️این توصیه و شاید مطالبه، ریشه در برداشت و تفسیر رهبری از آیات جهاد دارد که سالها قبل در ذیل تفسیر آیات سوره برائت خود را عیان ساخته بود. رهبر انقلاب پیرامون مجاهده با نفس فرمودند: «در مورد مجاهدت با نفس معنایی که اول در ذهن عامه میآید، دادنِ جان در راه جهاد است. درحالیکه فایدهی نفس انسانی فقط فدایی شدن در راه خدا نیست، بلکه تمام مراحل قبل از فدایی شدن، مانند به کارگیری فکر و انرژیها و قوای جسمانی و روحی و قوهی ناطقه، همگی مصداق مجاهدت با نفس است. پس مغزهای خود را برای طرح نقشه به کار اندازید؛ زبانهای خود را در این راه به کار اندازید...» (تفسیر سوره برائت، ص285)
▪️اکنون که محرز است تربیت و جذب نیرویهای طراح و اهمیت دادن بیشتر به تدبیر و فکر و طراحی، یکی از تجلیات مهم مجاهده با نفس است، سوالی به غایت مهم آغوش خود را به روی ما میگشاید: «برای داشتن نیروی طراح(اعم از جذب و تربیت) چه باید کرد؟»
▪️اگر طراحی همان شکافتن سقف و درانداختن «طرحی نو» در کلام حافظ باشد، این مفهوم نسبتی وثیق دارد با مفهوم «خلاقیت». خلاقیتی که به معنای آفرینش است اما نه آنچنان که تنه به خالقیت خدا بزند که میان خلاقیت مخلوق و خالقیت خالق، تفاوت از زمین تا آسمان است. خلاقیت انسان یعنی آفریدن از «شیء»ها و خالقیت خدا یعنی آفریدن از «لا من شیء»ها که حضرت زهرای مرضیه فرمود: ابْتَدَعَ الْأَشْيَاءَ لَا مِنْ شَيْءٍ. (خطبه فدک)
▪️بنابراین لازمهی خلاقیت انسان، وجود «چیزها» و داشتن درک درست و مسئلهمند از آنهاست. به تعبیر روانتر، زمانی ما میتوانیم خلاقیت به خرج داده و طرحی نو دراندازیم، که اشیاء و چیزهای موجود را خوب شناخته و درست خوانش کرده باشیم.
▪️مثلا انسانی میتواند در زمینه طراحی یک خانه یا شهر خلاقیت به خرج دهد، که بتواند به صورت مسئلهمند شهر را مورد خوانش قرار دهد. این موضوع قابلیت تسرّی به سایر طراحیها را دارد.
▪️کسی که متکی بر یک سنت، به خوانش یا بازخوانی مسئلهمند تراث همت میگمارد، امکان بروز خلاقیت و انداختن طرحی نو دارد. کسی که سقف فلک را شناخت، برای او امکان شکافتن آن میسر خواهد شد. چون خلاقیت مترتب بر تصادف نیست.
🔻ادامه در بخش دوم
#سید_میثم
#ارادهورزی
@Masihane
🔵 طراح شدن، خوانش کردن | بخش دوم
▪️خداوند متعال در آغاز فروفرستادن وحی بر رسول خویش میفرماید: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ» . قرائت کن... خوانش کن... مبتنی بر نام پروردگارت که آفرید. اگر تاکنون جهان و هستی را مبتنی بر دیگر اسامی خوانش میکردید، اکنون موعد آن رسیده تا با «اسم ربّ» به خوانش بپردازید. همان ربّی که آفریدگار است.
▪️کنار هم قرار دادن موضوع «خلق» و «قرائت» معنادار میشود، آنگاه که بدانیم خلاقیت ما نیز در گرو خوانش کردن است و این خوانش صحیح جز ذیل اسم «ربّ» میسر نخواهد بود.
▪️برای گشودن گرههای این پارهسطرها، خوب است از توضیحی درباره «خوانش» شروع کنیم. درباره خوانش در مباحث مرتبط با رشتههایی همچون ارتباطات و مطالعات فرهنگی و ... بسیار سخن رفته؛ گاه به صواب و گاه به گزاف. اما برای دوری از اطالهی کلام که باری جز ملالت خواننده ندارد، مختار نگارنده از خوانش در یک جمله یعنی خواندن متن و هرچیزی که امکان خواندن دارد(مانند شهر، رفتار مردم و...) به شکل مسئلهمند.
