eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
245 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر پیامبر و ائمه معصوم بودند پس دلیل استغفار کردن پیغمبر اکرم(ص) و سایر معصومین(ع) چیست؟ مگر معصومین گناه میکنند؟ ✍شهید مطهری: استغفار برای پاکان و نیکان علامت شدت حساسیت روح است. استغفار واقعی حکم این را دارد که انسان یک آینه صاف پاکی داشته باشد و مرتب روی این آینه را با یک دستمال صاف نازکی پاک کند؛ یک گرد مختصری می‌آید زود دستمال می‌کشد. یک آینه اگر صاف و شفاف باشد چیزهایی را که چشم هم هرگز آن را نمی‌بیند و درک نمی‌کند، نشان می‌دهد. اما ممکن است روی دیواری گرد فراوانی بنشیند به طوری که اگر شما یک دستمال روی قسمتی از آن بکشید و نگاه کنید، پر از گرد و خاک باشد ولی وقتی به آن دیوار به همین صورت نگاه می‌کنید، روی آن گرد و غباری احساس نمی‌کنید. تازه اگر دیوارِ سیاهی باشد، چنانچه مرکب هم روی آن بریزید این دیوار حساسیتی ندارد و چیزی را نشان نمی‌دهد. اما اگر یک ذره گرد روی آینه بنشیند آینه نشان می‌دهد. برای شخصی مثل پیغمبر اکرم(ص) هر گونه توجهی به غیر خدا حکم گرد روی آینه را دارد. با اینکه در همان حالی که به بنده‌ای توجه دارد یا دارد موعظه می‌کند یا با زن خودش حرف می‌زند و یا غذا می‌خورد هرگز و یک ذره غافل از خدا نیست، اما باز فرق است میان اینکه او همیشه با خدا خلوت کرده باشد و اینکه لحظه‌ای با خلق خدا در عین حال محشور باشد. همه اینها برای او حکم آن گرد را دارد که روی آینه می‌نشیند. هر چه که بیشتر استغفار کند حساسیتِ بیشترِ آن آینه را نشان می‌دهد. 📚 آشنایی با قرآن، ج14، ص249-248 ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📚امنیت، پس از ظهور در حالی که پیش از ظهور حضرت مهدی، شرایط ناامنی بر جهان چیره است، یکی از بنیادی ترین کارهای حضرت، باز گرداندن امنیت به جامعه است. با برنامه ریزی دقیقی که آن زمان انجام میشود، در مدت کوتاهی امنیت در همه زمینه ها به جامعه باز می گردد. امنیتی که بشر هرگز قبل از آن تجربه نکرده است. امنیت، ابعاد مختلفی دارد که به ذکر سه نمونه بسنده میکنیم: 1️⃣ امنیت جاده ها: به گونه ای که زنان جوان از جایی به جای دیگر، بدون همراهیِ مَحرمی، سفر میکنند و در امان هستند. 2️⃣ امنیت قضایی: به گونه ای که مردم از اینکه ممکن است حقشان پایمال شود، کوچکترین بیمی ندارند. 3️⃣ امنیت مالی: تا جایی فراگیر میشود که اگر کسی دست در جیب دیگری ببرد، هرگز احتمال دزدی داده نمیشود 🔺 برای تمام موارد فوق، احادیثی داریم که جهت اختصار، به همین اندازه بسنده میکنیم 📚منابع در کتاب موعودنامه، تونه ای، ص۱۲ ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه نکته نابی گفتن امام حسین عليه‌السلام 👌👌 وقتی بتونی انتقام بگیری و اون لحظه بگذری ، دمت گرمه😎 ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
15.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به چه جمله نابی😎 امیرالمومنین فرمودن که: هر وقت از کاری ترسیدی ، خودت رو بنداز توش... چرا⁉️ کلیپ رو ببین بهت گفتم👆👆 ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_نودو_هشتم 🔻 #انتقام_زلیخا_از_یوسف 🌸چنان عشق یوسف عنانش برید 🍃
