⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_شصتم 🔻 #تهدید_کردن_ابراهیم_علیه_السلام 🔹آنگاه که ابراهیم #راه_حق را
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_شصت_و_یکم
🔻 #تهدید_کردن_ابراهیم_علیه_السلام
🔹او با #سؤالات و #پاسخها و #دلایل_منطقی👈🏻 ارکان عقاید آنان را درهم فرو ریخت، قوم نیز #تسلیم🙌 دلیل او می شدند تا از او پیروی کنند و، #راه_گریزی از دعوت او #نمییافتند.
🔸ابراهیم مرتب #عقاید_باطل آنان را عنوان می کرد و به آنها می گفت؛
🍃 #آیا بتها حرف شما را میشنوند❓
🍃 #آیا آنها شما را هنگام عبادت میبینند❓
🍃 #آیا بتها برای شما نفع و خاصیتی دارند❓
👤ابراهیم با خود می گفت؛ به راستی که #تقلید_کورکورانه_از جمله #نقشههای_شیطان😈 است و این مردم چقدر نادانند که با این وجود خود را بر طریق حق می دانند و مطالبی بیاساس و دلایلی در نهایت ضعیف در این مورد ارائه می دهند.😑
🔹آزر و نمرودیان چون این اوضاع را دیدند، #ابراهیم_را_تهدید_کردند و او را از خود دور ساختند و در خانهای🏠 او را #مبحوث_ساختند.
🔸ابراهیم نیز #قبل_از_رفتن با قاطعیت تمام به نمرود و نمرودیان گفت؛
🍃✨« #به_خدا_سوگند در غیاب شما نقشهای برای نابودی بتهایتان میکشم».✨
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
🔻 #نقشه_ابراهیم_و_شکستن_بتها🗿
🌸بت پرستان رفته بیرون سر به سر
🍃گشت تنها بت شکن با یک تبر
🌸پس به دست بگرفت با قدرت تبر
🍃هر یکی را زد یکی ضربت به سر
🌸یک به یک را با تبر درهم شکست
🍃سرفرازی بتان را کرد پست
🔹ابراهیم که نمی خواست خانواده خود و همینطور #آزر را که سرپرست او بود به #دردسر بیندازد، از خانواده خود #کناره_گرفت و در خانهای🏠 #مستقل_زندگی_کرد و از طرف مأموران نمرود نیز مواظبت میشد که مبادا مردم را به #خداپرستی دعوت کند.
↩️آنگاه که تبلیغات
🔻 #سمعی و
🔻 #بصری و
🔻 #برهان و
🔻 #ارشاد
↩️بر قوم #مؤثر نیفتاد❌
و
🔻 #اعلام_خطر نیز سودی نبخشید🤦🏻♂️ و از دعوت وی روی گرداندند، 😟
👈🏻 #ابراهیم_دریافت که گوش آنان👂🏻 به سخن وی بدهکار نیست،😑
👈🏻 و چون دید که قوم به #خرافات خود چنگ زده اند و به #بت_پرستی🗿 تمسک جسته اند، #نقشه_جدیدی علیه بت ها کشید و با خود سوگند یاد کرد که در نابودی بت ها #تدبیری_بکار_گیرد تا این مردم دریابند که بت ها🗿 #قادر_نیستند از خود #دفاع_کنند و خطر و تهدید را هم از خود و هم از مردم دور سازند و یا از آن #جلوگیری_کنن✨
ادامه دارد.....
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_شصت_و_دوم 🔻 #نقشه_ابراهیم_و_شکستن_بتها🗿 🔹 شاید قوم بدین ترتیب درک کن
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_شصت_و_سوم
🔻 #محاکمه_ابراهیم_علیه_السلام
🔹چون مردم فهمیدند، که #ابراهیم بت ها را درهم شکسته است،
☝🏻 #به_دستور_نمرود 🤴او را دستگیر کردند و به نزد نمرود بردند، آنگاه نمرود رو به ابراهیم کرد و گفت؛
🤴«ای ابراهیم #آیا تو با #خدایان_ما چنین کردی❓
🍃 ابراهیم گفت؛ نه❗️🤷🏻♂️
این کار را #بزرگترین_بت_ها🗽 انجام داده، اگر سخن می گوید، از او بپرسید.»
👥گفتند؛ قطعا می دانی که اینها #سخن_نمیگویند،
🍃ابراهیم گفت؛ #آیا چیزی را میپرستید که #هیچ_قدرتی ندارد و #هیچ_سود و #زیانی به شما نمی رساند، #اُف_بر_شما و بر آنچه غیر از خدا می پرستید، چرا نمیاندیشید.»⁉️🤦🏻♂️
🤴نمرود و نمرودیان در #جواب_دندانشکن_ابراهیم ناکام ماندند و☝🏻 چون نتوانستند او را محکوم به این کار کنند،راجع به مجازات ابراهیم به #مشورت 👥👥نشستند
☝🏻 تا اینکه #تصمیم_گرفتند ابراهیم را در میان #آتش🔥 انداخته و او را بسوزانند.😨
👥«گفتند؛ ابراهیم را #بسوزانید و اگر اهل عمل هستید، خدایان خود را یاری نمائید.»
