eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
245 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_شصتم 🔻 #تهدید_کردن_ابراهیم_علیه_السلام 🔹آنگاه که ابراهیم #راه_حق را
📘 📖 📝 🔻 🔹او با و و 👈🏻 ارکان عقاید آنان را درهم فرو ریخت، قوم نیز 🙌 دلیل او می شدند تا از او پیروی کنند و، از دعوت او . 🔸ابراهیم مرتب آنان را عنوان می کرد و به آنها می گفت؛ 🍃 بتها حرف شما را می‌شنوند❓ 🍃 آنها شما را هنگام عبادت می‌بینند❓ 🍃 بتها برای شما نفع و خاصیتی دارند❓ 👤ابراهیم با خود می گفت؛ به راستی که جمله 😈 است و این مردم چقدر نادانند که با این وجود خود را بر طریق حق می دانند و مطالبی بی‌اساس و دلایلی در نهایت ضعیف در این مورد ارائه می دهند.😑 🔹آزر و نمرودیان چون این اوضاع را دیدند، و او را از خود دور ساختند و در خانه‌ای🏠 او را . 🔸ابراهیم نیز با قاطعیت تمام به نمرود و نمرودیان گفت؛ 🍃✨« در غیاب شما نقشه‌ای برای نابودی بتهایتان می‌کشم».✨ *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 🗿 🌸بت پرستان رفته بیرون سر به سر 🍃گشت تنها بت شکن با یک تبر 🌸پس به دست بگرفت با قدرت تبر 🍃هر یکی را زد یکی ضربت به سر 🌸یک به یک را با تبر درهم شکست 🍃سرفرازی بتان را کرد پست 🔹ابراهیم که نمی خواست خانواده خود و همینطور را که سرپرست او بود به بیندازد، از خانواده خود و در خانه‌ای🏠 و از طرف مأموران نمرود نیز مواظبت می‌شد که مبادا مردم را به دعوت کند. ↩️آنگاه که تبلیغات 🔻 و 🔻 و 🔻 و 🔻 ↩️بر قوم نیفتاد❌ و 🔻 نیز سودی نبخشید🤦🏻‍♂️ و از دعوت وی روی گرداندند، 😟 👈🏻 که گوش آنان👂🏻 به سخن وی بدهکار نیست،😑 👈🏻 و چون دید که قوم به خود چنگ زده اند و به 🗿 تمسک جسته اند، علیه بت ها کشید و با خود سوگند یاد کرد که در نابودی بت ها تا این مردم دریابند که بت ها🗿 از خود و خطر و تهدید را هم از خود و هم از مردم دور سازند و یا از آن ✨ ادامه دارد..... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_شصت_و_دوم 🔻 #نقشه_ابراهیم_و_شکستن_بتها🗿 🔹 شاید قوم بدین ترتیب درک کن
📘 📖 📝 🔻 🔹چون مردم فهمیدند، که بت ها را درهم شکسته است، ☝🏻 🤴او را دستگیر کردند و به نزد نمرود بردند، آنگاه نمرود رو به ابراهیم کرد و گفت؛ 🤴«ای ابراهیم تو با چنین کردی❓ 🍃 ابراهیم گفت؛ نه❗️🤷🏻‍♂️ این کار را 🗽 انجام داده، اگر سخن می گوید، از او بپرسید.» 👥گفتند؛ قطعا می دانی که اینها ، 🍃ابراهیم گفت؛ چیزی را می‌پرستید که ندارد و و به شما نمی رساند، و بر آنچه غیر از خدا می پرستید، چرا نمی‌اندیشید.»⁉️🤦🏻‍♂️ 🤴نمرود و نمرودیان در ناکام ماندند و☝🏻 چون نتوانستند او را محکوم به این کار کنند،راجع به مجازات ابراهیم به 👥👥نشستند ☝🏻 تا اینکه ابراهیم را در میان 🔥 انداخته و او را بسوزانند.