⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_سی_و_پنجم 🔻 #پهلو_گرفتن_کشتی_نوح 🔹 #عمر_قوم_نوح 👈🏻
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_سی_و_ششم
🔻 #پایان_عمر_نوح_علیهالسلام
🔹هنگامی که #نوح بر روی زمین🌎 آمد، شروع به کاشت #درخت_خرما🌴 کرد که #ابلیس😈 بارها آن را از #ریشه جدا کرد و نوح مجددا آن را میکاشت.
🔸نوح پس از پایین آمدن از کشتی🚢 #500سال زندگی کرد.
🔹 روزی #جبرئیل💫 نزد او آمد و گفت؛
✨ #مدت_نبوّت تو به #پایان رسید.✋🏻 اینک #اسم_اکبر و #علم خود را نزد فرزندت #سام بگذار،
☝🏻 #زیرا که تا آمدن #پیامبری دیگر، این #ودیعهها باید نزد فرد عالمی باشد، که فرزندت سام نیز از آنهاست.✅
🌸بعد از عمری رنج و زحمت آن جناب
🍃ساعتی بنشست اندر آفتاب 🌸شخصی آمد نزد او با احترام
🍃ابتدا بنمود بر ایشان سلام
🌸گفت مأمورم برای قبض روح
🍃گفتفرصت تا روم در سایه،نوح
🔸روزی که نوح زیر #آفتاب☀️ نشسته بود، #ملک_الموت نزد او آمد و سلام کرد و به او خبر داد که برای #قبض_روح او آمده است.
🔹 نوح از او خواست تا #فرصتی به او بدهد تا از آفتاب به زیر سایه برود، نوح بعد از اینکه زیر سایه نشست، به ملک الموت گفت؛
✨آنچه که بر من در این دنیا گذشت، در این عمر بلندم به اندازه جابجایی من از آفتاب، به این سایه بود و سپس به #اذن خدا #قبض_روح شد.✔️✨
🔸 نوح مجموعا #دو_هزار_وپانصد_سال عمر کرد که #850سال آن👈🏻 #قبل_از_بعثت✨ و #950سال آن #بعد_از_بعثت✨
او بود و
#200سال هم مشغول #ساخت_کشتی🚢 معروفش بود و #پانصد_سال هم بعد از خروج از کشتی به #آبادانی_شهرها پرداخت.
🔹نوح به #زبان_سریانی سخن میگفت، نوح بر #25حرف_اسم_اعظم ♥️خداوند #آگاهی_داشت.✔️
🔸آدم👱♂ در کشتی🚢 همراه نوح بود و هنگامی که نوح از کشتی خارج شد، او را در زیر #مسجد_منی دفن کرد.
🔹 #ابلیس😈 در تمام مدت غرق شدن انسانها با #قوت_الهی در میان آسمان☁️ و زمین🌎 به #گردش مشغول بود.
↩️همچنین #طایفه_جن در هیئت ارواح #معلق_برفراز_آب میچرخیدند.
🌌#کهکشانی که در آسمان به نام #قوچ معروف است همان محلی است که باز شد و #طوفان🌪 و #باران⛈ از آنجا آمد و زمانی که کهکشان آرامش یافت #اثرات_آن مثل زخمی سر باز کرد به صورت #رنگینکمان🌈 در آسمان باقی ماند.
🔸 #در_زمان_نوح زنان #سالی_یک_بار #حائض می گشتند، آنان در طول سال خود را #میآراستند و به #شهوترانی میپرداختند و خداوند #به_جهت
⬅️ #کاهش هوسرانی های آنان و بیرون راندن آنها از این گونه مجالس، آنان را #ماهی_یکبار حائض ساخت.
🔹هنگامی که نوح میخواست #بز🐐 را سوار کشتی کند، حیوان #سرکشی نمود و نوح #مجبور_شد او را به داخل کشتی #پرتابکند و به این خاطر نیمی از دمش #کنده شد و #عورتش نمایان گشت،
↩️ اما هنگامی که #میش🐑 را سوار کرد، حیوان آرام و سر به راه از دیگر حیوانات پیشی گرفت، نوح دم او را #نوازش کرد و از آن پس بود که بر پشت حیوان دُنبه ای رویید و از همان هنگام شد که حیوان به این شکل درآمد.
🔸آن هنگام که آب #فوران⛲ نمود و همه جا را فرا گرفت، مادری که #نوزادش را بسیار دوست می داشت، بسیار #هراس داشت بر بلندی #کوهی🏔 رفت، و هرچه آب #بالاتر می آمد، زن کودکش را #بالاتر می گرفت. و هنگامی که آب تا #گردن زن را فرا گرفت،
زن نوزادش را بالای #سرش گرفت، اما #سیل🌊 هر دو را #احاطه کرد و آنها #هلاک_شدند.
🌷رسول اکرم صلی الله علیه و آله پس از نقل این جریان فرمود؛
✨« #اگر خداوند به کسی از قوم گنهکار نوح، #رحم می کرد به #مادر آن کودک رحم می کرد».✔️
نوح را « #سِکنْ» نیز می نامیدند،
☝🏻 #زیرا که مدت #950سال بر قومش #نوحه_سرایی کرد و بیتابی_نمود.✨
ادامه دارد....