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
🔻 #ابراهیم_در_آتش
🔹 #قوم_نمرود تصمیم گرفتند ابراهیم را به جرم
▪️ #توحید و #خداپرستی و
▪️ #شکستن_بتها
با آتش🔥 بسوزانند.😰😖
🔸 #پیروان_نمرود به جمع آوری هیزم پرداختند و حتی برای #شفاع_بیماران خود #نذر می کردند😐 که هیزم برای #سوزاندن_ابراهیم ببرند تا بیمارشان شفا یابد.😒🤦🏻♂️
↩️ #از_همه_نقاط، مردم برای شرکت در این مراسم #دعوت شده بودند و همه با خود هیزم می آوردند.
⏳ بعد از چندی، #روز_چهارشنبه،🗓️ انبار چوب و هیزم پر شد و دور انبار را به صورتی وسیع #دیوار_کشیدند.
ادامه دارد......
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_شصت_و_سوم 🔻 #محاکمه_ابراهیم_علیه_السلام 🔹چون مردم فهمیدند، که #ابراه
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_شصت_و_چهارم
🔻 #ابراهیم_در_آتش
🔹مردم روزهای #متوالی به جمع آوری هیزم پرداختند تا اینکه #کوهی_از_هیزم فراهم شد✔️،
↩️ سپس در زمین همواری #دیواری ساختند و در آن #آتش را شعله ور ساختند،🔥 شعله های آتش آنقدر زیاد بود که هیچ پرندهای🕊 نمی توانست از بالای آن پرواز کند.
🔸 #محل_مرتفعی را آماده کردند تا نمرود🤴 از آنجا منظره سوزاندن🔥 ابراهیم را تماشا👀 کند.
🔹 #نمرودیان برای انداختن ابراهیم در آتش #دچار_مشکل_شدند چون نمیتوانستند با این #آتش_عظیم🔥 به آن نزدیک شوند تا ابراهیم را در آن افکنند، لذا به فکر #ساختن_منجنیق افتادند تا از راه دور ابراهیم را به درون آتش #پرتاب_کنند.😳
🔸 منجنیق آماده شد و ابراهیم را در آن قرار دادند.
🔹جوش و خروش از تمام #کائنات برخاست. هر یک به زبان حال به خدا #شکایت_کردند. 😫
🌏 #زمین گفت؛
✨خدایا❗️کسی غیر از او بر روی من، تو را پرستش نمیکند آیا میگذاری #طعمه_آتش 🔥نمرود شود ⁉️
💫 #ملائکه_آسمان نیز اعتراض داشتند،.
♥️ #خداوند رو به آنها فرمود؛
✨☝️🏻 #اگر_بندهام_مرا_بخواند حتما #نجات_خواهم_داد و در وقت ضرورت #دست_او_را_خواهم_گرفت.✔️
💫 #جبرئیل به خدا، #التماس_نمود و گفت؛
✨ 🤲🏻خدایا در زمین کسی غیر از او تو را پرستش نمی کرد، اینک او را در #آتش🔥 می اندازند.😔
↩️ به جبرئیل خطاب شد؛
#ساکت_باش🤐✋🏻بنده ای مانند تو میترسد که وقت بگذرد❗️
من هر وقت بخواهم میتوانم او را #نجات دهم، #مرا_بخواند_جوابش_را_میدهم.✔️
💫 #جبرئیل در آن وقت بر ابراهیم #نازل_شد و گفت؛
✨ ابراهیم❗️ #آیا حاجت و درخواستی داری من برآورده سازم❓
🍃 #ابراهیم جواب داد؛
«به تو احتیاجی ندارم،❌ #خدا_کافی_وکفیل_من_است»✅
💫 #میکائیل گفت؛
✨میخواهی آتش🔥 را به وسیله آبها💧 و #باران🌧 که در اختیار من است #خاموش_سازم❓
🍃 #ابراهیم جواب داد؛ #نه.❌
💫 #ملک_متصّدی_بادها گفت؛
✨ مایلی #طوفانی🌪️ برانگیزم که آتش🔥 #پراکنده_شود❓
🍃 #ابراهیم جواب داد؛ #نه.❌
💫 #جبرئیل گفت؛
✨ پس #از_خدا_بخواه تا #نجاتت_دهد.🤲🏻
🍃حضرت ابراهیم گفت؛
✨«همین که او مرا در این حال #میبیند_کافی_است.»✔️
ادامه دارد.........
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_هفتادودوم 🔻 #ساخت_خانه_کعبه 🌸روزی از سوی خداوند جلیل
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_هفتاد_و_سه
🔻 #وفات_ابراهیم_علیه_السلام
🔹خداوند برای #قبض_روح_ابراهیم ملک الموت✨ را به نزد وی فرستاد،
▪️ابراهیم پرسید
🍃 آیا می شود #وقت_بیشتری را زندگی کنم و #مدت_بیشتری را به عبادت خداوند بپردازم❓
💫ملک الموت گفت؛
✨تو مجبور به پذیرش هستی،
▪️ابراهیم گفت،
🍃 #آیا تو دیدهای خلیلی مرگ خلیل خود را آرزومند باشد❓
💫ملک الموت نزد خداوند آمد و موضوع را گفت،
♥️پروردگار فرمود؛
✨بگو بنده ما #آیا دیدهای که خلیلی #ازملاقات با خلیل خود #دوری_کند❓
🔹و ابراهیم با شنیدن این فرموده پروردگار #پذیرفت.✔️
↩️و هنگامی که او از آخرین #مناسک_حج به سوی #شام باز میگشت در سنّ #175_سالگی دیده از جهان فرو بست.⚰
🔸 و در شهر #خلیل_الرّحمان واقع در کشور #فلسطین مدفون گشت.⚰
🔹 #اسماعیل نیز بعد از ابراهیم در سنّ #130_سالگی دنیا را #وداع گفت و #در_کنار_مادرش دفن شد (در جوار خانه خدا).