▪️مسئلهمندی یعنی خواندن نه برای تفنن و تفریح و پر کردن اوقات فراغت. یعنی خواندن نه برای خواندن که از سنخ لذتهای طبقه متوسط و روشنفکران کافهای است. بلکه خواندن برای شفافتر شدن مسئلهای یا یافتن و کشف پاسخی برای یک مسئلهی از پیش مهیا.
▪️البته ضرورتا چنین خوانشی زمانی اتفاق میافتد که متن توان و ظرفیت خوانش داشته باشد. متنهای ضعیف و نحیفی که از فرآیند پویایی جا ماندهاند و صلب و سفت قابلیت هرگونه مانوری را از بین میبرند، اصطلاحا غیرقابل خوانشاند. تلاش برای مواجههی مسئلهمند با چنین متونی، همان زور اضافی است که فقط اهالی مطایبه و بذلهگویی (اگر نگویم مبتذلنویسان) در باب آن میتوانند صدمن مثنوی بنویسند.
▪️میشود ماجرا را از لنز دیگر آیات هم نگریست. مثلا طراحی یا همان خلاقیت که از یک جنبه همان «احداث» است و آفریدن، از ویژگیهای مهم رسول است که خداوند در توصیف او فرمود: «وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» (و اما به واسطه نعمتی که خداوند به تو ارزانی داشته، ایجاد و احداث کن). یعنی رسول به واسطهی نعمت ربّ خویش، میتواند نظریه بدهد و تئوری بسازد آن در هم مواردی که تاکنون پای چوبین عقل بشر نرفته است. احداث آن ساختنی است که تاکنون نبوده و اکنون حادث و ایجاد شده است. از این رو «حدیث» را باید متمایز از «قول» دید که اولی در خود «نو» بودن را دارد و حال آنکه دومی میتواند تقلیدی و تقریری باشد از دیگران.
▪️درنتیجه طراح و خلاق و حداث، باید همچون رسول مبعوث شود، هرچند در ساحتی بس دنیویتر؛ و این بعثت در گرو «قرائت» است که خداوند با رسول خویش اینگونه آغاز کرد: «إقرأ».
اینجاست که گام اول طراح شدن را میتوان در یک کلمه دوباره تکرار کرد: توانایی خوانش!
#سید_میثم
#ارادهورزی
@Masihane
🔰 من انقلاب میکنم پس هستم!
(1 از 2)
🔶 افعال و رفتارها شبیه ظرفهایی هستند که ارادههای انسانی در آن ریخته میشود. گاه یک فعل قطرهای از اراده انسان را دربرمیگیرد و گاه لبریز از اراده انسان میشود. مثلا وقتی گلوی فردی در اثر سرماخوردگی درد میکند، او سعی میکند آب سرد ننوشد و یا آب ولرم بنوشد. این یعنی فعل آب خوردن برای چنین فردی، حامل درصدی- گرچه اندک- از ارادهاش است.
🔷 هرچه میزان اراده انسان به لحاظ کمیت و کیفیت در ظرف یک عمل بیشتر باشد، انسان احساس «بودن» بیشتری خواهد کرد. چراکه گویی انسان با ارادهورزی، احساس آزادی داشته و در نتیجه «بودنش» و «انسان بودنش» برای خودش ثابت میشود. برآیند چنین وضعیتی هم رضایتمندی و خرسندی است.
🔶 از طرفی گویی خدا نیز روی این صاحب اراده بودن انسان حساسیت ویژهای دارد به گونهای که اگر کسی در جهان به دنبال تضعیف ارادهورزی انسانها باشد، خداوند رسولانی میفرستد تا با ابزارها و امکاناتی مردم را دعوت کنند به «بودن» و «انسان بودن»! و در نتیجه مردم قیام کنند برای قسط: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ (حدید/25) و قسط، آزادی و عدالت است در حوزهی ارادهورزیها.
🔷 اگر فرستادن رسولان هم نتیجه ندهد، عذاب میآید. لذا اولین عذاب الهی در ماجرای طوفان نوح مرتبط با ماجرای سلب اراده از انسان است. إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا (نوح/27) نوح به خدا عرض میکند اگر این قوم را رها کنی، چنان ضلالتی ایجاد میکنند و چنان سلطهی ساختاری پدید میآورند که انسان از بدو تولد فاجر و کفار است و هیچ امکانی برای ارادهورزی و رفتن به مسیر دیگری ندارد. پس عذاب میآید و ساختارهای سلب کننده اراده را میشکند.