#بنت_الزهرا
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _
•⌈↝ @masirsaadatee 🌸⃟🕊
ڪـانـال ڕاه سـعــادٺــ↑↑↑
مـا را بـہ دوسـٺــان خــود مـعـرفـے ڪنـیـد
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_سی_و_نهم 🔻 #هود_و_مردم_قوم_عاد ♥️ #خداوند هود را میان #قوم_عاد فرس
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_چهلم
🔻 #هود_و_پادشاه_زمان
🔹حضرت هود #در_زمان_پادشاهی_شدّاد بود و پیوسته او را #دعوت_به_ایمان می کرد. روزی #شدّاد گفت؛
🤴 #اگر من ایمان بیاورم، #خداوند به من چه خواهد داد⁉️
🔸 #حضرت_هود پاسخ داد؛
🍃✨ #جایگاه_تو را در #بهشت برین قرار می دهد و #زندگانی_جاوید به تو خواهد داد.✔️
🔹شدّاد #اوصاف_بهشت را پرسید و آن حضرت شمّهای از خصوصیات بهشت را برای او بیان نمود.
🤴شدّاد گفت؛ اینکه چیزی نیست😏، من خود می توانم #بهشتی بهتر از آنچه تو گفتی تهیه نمایم.😌
🔸از این رو درصدد #ساختن_شهری برآمد که #شبیه_بهشت_برین باشد، یک نفر را پیش #ضحّاک_تازی که خواهرزاده او بود فرستاد، در آن زمان ضحّاک بر مملکت جمشید « #ایران» حکومت میکرد و از او خواست هرچه #طلا و #نقره می تواند فراهم سازد.
💁🏻♂️ #ضحّاک بنا به دستور #شدّاد هرچه توانست #زر و #زیور تهیه نمود و به شام فرستاد.
🤴شدّاد به اطراف مملکت خویش نیز اشخاصی فرستاد و در تهیه #طلا و #نقره و #جواهر و #مشک و #عنبر جدیت فراوان نمود.✔️
↩️و #استادان👨💼و #مهندسین_ماهر👷♂️ برای ساختمان #شهر_بهشتی آماده کرد،✔️
🔹 #در_اطراف_شام محلّی را که از نظر #آب و #هوا بی مانند بود انتخاب نمود، دستور داد دیوار آن شهر را با بهترین #اسلوب بسازند.✔️
🔸 در میان آن #قصری_از_طلا و #نقره به وجود آورند و دیوارهای آن را به #جواهر و #گوهرهای_گرانقیمت بیارایند، در کف #جویهای_روان آن شهر #به_جای_ریگ و #سنگ_ریزه، #جواهر بریزند✔️.
🌳 #درختهایی_از_طلا ✨ساختند که بر شاخه های آن #مشک و #عنبر آویخته بود و هر وقت #باد می وزید بوی خوش از آن #درختها🌳 منتشر می شد.✔️
🔹گفتهاند؛ #دوازدههزار_کنگره_از_طلا که به #یاقوت و #گوهرهایی آراسته بود بر گرد قصر او ساختند،
🤴شدّاد #پانصد_سرهنگ👮♂ داشت که برای هر یک، #فراخور_مقامش در اطراف قصر، #کوشک_بلند مناسب با آن قصر تهیه نمودند و آنان را در #بهشت_مصنوعی خود جای داد و از هر نظر وسایل #استراحت و #عیش را فراهم کرد.✔️
↩️ در مدّت #پانصد_سال با سرعت و قدرت تمام هرچه #سیم و #زر بود برای ایجاد آن شهر بکار رفت، تا اینکه به #شدّاد🤴 خبر دادند آن بهشت که دستور داده بودید آماده گردید.✔️
🤴شدّاد در « #حضرموت» به سر میبُرد.
پس از اطلاع از #لشگری فراوان برای دیدن آن شهر حرکت کرد، چون به یک منزلی شهر رسید #آهویی به چشمش خورد که #پاهایش از #نقره و #شاخهایش از #طلا بود، از دیدن چنین آهویی در #شگفت شد😍 و اسب از پی او بتاخت تا از لشگر خود جدا گردید.✔️
↩️ #ناگاه در میان بیابان #سواری_مهیب و #وحشتآور😰 پیش او آمد و گفت؛
🍀 #ای_شدّاد خیال کردی با این #عمارت که ساختی از مرگ #محفوظ می مانی😏
از این سخن #لرزه_بر_تن_شدّاد افتاد و گفت؛
🤴: تو کیستی⁉️
💫جواب داد؛ #ملک_الموتم
🤴پرسید؛ با من چه کار داری و در این بیابان چرا مزاحم من شده ای❓
💫 #عزرائیل؛ برای #گرفتن_جان_تو آمده ام.
🤴شدّاد #التماس کرد که مهلت بده یک بار باغ و بستان خود را ببینم، آنگاه هرچه می خواهی بکن.
💫 #عزرائیل؛ به من این اجازه را نداده اند.✋🏻
🔸 و در آن حال شدّاد از اسب در #غلطید و #روحش از قالب تن #جدا شد و تمام لشگر او با بلایی آسمانی از میان رفتند و #آرزوی_دیدار_بهشت_را_به_گور_بردند.
ادامه دارد.....
#بنت_الزهرا
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°