😨 👥«گفتند؛ ابراهیم را و اگر اهل عمل هستید، خدایان خود را یاری نمائید.» *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 🔹 تصمیم گرفتند ابراهیم را به جرم ▪️ و و ▪️ با آتش🔥 بسوزانند.😰😖 🔸 به جمع آوری هیزم پرداختند و حتی برای خود می کردند😐 که هیزم برای ببرند تا بیمارشان شفا یابد.😒🤦🏻‍♂️ ↩️ ، مردم برای شرکت در این مراسم شده بودند و همه با خود هیزم می آوردند. ⏳ بعد از چندی، ،🗓️ انبار چوب و هیزم پر شد و دور انبار را به صورتی وسیع . ادامه دارد...... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_شصت_و_سوم 🔻 #محاکمه_ابراهیم_علیه_السلام 🔹چون مردم فهمیدند، که #ابراه
📘 📖 📝 🔻 🔹مردم روزهای به جمع آوری هیزم پرداختند تا اینکه فراهم شد✔️، ↩️ سپس در زمین همواری ساختند و در آن را شعله ور ساختند،🔥 شعله های آتش آنقدر زیاد بود که هیچ پرنده‌ای🕊 نمی توانست از بالای آن پرواز کند. 🔸 را آماده کردند تا نمرود🤴 از آنجا منظره سوزاندن🔥 ابراهیم را تماشا👀 کند. 🔹 برای انداختن ابراهیم در آتش چون نمی‌توانستند با این 🔥 به آن نزدیک شوند تا ابراهیم را در آن افکنند، لذا به فکر افتادند تا از راه دور ابراهیم را به درون آتش .😳 🔸 منجنیق آماده شد و ابراهیم را در آن قرار دادند. 🔹جوش و خروش از تمام برخاست. هر یک به زبان حال به خدا . 😫 🌏 گفت؛ ✨خدایا❗️کسی غیر از او بر روی من، تو را پرستش نمی‌کند آیا می‌گذاری 🔥نمرود شود ⁉️ 💫 نیز اعتراض داشتند،. ♥️ رو به آنها فرمود؛ ✨☝️🏻 حتما و در وقت ضرورت .✔️ 💫 به خدا، و گفت؛ ✨ 🤲🏻خدایا در زمین کسی غیر از او تو را پرستش نمی کرد، اینک او را در 🔥 می اندازند.😔 ↩️ به جبرئیل خطاب شد؛ 🤐✋🏻بنده ای مانند تو میترسد که وقت بگذرد❗️ من هر وقت بخواهم میتوانم او را دهم، .✔️ 💫 در آن وقت بر ابراهیم و گفت؛ ✨ ابراهیم❗️ حاجت و درخواستی داری من برآورده سازم❓ 🍃 جواب داد؛ «به تو احتیاجی ندارم،❌ »✅ 💫 گفت؛ ✨میخواهی آتش🔥 را به وسیله آبها💧 و 🌧 که در اختیار من است ❓ 🍃 جواب داد؛ .❌ 💫 گفت؛ ✨ مایلی 🌪️ برانگیزم که آتش🔥 ❓ 🍃 جواب داد؛ .❌ 💫 گفت؛ ✨ پس تا .🤲🏻 🍃حضرت ابراهیم گفت؛ ✨«همین که او مرا در این حال .»✔️ ادامه دارد......... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_هفتادودوم 🔻 #ساخت_خانه_کعبه 🌸روزی از سوی خداوند جلیل