🔸 #اسحاق نیز در سن #180سالگی دنیا را وداع گفت.⚰
ادامه دارد....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_هفتاد_و_پنجم 🔻 #حضرت_لوط_علیهالسلام 🌸می کنم آغاز با نامت سخن
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_هفتاد_و_ششم
🔻 #حسادت_شیطان
🔹 #قوم_لوط در ابتدا در زمره بهترین و #شایستهترین_بندگان_خداوند بودند و آداب و سنن الهی را به خوبی انجام میدادند.✔️
🔸 تا اینکه #شیطان 😈به آنها #حسادت_ورزید و بارها و بارها بر سر راه آنها سبز شد.
🔹 سرزمین آنها در مسیر عبور کاروان های مختلف بود و همیشه تعدادی #مسافر👤 از آنجا عبور می کرد🚶♂ و از نعمتهای فراوان آن سرزمین استفاده می کردند😃
🍀 و حتی به گونهای شد که هر مسافری راهش را به آن دیار کج میکرد و از #میوه و #سایه_درختان🌳 بهره میجُست،😌
🔸 تا اینکه #مردم_آن_قوم بارها از این وضعیت به لوط #شکایت کردند، و ابلیس😈 که #منتظر چنین فرصتی بود، به آنها یاد داد #هرمسافری را که از آن شهر می گذرد، بگیرند و #خلع_لباس کنند و بعد، به او #تجاوز_کنند.😱
🔹روزی #ابلیس😈 خودش را به صورت #جوانی_زیبا🧑🏻 درآورد و به طرف آنها رفت.
🔸 #قوم_لوط به گفته ابلیس عمل کردند و به او #تجاوز_کردند و به این ترتیب #فساد در میان آنها #زیاد_شد.🤦🏻♂️
↩️ چیزی نگذشت که آن قوم #در_کمین_رهگذران مینشستند و با آنها به #لواط می پرداختند و آنگاه شهر آنها #از_عبور_ومرور_مسافران و رهگذران #خالی_شد.😕
🔹آنها کم کم #از_زنانخود_فاصلهگرفتند و به سراغ #پسران_جوان می آمدند.
😈ابلیس که مأموریت و #نقشه خود را تا به این جا به خوبی انجام داده بود، #به_سراغ_زنان_قوم👱🏻♀️ رفت و آنها را #تحریک_کرد و به آنها آموخت تا #مثل_مردانشان با یکدیگر باشند و به این وسیله #خود_را_ارضا_کنند.🤦🏻♀️
🍃 #لوط حاضر گشت #دختران_خود🧕🏻 و یا #امت_خویش را #به_شرط_قبول_ایمان✨ و دست کشیدن آنها از کار زشتشان، #به_آنها_بدهد.✔️
↩️ هرچه لوط #بیشتر سعی میکرد قوم او #بیشتر فساد میکردند🤦🏻♂️، تا جایی که او را #تهدید_به_مرگ_کردند.😟
🔸 #حضرت_لوط بارها و بارها آنان را از این #گناه_قبیح و #زشت نهی کرده و می فرمود؛
🍃 #آیا شما در میان جهانیان سراغ #جنس_ذکور می روید، در حالی که #همسرانی🧕🏻 برای شما وجود دارد که خداوند آنان را #برای_شما آفریده است.✔️
👥 #قوم_لوط_به طهارت و غسل #اعتقادی_نداشتند و #نصایح_لوط که مدت #سی_سال به طول انجامید در مردم قومش #به_نتیجه_نرسید. 😔
👥 #قوم_لوط در #مجالس خویش #بیهیچ_شرمی باد معده و صدا خارج میکردند و در مقابل یکدیگر به #لواط می پرداختند.😳🤦🏻♂️
🔹 آنان از مهمانان خود به خوبی #پذیرایی🥙 میکردند، بعد با آنها به #لواط_میپرداختند و به آنها #غرامت_میدادند.
↩️با این عمل مردان #قوم_لوط، ترس این می رفت که #نسل👨👩👧👦 آنها نیز برچیده شود و هیچ #فرزندی👶 دیگر متولد نشود، مگر #عده_معدودی که از #مسلمانان بودند.✔️
ادامه دارد.....
