أَیْنَ الرَّجَبِیُّونَ
امام صادق علیهالسلام:
روز قیامت منادی از درون #عرش ندا میدهد؛ اهل ماه رجب کجایند؟
گروهی برمیخیزند که چهرهشان برای مردم محشر میدرخشد، بر سرشان تاج پادشاهی آکنده از مروارید و #یاقوت است.
همراه هر یک از ایشان هزار فرشته از سوی راست و هزار فرشته از سوی چپ ایستادهاند و به او میگویند:
ای بنده خدا! کرامت خدای بر تو گوارا باد!
از عرش هم ندا میآید که ای بندگان من! سوگند به عزت و جلال خودم جایگاه شما را گرامی و عطای شما را #جزیل قرار میدهم و غرفههایی از بهشت به شما ارزانی میدارم که از زیر آن جویها جاری است و جاودانه در آن خواهید بود و پاداش عملکنندگان چه نیکوست، شما برای من در ماهی، #روزه مستحبی گرفتید که حرمت آن ماه را بزرگ و حق آن را واجب کردهام.
ای فرشتگان من! بندگان مرا به بهشت درآورید.
امام صادق علیهالسلام اضافه فرموده است که این #پاداش کسی است که چیزی از ماه رجب را روزه بگیرد، هر چند یک روز از دهه اول یا دوم یا آخر آن باشد.
🔸روضه الواعظین ج2ص402
https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_سی_و_نهم 🔻 #هود_و_مردم_قوم_عاد ♥️ #خداوند هود را میان #قوم_عاد فرس
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_چهلم
🔻 #هود_و_پادشاه_زمان
🔹حضرت هود #در_زمان_پادشاهی_شدّاد بود و پیوسته او را #دعوت_به_ایمان می کرد. روزی #شدّاد گفت؛
🤴 #اگر من ایمان بیاورم، #خداوند به من چه خواهد داد⁉️
🔸 #حضرت_هود پاسخ داد؛
🍃✨ #جایگاه_تو را در #بهشت برین قرار می دهد و #زندگانی_جاوید به تو خواهد داد.✔️
🔹شدّاد #اوصاف_بهشت را پرسید و آن حضرت شمّهای از خصوصیات بهشت را برای او بیان نمود.
🤴شدّاد گفت؛ اینکه چیزی نیست😏، من خود می توانم #بهشتی بهتر از آنچه تو گفتی تهیه نمایم.😌
🔸از این رو درصدد #ساختن_شهری برآمد که #شبیه_بهشت_برین باشد، یک نفر را پیش #ضحّاک_تازی که خواهرزاده او بود فرستاد، در آن زمان ضحّاک بر مملکت جمشید « #ایران» حکومت میکرد و از او خواست هرچه #طلا و #نقره می تواند فراهم سازد.
💁🏻♂️ #ضحّاک بنا به دستور #شدّاد هرچه توانست #زر و #زیور تهیه نمود و به شام فرستاد.
🤴شدّاد به اطراف مملکت خویش نیز اشخاصی فرستاد و در تهیه #طلا و #نقره و #جواهر و #مشک و #عنبر جدیت فراوان نمود.✔️
↩️و #استادان👨💼و #مهندسین_ماهر👷♂️ برای ساختمان #شهر_بهشتی آماده کرد،✔️
🔹 #در_اطراف_شام محلّی را که از نظر #آب و #هوا بی مانند بود انتخاب نمود، دستور داد دیوار آن شهر را با بهترین #اسلوب بسازند.✔️
🔸 در میان آن #قصری_از_طلا و #نقره به وجود آورند و دیوارهای آن را به #جواهر و #گوهرهای_گرانقیمت بیارایند، در کف #جویهای_روان آن شهر #به_جای_ریگ و #سنگ_ریزه، #جواهر بریزند✔️.
🌳 #درختهایی_از_طلا ✨ساختند که بر شاخه های آن #مشک و #عنبر آویخته بود و هر وقت #باد می وزید بوی خوش از آن #درختها🌳 منتشر می شد.✔️
🔹گفتهاند؛ #دوازدههزار_کنگره_از_طلا که به #یاقوت و #گوهرهایی آراسته بود بر گرد قصر او ساختند،
🤴شدّاد #پانصد_سرهنگ👮♂ داشت که برای هر یک، #فراخور_مقامش در اطراف قصر، #کوشک_بلند مناسب با آن قصر تهیه نمودند و آنان را در #بهشت_مصنوعی خود جای داد و از هر نظر وسایل #استراحت و #عیش را فراهم کرد.✔️
↩️ در مدّت #پانصد_سال با سرعت و قدرت تمام هرچه #سیم و #زر بود برای ایجاد آن شهر بکار رفت، تا اینکه به #شدّاد🤴 خبر دادند آن بهشت که دستور داده بودید آماده گردید.✔️
🤴شدّاد در « #حضرموت» به سر میبُرد.
