eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
245 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ حاکم 🤴🏻و کشاورز بیچاره👨🏻‍🌾 ❇️روزی 🤴🏻 برای به بیرون از شهر رفته بود که 👴🏻را در حال کار بر روی دید. 🤴🏻 پس از دیدن آن مرد👨🏻‍🌾 بی‌مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد 👨🏻‍🌾 را به . 👨🏻‍🌾 بی‌نوا با ترس و لرز😰 در مقابل تخت 🤴🏻 ایستاد. دستور داد 👘بر او پوشاندند و یک 🐎 به همراه و خوب هم به او دادند.‼️ 🤴🏻 که از تخت پایین آمده بود و به مرد 👨🏻‍🌾 گفت:☝️🏻 🔹می‌توانی بر سر کارت برگردی، 🔸ولی همین که دهقان بینوا👨🏻‍🌾 خواست حرکت کند 🤴🏻 کشیده‌ای محکم پس گردن او نواخت. 😳 👥همه حیران😧 از آن و حکمت این ، منتظر توضیح 🤴🏻بودند‼️ 🤴 از پرسید: مرا می‌شناسی⁉️ 👨🏻‍🌾 کشاورز بیچاره گفت: شما تاج سر👑 رعایا و شهر هستید❗️ 🤴 گفت: آیا بیش از این مرا می‌شناسی⁉️ ♦️ مرد حاکی از و او بود😟 🤴 گفت: بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب🌃 بارانی 🌧که در رحمت خدا باز بود، من رو با آسمان 🌌کردم و گفتم 💢خدایا🤲🏻 به حق این 🌧 و مرا این شهر کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی 🔻 که ای ❗️ من از خدا یک 🐎 با برای کار کشاورزی‌ام هنوز آن وقت تو این شهر را ؟😏 ✴️یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد🤔 🤴حاکم گفت: این و که می‌خواستی، 🔻این هم همان کشیده‌ای که به من ❗️😏 ☝🏻فقط می‌خواستم بدانی که برای خدا این شهر یا و ❌ 🔴فقط و من و توست که ☝️🏻 ✅ از خدا ، خدا و است و در ♥️ 💟ولی به 👈🏻 و 👈🏻 و 👈🏻 خداوند ⬅️ .✅ _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
✨﷽✨ حاکم 🤴🏻و کشاورز بیچاره👨🏻‍🌾 ❇️روزی 🤴🏻 برای به بیرون از شهر رفته بود که 👴🏻را در حال کار بر روی دید. 🤴🏻 پس از دیدن آن مرد👨🏻‍🌾 بی‌مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد 👨🏻‍🌾 را به . 👨🏻‍🌾 بی‌نوا با ترس و لرز😰 در مقابل تخت 🤴🏻 ایستاد. دستور داد 👘بر او پوشاندند و یک 🐎 به همراه و خوب هم به او دادند.‼️ 🤴🏻 که از تخت پایین آمده بود و به مرد 👨🏻‍🌾 گفت:☝️🏻 🔹می‌توانی بر سر کارت برگردی، 🔸ولی همین که دهقان بینوا👨🏻‍🌾 خواست حرکت کند 🤴🏻 کشیده‌ای محکم پس گردن او نواخت. 😳 👥همه حیران😧 از آن و حکمت این ، منتظر توضیح 🤴🏻بودند‼️ 🤴 از پرسید: مرا می‌شناسی⁉️ 👨🏻‍🌾 کشاورز بیچاره گفت: شما تاج سر👑 رعایا و شهر هستید❗️ 🤴 گفت: آیا بیش از این مرا می‌شناسی⁉️ ♦️ مرد حاکی از و او بود😟 🤴 گفت: بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب🌃 بارانی 🌧که در رحمت خدا باز بود، من رو با آسمان 🌌کردم و گفتم 💢خدایا🤲🏻 به حق این 🌧 و مرا این شهر کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی 🔻 که ای ❗️ من از خدا یک 🐎 با برای کار کشاورزی‌ام هنوز آن وقت تو این شهر را ؟