🔶 همهی این حرفها یعنی خداوند روی «بودن انسان» و «انسان بودن» حساسیت دارد و از این رو هر دو مسیر سعادت و شقاوت را باز میگذارد تا انسان ارادهورزی داشته باشد: وَ هَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ (بلد/10). حتی خودش فجور و تقوا را الهام میکند: فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا (شمس/8) و برای آدم و حوا در آن باغ معهود، یک درخت ممنوعه میگذارد تا اراده انسان سلب نشود و بتواند انتخاب کند.
#سید_میثم
#ارادهورزی
@Masihane
🔰 من انقلاب میکنم پس هستم!
(2 از 2)
🔷 در این دنیایی هم که خدا طراحی و خلق کرده، آدمی به دنبال تقویت اراده خود و تقویت «بودن» و «انسان بودن» خویش است. از این رو کارهایی را برمیگزیند که بتوانند اراده بیشتری از انسان را در خود جای بدهند. اعمالی را انتخاب میکند که ظرفشان لبریز از ارادهاش شود. چرا که اینگونه احساس رضایت بیشتری دارد. اما این ارادهورزی حدی دارد و اندازهای. چنانچه غایتی دارد و جهتی. نباید از گلیم خویش پا فراتر بگذاریم و از سهم خود افزونتر بطلبیم. نباید به سوی باطل و در جهت باطل حرکت کنیم. که اگر گذاشتیم و طلبیدیم و رفتیم، طغیان کرده و «قاسط» شدهایم. قاسط بودن هم یعنی برهم زنندگی قسط و نادیدهانگاشتن سهمها و حدودها.
🔶 ناگفته نماند که در این میان، افرادی هم هستند که از ارادهورزی پرهیز دارند. آدمهای ترسویی که از پذیرفتن مسئولیت انتخابهای خویش اباء دارند و سرسپردگی و بردگی را بیشتر میپسندند. اینها با میل خویش میپذیرند که دیگریهای طغیان کننده بر آنها مسلط شوند و این همان گردن نهادن به ولایت طاغوت است. اینها قبول میکنند خودشان به فعلی تبدیل شوند که به سان ظرفی، لبریز از ارادههای طاغیان گردند. چنانچه پسر نوح را خداوند اینگونه معرفی میکند: إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ (هود/46) خداوند نمیگوید پسر نوح فردی است ناصالح. میگوید او به یک عمل و فعلی تبدیل شده که دیگران ارادهی ناصالح خود را در آن میریزند.
🔷 در برابر طغیان این طاغیان و قاسطان که ما را به عمل و فعل خالی از اراده و فاعلیت تبدیل میکنند، باید خروشید که این همان قیام است و ریشه در «بعث» دارد و برانگیختن. گرچه ظاهر این هر دو خروش است ولی یکی برای تجاوز از حد و زیرپا گذاشتن قسط است و دیگری «بعثت» و برانگیختن برای دعوت انسان به «بودن» و «انسان بودن» و ارادهورزی است.
🔶 اگر هم بخواهیم فعلی را نشان دهیم که لبریز از اراده انسان میشود و «بودن» و «فاعلیت» او را نشان میدهد، آن فعل چیزی نیست جز قیام و انقلاب و به پا خاستن که ظرف فعلش، لبریز از ارادههای ما میشود. اینجاست که میتوان گفت: من انقلاب میکنم، پس هستم و این نحوهی «بودن»، رضایتمندی میآورد.
به چهرهی مبارزان و مردم انقلابی سال57 بنگرید و در خاطرات آن روزها غوطه بخورید. احساس رضایت را در لبخندها و شور و شعفها به وضوح میتوان دید. این رضایت، مهربانی و ایثار و برادری و... میآورد. برای همین است که آن ایرانی یهودی در صف واریز پول به حساب 100 میایستد تا در ساخت خانه برای محرومان سهیم شود.