📘 📖 📝 🔻 🔹از آن روز هر زنی💁🏻‍♀️ یوسف را میدید، 😍 او می‌شد و باعث دلتنگی و آزار یوسف می گردید. 🔸در این حال 👸🏻اظهار خرسندی کرد، گویا غم او برطرف گشته لذا رو به زنان مصر کرد و گفت؛ 👸🏻:«این همان یوسفی است که در موردش مرا سرزنش می‌کردید، آری من از او کام خواستم ولی او خود را نگه داشت🤦🏻‍♀️ و اگر آنچه را به او دستور میدهم، نکند قطعا خواهد شد و حتما از خوارشدگان خواهد شد.» 👸🏻: ، شما که داستان مرا خود کرده‌اید اینک اعصاب لرزان و دستهای خون‌آلود خود را بنگرید و در حالی است که فقط یک رهگذر او را دیده‌اید، پس بی مورد .❌ 👈🏻 او و در مقابل چشمان من و در همه حال با او بوده‌ام پس چگونه ممکن است شیفته او نشوم. 🙎🏻‍♀️ من خود را با تمام وجود و آنچه زیبایی که در خود داشتم بر او عرضه کردم ولی یوسف .❌ 🔸از شما چه پنهان که، من خویشتن را بر یوسف عرضه داشتم، دل به او باختم و از من صرف نظر کرد و روی گرداند.😔 او قلب❤️ مرا اسیر خود ساخته و شب را برای من طولانی و خواب را از چشم من ربوده است.😟 🔹 در نزد مردم . ☝🏻 یوسف کام مرا برآورد و اگر مخالفت کرد او را به زندان می‌افکنم. 👥 با دیدن زیبایی یوسف و شنیدن سوز دل زلیخا، جهت دلسوزی و یا خودشیرینی به زلیخا حق دادند و نزد یوسف رفتند.✔️ 👩🏻 از آنان گفت؛ ای یوسف، این همه ناز و تعزز چیست❓ مگر تو در سینه قلبی نداری که این زن دلداده گردد❓ 👩🏻 ؛ از زیبایی زلیخا که بگذری، مگر قدرت و عزت این زن را نمی بینی❓ که اگر خواهش او را پاسخ دهی همه چیز در این قصر در اختیار تو خواهد بود❓ 👩🏻 ؛ اگر نیاز به جمال او نداری و طمعی به مال و مقام او نداری، از تهدید به زندان او ❓ ☝🏻 از لجاجت خود دست برداری تا از و او که آرزوی هر جوان است، برخوردار و از شر زندان و شکنجه نیز .✔️ ادامه دارد.... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 برگردنگاه‌کن پارت330 –خدا شاهده من اولش اصلا از هیچی خبر نداشتم. وارد شدنم تو این دار و دسته
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 برگردنگاه‌کن پارت331 مامور اداره آگاهی باشتاب گفت: –بعضیها هم مثل این خانم که رفت بیرون یا مثل مادر خودت کلا ناقص میشن درسته؟ بعد رو به پدر کرد و ادامه داد: –داشتیم کسایی که کلا زمین گیر شدن. در حقیقت اینا از دیگران میخوان که در پوشش الفاظ و عرفان و کیهان و این حرفها تسلیم شیطان بشن. اینا در حقیقت اسلام و قرآن رو میبرن زیر سوال، همون کله گندشون میگفت قرآن یه اشکالاتی داره، وقتی در مورد گذشتش تحقیق و بررسی کردیم فهمیدیم حرفهایی که در مورد مدارکش گفته دروغه، اصلا دکترا نداشته، به خاطر پول گرفتن از مردم ساده به هر دروغ و دقلی دست زده. پدر پرسید: –منظور از عرفان که میگن یعنی راهی رو میرن که به خدا برسن درسته؟ پس این وسط درمان بیماری دیگه چیه؟ مگه اینا چندتا کار انجام میدن؟ مامور اداره به آن خانم مشاور نگاه کرد. خانم ذاتی شما بفرمایید. خانم ذاتی تشکر کرد و گفت: –این فرقه اصلا ربطی به عرفان ندارن، یه آدم مدعی که هیچ چیزی از دین و عرفان نمی دونه ادعاهایی کرده و متاسفانه جمعی دورش رو گرفتن و اون رو تشویق کردن و اون هم هر روز به فعالیت خودش اضافه کرده تا جاییکه حتی دست به تاویل آیات قران به نفع خودش و تشکیلات خودش زده. بعدها هم از ضعف نظارت در کشور استفاده کرد و با ادعاهای درمان بیماری های لاعلاج خودش رو نوعی مسیح جدید معرفی کرد که در لابه لای حرفهاش به وضوح این ادعا مشهوده، اگر مردم حمایتش نمی‌کردن هیچ کدوم از این اتفاقها نمیوفتاد. سکوت سنگینی کل اتاق را فراگرفت، سکوتی که صدای نفرت می‌داد. هلما سکوت را شکست. –جناب سروان با من چیکار میکنن؟ من که تنها نبودم خیلیها مثل من الان هستن و دارن کارشون رو ادامه میدن، توی اکثر شهرهای ایران این کلاسها به صورت مجازی هست همین کلاسهای قانون جذب یا یوگا و انرژی درمانی و آرامش ذهن و غیره همشون یه سرش برمی‌گرده به همین کلاسهای عرفان پس چرا با اونا کاری ندارید، من خودم خیلی از استادها رو می‌شناسم که به صورت مجازی با همین کلاسها چه پولهایی که به جیب نمیزنن. مامور اداره آگاهی همانطور که چیزی می‌نوشت سرش را تکان داد. –مثل این که جنابعالی فراموش کردی برای چی اینجا هستی؟ اولین جرمت آدم رباییه، استادایی که نام بردی لابد شاگردهایی مثل همین خانم دارن که تا دم مرگشون سنگ استادشون رو به سینشون میزنن و اصلا هیچ وقت نمیفهمن چه کلاه گشادی سرشون رفته، ما که به زور نمیتونیم بهشون بگیم بیان شکایت کنن. بعد رو به پدر ادامه داد: –آقای حصیری روز به روزم این جور کلاسها متاسفانه داره بیشتر میشه. هر جاش رو می‌گیری از یه جای دیگه میزنه بیرون پدر دستش را به صورتش کشید. –شاید چون خود مردم هم دنبال این چیزا هستن. وقتی دین آدمها کمرنگ بشه همینه دیگه، آدمیزاد همیشه دنبال یه دستاویزه، کشورهایی بودن و هستن تو این چیزا از ما جلوترن، به کجا رسیدن؟ آخرش به این نتیجه رسیدن که راهشون اشتباه بوده. نمیفهمن بابا کسی که تو رو خلق کرده بهتر می‌دونه تو باید چطور به آرامش برسی نه بنده‌ی گناهکارش مامور اداره آگاهی به هلما اشاره کرد. لیلافتحی‌پور 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 برگردنگاه‌کن پارت332 –البته اینم بگم داشتیم کسایی که مثل این خانم از این مسیر برگشتن؛ حتی تعدادی از استاداشون از این حلقه جدا شدن و الان دارن با این فرقه مبارزه میکنن و روشنگری میکنن. با دلخوری گفتم: –به نظر من که باید همشون رو بگیرید و مجازات کنید. من می‌شناسم دختری که به خاطر این کلاسها اونقدر حالش بد شده که خودش رو کشته. پدر از حرفم ماتش برد و با تعجب نگاهم کرد و من در دلم دعا کردم کاش به مادر حرفی نزند. مامور اداره آگاهی زیر چشمی نگاهی به هلما انداخت. –تعیین جرم به عهده‌ی قاضی هست. ما متهم و مدارک رو به دادگاه ارجاع میدیم. هلما که از حرفهای من چشم‌هایش گرد شده بود گفت: –دیگه اتهام دیگه‌ایی پیدا نکردی به من بچسبونی، من هر چی باشم، آدم کش نیستم. ابروهایم را در هم کشیدم. –شاید تو با دستات نکشته باشی ولی عاملش بودی. مثل کسی که یه چاقوی بزرگ و تیز آشپزخونه رو به دست یه بچه‌ی کوچیک بده، معلومه که اون بچه به خودش آسیب میزنه. هلما شروع کرد از خودش دفاع کردن و همه‌ی تقصیرها را به دوش همکارهایش انداختن که در آخر مامور آگاهی به خانمی که بیرون در ایستاده بود اشاره کرد که هلما را ببرد. بعد هم رو به ما گفت: –اون آقا که با هم، همدست بودند رو هم دستگیر کردیم. ولی اون فقط دوتا شاکی داره که یکیش آقای علی امیرزاده هست. فکر کنم دامادتونه درسته؟ پدر چهره‌ی متعجبش تبدیل به خشم شد. –قبلا بله بود. ولی حالا دیگه نه. از این حرف پدر قلبم درد گرفت و با بغض نگاهش کردم. مامور اداره آگاهی پرونده های روی میز را کمی زیرو رو کرد. –البته قبلا رضایت داده، اما بعدا امد گفت که تحت فشار بوده و اتفاقهایی که شما بهتر از من می‌دونید باعث شده بوده رضایت بده. پدر پرسید: –یعنی دوباره شکایت کرده؟ –بله، پروندشون در جریانه. پدر رو به من گفت: –چه کاری کرده! با این کارش ممکن بود دوباره همون اتفاق گروگان گیری تکرار بشه. لبهایم را روی هم فشار دادم. –چطوری تکرار بشه بابا؟ من که اجازه ندارم از در خونه بیرون برم. تا مسجد جلوی در خونمونم نمیرم، مگه این که اونا مثل این رنجرها از روی دیوار بپرن تو خونه و بیان من رو بدوزدن. مامور آگاهی گفت: –اینطورام نیست آقای حصیری. نگران نباشید. پدر تعجب زده گفت: –تو که تازه دو روزه از خونه بیرون نمیری. بی فکر جواب دادم. –خب اونم تازه دو سه روزه که دوباره شکایت کرده. پدر ریزبینانه نگاهم کرد. –خودش بهت گفت؟ چه حرفی زده بودم حالا چطور جمعش می‌کردم. سربه زیر زمزمه کردم. –مادرش گاهی زنگ میزنه. حرفم پدر را قانع نکرد ولی چیزی نگفت. وقتی ساره و شوهرش به داخل اتاق برگشتند چشم‌های ساره می‌خندید. معلوم بود که موفق شده دل شوهرش را به دست بیاورد. لیلافتحی‌پور 🌸🌸🌸🌸🌸🌸