😏 ✴️یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد🤔 🤴حاکم گفت: این و که می‌خواستی، 🔻این هم همان کشیده‌ای که به من ❗️😏 ☝🏻فقط می‌خواستم بدانی که برای خدا این شهر یا و ❌ 🔴فقط و من و توست که ☝️🏻 ✅ از خدا ، خدا و است و در ♥️ 💟ولی به 👈🏻 و 👈🏻 و 👈🏻 خداوند ⬅️ .✅ _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_هیجدهم 🔻 #پادشاه_زمان 🔸در زمان نبوت ادریس، #پادشاهی_ستمگر بنام ( #یب
📘 📖 📝 🔻 🔹...... ولی آن مردم و 🤴 به دستور ادریس و از دستورات ❤️ خداوند و ادریس کردند. 🔸به همین خاطر از خدا خواست تا شهر را و همینطور از خداوند درخواست کرد تا وقتی که به آن شهر باز می گردد، را . ❤️ به ادریس فرمود؛↘️ ✨در این صورت آن شهر می‌شود و انسانهای زیادی می‌شوند.✨ ▪️ امّا ادریس به این عذاب بود.‼️ 🔹آنگاه با از یارانش به پناه بردند. 🍱 آنها به تأمین می شد.✔️ ☝🏻 تا اینکه شهر بر اثر گشت و 🤴و 👸 نیز از بین رفتند. 🔸 بود که بارانی🌧 نباریده بود، کم کم حالت و پشیمانی 😢درمردم ظاهر شد✔️ ↩️ و به روی آوردند و گذاشتند.🙇‍♂️🙇‍♀️ و به دعا و نیایش پرداختند.🤲🏻✨ ادامه دارد..... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ 『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _ •⌈↝‌ @masirsaadatee 🌸⃟🕊 ڪـانـال ڕاه سـعــادٺــ↑↑↑ مـا را بـہ دوسـٺــان خــود مـعـرفـے ڪنـیـد🌹
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_بیست_و_هشتم 🔻 #ازدواج_مجدد_نوح_علیه_السلام 🔹نوح از اینکه مردم #خدا
📘 📖 📝 🔻 🔹روزی جمعی👥👥 از مردم به خاطر باران🌧 که به همراه داشت، تصمیم گرفتند نزد بروند و از او بخواهند 🤲🏻کند تا بلکه ببارد.🌧 🔸 وقتی به در خانه🏠 رسیدند، در را زدند، زنِ نوح🧕🏻 از خانه🏠 بیرون آمد، 👥آنها گفتند؛ «نوح کجاست⁉️ ما آمدیم از او بخواهیم 🤲🏻 کند تا 🌧 ببارد». 🧕🏻 اوّل گفت؛ اگر دعای نوح می‌شد، برای خود ما دعا میکرد که شود.☹️ 🔹او اکنون به 🏜️ رفته تا جمع کند و بفروشد و آن چنان هم ندارد که دعایش گردد.😟 🔸خلاصه آنها👥 به آن 🏜️ رفتند، 💥 دیدند که هیزم به پشت گرفته و بر 🦁 سوار است و 🐍 به دست گرفته و آن مار را تازیانه خود (در راندن شیر) قرار داده است.😲😳 👥 به نوح گفتند؛ «دعا کن تا بیاید،🌧 همه جا را گرفته است».☁️😔 🍃 🤲🏻و باران آمد.⛈✔️ 👥 آنها به نوح گفتند؛ تو که این گونه هستی چرا در مورد 🧕🏻 خودت نمی کنی که مثلاً از خانه ات🏠 بیرون رود و شود و پشت سرت بدگویی نکند.⁉️ 🍃نوح در پاسخ فرمود؛ ✨ و و با چنین زنی، از آن است که با ، او را به برسانم.✨ ادامه دارد.... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ •🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _ •⌈↝‌ @masirsaadatee 🌸⃟🕊 ڪـانـال ڕاه سـعــادٺــ↑↑↑ مـا را بـہ دوسـٺــان خــود مـعـرفـے ڪنـیـد
