eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
245 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
أَیْنَ الرَّجَبِیُّونَ امام صادق علیه‌السلام: روز قیامت منادی از درون ندا می‌دهد؛ اهل ماه رجب کجایند؟ گروهی برمی‌خیزند که چهره‌شان برای مردم محشر می‌درخشد، بر سرشان تاج پادشاهی آکنده از مروارید و است. همراه هر یک از ایشان هزار فرشته از سوی راست و هزار فرشته از سوی چپ ایستاده‌اند و به او می‌گویند: ای بنده خدا! کرامت خدای بر تو گوارا باد! از عرش هم ندا می‌آید که ای بندگان من! سوگند به عزت و جلال خودم جایگاه شما را گرامی و عطای شما را قرار می‌دهم و غرفه‌هایی از بهشت به شما ارزانی می‌دارم که از زیر آن جوی‌ها جاری است و جاودانه در آن خواهید بود و پاداش عمل‌کنندگان چه نیکوست، شما برای من در ماهی، مستحبی گرفتید که حرمت آن ماه را بزرگ و حق آن را واجب کرده‌ام. ای فرشتگان من! بندگان مرا به بهشت درآورید. امام صادق علیه‌السلام اضافه فرموده است که این کسی است که چیزی از ماه رجب را روزه بگیرد، هر چند یک روز از دهه اول یا دوم یا آخر آن باشد. 🔸روضه الواعظین ج2ص402 https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_سی_و_نهم 🔻 #هود_و_مردم_قوم_عاد ♥️ #خداوند هود را میان #قوم_عاد فرس
📘 📖 📝 🔻 🔹حضرت هود بود و پیوسته او را می کرد. روزی گفت؛ 🤴 من ایمان بیاورم، به من چه خواهد داد⁉️ 🔸 پاسخ داد؛ 🍃✨ را در برین قرار می دهد و به تو خواهد داد.✔️ 🔹شدّاد را پرسید و آن حضرت شمّه‌ای از خصوصیات بهشت را برای او بیان نمود. 🤴شدّاد گفت؛ اینکه چیزی نیست😏، من خود می توانم بهتر از آنچه تو گفتی تهیه نمایم.😌 🔸از این رو درصدد برآمد که باشد، یک نفر را پیش که خواهرزاده او بود فرستاد، در آن زمان ضحّاک بر مملکت جمشید « » حکومت می‌کرد و از او خواست هرچه و می تواند فراهم سازد. 💁🏻‍♂️ بنا به دستور هرچه توانست و تهیه نمود و به شام فرستاد. 🤴شدّاد به اطراف مملکت خویش نیز اشخاصی فرستاد و در تهیه و و و و جدیت فراوان نمود.✔️ ↩️و 👨‍💼و 👷‍♂️ برای ساختمان آماده کرد،✔️ 🔹 محلّی را که از نظر و بی مانند بود انتخاب نمود، دستور داد دیوار آن شهر را با بهترین بسازند.✔️ 🔸 در میان آن و به وجود آورند و دیوارهای آن را به و بیارایند، در کف آن شهر و ، بریزند✔️. 🌳 ✨ساختند که بر شاخه های آن و آویخته بود و هر وقت می وزید بوی خوش از آن 🌳 منتشر می شد.✔️ 🔹گفته‌اند؛ که به و آراسته بود بر گرد قصر او ساختند، 🤴شدّاد 👮‍♂ داشت که برای هر یک، در اطراف قصر، مناسب با آن قصر تهیه نمودند و آنان را در خود جای داد و از هر نظر وسایل و را فراهم کرد.✔️ ↩️ در مدّت با سرعت و قدرت تمام هرچه و بود برای ایجاد آن شهر بکار رفت، تا اینکه به 🤴 خبر دادند آن بهشت که دستور داده بودید آماده گردید.✔️ 🤴شدّاد در « » به سر می‌بُرد. پس از اطلاع از فراوان برای دیدن آن شهر حرکت کرد، چون به یک منزلی شهر رسید به چشمش خورد که از و از بود، از دیدن چنین آهویی در شد😍 و اسب از پی او بتاخت تا از لشگر خود جدا گردید.✔️ ↩️ در میان بیابان و 😰 پیش او آمد و گفت؛ 🍀 خیال کردی با این که ساختی از مرگ می مانی😏 از این سخن افتاد و گفت؛ 🤴: تو کیستی⁉️ 💫جواب داد؛ 🤴پرسید؛ با من چه کار داری و در این بیابان چرا مزاحم من شده ای❓ 💫 ؛ برای آمده ام. 🤴شدّاد کرد که مهلت بده یک بار باغ و بستان خود را ببینم، آنگاه هرچه می خواهی بکن. 💫 ؛ به من این اجازه را نداده اند.✋🏻 🔸 و در آن حال شدّاد از اسب در و از قالب تن شد و تمام لشگر او با بلایی آسمانی از میان رفتند و . ادامه دارد..... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_وسی_وسوم 🔻 #تواضع_عیسی_علیه_السلام 🔹روزی عیسی بن مریم رو به #حوا