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_هفتاد_و_ششم 🔻 #حسادت_شیطان 🔹 #قوم_لوط در ابتدا در زمره بهترین و #شای
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_هفتاد_و_هفتم
🔻 #مهمانان_لوط_علیه_السلام
👥 #قوم_لوط با #پرتاب_سنگریزه، رهگذران🚶♂ را هدف قرار میدادند و سنگ به هرکسی میخورد، او را به زور میآوردند و با او به #لواط میپرداختند.🤦🏻♂️
آنگاه #سه_درهم به او #غرامت میدادند. 😐
↩️حتی آنها برای #عمل_زشت و قوانینش برای خود #قاضی👨⚖ داشتند که در موقع ضرورت به #دادرسی بپردازد.😐
🔸هنگامی که قوم لوط به آن #اعمال_زشت و #ناپسند دست زدند، زمین🌎 از زشتی کار آنها به درگاه خداوند #شکوه_کرد.
♥️ خداوند
✨ #جبرئیل،
✨ #میکائیل و
✨ #اسرافیل
⬅️را در قالب #پسران_جوان🧑 و زیباروی به زمین🌎 فرستاد، آنها به نزد #لوط که مشغول #کشاورزی👨🌾 بود، آمدند و خود را پیک هایی برای حاکم شهر معرفی کردند.✔️
🔹 #لوط آنها را از رفتن #منصرف_کرد و گوشه ای از اعمال ناشایست قومش را برای آنان بازگو کرد.😞
☝🏻 #اما_آنها_تصمیم_گرفتند که به میان مردم قوم بروند.
🔸 لوط باز هم از آنها #خواست تا تاریکی شب🌌 #صبر_کنند، آنگاه یکی از دخترانش🧕🏻 را مأمور کرد تا برای مهمانان مقداری غذا و آب تهیه کند.✔️
↩️ در آن لحظه #باران_شدیدی⛈ میبارید.
🧕🏻 #همسر_لوط مردم را از آمدن مهمانان لوط به خانه🏠 او باخبر ساخت.
⏳مدتی بعد #تمام_مردان_قوم در برابر منزل لوط جمع شدند،
👱♂لوط گفت:
🍃«اینان مهمانان من هستند، مرا رسوا نکنید.»
↩️و #از_خدا_بترسید و مرا در مقابل مهمانان خوار نکنید، ✋🏻
گفتند؛
👥: #آیا به تو نگفته بودیم که #مردم_بیگانه را مهمان نکنی❓
لوط گفت؛
🍃 اگر میخواهید کار #مشروعی انجام دهید، اینان دختران من،🧕🏻 با آنها #ازدواج کنید.✔️
👥 گفتند؛ یکی از جوان ها🧑 را نزد خود نگه دار و دو تای دیگر را به ما ببخش،
☝🏻 #اما لوط مهمانانش را در خانه🏠 نگه داشت تا از گزند آسیب قومش #در_امان_باشند،
🔹 #ولی آنان درب خانه لوط🚪 را #شکستند و لوط را به گوشهای پرتاب کردند و هنگامی که داخل خانه شدند،
🔸لوط گفت؛
🍃کاش کمکی داشتم😢😞
🔹مهمانان گفتند؛
🍀 لوط، ما #فرشتگان_خداوند✨ هستیم. #نگران_نباش که آسیبی به تو و ما نمی توانند بزنند.❌
✨ #جبرئیل مُشتی #ماسه بر چهره آنها پاشید و #نفرینشان_کرد.
🔸 همگی #با_چشمان_بسته از خانه لوط🏠 #خارج_شدند.✔️
💫 جبرئیل گفت؛
✨ما #برای_هلاکت_قوم_تو_مأموریم و #زمان_نزول_بلا،👈🏻 #طلوع_صبح🌄 میباشد.✔️
🔹 لوط #سه_بار بر هرزگی قومش گواه داد.
💫 #جبرئیل گفت؛
✨ای لوط، به همراه دخترانت از این شهر خارج شو، چرا که #عذاب_الهی به زودی نازل میشود.✔️
✨جبرئیل #با_عمودی_از_نور راه خروج مخفی از منزل را به او نشان داد.✔️
🔸 لوط به همراه دختران و همسرش از خانه خارج شد، اما #همسر_لوط🧕🏻 در میان راه بازگشت تا قومش را از حرکت همسر و دخترانش آگاه سازد.✔️
ادامه دارد...
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_نودو_هشتم 🔻 #انتقام_زلیخا_از_یوسف 🌸چنان عشق یوسف عنانش برید 🍃
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_نود_و_نهم
🔻 #اعتراف_زلیخا
🔹از آن روز هر زنی💁🏻♀️ یوسف را میدید، #دلباخته😍 او میشد و باعث دلتنگی و آزار یوسف می گردید.
🔸در این حال #زلیخا👸🏻اظهار خرسندی کرد، گویا غم او برطرف گشته لذا رو به زنان مصر کرد و گفت؛
👸🏻:«این همان یوسفی است که در موردش مرا سرزنش میکردید،
آری من از او کام خواستم ولی او خود را نگه داشت🤦🏻♀️
و اگر آنچه را به او دستور میدهم، نکند قطعا #زندانی خواهد شد و حتما از خوارشدگان خواهد شد.»