📘 📖 📝 🔻 🔹خداوند برای ملک الموت✨ را به نزد وی فرستاد، ▪️ابراهیم پرسید 🍃 آیا می شود را زندگی کنم و را به عبادت خداوند بپردازم❓ 💫ملک الموت گفت؛ ✨تو مجبور به پذیرش هستی، ▪️ابراهیم گفت، 🍃 تو دیده‌ای خلیلی مرگ خلیل خود را آرزومند باشد❓ 💫ملک الموت نزد خداوند آمد و موضوع را گفت، ♥️پروردگار فرمود؛ ✨بگو بنده ما دیده‌ای که خلیلی با خلیل خود ❓ 🔹و ابراهیم با شنیدن این فرموده پروردگار .✔️ ↩️و هنگامی که او از آخرین به سوی باز میگشت در سنّ دیده از جهان فرو بست.⚰ 🔸 و در شهر واقع در کشور مدفون گشت.⚰ 🔹 نیز بعد از ابراهیم در سنّ دنیا را گفت و دفن شد (در جوار خانه خدا). 🔸 نیز در سن دنیا را وداع گفت.⚰ ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_هفتاد_و_پنجم 🔻 #حضرت_لوط_علیه‌السلام 🌸می کنم آغاز با نامت سخن
📘 📖 📝 🔻 🔹 در ابتدا در زمره بهترین و بودند و آداب و سنن الهی را به خوبی انجام میدادند.✔️ 🔸 تا اینکه 😈به آنها و بارها و بارها بر سر راه آنها سبز شد. 🔹 سرزمین آنها در مسیر عبور کاروان های مختلف بود و همیشه تعدادی 👤 از آنجا عبور می کرد🚶‍♂ و از نعمت‌های فراوان آن سرزمین استفاده می کردند😃 🍀 و حتی به گونه‌ای شد که هر مسافری راهش را به آن دیار کج میکرد و از و 🌳 بهره می‌جُست،😌 🔸 تا اینکه بارها از این وضعیت به لوط کردند، و ابلیس😈 که چنین فرصتی بود، به آنها یاد داد را که از آن شهر می گذرد، بگیرند و کنند و بعد، به او .😱 🔹روزی 😈 خودش را به صورت 🧑🏻 درآورد و به طرف آنها رفت. 🔸 به گفته ابلیس عمل کردند و به او و به این ترتیب در میان آنها .🤦🏻‍♂️ ↩️ چیزی نگذشت که آن قوم می‌نشستند و با آنها به می پرداختند و آنگاه شهر آنها و رهگذران .😕 🔹آنها کم کم و به سراغ می آمدند. 😈ابلیس که مأموریت و خود را تا به این جا به خوبی انجام داده بود، 👱🏻‍♀️ رفت و آنها را و به آنها آموخت تا با یکدیگر باشند و به این وسیله .🤦🏻‍♀️ 🍃 حاضر گشت 🧕🏻 و یا را ✨ و دست کشیدن آنها از کار زشتشان، .✔️ ↩️ هرچه لوط سعی میکرد قوم او فساد میکردند🤦🏻‍♂️، تا جایی که او را .😟 🔸 بارها و بارها آنان را از این و نهی کرده و می فرمود؛ 🍃 شما در میان جهانیان سراغ می روید، در حالی که 🧕🏻 برای شما وجود دارد که خداوند آنان را آفریده است.✔️ 👥 طهارت و غسل و که مدت به طول انجامید در مردم قومش . 😔 👥 در خویش باد معده و صدا خارج میکردند و در مقابل یکدیگر به می پرداختند.😳🤦🏻‍♂️ 🔹 آنان از مهمانان خود به خوبی 🥙 میکردند، بعد با آنها به و به آنها . ↩️با این عمل مردان ، ترس این می رفت که 👨‍👩‍👧‍👦 آنها نیز برچیده شود و هیچ 👶 دیگر متولد نشود، مگر که از بودند.✔️ ادامه دارد..... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_هفتاد_و_ششم 🔻 #حسادت_شیطان 🔹 #قوم_لوط در ابتدا در زمره بهترین و #شای