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_سی_و_پنجم 🔻 #پهلو_گرفتن_کشتی_نوح 🔹 #عمر_قوم_نوح 👈🏻
📘 📖 📝 🔻 🔹هنگامی که بر روی زمین🌎 آمد، شروع به کاشت 🌴 کرد که 😈 بارها آن را از جدا کرد و نوح مجددا آن را می‌کاشت. 🔸نوح پس از پایین آمدن از کشتی🚢 زندگی کرد. 🔹 روزی 💫 نزد او آمد و گفت؛ ✨ تو به رسید.✋🏻 اینک و خود را نزد فرزندت بگذار، ☝🏻 که تا آمدن دیگر، این باید نزد فرد عالمی باشد، که فرزندت سام نیز از آنهاست.✅ 🌸بعد از عمری رنج و زحمت آن جناب 🍃ساعتی بنشست اندر آفتاب 🌸شخصی آمد نزد او با احترام 🍃ابتدا بنمود بر ایشان سلام 🌸گفت مأمورم برای قبض روح 🍃گفت‌فرصت تا روم در سایه،نوح 🔸روزی که نوح زیر ☀️ نشسته بود، نزد او آمد و سلام کرد و به او خبر داد که برای او آمده است. 🔹 نوح از او خواست تا به او بدهد تا از آفتاب به زیر سایه برود، نوح بعد از اینکه زیر سایه نشست، به ملک الموت گفت؛ ✨آنچه که بر من در این دنیا گذشت، در این عمر بلندم به اندازه جابجایی من از آفتاب، به این سایه بود و سپس به خدا شد.✔️✨ 🔸 نوح مجموعا عمر کرد که آن👈🏻 ✨ و آن ✨ او بود و هم مشغول 🚢 معروفش بود و هم بعد از خروج از کشتی به پرداخت. 🔹نوح به سخن می‌گفت، نوح بر ♥️خداوند .✔️ 🔸آدم👱‍♂ در کشتی🚢 همراه نوح بود و هنگامی که نوح از کشتی خارج شد، او را در زیر دفن کرد. 🔹 😈 در تمام مدت غرق شدن انسانها با در میان آسمان☁️ و زمین🌎 به مشغول بود. ↩️همچنین در هیئت ارواح می‌چرخیدند. 🌌 که در آسمان به نام معروف است همان محلی است که باز شد و 🌪 و ⛈ از آنجا آمد و زمانی که کهکشان آرامش یافت مثل زخمی سر باز کرد به صورت 🌈 در آسمان باقی ماند. 🔸 زنان می گشتند، آنان در طول سال خود را و به می‌پرداختند و خداوند ⬅️ هوسرانی های آنان و بیرون راندن آنها از این گونه مجالس، آنان را حائض ساخت. 🔹هنگامی که نوح می‌خواست 🐐 را سوار کشتی کند، حیوان نمود و نوح او را به داخل کشتی و به این خاطر نیمی از دمش شد و نمایان گشت، ↩️ اما هنگامی که 🐑 را سوار کرد، حیوان آرام و سر به راه از دیگر حیوانات پیشی گرفت، نوح دم او را کرد و از آن پس بود که بر پشت حیوان دُنبه ای رویید و از همان هنگام شد که حیوان به این شکل درآمد. 🔸آن هنگام که آب ⛲ نمود و همه جا را فرا گرفت، مادری که را بسیار دوست می داشت، بسیار داشت بر بلندی 🏔 رفت، و هرچه آب می آمد، زن کودکش را می گرفت. و هنگامی که آب تا زن را فرا گرفت، زن نوزادش را بالای گرفت، اما 🌊 هر دو را کرد و آنها . 