🔷 این وضعیت خیرهکننده است چون ارادهورزیهای ما افراد، نه جمع با یکدیگر که ضرب در هم شده. حاصل ضرب «بودن» و «انسان بودن» و یافتن «فطرت» (مردم رو به خدا) اگر بهشت زمینی و مدینه فاضله نسازد، حتمی تمدن خواهد ساخت. فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ (روم/30) و این دین قیّم است و لکن اکثر مردم نمیدانند.
🔺مبعث، عید ارادهورزی انسان و خروشیدن ولی طغیان نکردن، مبارکباد.
#سید_میثم
#ارادهورزی
@Masihane
🔰 بیعت یا انتخاب؟
امروز متنی خواندم دربارهی "بیعت". نکوهشی بلند و فریبنده. نویسنده کلمهها را به خط کرده بود برای نواختن کلمهی بیپناهی دیگر.
واژه و مفهوم "بیعت" هم مثل یتیمی کز کرده در گوشهای، نشسته بود به خوردن مشت دیگر کلمات.
شلاق شدن کلمات در هیچ عصری رخ نمیدهد مگر عصر سطحیگری و سطحینگری، ولی با ژست تعمق!
نویسنده نوشته بود بیعت یعنی فروختن ارادهی خود. این برای منی که انسان را به ارادهاش انسان میدانم، سخت میآمد. سپس انتخابات را به واسطهی نظارت استصوابیاش، بیعتی خوانده بود که تومنی دوهزار با "انتخاب" و "دموکراسی" فرق میکند. میگفت گول جملههای روی صندوق اخذ رای را نخورید. این برگههای تعرفه، یعنی سند فروختن. فروختن اراده. مبایعه کردن انسانیت. اسمش انتخاب است و رسمش پذیرفتن سلطه.
دلم برای خودمان سوخت. ما جماعت رایدهنده، با ادبیاتی ظاهرا فاخر، شده بودیم خودفروخته. اما بیشتر دلم برای "بیعت" سوخت. داشت آرامآرام به صف کلمات منفور مردم میخزید و در لغتنامهی فحش و فضیحت و دایرهالمعارف چرند و لیچار جا باز میکرد، بهواسطهی این ضیافتِ انزجاری که روشنفکر متعمق تدارک دیده بود.. و شگرف آنکه این همه نفرتپراکنی نسبت به واژهای مهجور، به دست جماعتِ صلحکل و مخالفان هرگونه "مرگ بر.." داشت رقم میخورد!
با خودم میگفتم آیا "جانفروختن" با "خودفروختن" یکی است که بیعت کردن با سلطهپذیری و نفی اراده یکی باشد؟
بعد دلم میخواست از همه چیز دستشسته بنشینم پای کلمات. مرتبشان کنم برای گفتن از "بیعت" و تفاوتی که در جهانهای معنایی دارد. بگویم بیعت در ساختار ولایت چگونه چیزی صدوهشتاد درجه متفاوت از بیعت در خلافت و سلطنت است. بگویم جهان مدرن چقدر ناتوان است از فهم بازاری فراتر از بازار مکارهی دنیا و جامعهی بازارش.
خواستم بگویم و بنویسم که دیدم مقدمهی تمام این حرفها، شنیدن و دیدن این آیهها از سورهی "فتح" است:
لَّقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا
خدا از مومنان راضی است وقتی که با تو بیعت میکنند..
پس میداند که در قلبها چه میگذرد..[شاید مومنان نگرانند از کاری که کردند و میترسند از حرفها و متلکها و بیم دارند از نتیجهی کاری که صورت دادهاند]
پس برای این قلبها، خداوند آرامشی نازل میکند و آنها را به فتح، پاداش میدهد.
وَمَغَانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونَهَا وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا
غنیمتهای بسیاری در راه است و خدا عزیز و حکیم است.
وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَٰذِهِ وَكَفَّ أَيْدِيَ النَّاسِ عَنكُمْ وَلِتَكُونَ آيَةً لِّلْمُؤْمِنِينَ وَيَهْدِيَكُمْ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا
ﺧﺪﺍ ﻏﻨﻴﻤﺖﻫﺎی ﻓﺮﺍﻭﺍنی ﺩﺭ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﻭلی عجالتا ﻳﻚ ﻏﻨﻴﻤﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍی ﺷﻤﺎ ﭘﻴﺶ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ، ﻭ آن اینکه [بهواسطهی این بیعت و اتحاد و انسجام و این حمایت] ﺩﺳﺖﻫﺎی [متجاوز و ستمگر] را ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺯ ﺩﺍﺷﺖ و امنیت برای شما ساخت ﺗﺎ ﺍﻳﻦ نشانهای باشد ﺑﺮﺍی ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ و سپس اینگونه یک جامعهی مبتنی بر "صراط مستقیم" برای شما بسازد.