📘 📖 📝 🔻 👥 با ، رهگذران🚶‍♂ را هدف قرار میدادند و سنگ به هرکسی میخورد، او را به زور می‌آوردند و با او به میپرداختند.🤦🏻‍♂️ آنگاه به او میدادند. 😐 ↩️حتی آنها برای و قوانینش برای خود 👨‍⚖ داشتند که در موقع ضرورت به بپردازد.😐 🔸هنگامی که قوم لوط به آن و دست زدند، زمین🌎 از زشتی کار آنها به درگاه خداوند . ♥️ خداوند ✨ ، ✨ و ✨ ⬅️را در قالب 🧑 و زیباروی به زمین🌎 فرستاد، آنها به نزد که مشغول 👨‍🌾 بود، آمدند و خود را پیک هایی برای حاکم شهر معرفی کردند.✔️ 🔹 آنها را از رفتن و گوشه ای از اعمال ناشایست قومش را برای آنان بازگو کرد.😞 ☝🏻 که به میان مردم قوم بروند. 🔸 لوط باز هم از آنها تا تاریکی شب🌌 ، آنگاه یکی از دخترانش🧕🏻 را مأمور کرد تا برای مهمانان مقداری غذا و آب تهیه کند.✔️ ↩️ در آن لحظه ⛈ میبارید. 🧕🏻 مردم را از آمدن مهمانان لوط به خانه🏠 او باخبر ساخت. ⏳مدتی بعد در برابر منزل لوط جمع شدند، 👱‍♂لوط گفت: 🍃«اینان مهمانان من هستند، مرا رسوا نکنید.» ↩️و و مرا در مقابل مهمانان خوار نکنید، ✋🏻 گفتند؛ 👥: به تو نگفته بودیم که را مهمان نکنی❓ لوط گفت؛ 🍃 اگر می‌خواهید کار انجام دهید، اینان دختران من،🧕🏻 با آنها کنید.✔️ 👥 گفتند؛ یکی از جوان ها🧑 را نزد خود نگه دار و دو تای دیگر را به ما ببخش، ☝🏻 لوط مهمانانش را در خانه🏠 نگه داشت تا از گزند آسیب قومش ، 🔹 آنان درب خانه لوط🚪 را و لوط را به گوشه‌ای پرتاب کردند و هنگامی که داخل خانه شدند، 🔸لوط گفت؛ 🍃کاش کمکی داشتم😢😞 🔹مهمانان گفتند؛ 🍀 لوط، ما ✨ هستیم. که آسیبی به تو و ما نمی توانند بزنند.❌ ✨ مُشتی بر چهره آنها پاشید و . 🔸 همگی از خانه لوط🏠 .✔️ 💫 جبرئیل گفت؛ ✨ما و ،👈🏻 🌄 میباشد.✔️ 🔹 لوط بر هرزگی قومش گواه داد. 💫 گفت؛ ✨ای لوط، به همراه دخترانت از این شهر خارج شو، چرا که به زودی نازل میشود.✔️ ✨جبرئیل راه خروج مخفی از منزل را به او نشان داد.✔️ 🔸 لوط به همراه دختران و همسرش از خانه خارج شد، اما 🧕🏻 در میان راه بازگشت تا قومش را از حرکت همسر و دخترانش آگاه سازد.✔️ ادامه دارد... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_نودو_هشتم 🔻 #انتقام_زلیخا_از_یوسف 🌸چنان عشق یوسف عنانش برید 🍃
📘 📖 📝 🔻 🔹از آن روز هر زنی💁🏻‍♀️ یوسف را میدید، 😍 او می‌شد و باعث دلتنگی و آزار یوسف می گردید. 🔸در این حال 👸🏻اظهار خرسندی کرد، گویا غم او برطرف گشته لذا رو به زنان مصر کرد و گفت؛ 👸🏻:«این همان یوسفی است که در موردش مرا سرزنش می‌کردید، آری من از او کام خواستم ولی او خود را نگه داشت🤦🏻‍♀️ و اگر آنچه را به او دستور میدهم، نکند قطعا خواهد شد و حتما از خوارشدگان خواهد شد.» 👸🏻: ، شما که داستان مرا خود کرده‌اید اینک اعصاب لرزان و دستهای خون‌آلود خود را بنگرید و در حالی است که فقط یک رهگذر او را دیده‌اید، پس بی مورد .❌ 👈🏻 او و در مقابل چشمان من و در همه حال با او بوده‌ام پس چگونه ممکن است شیفته او نشوم. 🙎🏻‍♀️ من خود را با تمام وجود و آنچه زیبایی که در خود داشتم بر او عرضه کردم ولی یوسف .