🌷رسول اکرم صلی الله علیه و آله پس از نقل این جریان فرمود؛ ✨« خداوند به کسی از قوم گنهکار نوح، می کرد به آن کودک رحم می کرد».✔️ نوح را « » نیز می نامیدند، ☝🏻 که مدت بر قومش کرد و بی‌تابی_نمود.✨ ادامه دارد.... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ 🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _ •⌈↝‌ @masirsaadatee 🌸⃟🕊 ڪـانـال ڕاه سـعــادٺــ↑↑↑ مـا را بـہ دوسـٺــان خــود مـعـرفـے ڪنـیـد
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_چهل_و_یکم 🔻 #حکایتی_از_حضرت_عزرائیل 🔹نقل شده که از #عزرائیل پرسیدند
📘 📖 📝 🔻 🔹وقتی بر قوم عاد ماند و دعوت او در قومش کارساز نیفتاد، ♥️ خداوند به مدت آن قوم را دچار نمود. بارانی🌧 نبارید ☁️و و همه جا را فرا گرفت🏜️. 🔸در آن هنگام شغل هود 👨‍🌾 بود. 👥 مردم به خانه هود آمدند و از همسر او خواستند تا از هود بخواهد برای آنها دعا کند،🤲🏻 🧕🏻 همسر هود گفت؛ اگر دعای او می شد برای خودش دعا می کرد. 😟برای اینکه زمین هایش یک قطره آب است.💧 👥مردم عاد از خانه🏠 هود بیرون آمدند و به جستجوی هود🧐 پرداختند، وقتی او را یافتند از او خواستند تا در حق شان کند.🤲🏻 🍃 هود دست به دعا برداشت و برای قوم عاد ✔️ و از قوم عاد خواست که کنند.👌🏻 ↩️هنگامی که از پیش هود برمی گشتند شروع به باریدن کرد.🌧 👥 مردم عاد دوباره نزد هود بازگشتند و از او راجع به 🧕🏻 سؤال کردند،🤔 🍃هود پاسخ داد، ♥️ خداوند هیچ مؤمنی را خلق نمی‌کند،☝🏻 اینکه دشمنی را برای او در کنارش قرار دهد و این زن، من است. 🔹پس از دعای هود تمام سرزمین ها دوباره سرسبز شد.🍃 👱‍♂« » همان فرزند « عوص» و ، دارای دو پسر به نام های و بود.✔️ 🔸 بعد از مرگ عاد آن دو به و روی آوردند و برای خود کاخ هایی بزرگ ساختند. 🔹همانطور که در صفحات قبل گفته شد بنایی با انواع و ، ساخت و مأموران او برای ساختن یکی از کاخهای او مشغول جمع آوری بودند و در جایی دیگر نقل کرده اند که طول کشید تا کار ساخت قصر تمام شد.✔️ 🔸 قصری با هزار قصر دیگر و ، و نام قصر همان [ ] بود 🔸هنگامی که سالها از دعوت هود میگذشت، آن قوم هنوز هم می کردند، و اعمال زشتی را مرتکب می‌شدند.🤦🏻‍♂️ 🔹 که دوباره به دعای هود سرسبزی🍃 زمین🌎 را فرا گرفت، بازهم به خدا و به کفر گرویدند😟 و باز خداوند بار دیگر یاران رحمت خود را از آنان داشت، آن قوم دست بر دعا برداشتند🤲🏻 و از خدا باران خواستند🌧، تا اینکه مخالفین هود در آسمان، ابر سیاهی را دیدند که آسمان نیلگون را تاریک ساخت،🌑 قوم چشمها👀 را به ابر دوختند و برای دیدار آن شتافتند زیرا مدتی بود که نباریده بود و گفتند؛ 👥این ابری که در است بزودی برای ما می آورد.