eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
245 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
11.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶 درسی از مرحوم حاج اسماعیل دولابی رضوان الله تعالی علیه ✅ بدی را با خوبی تلافی کنیم... 💠 استاد شیخ حسین گنجی ⏰ حدود 1 دقیقه و نیم (منبع: کانال معرفی اساتید) ‌‌‌‌‌https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_وبیست‌و‌دوم 🔻 #مکالمه_خدا_با_مردم  ☝️🏻هنگامی که موسی قوانین📜 را در
📘 📖 📝 🔻 👤 پسرعموی خود را بدلیل ازدواج💍 با دختر 🧕🏻دلخواه خود می کشد. ☝️🏻چون 🤷🏻‍♂️ 👥👥قوم نزد موسی آمدند و کردند. 🔸موسی به قوم گفت؛ 🍃 به فرمان خدا 🐄که 👈🏻 نه پیر و نه خردسال است و 👈🏻 میباشد و 👈🏻 نه رام است تا زمین را شخم زند و 👈🏻 نه کشتزار را آبیاری کند، 👈🏻 بی نقص و هیچ لکه‌ای در آن نیست را 🔪 🔹 آن گاو را با قیمت بالایی 💰از مرد جوانی خریدند و آن حیوان را 🔪کردند ↩️ و بدن مقتول را به آن مالیدند. ⏳ بعد از مدتی مقتول به صدا🗣 در آمد و که او را به قتل رسانده است☑️ 👥قوم به موسی گفتند؛ 😕 نمی دانیم از اینکه خون مقتول به هدر نرفت خوشحال باشیم 😃 یا بر این جوان صاحب گاو که دارای چنین ثروتی 💰شده است. ⬅️در این حال خدا فرستاد که هرکس به مانند این جوان بر پدرش خدمت کند☝️🏻 با محشور میشود😍. ↩️ و به همین خاطر شد.✅ ♥️ ؛ ✨ فضل و بخششی که به این جوان رسید به این خاطر است که وی همیشه ذکر📿  را بر زبان داشت. ☝️🏻قوم به خداوند ،😩 ♥️ خدا نیز فرمان داد تا موسی بزرگان را به 🏚 ببرد که در آن 💰 نهفته است بزرگان به آنجا رفتند و پولی که بابت گاو 🐄پرداختند، آنجا یافتند. ادامه دارد..... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_وسی_وسوم 🔻 #تواضع_عیسی_علیه_السلام 🔹روزی عیسی بن مریم رو به #حوا
📘 📖 📝 🔻 🔹روزی عیسی به اتفاق از کنار شهری می گذشتند، در بیرون از شهر 💰 را یافتند ☝️🏻و از عیسی خواستند تا زمانی را در مورد گنج جستجو و تحقیق🔍 کنند. 🌿 ؛ شما به کار خود بپردازید.✅ ✋🏻من هم در جستجوی گنج داخل این شهر میروم. 🔸عیسی به منزل پیرزنی👵🏻 آمد که با پسرش در نهایت و 😪 زندگی میکردند 🌿عیسی در چهره پسر آثار و را دید👀 از او علّت غصه اش را پرسید؟🤔 👱🏻‍♂ ؛ مدتهاست به دختر پادشاه علاقمندم💓، اما به علّت جرأات ابراز آن را ندارم.😞 🌿 ؛ فردا نزد درباریان برو و به آنها بگو که برای خواستگاری💍 دختر پادشاه آمده‌ام. 👱🏻‍♂ جوان هم چنین کرد و درباریان او را مسخره کردند😏 تا اینکه پادشاه از جریان مطلع گشت. ☝️🏻هنگامی که جوان را نزد پادشاه بردند 🤴🏻 ؛ به شرطی دخترم را به تو میدهم که این مقداری را که میگویم و برایم تهیه کنی. 👱🏻‍♂جوان جریان را به عیسی گفت و حضرت عیسی او را با نزد پادشاه فرستاد. 🔹 پادشاه که میدانست این جوان است با او صحبت کرد و چون فهیمد🤔 عیسی بن مریم این جوان را یاری کرده، دخترش🧕🏻 را به او در آورد.✅ 🔸پادشاه را به دامادش بخشید 😊و پس از چند روز از دنیا رفت⚰ و جوان بر تخت پادشاهی رسید. ⬅️چون عیسی خواست از جوان جدا شود، جوان از او پرسید؛ 👱🏻‍♂ تو با این همه 💪🏻، چرا اینگونه زندگی میکنی؟🤔 🌿 ؛ عابد و مومن 🤲🏻خدا و کسی که پستی دنیا🌏 و فنایی آن را میداند هرگز به این چیزها فکر نمیکند.❌ ☝️🏻 من در مقام به لذتی معنوی 😍رسیده‌ام که لذت دنیوی در برابرش ارزشی ندارد. 🔸بعد از آن جوان تخت پادشاهی را و از یاران و اصحاب👥 آن حضرت درآمد. 🌿 عیسی با جوان نزد یاران خود بازگشت و گفت: این جوان همان است که گفتم در پی آن به شهر می روم.😊 ادامه دارد .... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_وسی_وچهارم 🔻 #عیسی_در_جستجوی_گنج 🔹روزی عیسی به اتفاق #حواریون ا