❌ 🔸از شما چه پنهان که، من خویشتن را بر یوسف عرضه داشتم، دل به او باختم و از من صرف نظر کرد و روی گرداند.😔 او قلب❤️ مرا اسیر خود ساخته و شب را برای من طولانی و خواب را از چشم من ربوده است.😟 🔹 در نزد مردم . ☝🏻 یوسف کام مرا برآورد و اگر مخالفت کرد او را به زندان می‌افکنم. 👥 با دیدن زیبایی یوسف و شنیدن سوز دل زلیخا، جهت دلسوزی و یا خودشیرینی به زلیخا حق دادند و نزد یوسف رفتند.✔️ 👩🏻 از آنان گفت؛ ای یوسف، این همه ناز و تعزز چیست❓ مگر تو در سینه قلبی نداری که این زن دلداده گردد❓ 👩🏻 ؛ از زیبایی زلیخا که بگذری، مگر قدرت و عزت این زن را نمی بینی❓ که اگر خواهش او را پاسخ دهی همه چیز در این قصر در اختیار تو خواهد بود❓ 👩🏻 ؛ اگر نیاز به جمال او نداری و طمعی به مال و مقام او نداری، از تهدید به زندان او ❓ ☝🏻 از لجاجت خود دست برداری تا از و او که آرزوی هر جوان است، برخوردار و از شر زندان و شکنجه نیز .✔️ ادامه دارد.... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_صدو_دوم 🔻 #دیدار_یوسف__بنیامین 🤴🏻عزیز مصر بر #هفتاد_زبان مسلط بود و🧔
📘 📖 📝 🔻 ...👥 اصرار کردند که یکی دیگر از آنها را گروگان بگیرد ☝🏻 ؛ 🍃تنها کسی را نگه می داریم که پیمانه را دزدیده باشد. 👥 برادران خشمگین😡 و مأیوس😞 عزم رفتن کردند. 🔸 اما یکی از برادران آنها گفت؛ 👤: بدون بنیامین به کنعان باز نخواهم گشت ☝🏻 که به پدرش داده است. 👈🏻 برادران بدون یهودا به کنعان بازگشتند برادران نزد یعقوب رفتند و موضوع را به اطلاع او رساندند، 👴🏻 ؛ 😢 🍃همان کاری را که قلب‌های شما میخواست انجام شده، اما من . فرزند عزیزم یوسف را از من جدا کردید و حال پسر دیگرم را... 🔹 دیگر از دوری یوسف توانی نداشت و از آنها خواست تا هم یوسف و هم بنیامین را نزد او باز گردانند.✔️ ↩️ او که یوسف زنده است در سحر هنگام مناجات با خداوند از ✨ مطلع گشت که یوسف زنده است، و آنان را برای پیدا کردن یوسف فرستاد.✔️ ⏳بعد از مدتی نامه‌ای📜 برای یعقوب فرستاد که را سالها پیش خریداری کرده و نیز به جرم دزدی نزد او می باشد. 👴🏻 😔 و در نامه‌ای📜 به نوشت و در آن از خود و پدرانش و یوسف صحبت کرد و او را به↘️ خداوند ✨ابراهیم✨اسحاق✨ویعقوب✨ 🍃 تا فرزندانش را به او بازگرداند.✔️ 🔸وقتی نامه✉️ یعقوب بدست 🧔🏻 رسید، بسیار کرد😭 ↩️ و رو ؛ 🍃 شما بر کارهای خود آگاهید، میدانید با یوسف و برادرش چه کردید❓ 🔹آنها با 😳 به یوسف نگاه کردند و یوسف نمود و دندانهای مثل مرواریدش آشکار شد😁، و تاج👑 خود را از سر برداشت، 👥برادران او را شناختند و پرسیدند، ⁉️ 🧔🏻 گفت؛ 🍃 بله❗️ خداوند بر من منت نهاد تا زنده بمانم. ادامه دارد... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_وهشتم 🔻 #حضرت_شعیب_علیه‌السلام 🔹 #شعیب فرزند (نوبة بن مدیق بن ابرا