🌧😃 🔸 اما هود به آنها گفت؛ 🍃این سیاهی که در آسمان می بینید، ابر رحمت نیست،❌ ☝🏻 است، این همان عذابی است که در ارسال آن عجله می کردید. بادی است که و به همراه دارد.✔️ ↩️چیزی نگذشت که 🌪 وزیدن گرفت، آن باد روز بر قوم عاد می وزید،😲 🔹 و قوم دیدند که و و آنان از زمین بلند و به مکانهای دور دست پرتاپ می شود بادی که 🌳 را از جا می کند و مردم را چون به این طرف و آن طرف پرتاب می کرد. آن هفت روز را [ ] می نامند.✔️ 🔸 در مدت یک هفته، ماه به وسیله برج زحل و مریخ در نحوست به سر می برد. به این تندباد و طوفان هم می گویند که از زمین🌏 بیرون می آید و این باد نشانه 😨 می باشد و این باد تا به حال بر هیچ قومی جز نوزیده است.✔️ ↩️ این باد 💫به طرف قوم عاد هدایت می شد. به بادی که قوم عاد را نابود کرد [ ] نیز می گویند. ✔️ 👨‍👩‍👧‍👦مردم از ترس و با 😱 و به سرعت به خانه ها🏠 پناه بردند. این قوم عذاب زده فکر می کردند که بدین وسیله می توانند جان خود را کنند ولی این بلایی عمومی و بود. 🔹سرانجام قوم به خاک هلاکت افتادند، و آثارشان بکلی متلاشی و از صفحه تاریخ برچیده شد. ✨ نیز در اوصاف این عذاب می فرماید؛ 🌪 وحشتناک و سردی را در یک مستمر بر آنان نازل کردیم که مردم را همانند تنه های نخل کرد و به هر طرف پرتاپ می کرد.✔️ 💢✨« خدای تو هیچ قوم و اهل دیاری را در صورتی که مُطیع و نیکوکار باشند به ظلم، نمی‌کند».✋🏻✨ ↩️تنها هود و همراهانش در این طوفان، از گزند به دور ماندند و در تمام هفت شبانه روز به هود پناه بردند و از گزند باد در امان ماندند.✔️
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_شصت_و_سوم 🔻 #محاکمه_ابراهیم_علیه_السلام 🔹چون مردم فهمیدند، که #ابراه
📘 📖 📝 🔻 🔹مردم روزهای به جمع آوری هیزم پرداختند تا اینکه فراهم شد✔️، ↩️ سپس در زمین همواری ساختند و در آن را شعله ور ساختند،🔥 شعله های آتش آنقدر زیاد بود که هیچ پرنده‌ای🕊 نمی توانست از بالای آن پرواز کند. 🔸 را آماده کردند تا نمرود🤴 از آنجا منظره سوزاندن🔥 ابراهیم را تماشا👀 کند. 🔹 برای انداختن ابراهیم در آتش چون نمی‌توانستند با این 🔥 به آن نزدیک شوند تا ابراهیم را در آن افکنند، لذا به فکر افتادند تا از راه دور ابراهیم را به درون آتش .😳 🔸 منجنیق آماده شد و ابراهیم را در آن قرار دادند. 🔹جوش و خروش از تمام برخاست. هر یک به زبان حال به خدا . 😫 🌏 گفت؛ ✨خدایا❗️کسی غیر از او بر روی من، تو را پرستش نمی‌کند آیا می‌گذاری 🔥نمرود شود ⁉️ 💫 نیز اعتراض داشتند،. ♥️ رو به آنها فرمود؛ ✨☝️🏻 حتما و در وقت ضرورت .✔️ 💫 به خدا، و گفت؛ ✨ 🤲🏻خدایا در زمین کسی غیر از او تو را پرستش نمی کرد، اینک او را در 🔥 می اندازند.