وَأُخْرَىٰ لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيْهَا قَدْ أَحَاطَ اللَّهُ بِهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا
پیروزیها و فتحها و غنمیتهای دیگری که فکرش را نمیکنید هم در راه است و خداوند بر هر چیزی تواناست.
وَلَوْ قَاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا
[اکنون و در این وضعیتی که متحد و منسجمید] ﺍﮔﺮ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺠﻨﮕﻨﺪ ﺣﺘﻤﺎً ﭘﺸﺖﻛﻨﺎﻥ ﻣﻰﮔﺮﻳﺰﻧﺪ، ﺁﻥﮔﺎﻩ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﻭ ﻳﺎﻭﺭی ﻧﻤﻰﻳﺎﺑﻨﺪ.
سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا
این سنت خداست و هرگز تبدیلپذیر نیست.
سورهی فتح آیات ۱۸ تا ۲۳.
باید تامل کنیم "بیعت" که میتواند چنین دستاوردهایی عظیمی به بار آورد، چگونه در یک برداشت سطحی و غلط در مقابل حق انتخاب مردم پنداشته شده و به خودفروشی معنا گشته و سپس منفور میشود؟
#سید_میثم
#بیعت_انتخابات
#ارادهورزی
۱۱اسفندماه ۱۴۰۲
@Masihane
🔰 زندگی دلچسبتر | قطعهای جدید از پازل بحث "ارادهورزی"
🟡 «اگر ما افعال و رفتارهای انسانی را ظرفهایی بدانیم که اراده انسان در آن ریخته میشود، برخی از افعال یک قطره از اراده انسان را در خود جای میدهد و برخی افعال لبریز از اراده انسان میشود.»
⚫️ این جملات مقدمه شروع یک یادداشت بود حوالی 22بهمن! با عنوان «من انقلاب میکنم، پس هستم!» بعدتر هم یادداشت مختصری نوشتم برای فتح باب موضوعی دیگر با محوریت «بیعت و انتخابات»! و این هردو در امتداد یک مسئله اساسی بود: چگونه انسان طراح و خلاق تربیت کنیم؟
🟡 به نظرم رسید حالا وقت رونمایی از قطعهی دیگر پازل بحث «ارادهورزی انسان» است. بیایید همان جملهی آغازین را درنظر بگیریم و به این بیاندیشیم که افعال من و شما چطور ظرف ارادههای ما میشوند؟
⚫️ برخی در این حیطه، موضوع انتخاب را پیش میکشند و معتقدند همین که ما انتخاب میکنیم آب بنوشیم یا نوشابه و یا انتخاب میکنیم با چه ظرفی بنوشیم و چقدر بنوشیم، اراده خود را در ظرف آن فعل ریختهایم.
🟡 میشود برای این پیوند «ارادهورزی» و «انتخاب»، مثالی اجتماعی یافت. مثلا افرادی نهاد دانشگاه و نهاد حوزه علمیه را تاسیس کردهاند و شما انتخاب میکنید ذیل کدام نهاد آموزشی ادامه تحصیل بدهید. بسته به انتخاب شما که حوزوی میشوید یا دانشگاهی، ارادهی شما ظاهر شده است.
⚫️ مثال سیاسی برای این بحث را هم میتوان در انتخاب نوع حکومت دید. اینکه شما انتخاب کنید دموکراسی را میخواهید یا الیگارشی و... ارادهورزی شما در زمینه سیاست را ظاهر میکند. یا مثلا در ذیل ساختار دموکراسی، رای دادن به فرد «الف» یا فرد «ب» حاکی از ارادهورزی سیاسی شماست.
🟡 خوب که دقت کنیم، زندگی بشر همواره لبریز از هزاران دوراهی و چندراهی است که آدمی یک یا بخشی از آنها را انتخاب میکند و در نتیجه اراده خود را جریان میدهد.