📘 📖 📝 🔻 🔹روزی عیسی به اتفاق از کنار شهری می گذشتند، در بیرون از شهر 💰 را یافتند ☝️🏻و از عیسی خواستند تا زمانی را در مورد گنج جستجو و تحقیق🔍 کنند. 🌿 ؛ شما به کار خود بپردازید.✅ ✋🏻من هم در جستجوی گنج داخل این شهر میروم. 🔸عیسی به منزل پیرزنی👵🏻 آمد که با پسرش در نهایت و 😪 زندگی میکردند 🌿عیسی در چهره پسر آثار و را دید👀 از او علّت غصه اش را پرسید؟🤔 👱🏻‍♂ ؛ مدتهاست به دختر پادشاه علاقمندم💓، اما به علّت جرأات ابراز آن را ندارم.😞 🌿 ؛ فردا نزد درباریان برو و به آنها بگو که برای خواستگاری💍 دختر پادشاه آمده‌ام. 👱🏻‍♂ جوان هم چنین کرد و درباریان او را مسخره کردند😏 تا اینکه پادشاه از جریان مطلع گشت. ☝️🏻هنگامی که جوان را نزد پادشاه بردند 🤴🏻 ؛ به شرطی دخترم را به تو میدهم که این مقداری را که میگویم و برایم تهیه کنی. 👱🏻‍♂جوان جریان را به عیسی گفت و حضرت عیسی او را با نزد پادشاه فرستاد. 🔹 پادشاه که میدانست این جوان است با او صحبت کرد و چون فهیمد🤔 عیسی بن مریم این جوان را یاری کرده، دخترش🧕🏻 را به او در آورد.✅ 🔸پادشاه را به دامادش بخشید 😊و پس از چند روز از دنیا رفت⚰ و جوان بر تخت پادشاهی رسید. ⬅️چون عیسی خواست از جوان جدا شود، جوان از او پرسید؛ 👱🏻‍♂ تو با این همه 💪🏻، چرا اینگونه زندگی میکنی؟🤔 🌿 ؛ عابد و مومن 🤲🏻خدا و کسی که پستی دنیا🌏 و فنایی آن را میداند هرگز به این چیزها فکر نمیکند.❌ ☝️🏻 من در مقام به لذتی معنوی 😍رسیده‌ام که لذت دنیوی در برابرش ارزشی ندارد. 🔸بعد از آن جوان تخت پادشاهی را و از یاران و اصحاب👥 آن حضرت درآمد. 🌿 عیسی با جوان نزد یاران خود بازگشت و گفت: این جوان همان است که گفتم در پی آن به شهر می روم.😊 ادامه دارد .... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
با هم بخوانیم کتاب #مکیال_المکارم 📘 را 👇🏻 #41 ...... قسمتی از آنها را بعد از اين اشاره خواهيم كرد
باهم بخوانیم کتاب 📘 را 👇🏻 📝 .....و دشمنان شما را از بين مي بردند(1)✨ 🔹خوش دارم كه در اينجا جرياني را بياورم كه ↪️ 🌱عالم فاضل رباني حاج ميرزا حسين خداوند بر نور و درجه اش در آخرت بيفزايد در كتاب  📕 در بيان كساني كه ✨ ☝️🏻يا ديدن كبري نصيبشان شده آورده است : 🌱ميرزا حسين نوري مي گويد : و دانشمند بزرگوار شیخ علی رشتی كه ⏪ و ⏪ از 👨‍🎓 👈🏻 سيّد سَنَد و استاد اعظم حجه الاسلام ميرزاي بزرگ شيرازي بود ، ☝🏻و چون مردم نواحی فارس مکرر داشتند ازاینکه عالم و روحانی کاملی ندارند ☹️❌ میرزای شیرازی ایشان را بدانجا فرستاد وپیوسته درميان آنها با كمال زندگي كرد تا وفات يافت.⚰ 🔸من با او در سفر و حضر مصاحبت داشته ام ، كمتر كسي را در نظيرش ديده ام 👤وي گفت : در يكي از سفرها كه حضرت‌ ابي‌ عبداللَّه‌ عليه‌السلام نجف‌ اشرف از راه فرات باز مي‌گشتم ، 🚤 كه بين كربلا و طويريج بود سوار شدم از طويريج راه حلّه و نجف جدا مي‌شود ، 👥مسافرين كه همه اهل بودند به 🔻 و 🔻 و 🔻 مشغول شدند✔️ ↩️به جز☝️🏻 كه با اينكه با ايشان بود احياناً همسفرها بر او خرده مي گرفتند و او را مي كردند 😓 با كمال نشسته بود ، و هيچ شوخي نمي كرد و نمي خنديد . از اين وضع در 😳 بودم تا اينكه به جايي رسيديم كه آب كم بود و صاحب كشتي ما را بيرون فرستاد .✔️ 🔹در كنار نهر كه مي رفتيم🚶‍♂🚶‍♂ . به طور اتّفاقي با آن شخص همراه شدم از او پرسيدم : 👤علت كناره گيري اش از وضع همسفريها و خرده گيري آنها در مذهب او چيست ⁉️ 🌱گفت : اينها و پدرم نيز از ايشان است ولي مادرم از اهل ، من نيز مذهب آنها را داشتم و به حضرت        ✨ ✨         شدم✔️ 👤از علت و نحوه او سؤال ⁉️كردم ، 🌱جواب داد : اسم من ؛ و شغلم است . 🔸 در يكي از سالها از شهر حله بيرون رفتم تا از روغن وارد كنم . چند منزل رفتم تا آنچه مي خواستم خريدم✔️ و به اتفاق عدّه اي از اهالي حلّه بازگشتم و در يكي از 🏠كه فرود آمديم و 😴، وقتي بيدار شدم ، 👀 همه رفته اند و من در صحراي بي آب... 📄ص: 89 ادامه دارد..... _________________ 📚 1)الاحتجاج، 2، 323 _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ ╰─┈➤↴ ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ_ܩߊ_ܝ‌ߊ_ܢ̣ܘ_ߊ‌ܢܚ݅ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ܭ_ܢ̣ܭَܥ̇‌‌ߊ‌ܝ‌ࡅ࡙ܥ‌‌❣↶ ╭━━⊰❀•❀🌤️❀•❀⊱━━╮      @masirsaadatee                 ╰━━⊰❀•❀🌤❀•❀⊱━━╯