👸🏻: #آری_این_همان_است، شما که داستان مرا #نقل_مجالس خود کردهاید اینک اعصاب لرزان و دستهای خونآلود خود را بنگرید و در حالی است که فقط یک رهگذر او را دیدهاید، پس بی مورد #من_را_ملامت_نکنید.❌
👈🏻 او #در_خانه_من_تربیت_شد و در مقابل چشمان من #رشد_کرد و در همه حال با او بودهام پس چگونه ممکن است شیفته او نشوم. 🙎🏻♀️
من خود را با تمام وجود و آنچه زیبایی که در خود داشتم بر او عرضه کردم ولی یوسف #کمترینتمایلی_به_من_نشاننداد.❌
🔸از شما چه پنهان که، من خویشتن را بر یوسف عرضه داشتم، دل به او باختم #ولی_یوسف_امتناع_ورزید و از من صرف نظر کرد و روی گرداند.😔
او قلب❤️ مرا اسیر خود ساخته و شب را برای من طولانی و خواب را از چشم من ربوده است.😟
🔹 #اکنون_که در نزد مردم #رسوا_گشتم.
☝🏻 #باید یوسف کام مرا برآورد و اگر مخالفت کرد او را به زندان میافکنم.
👥 #زنان_اشراف با دیدن زیبایی یوسف و شنیدن سوز دل زلیخا، جهت دلسوزی و یا خودشیرینی به زلیخا حق دادند و نزد یوسف رفتند.✔️
👩🏻 #یکی از آنان گفت؛
ای یوسف، این همه ناز و تعزز چیست❓ مگر تو در سینه قلبی نداری که #تسلیم این زن دلداده گردد❓
👩🏻 #دیگری_گفت؛
از زیبایی زلیخا که بگذری، مگر قدرت و عزت این زن را نمی بینی❓
#مگر_نمیدانی که اگر خواهش او را پاسخ دهی همه چیز در این قصر در اختیار تو خواهد بود❓
👩🏻 #سومی_گفت؛
اگر نیاز به جمال او نداری و طمعی به مال و مقام او نداری، #آیا از تهدید به زندان او #وحشت_نداری❓
☝🏻 #بهتر_است_که از لجاجت خود دست برداری تا از #زیبایی و #ثروت او که آرزوی هر جوان است، برخوردار و از شر زندان و شکنجه نیز #رها_گردی.✔️
ادامه دارد....
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_صدو_دوم 🔻 #دیدار_یوسف__بنیامین 🤴🏻عزیز مصر بر #هفتاد_زبان مسلط بود و🧔
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_صدو_سوم
🔻 #یعقوب_و_فراقی_دیگر
...👥 #برادران اصرار کردند که یکی دیگر از آنها را گروگان بگیرد
☝🏻 #اما_یوسف_گفت؛
🍃تنها کسی را نگه می داریم که پیمانه را دزدیده باشد.
👥 برادران خشمگین😡 و مأیوس😞 عزم رفتن کردند.
🔸 اما #یهودا یکی از برادران آنها گفت؛
👤: #هرگز بدون بنیامین به کنعان باز نخواهم گشت
☝🏻 #زیرا که به پدرش #قول داده است.
👈🏻 #بنابراین برادران بدون یهودا به کنعان بازگشتند برادران نزد یعقوب رفتند و موضوع را به اطلاع او رساندند،
👴🏻 #یعقوب_ناراحت_گفت؛ 😢
🍃همان کاری را که قلبهای شما میخواست انجام شده، اما من #بازهم_صبر_میکنم. فرزند عزیزم یوسف را از من جدا کردید و حال پسر دیگرم را...
🔹 #یعقوب دیگر از #فراق دوری یوسف توانی نداشت و از آنها خواست تا هم یوسف و هم بنیامین را نزد او باز گردانند.✔️
↩️ او #مطمئن_بود که یوسف زنده است
#زیرا در سحر هنگام مناجات با خداوند از #ملک_الموت✨ مطلع گشت که یوسف زنده است، و آنان را برای پیدا کردن یوسف فرستاد.✔️
⏳بعد از مدتی #عزیز_مصر نامهای📜 برای یعقوب فرستاد که #یوسف را سالها پیش خریداری کرده و #بنیامین نیز به جرم دزدی نزد او می باشد.
👴🏻 #یعقوب_غمگین_گشت 😔
و در نامهای📜 به #عزیز_مصر نوشت و در آن از خود و پدرانش و یوسف صحبت کرد و او را به↘️
خداوند ✨ابراهیم✨اسحاق✨ویعقوب✨
🍃 #قسم_داد تا فرزندانش را به او بازگرداند.✔️
🔸وقتی نامه✉️ یعقوب بدست #یوسف🧔🏻 رسید، بسیار #گریه کرد😭
↩️ و رو #به_برادرانش_گفت؛
🍃 #آیا شما بر کارهای خود آگاهید،
#آیا میدانید با یوسف و برادرش چه کردید❓
🔹آنها با #حیرت😳 به یوسف نگاه کردند و یوسف #تبسمی نمود و دندانهای مثل مرواریدش آشکار شد😁،
و تاج👑 خود را از سر برداشت،
👥برادران او را شناختند و پرسیدند،
#آیا_تو_یوسفی⁉️
🧔🏻 گفت؛
🍃 بله❗️ خداوند بر من منت نهاد تا زنده بمانم.
ادامه دارد...