⚫️ اما سوال مهم آنکه آیا ارادهورزی انسان به تصمیم برای انتخاب گزینههای از پیش موجود محدود میشود؟
خیر! انسان توانایی آن را دارد که فراتر از گزینه الف و ب، خودش ایجاد کننده گزینه سومی باشد. او میتواند ورای نهاد دانشگاه و حوزهعلمیه، به ساخت یک نهاد سومی فکر کرده، طراحی نموده و سپس بیافریند. آفرینشی که باید نام آن را «خلاقیت» نهاد.
🟡 در حیطه مدل حکومت یا حکمرانی نیز این سطح از ارادهورزی انسان میتواند منجر به فراتر رفتن از ساختارهای موجود شده و به خلق الگویی تازه و طرحی نو برسد.
⚫️ طبعا اگر آدمی اراده خود را در این سطح بروز دهد، آن وقت ظرف فعل او لبریز از ارادهورزی او شده و این «خلاقیت» و آفرینش، رضایتمندی بیشتری به دنبال دارد و این یعنی یک زندگی دلخواه و دلچسب.
🟡 تصور کنید، انسانی که تمام تلاش خود را به کار میبندد تا مثلا در انتخاب نوع حکومت «مشارکت» نماید و در شیوه حکمرانی دارای حق انتخاب گردد و در این مسیر حاضر است هزینههای زیادی را متحمل شود تا درنتیجه به واسطه ارادهورزی، «بودن» و «انسان بودن» خود را اثبات نموده و به رضایت نسبی از زندگی دست یابد؛ اگر در یک مرحله بالاتر ساختارهای حکمرانی موجود را نفی و طرد کند و سپس به خلق ساختار دیگری از حکمرانی برسد که نیازهای بیشتری از او را پاسخ دهد، طبعا حد اعلایی از ارادهورزی را تجربه کرده و در نتیجه رضایت بیشتری از زندگی خواهد داشت.
🔺 اینجاست که یک سوال مهم باقی میماند: «آیا آفرینشهای جدید انسان و درانداختن طرحهای نو از سوی او و این ارادهورزی در حد اعلی، به خودی خود دارای بار ارزشی مثبت است یا آنکه باید در یک مسیر و جهت مشخصی صورت پذیرد تا بتوان آن را ارزشمند شمرد؟»
❇️ قاعدتا جهانبینی اسلامی که به وجود حق و باطل در هستی تصریح دارد، هرگونه ارادهورزی و خلاقیتی را ارزشمند یا حق قلمداد نمیکند و بایدها و نبایدهایی برای آن متصور است که میتوان از آن به «احکام ارادهورزی» یاد کرد و در یک فرصت مجزا بدان پرداخت.
🔴 به عنوان جمعبندی این قطعه از پازل بحث «ارادهورزی» باید گفت: ارادهورزی فقط در شکل انتخاب از میان چند گزینه موجود محدود نمیشود. بلکه خلق یک گزینه جدید سطح متعالیتری از ارادهورزی است و خداوند این قابلیت را به انسان داده است.
#سید_میثم
#ارادهورزی
@Masihane
🔰 بطش و جبر تاریخ
میخواهم این بار یادداشتم در باب «ارادهورزی» را با یک سوال شروع کنم: «یک انسان چگونه نشان میدهد صاحب اراده است؟»
گفتیم برخی در پاسخ به این سوال معتقدند همین که انسان انتخاب میکند، صاحب اراده بودن خود را نشان میدهد. مثلا فرد از میان گزینههای نوشیدنی مانند آب و نوشابه و شربت، اولی را انتخاب میکند و اینگونه نشان میدهد صاحب اراده است.
حالا بیایید سطح مثال را بالاتر ببریم و برویم سراغ جایی که فرد در مواجهه با تمدن غرب، میخواهد صاحب اراده بودن خویش را نشان دهد! او چه میکند؟
لاجرم دست به انتخاب میزند. یعنی روابط و مناسبات اقتصاد غربی را میآورد ولی اخلاق متناسب آن که طمع، حرص و سودجویی است را کنار میگذارد. یا به تمثیلی نازلتر میتوان گفت، اینستاگرام را میآورد اما شهوت شهرت را طرد میکند.
این انتخابگری همان چیزی است که برخی از آن به «تمدنگزینی» تعبیر میکنند. یعنی گزینش خوبیها و وانهادن بدیها. مثل چیدن میوه از یک درخت. میوه را میآوریم و درخت را وامینهیم.