📘 📖 📝 🔻 🔷 خداوند او،😊 موسی‌بن عمران را مأمور ساخت.✔️ 🔹خداوند را به او داد و به او کرد؛👇🏻 ✨«حال که چنین عاشق💓 و شیفته و شیدای من😍 هستی به زودی (هم سخن) خودم را تو میکنم.» ✨ 👥 نصیحت های شعیب را قبول نمی کردند😒 و رو به شعیب می‌گفتند؛ 👥:« ، 🤔 نماز تو به تو دستور می دهد که آنچه را پدران ما می پرستیده‌اند رها کنیم،⁉️ 👈🏻 یا در اموال خود به میل خود نکنیم. راستی که تو بردبار فرزانه‌ای.» 🔹 گفت 🍃 از جانب پروردگارم دلیل روشنی داشته باشم و به من روزی‌ نیکویی داده باشد 👈🏻 می خواهید، از پرستش او دست بردارم؟ ⁉️ 🍃 من قصدی جز را ندارم.✋🏻 ☝🏻 و به سوی او باز میگردم. ✅ 🍃 زنهار ، شما را تا به آنجا نکشاند که به بلایی همچون قوم ↘️ 👈🏻 ، 👈🏻 ، 👈🏻و یا دچار شوید.⚠️ ♦️به درگاه او که پروردگار، 👈🏻 😊 و 👈🏻 است. 👥گفتند از آنچه که میگویی ، 😑 و تو را در میان خود می بینیم. 😏 🔸 کسانی را که نزد شعیب می رفتند،🚶🏻‍♂ ⏪ می‌کردند ⏪و آنان را در چاه یا گودال 🕳می‌انداختند ⏪و را می‌خوردند.🤦🏻‍♂️ ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_وبیست‌_وهشتم 🔻 #آشنایی_خضر_و_موسی‌علیه‌السلام 🔸روزی موسی در بین #اس
📘 📖 📝 🔻 .....☝️🏻وقتی موسی از خواب بیدار شد. را نیز 👀 👈🏻 و به او گفت؛ که سفر خود را ادامه دهیم🚶🏻‍♂. 🔸وقتی موسی و همراه خود مقداری از راه را، پیمودند، 🌿 موسی به او گفت؛ را بیاور✔️ که ما در این سفر .😪 ⬅️چون خواست غذا را از داخل زنبیل بیرون بیاورد، متوجه شد که 🐠 در داخل زنبیل ❌ 🌿 ؛ ☝️🏻مگر نگفتم اگر ماهی گم شد به من .🤨 🔹 خلاصه یوشع جواب داد همان موقع که در کنار دریا 😴 ⛈ بارید، ⏪ 🐠 و به آب🌊 پرید ☝🏻ولی چون خواب بودی نخواستم بیدارت کنم، بعد هم 😕. ☝️🏻در این هنگام موسی و را احساس کرد😍 🌿 و گفت؛ ☝️🏻 همان بوده است که طالب آن بودیم، ✔️ تا به همان مکانی که ماهی🐠 را از دست دادیم برگردیم که ما .✅ 🍃 و از راهی که آمدند، بازگشتند. 👈🏻 و در بازگشت برای رسیدن به مقصود از 👣 خویش خود را بدست آوردند✔️ ⬅️چون آنها به محل گم شدن ماهی🐠 رسیدند، 👴🏻 لاغر اندام با چشمانی گود افتاده را دیدند که در جبینش نمودار است ✅ ⏪و صورت او حکایت از و دارد😇، 👕لباس خود را به خویش پیچیده، یک طرف آن را 👈🏻و طرف دیگر را گذاشته و دراز کشیده است. 🌿موسی به پیرمرد کرد. پیرمرد روی صورت خود را باز کرد و گفت؛ 👴🏻: آیا در سرزمین من اثری از وجود دارد؟!🧐 شما کیستی؟🤔 🍃 ؛✋🏻 من موسی هستم. 🌱پیرمرد؛ موسی! ؟ 🍃 ؛ بلی، پیغمبر بنی اسرائیل✅ ولی چه کسی این موضوع را به شما است؟😳 🌱 ؛☝️🏻 آنکس که تو را نزد من فرستاده است. 🔹موسی دریافت که این پیرمرد، همان گمشده و مراد اوست😍. ↩️ پس در و خود شرایط و 😊 را منظور داشت و گفت ✨«ای بنده صالح خدا، 👈🏻 به مردی که در راه دیدار تو رنج و سختی دیده است. تا از 🔻 📚 و 🔻 تو بهره مند شود ✔️و خود را پیرو و مجری و شما گرداند؟... ادامه دارد...... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_وسی‌ام 🔻‌ #شرط_شاگردی_موسی‌علیه‌السلام 🍃خضر به موسی #گفت ✨ #تو_نمی‌