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_وهشتم 🔻 #حضرت_شعیب_علیهالسلام 🔹 #شعیب فرزند (نوبة بن مدیق بن ابرا
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_صد_ونهم
🔻 #وعده_پروردگار
🔷 خداوند #بخاطر_محبت_خالصانه او،😊 موسیبن عمران را #برای_خدمتگذاری_او مأمور ساخت.✔️
🔹خداوند #ملاقات_کلیمش را به او #وعده داد و به او #وحی کرد؛👇🏻
✨«حال که چنین عاشق💓 و شیفته و شیدای من😍 هستی به زودی #کلیم (هم سخن) خودم #موسی را #خدمتگزار تو میکنم.» ✨
👥 #اهالی_مدین نصیحت های شعیب را قبول نمی کردند😒 و رو به شعیب میگفتند؛
👥:« #ای_شعیب،
🤔 #آیا نماز تو به تو دستور می دهد که آنچه را پدران ما می پرستیدهاند رها کنیم،⁉️
👈🏻 یا در اموال خود به میل خود #تصرف نکنیم. راستی که تو بردبار فرزانهای.»
🔹 #شعیب گفت
🍃 #اگر از جانب پروردگارم دلیل روشنی داشته باشم و به من روزی نیکویی داده باشد
👈🏻 #آیا می خواهید، از پرستش او دست بردارم؟ ⁉️
🍃 #ای_قوم
من قصدی جز #اصلاح_جامعه را ندارم.✋🏻
☝🏻 #بر_او_توکل_کردهام
و به سوی او باز میگردم. ✅
🍃 #ای_قوم
زنهار #مخالفت_شما_بامن، شما را تا به آنجا نکشاند که به بلایی همچون قوم ↘️
👈🏻 #هود،
👈🏻 #نوح،
👈🏻و یا #صالح دچار شوید.⚠️
♦️به درگاه او #توبه_کنید که
پروردگار،
👈🏻 #مهربان😊 و
👈🏻 #دوستار_بندگان است.
👥گفتند
از آنچه که میگویی #نمیفهمیم، 😑
و تو را در میان خود #ضعیف می بینیم. 😏
🔸 #مردم_مدین کسانی را که نزد شعیب می رفتند،🚶🏻♂
⏪ #تهدید_به_مرگ میکردند
⏪و آنان را در چاه یا گودال 🕳میانداختند
⏪و #حقوق_مردم را میخوردند.🤦🏻♂️
ادامه دارد....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_وبیست_وهشتم 🔻 #آشنایی_خضر_و_موسیعلیهالسلام 🔸روزی موسی در بین #اس
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_صد_بیستونهم
🔻 #آشنایی_خضر_و_موسیعلیهالسلام
.....☝️🏻وقتی موسی از خواب بیدار شد. #یوشع را نیز #بیدار_کرد👀
👈🏻 و به او گفت؛ #آماده_شو که سفر خود را ادامه دهیم🚶🏻♂.
🔸وقتی موسی و همراه خود مقداری از راه را، پیمودند،
🌿 موسی به او گفت؛ #غذا را بیاور✔️ که ما در این سفر #خسته_شدیم.😪
⬅️چون #یوشع خواست غذا را از داخل زنبیل بیرون بیاورد، متوجه شد که #ماهی🐠 در داخل زنبیل #نیست❌
🌿 #موسی_گفت؛
☝️🏻مگر نگفتم اگر ماهی گم شد به من #اطلاع_بده.🤨
🔹 خلاصه یوشع جواب داد همان موقع که در کنار دریا #خوابیدی😴 #باران⛈ بارید،
⏪ #ماهی_زنده_شد🐠 و به آب🌊 پرید
☝🏻ولی چون خواب بودی نخواستم بیدارت کنم، بعد هم #فراموش_کردم😕.
☝️🏻در این هنگام موسی #طعم_پیروزی و #بوی_مراد را احساس کرد😍
🌿 و گفت؛ ☝️🏻 #این_پیشامد همان بوده است که طالب آن بودیم، ✔️
#آماده_شو تا به همان مکانی که ماهی🐠 را از دست دادیم برگردیم که ما #به_هدفخود_نزدیک_هستیم.✅
🍃 #موسی و #یوشع از راهی که آمدند، بازگشتند.
👈🏻 و در بازگشت برای رسیدن به مقصود از #جای_پای👣 خویش #مسیر_حرکت خود را بدست آوردند✔️
⬅️چون آنها به محل گم شدن ماهی🐠 رسیدند، #پیرمردی👴🏻 لاغر اندام با چشمانی گود افتاده را دیدند که #آثار_رسالت در جبینش نمودار است ✅
⏪و صورت او حکایت از #بزرگواری و #تقوی دارد😇،
👕لباس خود را به خویش پیچیده، یک طرف آن را #زیر_پا
👈🏻و طرف دیگر را #زیر_سر گذاشته و دراز کشیده است.
🌿موسی به پیرمرد #سلام کرد. پیرمرد روی صورت خود را باز کرد و گفت؛
👴🏻: آیا در سرزمین من اثری از #صلح_و_سلام وجود دارد؟!🧐
شما کیستی؟🤔
🍃 #موسی؛✋🏻 من موسی هستم.