اما سوال اساسی این است: «آیا امکان چنین انتخابگری و چنین ارادهورزی برای انسان وجود دارد؟ آیا میشود بخشی از تمدن غرب را بُرید و آورد و بخش دیگر آن را دور انداخت؟»
برگردیم به همان تمثیل میوهی درخت. اگر جانمایهی درخت به شکل طعم و بو و مزه در میوه ظاهر میشود، آیا میتوان مدعی شد من میوه را میچینم و از جانمایهی درخت و طعم و مزهی میوه دوری میکنم؟ میوهی بدون طعم و مزه، چیزی جز تفاله است؟ چیزی جز پوستهی دورانداختنی است؟ (اکالون للسحت)
غرب، یک تاریخ دارد و یک تمدن. تاریخ غرب یعنی ظهور ارزشهای غربی مانند: بشرانگاری یا انسانمحوری. تمدن غرب نیز یعنی ظهور این ارزشها در ساختار سخت و نرم زندگی.
آیا جانمایهی تاریخ غرب که در تمدن غربی ظاهر شده، قابل انفکاک از مظاهر تمدنی آن است؟ میشود بانک و شرکت و مناسبات و روابط اقتصادی را آورد ولی روح حریصانه و سودجویانهی آنها را وانهاد؟ پاسخ خیر است.
ما چون با سودای این تفکیک به تمدن غرب روی میآوریم، هرگز مثل ژاپن غربی نمیشویم بلکه درنهایت غربزده میشویم.
اکنون به این اعتبار میشود از جبر تاریخ حرف زد. اینکه غرب تاریخ خود را بر تمامی امتها سیطره میدهد و امتها توان انتخاب و گزینش ندارند و مقهور این جباریتند که مطابق قرآن میتوان از آن به «بطش» یاد کرد. وَإِذَا بَطَشتُم بَطَشتُم جَبَّارِينَ (شعراء/130)
اما این «بطش و جبر تاریخ» به معنای سلب هرگونه ارادهورزی از انسان نیست. انسان اگرچه نمیتواند در مقام انتخاب، به گزینش بخشی از تمدن غربی دست بزند، اما میتواند خود را در یک مرحله بالاتر، از ذیل تاریخ غرب بیرون آورد. چرا که ارادهورزی منحصر در انتخاب از میان گزینهها نیست. بلکه میتوان زمین بازی را برهم زد و گزینهی دیگری پدید آورد (در یادداشت قبل بیشتر توضیح داده شد).
این شکل از ارادهورزی را میتوان «قیام» نامید. قیام برای قسط که ترکیبی از آزادی و عدالت است و تمام رسولان الهی برای همین مبعوث شدهاند: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ
این قیام، لاجرم به درگیری میانجامد و از این رو خداوند حدید را هم نازل میکند و به نصرت میپردازد: وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ (حدید/25)
#سید_میثم
#ارادهورزی
@Masihane
🔰طغیانِ به طاغوت نرسیده
اذْهَبَا إِلَىٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَىٰ ﴿طه/٤٣﴾
خدا به موسی و هارون دستور داد به سوی فرعون بروند، چون طاغی شده بود.
دو تلقی آغازین میتوان از آیه داشت:
🔶 تلقی اول اینکه چون فرعون طغیان کرده، پس به سوی او بتازید و شاخ استکباری او را بشکنید. این تلقی طبعا نحوه مواجهه با فرعون طاغی را مواجههای خشن، قهرآمیز و برای نشاندن فرعون بر سر جایش تصویر میکند.
🔷 اما تلقی دوم متفاوتتر است. گویی خداوند به موسی و هارون میگوید به سوی فرعون رهسپار شوید که او به دلیل ویژگی طغیانگری، امکان هدایت دارد. این تلقی نحوه مواجهه را کاملا متفاوت ترسیم میکند.
⁉️ کدام تلقی پذیرفتنیتر است؟
آنچه تلقی دوم را واجد اهمیت میکند شاهدی است در آیهی بعد. آنجا که خداوند بلافاصله میفرماید:
فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَىٰ ﴿طه/٤٤﴾
با فرعون به نحو آرام سخن بگویید.
آرام؟ با فرعون طاغی؟
برای بسیاری از ما عجیب است لین و آرام سخن گفتن با طغیانگران. آخر مگر نه اینکه باید با طاغی و چارچوبشکن شاخ به شاخ و پنجه در پنجه شد؟ اصلا مگر در کله طاغیان حرفی فرو میرود که بنا باشد با آنها سخن بگوییم، آن هم لیّن!!؟
این نشان میدهد ما درباره صفت طغیانگری دچار اشتباهیم.