پس از اطلاع از #لشگری فراوان برای دیدن آن شهر حرکت کرد، چون به یک منزلی شهر رسید #آهویی به چشمش خورد که #پاهایش از #نقره و #شاخهایش از #طلا بود، از دیدن چنین آهویی در #شگفت شد😍 و اسب از پی او بتاخت تا از لشگر خود جدا گردید.✔️
↩️ #ناگاه در میان بیابان #سواری_مهیب و #وحشتآور😰 پیش او آمد و گفت؛
🍀 #ای_شدّاد خیال کردی با این #عمارت که ساختی از مرگ #محفوظ می مانی😏
از این سخن #لرزه_بر_تن_شدّاد افتاد و گفت؛
🤴: تو کیستی⁉️
💫جواب داد؛ #ملک_الموتم
🤴پرسید؛ با من چه کار داری و در این بیابان چرا مزاحم من شده ای❓
💫 #عزرائیل؛ برای #گرفتن_جان_تو آمده ام.
🤴شدّاد #التماس کرد که مهلت بده یک بار باغ و بستان خود را ببینم، آنگاه هرچه می خواهی بکن.
💫 #عزرائیل؛ به من این اجازه را نداده اند.✋🏻
🔸 و در آن حال شدّاد از اسب در #غلطید و #روحش از قالب تن #جدا شد و تمام لشگر او با بلایی آسمانی از میان رفتند و #آرزوی_دیدار_بهشت_را_به_گور_بردند.
ادامه دارد.....
#بنت_الزهرا
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_وسی_وسوم 🔻 #تواضع_عیسی_علیه_السلام 🔹روزی عیسی بن مریم رو به #حوا
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_دویست_وسی_وچهارم
🔻 #عیسی_در_جستجوی_گنج
🔹روزی عیسی به اتفاق #حواریون از کنار شهری می گذشتند، در بیرون از شهر #گنجی💰 را یافتند
☝️🏻و از عیسی خواستند تا زمانی را در مورد گنج جستجو و تحقیق🔍 کنند.
🌿 #عیسی_گفت؛ شما به کار خود بپردازید.✅
✋🏻من هم در جستجوی گنج داخل این شهر میروم.
🔸عیسی به منزل پیرزنی👵🏻 آمد که با پسرش در نهایت #فقر و #تنگدستی😪 زندگی میکردند
🌿عیسی در چهره پسر آثار #رنج و #استعداد_رشد را دید👀 از او علّت غصه اش را پرسید؟🤔
👱🏻♂ #جوان_گفت؛ مدتهاست به دختر پادشاه علاقمندم💓، اما به علّت #فقر جرأات ابراز آن را ندارم.😞
🌿 #عیسی_به_او_گفت؛ فردا نزد درباریان برو و به آنها بگو که برای خواستگاری💍 دختر پادشاه آمدهام.
👱🏻♂ جوان هم چنین کرد و درباریان او را مسخره کردند😏
تا اینکه پادشاه از جریان مطلع گشت.
☝️🏻هنگامی که جوان را نزد پادشاه بردند
🤴🏻 #پادشاه_گفت؛ به شرطی دخترم را به تو میدهم که این مقداری را که میگویم #یاقوت و #مروارید برایم تهیه کنی.
👱🏻♂جوان جریان را به عیسی گفت و حضرت عیسی او را با #سنگهای_قیمتی نزد پادشاه فرستاد.
🔹 پادشاه که میدانست این جوان #فقیر است با او صحبت کرد و چون فهیمد🤔 عیسی بن مریم این جوان را یاری کرده، دخترش🧕🏻 را به #عقد او در آورد.✅
🔸پادشاه #ولایتعهدی را به دامادش بخشید 😊و پس از چند روز از دنیا رفت⚰ و جوان بر تخت پادشاهی رسید.
⬅️چون عیسی خواست از جوان جدا شود، جوان از او پرسید؛
👱🏻♂ تو با این همه #قدرت💪🏻، چرا اینگونه #فقیرانه زندگی میکنی؟🤔
🌿 #عیسی_فرمود؛ عابد و مومن 🤲🏻خدا و کسی که پستی دنیا🌏 و فنایی آن را میداند هرگز به این چیزها فکر نمیکند.❌
☝️🏻 من در مقام #تقرب_خدا به لذتی معنوی 😍رسیدهام که لذت دنیوی در برابرش ارزشی ندارد.