📘 📖 📝 🔻 ...... 👈🏻از طرفی ترسید که مسافران و گردند😱، ☝️🏻 لذا و 🤝خود را فراموش کرد و فریاد🗣 زد؛ ♦️ متوجه مردمی👥 هستی که ورود ما را داشتند و با ما برخورد مناسبی داشتند🤨 🔹 کشتی🚢 آنان را و آنان را ؟⁉️ 🔸«به راستی که کار بزرگی مرتکب می شوی🤦🏻‍♂️.» ↩️در این هنگام خضر نگاهی به موسی کرد و فقط او را به خاطرش آورد و به او که👈🏻 قبلاً به تو گفتم نمی توانی دست از ⁉️ و برداری! ☝️🏻و و و لازم را !❌ ⬅️چون موسی به اشتباه خود پی برد، با و 😔 از خضر 🙏🏻 کرد و گفت؛ 🌿ای خضر مرا به علت فراموشی ❌ ومرا از رفاقت و فضل دوستی با خود 😔 که بعد از این بر شرط خود 💪🏻خواهم بود. ✨موسی و خضر از کشتی🚢 پیاده شدند و راه خود را دادند. ⏳این ماجرا گذشت، ☝️🏻تا اینکه در راه 🧒🏻 را دیدند که همسالان خود مشغول بازی⚽️ بود، خضر آن طفل را صدا کرد و به گوشه ای برد و او را .😲 🌿موسی از دیدن این منظره بسیار و 😔 شد و باز سؤال کرد: «☝️🏻آیا را، بی آنکه مرتکب قتلی🗡 شده باشد، کشتی؟! به راستی مرتکب شدی😒.» 🌱خضر رو به موسی کرد و بار دیگر او را متذکر و شرط او را ⬅️ و آنچه به موسی در مورد گفته بود و ادامه داد؛ 🌱«مگر من به تو نگفتم☝️🏻 که نمیتوانی همراه من شوی و و 😌 لازم را نداری؟!» 🌿موسی 😞 شد و فهمید که دوباره اشتباه کرده و برای او شایسته بود که👈🏻 صبر میکرد و زبان به اعتراض باز نمی کرد❌ ☝🏻 تا اینکه خضر را برای او بازگو کند تا از آنچه که نمی‌داند گردد.✔️ ◀️پس با خود را به رعایت شرط و پیمان مقید ساخت و که دیگر در کاری عجله نکند❌ ☝🏻 و رفاقتشان به پایان برسد.✔️ 🌿 ؛ «اگر بار دیگر اعتراض کردم،😔 از آن به بعد با من و کن.» 🔶با ، دوباره موسی و خضر به حرکت ادامه دادند تا اینکه و 😪سفر آنها را از ادامه راه بازداشت. 👥آنها در راه خود به 🏘 رسیدند و به امید رفع خستگی و تهیه آذوقه🍞 وارد آنجا شدند. ☝️🏻 اما مردم آن روستا در اثر 😒 که داشتند حاضر به پذیرایی از آنها نشدند ❌و با آنها را از خود راندند. 🔹آنها هنگام خروج از روستا متوجه👀 که در آستانه بود شدند. 🔸لذا خضر ایستاد و شروع کرد به و آن دیوار. 🍃 ؛ جای تعجب😳 است، این قوم با ما و از دادن غذا🍞 به ما ولی تو دیوار خراب آنها را تعمیر میکنی، لااقل در مقابل این کار از آنها 💵 می گرفتی تا بوسیله آن مشکلات خود را برطرف کرده و جان خود را نجات دهیم!✅ ادامه دارد..... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_وشصت_وسوم 🔻 #داوود_و_حزقیل_نبی_علیه‌السلام ........ ☝️🏻آنگاه او را