😔 ↩️ به جبرئیل خطاب شد؛ 🤐✋🏻بنده ای مانند تو میترسد که وقت بگذرد❗️ من هر وقت بخواهم میتوانم او را دهم، .✔️ 💫 در آن وقت بر ابراهیم و گفت؛ ✨ ابراهیم❗️ حاجت و درخواستی داری من برآورده سازم❓ 🍃 جواب داد؛ «به تو احتیاجی ندارم،❌ »✅ 💫 گفت؛ ✨میخواهی آتش🔥 را به وسیله آبها💧 و 🌧 که در اختیار من است ❓ 🍃 جواب داد؛ .❌ 💫 گفت؛ ✨ مایلی 🌪️ برانگیزم که آتش🔥 ❓ 🍃 جواب داد؛ .❌ 💫 گفت؛ ✨ پس تا .🤲🏻 🍃حضرت ابراهیم گفت؛ ✨«همین که او مرا در این حال .»✔️ ادامه دارد......... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_صدم 🔻 #یوسف_در_آرزوی_زندان ... 🔹 #زنان_با_این_سخنان دل یوسف را تسخی
📘 📖 📝 🔻 🌌شبی در خواب دید که😴 ،🐄 🐂 را میخورند.😲 🤴🏻 فرعون تمام کسانی را که به گونه‌ای می دانستند جمع کرد اما هیچ کدام خواب فرعون را تعبیر کنند.🤷🏻‍♂️ ☝🏻 تا اینکه همان جوان ساعتی راجع به 🧔🏻 در زندان برای آنها گفت. 🤴🏻فرعون عده‌ای را نزد یوسف در زندان فرستاد و از او ؛ 🧔🏻 ؛ 🍃« پی در پی می‌کارید👨‍🌾 و آنچه را که می‌کنید، جز اندکی که میخورید، همه را در خوشه‌اش🌾بگذارید.» 💢هفت سال سخت خواهید داشت، 💢 ، ↩️«بعد از آن سالی که در آن مردم به 🌧️ میرسند و در آن آب میوه🍎🍊🍇 می‌گیرند.»✔️ 👥 با تعبیر خواب نزد فرعون بازگشتند، 🔹فرعون هنگامی که تعبیر خواب راشنید گفت؛ 🤴🏻«او را نزد من بیاورید. 🔸پس هنگامی که فرستاده شاه نزد یوسف آمد، 🧔🏻 ؛ 🍃نزد آقای خود برگرد و از او بپرس که حال زنانی که دستهای خود را بریده‌اند چگونه است زیرا پروردگار من به نیرنگ آنان آگاه است.» 🤴🏻 ؛ «وقتی از یوسف کام می‌خواستید چه منظور داشتید❓» 🔹« ؛ منزه است خدا، ما گناهی بر او نمیدانیم، 👸🏻 ؛ اکنون حقیقت آشکار شد، من بودم که از او کام میخواستم. و بی شک .» ✔️ ↩️آنگاه عزیز مصر را داد✔️ و وی را معتمد خویش ساخت و بر خزینه های ثروت💰 و انبارهای گندم مصر 👈🏻و چون یوسف به رسید دستور داد گندم ها را درون خوشه‌های خود🌾 حفظ کنند و با اندیشه و حکمتی که داشت، مصر را نه تنها از خشکسالی نجات داد ↘️ 🔻 خشکسالی گندم ها را با درهم💷 و 💶فروخت.✔️ 🔻 گندم ها را در مقابل و ✔️ 🔻 در برابر 🐪 و 🔻 در برابر و ‌‌‌‌‌🔻 با 🏠 و 🔻 با و در 🔻 خشکسالی در برابر و به فروش می رسانید ↩️و بعد از آن تمام بندگان را و اموال آنان را بازگرداند.✔️ ادامه دارد.... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_وبیست‌_وهشتم 🔻 #آشنایی_خضر_و_موسی‌علیه‌السلام 🔸روزی موسی در بین #اس