🔸بعد از آن جوان تخت پادشاهی را #ترک_کرد و از یاران و اصحاب👥 آن حضرت درآمد.
🌿 عیسی با جوان نزد یاران خود بازگشت و گفت: این جوان همان #گنجی است که گفتم در پی آن به شهر می روم.😊
ادامه دارد ....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
با هم بخوانیم کتاب #مکیال_المکارم 📘 را 👇🏻 #41 ...... قسمتی از آنها را بعد از اين اشاره خواهيم كرد
باهم بخوانیم کتاب #مکیال_المکارم
📘 را 👇🏻
📝 #42
.....و
دشمنان شما را از بين مي بردند(1)✨
🔹خوش دارم كه در اينجا جرياني را بياورم كه ↪️
🌱عالم فاضل رباني حاج ميرزا حسين #نوري خداوند بر نور و درجه اش در آخرت بيفزايد
در كتاب #جنَّهُ_الْمَأوي📕 در بيان
كساني كه #سعادتديدار
✨ #حضرت_حجّت✨
☝️🏻يا ديدن #معجزاتحضرتشدرغيبت كبري نصيبشان شده آورده است :
🌱ميرزا حسين نوري مي گويد :
#عالمجليل و دانشمند بزرگوار شیخ علی رشتی كه
⏪ #عالمي_نيكوكار و
⏪ #زاهدي_پرهيزكار
از #شاگردان👨🎓 👈🏻 سيّد سَنَد و
استاد اعظم حجه الاسلام ميرزاي بزرگ شيرازي بود ،
☝🏻و چون مردم نواحی فارس مکرر #شکایتوگله داشتند ازاینکه عالم و روحانی کاملی ندارند ☹️❌
میرزای شیرازی ایشان را بدانجا فرستاد وپیوسته درميان آنها با كمال #احترام زندگي كرد تا وفات يافت.⚰
🔸من با او در سفر و حضر مصاحبت داشته ام ،
كمتر كسي را در #اخلاقوفضل نظيرش ديده ام
👤وي گفت : در يكي از سفرها كه #از_زيارت حضرت ابي عبداللَّه عليهالسلام #به_سوي نجف اشرف از راه فرات باز ميگشتم ، #در_كشتيكوچكي 🚤 كه بين كربلا و طويريج بود سوار شدم از طويريج راه حلّه و نجف جدا ميشود ،
👥مسافرين كه همه اهل #حلّه بودند به
🔻 #بازيگري و
🔻 #بي_عاري و
🔻 #مزاح مشغول شدند✔️
↩️به جز☝️🏻 #يكنفر كه با اينكه با ايشان بود احياناً همسفرها بر #مذهب او خرده مي گرفتند و او را
#سرزنش مي كردند 😓
با كمال #متانت نشسته بود ، و هيچ شوخي نمي كرد و نمي خنديد .
از اين وضع در #تعجب 😳 بودم
تا اينكه به جايي رسيديم كه آب كم بود
و
#ناچار صاحب كشتي ما را بيرون فرستاد .✔️
🔹در كنار نهر كه مي رفتيم🚶♂🚶♂ .
به طور اتّفاقي با آن شخص همراه شدم
از او پرسيدم :
👤علت كناره گيري اش از وضع همسفريها و خرده گيري آنها در مذهب او چيست ⁉️
🌱گفت : اينها #از_اهلسنّت و #خويشاوندمنند پدرم نيز از ايشان است ولي مادرم از اهل
#ايمان ، من نيز مذهب آنها را داشتم و به #بركت حضرت
✨ #حجتصاحبالزمانعجلاللَّهتعاليفرجه ✨
#شيعه شدم✔️
👤از علت و نحوه #تشيع او سؤال ⁉️كردم ،
🌱جواب داد : اسم من #ياقوت؛ و
شغلم #روغنفروشيكنار_پلحله است .
🔸 در يكي از سالها #براي_خريدن_روغن از شهر حله بيرون رفتم تا از #صحرانشينان روغن وارد كنم . چند منزل رفتم تا آنچه مي خواستم خريدم✔️
و به اتفاق عدّه اي از اهالي حلّه بازگشتم و در يكي از #منزلها🏠كه فرود آمديم و #خوابيديم 😴، وقتي بيدار شدم ، #ديدم 👀 همه رفته اند و من در صحراي بي آب...
📄ص: 89
ادامه دارد.....
_________________
📚 1)الاحتجاج، 2، 323
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
╰─┈➤↴
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀•❀🌤️❀•❀⊱━━╮
@masirsaadatee
╰━━⊰❀•❀🌤❀•❀⊱━━╯