🌱پیرمرد؛ موسی! #پیغمبر_بنی_اسرائیل؟
🍃 #موسی؛
بلی، پیغمبر بنی اسرائیل✅
ولی چه کسی این موضوع را به شما #اطلاع_داده است؟😳
🌱 #پیرمرد؛☝️🏻 آنکس که تو را نزد من فرستاده است.
🔹موسی دریافت که این پیرمرد، همان گمشده و مراد اوست😍.
↩️ پس در #گفتار و #کردار خود شرایط #ادب و #تواضع😊 را منظور داشت و گفت
✨«ای بنده صالح خدا،
👈🏻 #آیا به مردی که در راه دیدار تو رنج و سختی دیده است. #اجازه_میدهی تا از
🔻 #نور_علم 📚 و
🔻 #چراغ_هدایت تو بهره مند شود ✔️و خود را پیرو و مجری #امر و #نهی شما گرداند؟...
ادامه دارد......
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_وسیام 🔻 #شرط_شاگردی_موسیعلیهالسلام 🍃خضر به موسی #گفت ✨ #تو_نمی
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_صد_وسییکم
🔻 #شرط_شاگردی_موسیعلیهالسلام
...... 👈🏻از طرفی ترسید که مسافران #غرق و #هلاک گردند😱،
☝️🏻 لذا #پیمان و #شرط 🤝خود را فراموش کرد و فریاد🗣 زد؛
♦️ #آیا متوجه مردمی👥 هستی که ورود ما را #گرامی داشتند و با ما برخورد مناسبی داشتند🤨
🔹 #آیا_میخواهی کشتی🚢 آنان را #سوراخ و آنان را #غرق_سازی؟⁉️
🔸«به راستی که کار بزرگی مرتکب می شوی🤦🏻♂️.»
↩️در این هنگام خضر نگاهی به موسی کرد و فقط #پیمان او را به خاطرش آورد و به او #تذکر_داد که👈🏻 قبلاً به تو گفتم نمی توانی دست از #پرسش⁉️ و #اعتراض برداری!
☝️🏻و #تاب و #تحمل و #شکیبایی لازم را #نداری!❌
⬅️چون موسی به اشتباه خود پی برد، با #تأسف و #ناراحتی😔 از خضر #عذرخواهی🙏🏻 کرد و گفت؛
🌿ای خضر مرا به علت فراموشی #بازخواست_نکن❌
ومرا از رفاقت و فضل دوستی با خود #محروم_مگردان😔 که بعد از این بر شرط خود #استوار 💪🏻خواهم بود.
✨موسی و خضر از کشتی🚢 پیاده شدند و راه خود را #ادامه دادند.
⏳این ماجرا گذشت، ☝️🏻تا اینکه در راه #کودکی_خوش_سیما🧒🏻 را دیدند که همسالان خود مشغول بازی⚽️ بود،
خضر آن طفل را صدا کرد و به گوشه ای برد و او را #کشت.😲
🌿موسی از دیدن این منظره بسیار #دلگیر و #ناراحت😔 شد و باز سؤال کرد:
«☝️🏻آیا #انسان_پاکی را، بی آنکه مرتکب قتلی🗡 شده باشد، کشتی؟!
به راستی #کار_زشتی مرتکب شدی😒.»
🌱خضر رو به موسی کرد و بار دیگر #پیمان او را متذکر و شرط او را #یادآور_شد
⬅️ و آنچه به موسی در مورد #کنجکاوی گفته بود #به_خاطرش_آورد و ادامه داد؛
🌱«مگر من به تو نگفتم☝️🏻 که نمیتوانی همراه من شوی و #صبر و #شکیبایی😌 لازم را نداری؟!»
🌿موسی #شرمنده😞 شد و فهمید که دوباره اشتباه کرده و برای او شایسته بود که👈🏻 صبر میکرد و زبان به اعتراض باز نمی کرد❌
☝🏻 تا اینکه خضر #حقایق را برای او بازگو کند تا از آنچه که نمیداند #آگاه گردد.✔️
◀️پس با #عذرخواهی_مجدد خود را به رعایت شرط و پیمان مقید ساخت و #عهد_بست که دیگر در کاری عجله نکند❌
☝🏻 و #اگر_عجله_کرد رفاقتشان به پایان برسد.✔️
🌿 #موسی_گفت؛ «اگر بار دیگر اعتراض کردم،😔 از آن به بعد با من #ترک_صحبت و #رفاقت کن.»
🔶با #تجدید_عهد، دوباره موسی و خضر به حرکت ادامه دادند تا اینکه #خستگی و #رنج 😪سفر آنها را از ادامه راه بازداشت.
👥آنها در راه خود به #دهکدهای🏘 رسیدند و به امید رفع خستگی و تهیه آذوقه🍞 وارد آنجا شدند.
☝️🏻 اما مردم آن روستا در اثر #بخلی😒 که داشتند حاضر به پذیرایی از آنها نشدند ❌و با #برخوردی_ناپسند آنها را از خود راندند.
🔹آنها هنگام خروج از روستا متوجه👀 #دیواری که در آستانه #خراب_شدن بود شدند.
🔸لذا خضر ایستاد و شروع کرد به #تعمیر و #مرمت آن دیوار.