📘 📖 📝 🔻 .....☝️🏻وقتی موسی از خواب بیدار شد. را نیز 👀 👈🏻 و به او گفت؛ که سفر خود را ادامه دهیم🚶🏻‍♂. 🔸وقتی موسی و همراه خود مقداری از راه را، پیمودند، 🌿 موسی به او گفت؛ را بیاور✔️ که ما در این سفر .😪 ⬅️چون خواست غذا را از داخل زنبیل بیرون بیاورد، متوجه شد که 🐠 در داخل زنبیل ❌ 🌿 ؛ ☝️🏻مگر نگفتم اگر ماهی گم شد به من .🤨 🔹 خلاصه یوشع جواب داد همان موقع که در کنار دریا 😴 ⛈ بارید، ⏪ 🐠 و به آب🌊 پرید ☝🏻ولی چون خواب بودی نخواستم بیدارت کنم، بعد هم 😕. ☝️🏻در این هنگام موسی و را احساس کرد😍 🌿 و گفت؛ ☝️🏻 همان بوده است که طالب آن بودیم، ✔️ تا به همان مکانی که ماهی🐠 را از دست دادیم برگردیم که ما .✅ 🍃 و از راهی که آمدند، بازگشتند. 👈🏻 و در بازگشت برای رسیدن به مقصود از 👣 خویش خود را بدست آوردند✔️ ⬅️چون آنها به محل گم شدن ماهی🐠 رسیدند، 👴🏻 لاغر اندام با چشمانی گود افتاده را دیدند که در جبینش نمودار است ✅ ⏪و صورت او حکایت از و دارد😇، 👕لباس خود را به خویش پیچیده، یک طرف آن را 👈🏻و طرف دیگر را گذاشته و دراز کشیده است. 🌿موسی به پیرمرد کرد. پیرمرد روی صورت خود را باز کرد و گفت؛ 👴🏻: آیا در سرزمین من اثری از وجود دارد؟!🧐 شما کیستی؟🤔 🍃 ؛✋🏻 من موسی هستم. 🌱پیرمرد؛ موسی! ؟ 🍃 ؛ بلی، پیغمبر بنی اسرائیل✅ ولی چه کسی این موضوع را به شما است؟😳 🌱 ؛☝️🏻 آنکس که تو را نزد من فرستاده است. 🔹موسی دریافت که این پیرمرد، همان گمشده و مراد اوست😍. ↩️ پس در و خود شرایط و 😊 را منظور داشت و گفت ✨«ای بنده صالح خدا، 👈🏻 به مردی که در راه دیدار تو رنج و سختی دیده است. تا از 🔻 📚 و 🔻 تو بهره مند شود ✔️و خود را پیرو و مجری و شما گرداند؟... ادامه دارد...... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_وسی_وچهارم 🔻 #عیسی_در_جستجوی_گنج 🔹روزی عیسی به اتفاق #حواریون ا
📘 📖 📝 🔻 🔹روزی عیسی بن مریم با 👥 از یارانش از راهی می گذشتند. 🛣در راه به دست یافتند و خواستند آن را بین خود تقسیم کنند. 🌿عیسی خطاب به آنها گفت؛ ☝️🏻این گنج فایده ای نداشته و شما را به کشتن 🗡می دهد. ⏳مدتی گذشت و هر کدام به بهانه ای از حضرت جدا شدند. 👥آنها به محل رفته و تصمیم گرفتند🤔 که آن را میان خود تقسیم کنند. 🔸 از بین آن سه نفر یک نفر راهی شد تا 🍞 از شهر تهیه کند. 👤شخص غذای آن دو نفر را بوسیله ، مسموم کرد😈 تا طلاها را به تنهایی صاحب شود. ⬅️ آن دو نفر هم در این مدت نقشه ⚔ او را کشیدند. ☝️🏻هنگامی که شخص، با غذا🍞 از شهر بازگشت آن دو او را و مدتی بعد چون از آن غذا خوردند خودشان نیز مردند.⚰ 🌿 عیسی که چنین چیزی را پیش بینی می کرد 🧐بر بالای حاضر شد و به اذن پروردگار بار دیگر آنها را زنده کرد تا بدانند ✋🏻وعده عیسی بر حق بوده است.✅ *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 🔸روزی عیسی از شدت و 🌨به خانه ای پناه برد. ☝️🏻اما در آنجا 🧕🏻 را دید و بیرون رفت. 