📘 📖 📝 🔻 🌸خداوند را در 👈🏻 و 👈🏻 در قالب ، 👈🏻 بر داوود نازل گردانید.✅ 🔲 ⬅️ زندگی بخت نصر و آینده او 🔲 و ⬅️داستان اهالی ثور است 🔲 و ⬅️شامل پندها و حکمت‌ها میباشد. 🌸خداوند در پندهایش به داوود چنین فرمودند؛ ✨«بدان که به کسی که به آن بی‌اعتقاد است، ضرری نمی‌رساند✖️ ☝️🏻 همان طور که را از فتنه و گرفتاری نجات نمی‌بخشد.❌ ⏪ایجاد در قلب ❤️بنده‌ای مؤمن را اگرچه با دانه‌ای خرما باشد، را زیر پای تو قرار میدهد✅ 🦋سوره دوم زبور؛🦋 ✨«ای داوود من تو را روی زمین قرار دادم✔️ و به زودی مردم را به خاطر نیرویی💪🏻 که به او می‌بخشم می‌خوانند. 🍃 را خواهی یافت که به درگاهم گریه😭 کند و من او را از درب خانه‌ام برانم؟ ☝️🏻 خداوند را تسبیح و تقدیس نمی‌گویید در حالی که شما را آفرید؟ 🍃 گناهان را از قلب خود دور نمی‌کنید،؟ ☝🏻 فکر میکنید هیچ‌گاه نخواهید مُرد و دنیا همیشه پابرجاست.؟!» 🦋سوره دهم🦋 ✨«ای مردم ، ☝️🏻 اگر لحظه‌ای در معاد و قیامت و آنچه برای گنه‌کاران آماده شده، می‌اندیشید،🤔 ⏪ خنده‌هایتان کم ➖و ⏪گریه‌هایتان افزون➕ میگشت. ☝🏻اما اینک به و توجهی ندارید.✖️ 🔸به پرندگانی🕊️ که در آسمان تسبیح مرا میگویند نمی‌نگرید، که چگونه خداوند بخشنده و مهربان خالق روشنایی ها، روزی شما را تأمین میکند.» 🦋سوره بیست و سوم؛🦋 ✨«ای کسانی که از آب و گِل آفریده شده‌اید، مغرور و مست به آن چیزی که بر شما حرام شده است، توجهی نمی‌کنید. 🍃 فرقی میان آلودگی و ناپاکی نیست؟⁉️ 👈🏻و میان خوش‌خویی که از دروغ بدورند✔️ و 👈🏻 بدون ملال و خشم برای انسان ماندگارند✔️ و 👈🏻بکارت‌شان پیوسته ثابت است، ✔️ 👈🏻آرام‌تر از کف و شیرین‌تر از عسل در میان بستری معلق در امواج متلاطم دریای شراب و عسل که پایانی ندارد. ✔️ 🍃این و و دائم است. جهان در اختیار خداوند حکیم و باقی است، پاک است خداوندی که آفریننده روشنایی‌هاست.» 🦋سوره چهل و هفتم؛🦋 ✨«یا داوود! بنی‌اسرائیل را مَسخ و نفرین کرده و آنها را به صورت بوزینه و خوک در آوردم؟ ☝🏻 هرگاه با شوکت نزدشان آمد با او به گرمی برخورد میکردند 😊 ↩️اما زمانی که با آنها مواجه میشد به ناسزاگویی🤬 پرداخته و از او انتقامی سخت می‌گرفتند. 💢 هر حاکمی باد که در روی زمین🌍 میان غنی و فقیر به مساوی رفتار نکند.✖️ 🍃 هوی و هوس خود هستید آن زمان که مرگ شما فرا رسد گریزگاهتان کجاست؟ ☝🏻 چه بسا شما را بر حذر داشتیم که به نظر سوء نیفکنید✖️ و زبان از وصف آنها فرو نبرید اما گوش دل نسپارید.✖️ منزه است پروردگاری که                   .»✨ ادامه دارد...... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