🍃 #موسی_گفت؛
جای تعجب😳 است، این قوم با ما #بدرفتاری_کردند و از دادن غذا🍞 به ما #امتناع_کردند ولی تو دیوار خراب آنها را تعمیر میکنی، لااقل در مقابل این کار از آنها #مزدی💵 می گرفتی تا بوسیله آن مشکلات خود را برطرف کرده و جان خود را نجات دهیم!✅
ادامه دارد.....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_وشصت_وسوم 🔻 #داوود_و_حزقیل_نبی_علیهالسلام ........ ☝️🏻آنگاه او را
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_صد_وشصت_وچهارم
🔻 #زبور_کتاب_داوود_علیهالسلام
🌸خداوند #زبور را در
👈🏻 #سه_فصل و
👈🏻 در قالب #یکصد_و_پنجاه_سوره،
👈🏻 #به_زبان_عبرانی بر داوود نازل گردانید.✅
🔲 #قسمت_اول_به
⬅️ زندگی بخت نصر و آینده او #اختصاص_دارد
🔲 و #نیمه_دوم
⬅️داستان اهالی ثور است
🔲 و #آخرین_بخش
⬅️شامل پندها و حکمتها میباشد.
🌸خداوند در پندهایش به داوود چنین فرمودند؛
✨«بدان که #فال_بد_زدن به کسی که به آن بیاعتقاد است، ضرری نمیرساند✖️
☝️🏻 همان طور که #فال_زنندگان را از فتنه و گرفتاری نجات نمیبخشد.❌
⏪ایجاد #سُرور در قلب ❤️بندهای مؤمن را اگرچه با دانهای خرما باشد، #بهشت را زیر پای تو قرار میدهد✅
🦋سوره دوم زبور؛🦋
✨«ای داوود من تو را #خلیفه_خویش روی زمین قرار دادم✔️
و به زودی مردم #عیسی را به خاطر نیرویی💪🏻 که به او میبخشم #خدای_خود میخوانند.
🍃 #چهکسی را خواهی یافت که به درگاهم گریه😭 کند و من او را از درب خانهام برانم؟
☝️🏻 #چگونه خداوند را تسبیح و تقدیس نمیگویید در حالی که شما را آفرید؟
🍃 #چرا گناهان را از قلب خود دور نمیکنید،؟
☝🏻 #آیا فکر میکنید هیچگاه نخواهید مُرد و دنیا همیشه پابرجاست.؟!»
🦋سوره دهم🦋
✨«ای مردم #از_آخرت_غافل_نشوید،
☝️🏻 اگر لحظهای در معاد و قیامت و آنچه برای گنهکاران آماده شده، میاندیشید،🤔
⏪ خندههایتان کم ➖و
⏪گریههایتان افزون➕ میگشت.
☝🏻اما اینک به #نشانهها و #هشدارهای_الهی توجهی ندارید.✖️
🔸به پرندگانی🕊️ که در آسمان تسبیح مرا میگویند نمینگرید، که چگونه خداوند بخشنده و مهربان خالق روشنایی ها، روزی شما را تأمین میکند.»
🦋سوره بیست و سوم؛🦋
✨«ای کسانی که از آب و گِل آفریده شدهاید، #ای_غفلت_پیشگان مغرور و مست به آن چیزی که بر شما حرام شده است، توجهی نمیکنید.
🍃 #آیا فرقی میان آلودگی و ناپاکی نیست؟⁉️
👈🏻و میان #حوریان خوشخویی که از دروغ بدورند✔️ و
👈🏻 بدون ملال و خشم برای انسان ماندگارند✔️ و
👈🏻بکارتشان پیوسته ثابت است، ✔️
👈🏻آرامتر از کف و شیرینتر از عسل در میان بستری معلق در امواج متلاطم دریای شراب و عسل که پایانی ندارد. ✔️
🍃این #سلطهای_ناتمام و #نعمتی_جاودانگی و دائم است. جهان در اختیار خداوند حکیم و باقی است، پاک است خداوندی که آفریننده روشناییهاست.»
🦋سوره چهل و هفتم؛🦋
✨«یا داوود! #آیا_میدانی_به_چه_جهت بنیاسرائیل را مَسخ و نفرین کرده و آنها را به صورت بوزینه و خوک در آوردم؟
☝🏻 #زیرا هرگاه #ثروتمندی با شوکت نزدشان آمد با او به گرمی برخورد میکردند 😊
↩️اما زمانی که #فقیری با آنها مواجه میشد به ناسزاگویی🤬 پرداخته و از او انتقامی سخت میگرفتند.
💢 #لعنت_من_بر هر حاکمی باد که در روی زمین🌍 میان غنی و فقیر به مساوی رفتار نکند.✖️
🍃 #شما_پیرو هوی و هوس خود هستید آن زمان که مرگ شما فرا رسد گریزگاهتان کجاست؟
☝🏻 چه بسا شما را بر حذر داشتیم که به #ناموسهای_مردم نظر سوء نیفکنید✖️
و زبان از وصف آنها فرو نبرید اما گوش دل نسپارید.✖️
منزه است پروردگاری که
#خالق_روشناییهاست.»✨
ادامه دارد......
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