🔹 به غاری پناه برد، امّا آنجا هم با 🦁 مواجه شد. 👈🏻 هنگامی که از غار بیرون آمد، فرمود؛ ✨بار الها هرکس مأوایی دارد جُز پیامبرت!😔 🌸خداوند بر او وحی فرستاد؛ ✋🏻ای روح خدا خانه تو🏠 در جوار است. ✨و روز قیامت را به ازدواجت 💍در می آورم و در مراسم عروسیت شادی😄 خواهند کرد ☝️🏻و منادی عرش فریاد می زند، 🍃کجایند زهد پیشگان عالم که مراسم عروسی زاهدی، به نام عیسی بن مریم را ببینند.😊 ادامه دارد ..... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
بخوانیم باهم کتاب #مکیال_المکارم 📘 را 👇🏻 #39 ..... #شفاعت ما را درباره او بپذير پس  #خداوند شفاعت آ
باهم بخوانیم کتاب 📘 را 👇🏻 2️⃣ 🔹 در بحث نهي از منكر مطالب مناسبي در اين زمينه خواهد آمد انشاءاللَّه تعالي 3️⃣                👈🏻 ☝🏻بدان كه از جمله نعمت‌های بزرگ خداوند متعال بر ما اين است كه به ما اجازه داده تا او را بخوانيم و 🤲🏻 و حاجت‌هاي خود را از او بخواهيم  و متعال به و دعاي ما را مي فرمايد ☝🏻و چون در جاي خود است كه تمام به ♥️ ♥️ به ما مي رسد و نيز پر واضح است كه از 👈🏻 است✔️ . ☝🏻 به وسيله اين نعمت به دست مي يابيم؛ 🔸اهميت امام زمان بر ما روشن مي شود☝🏻 كه وجود آن حضرت اين نعمت و موهبت بزرگ از جانب است ، ☝🏻 بر ما واجب است كه با و يا ✔️ ↩️و از جمله دلايلي كه بر اين جهت به طور خصوص دارد - كه وجود امام عليه السلام واسطه و سبب مستجاب شدن است- ✔️ 📄 روايتي است كه صفّار در بصائر الدرجات به سند خود از امام ابوجعفر باقر عليه السلام آورده است كه فرمود : 🌸✨رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم به اميرالمؤمنين فرمود : 🌷✨آنچه برتو ديكته مي كنم بنويس ✍🏻، علي عليه السلام عرضه داشت : 🌹✨اي پيامبر خدا آيا ميترسي فراموش كنم ⁉️ 🌷 فرمود : ✨نمي ترسم فراموش كني؛ من از خداوند خواسته ام كه تو را كند ، و فراموشت ننمايد ، ولي ✍🏻✨ 🌹. عرضه داشت شركاي من كيانند ❓ 🌷فرمود : ✨امامان از تو كه خداوند ⏪ بر امت من 🌧 مي فرستد✔️ ⏪و دعاي ايشان را مي كند✔️ ⏪و بلا را از آنها دور مي سازد ✔️ ⏪و رحمت از آسمان نازل ميشود✔️ 🔹 و اين آنان است - به اشاره كرد - سپس به اشاره كرد و فرمود : امامان از فرزندان تواند✔️ ✍🏻 مي گويم اين حديث با ملاحظه ساير عبارتهايش در آنچه ذكر كرديم دارد✔️ 4⃣  🔸 عجل اللَّه تعالي فرجه نحوه هاي گوناگون دارد كه قسمتي از آنها را بعد از...... 📄ص: 87 ادامه دارد.... _________________________ 1)اصول کافی، 2، 172 2)بصائرالدرجات، 167 _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ ╰─┈➤↴ ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰❀•❀🌤️❀•❀⊱━━╮      @masirsaadatee                 ╰━━⊰❀•❀🌤❀•❀⊱━━╯