درحالیکه در صفت طغیانگری قوتی است که صاحب این صفت را به هدایت نزدیکتر میکند تا افراد رام، بلهقربانگو و تهی از اراده...افرادی که وقتی پیامبران با حرفی نو و حیاتبخش سراغ آنها میرفتند، متعصبانه بر چارچوبهای پیشینیان گردن مینهادند و رام پدران و قبیله و قومی بودند گمراه و گمگشته. متحجرانی که در سطح قربانی کردن خود، بلهقربانگوی سردمداران بودند و مقید به اصول باطل و ابطالپذیر. بَلْ قَالُوا مِثْلَ مَا قَالَ الْأَوَّلُونَ ﴿مومنون/٨١﴾
رام بودنی که خداوند آن را در سوره انبیاء سرزنش میکند: قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ ﴿۵۳﴾ قَالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿۵۴﴾
🔺با این توضیح کسی که چارچوبشکن است و بدون تعصب و تحجر بر افراد، اندیشهها و ساختارها، در برابر غل و زنجیر تقلید و عادت و ترس، به آزادی میاندیشد، به هدایت نزدیکتر است. از این رو در جای دیگری خداوند تکرار میکند:
اذْهَبْ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَىٰ؛ فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلَىٰ أَنْ تَزَكَّىٰ ﴿نازعات/17و ١٨﴾ اما در این تکرار، مفاد قول لیّن را هم مشخص میکند که به فرعون بگو آیا آزادی حقیقی را نمیخواهی؟ گویی صفت طغیان، انسان را به آزادیخواهی نزدیک میکند. فرعونِ طغیانگر زمینهی پذیرش حرف رسول را دارد که خدا موسی را به سمت او مأمور میکند.
در این نقطه طغیانگران در مرز سعادت و شقاوت قرار میگیرند. اقبال و ادبار آنها به عقلانیت و حقیقت بسته به این است که عصیان و کبر را بپسندند یا خشیت و طاعت را؟!
فرعون در این لحظهی حساس انتخاب، عصیان و کبر و تکذیب را برگزید و ادبار کرد به حقیقت: فَكَذَّبَ وَعَصَىٰ ﴿٢١﴾ ثُمَّ أَدْبَرَ يَسْعَىٰ ﴿٢٢﴾ فَحَشَرَ فَنَادَىٰ ﴿٢٣﴾ فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَىٰ ﴿٢٤﴾.
🟡 نکته مهم آنکه انتخاب و نتیجهی انتخاب فرعون، نباید ما را بدبین کند نسبت به صفت طغیان که در برابر رام بودن است. طغیانی که میتواند به خشیت یا عصیان برسد و اقبال و ادبار به حق را پدید آورد، خبر از آماده بودن زمینهها میدهد. از این رو طاغی به هدایت نزدیکتر است: وَأَهْدِيَكَ إِلَىٰ رَبِّكَ فَتَخْشَىٰ ﴿نازعات/١٩﴾ گویی اگر با او آرام و لیّن سخن بگویند، امکان تذکر و خشیت را داراست. فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَىٰ ﴿طه/٤٤﴾
✅ پس میتوان مدعی شد طغیانگری و چارچوبشکنی، ارادهورزی است در بالاترین سطح و طغیان آنگاه که به عصیان نرسیده، شرف و برتری دارد بر بلهقربانگویی چشم و گوش بسته ولو در برابر حق.
لذا شاهدیم خداوند «اکراه» را در دین نفی میکند: لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ. یعنی تبعیت کوکورانه و رام بودن ناآگاهانه ولو در دین، غلط است. به همین دلیل خداوند همواره مسیر رشد و غیّ را روشن میکند تا کسی کورکورانه تبعیت نکند: قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ.
اما همانگونه که اکراه و تبعیت کورکورانه غلط است، طغیان پیوسته به طاغوت هم خروج از نور است.
اینجاست که باید دید ورای ارادهورزیها و طغیانگریهای ما، ولایت کدام ارادهی قویتر را پذیرفتهایم؟! موضوعی که از آن خواهم نوشت، انشاءالله.
#سید_میثم
#ارادهورزی
@Masihane