📘 📖 📝 🔻 🔹روزی عیسی بن مریم با 👥 از یارانش از راهی می گذشتند. 🛣در راه به دست یافتند و خواستند آن را بین خود تقسیم کنند. 🌿عیسی خطاب به آنها گفت؛ ☝️🏻این گنج فایده ای نداشته و شما را به کشتن 🗡می دهد. ⏳مدتی گذشت و هر کدام به بهانه ای از حضرت جدا شدند. 👥آنها به محل رفته و تصمیم گرفتند🤔 که آن را میان خود تقسیم کنند. 🔸 از بین آن سه نفر یک نفر راهی شد تا 🍞 از شهر تهیه کند. 👤شخص غذای آن دو نفر را بوسیله ، مسموم کرد😈 تا طلاها را به تنهایی صاحب شود. ⬅️ آن دو نفر هم در این مدت نقشه ⚔ او را کشیدند. ☝️🏻هنگامی که شخص، با غذا🍞 از شهر بازگشت آن دو او را و مدتی بعد چون از آن غذا خوردند خودشان نیز مردند.⚰ 🌿 عیسی که چنین چیزی را پیش بینی می کرد 🧐بر بالای حاضر شد و به اذن پروردگار بار دیگر آنها را زنده کرد تا بدانند ✋🏻وعده عیسی بر حق بوده است.✅ *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 🔸روزی عیسی از شدت و 🌨به خانه ای پناه برد. ☝️🏻اما در آنجا 🧕🏻 را دید و بیرون رفت. 🔹 به غاری پناه برد، امّا آنجا هم با 🦁 مواجه شد. 👈🏻 هنگامی که از غار بیرون آمد، فرمود؛ ✨بار الها هرکس مأوایی دارد جُز پیامبرت!😔 🌸خداوند بر او وحی فرستاد؛ ✋🏻ای روح خدا خانه تو🏠 در جوار است. ✨و روز قیامت را به ازدواجت 💍در می آورم و در مراسم عروسیت شادی😄 خواهند کرد ☝️🏻و منادی عرش فریاد می زند، 🍃کجایند زهد پیشگان عالم که مراسم عروسی زاهدی، به نام عیسی بن مریم را ببینند.😊 ادامه دارد ..... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_وچهل_وهشتم 🔻 #سیصد_و_نه_سال_در_خواب 🔹و چون از آنها 👥و از آنچه که
📘 📖 📝 🔻 🔹بالاخره یکی از آنان با پوشیدن به شهر رفت تا غذایی🍞 فراهم کند، ⬅️در بین راه جاهایی را مشاهده می کرد که هرگز .❌ 🏳 پرچمی که بر دروازه شهر بود عوض شده بود و دروازه شهر به گونه ای دیگر .😟 👤او با و زیاد 😰وارد شهر اقسوس شد، می دید👀 که وضع شهر بطور تغییر کرده، 🏛بناها دگرگون شده، 🏚 خرابه های دیروز و کاخهای دیروز بصورت و آثار باستانی در آمده است. 👤قیافه مردم شهر برای او آشنا نبود.❌ 🔹از شخصی نام و را پرسید متوجه شد همان شهر است اما پادشاهش نیست، ❌شخصی دیگری می باشد. ⬅️سپس به نانوایی🍞 رفت تا چند قرص نان تهیه نماید، هنگامی که سکه اش💰 را برای نان پرداخت، 👤 نانوا از پول و چندین ساله او متعجب شد😲 و از او پرسید آیا پیدا کرده ای؟🤔 🌱گفت؛ خیر، این تنها پول خرمایی است که آنرا فروختم. 🔸چون بحث بین آنها بالا گرفت مردم👥 او را به نزد بردند و او مجبور شد داستان📜 فرار خود و یارانش را از دربار دقیوس تعریف کند. 🔸توضیحاتش کسی را قانع نکرد❌ تا اینکه قرار شد پادشاه را به در خانه اش 🏠ببرد. 🔸با زحمت فراوان و با دشواری زیاد 😪توانست خانه خود را پیدا کند،☝️🏻 چون خیابانها و کوچه ها تغییر کرده بود. 👤مرد جوان آنان را به درون خانه برد، و ماجرا را بار دیگر شرح داد. 👴🏻 در آن خانه بود، خود را معرفی کرد. در همین حال پیرمرد زانو زد و گفت؛ ✨ به خدا قسم این است که به همراه از مشاوران دقیوس از 😠 او به سوی کوهی🏔 فرار کردند و در غاری پنهان شدند، دقیوس هم برای مجازات آنها، در غار را کرد. ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