⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_وسیام 🔻 #شرط_شاگردی_موسیعلیهالسلام 🍃خضر به موسی #گفت ✨ #تو_نمی
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_صد_وسییکم
🔻 #شرط_شاگردی_موسیعلیهالسلام
...... 👈🏻از طرفی ترسید که مسافران #غرق و #هلاک گردند😱،
☝️🏻 لذا #پیمان و #شرط 🤝خود را فراموش کرد و فریاد🗣 زد؛
♦️ #آیا متوجه مردمی👥 هستی که ورود ما را #گرامی داشتند و با ما برخورد مناسبی داشتند🤨
🔹 #آیا_میخواهی کشتی🚢 آنان را #سوراخ و آنان را #غرق_سازی؟⁉️
🔸«به راستی که کار بزرگی مرتکب می شوی🤦🏻♂️.»
↩️در این هنگام خضر نگاهی به موسی کرد و فقط #پیمان او را به خاطرش آورد و به او #تذکر_داد که👈🏻 قبلاً به تو گفتم نمی توانی دست از #پرسش⁉️ و #اعتراض برداری!
☝️🏻و #تاب و #تحمل و #شکیبایی لازم را #نداری!❌
⬅️چون موسی به اشتباه خود پی برد، با #تأسف و #ناراحتی😔 از خضر #عذرخواهی🙏🏻 کرد و گفت؛
🌿ای خضر مرا به علت فراموشی #بازخواست_نکن❌
ومرا از رفاقت و فضل دوستی با خود #محروم_مگردان😔 که بعد از این بر شرط خود #استوار 💪🏻خواهم بود.
✨موسی و خضر از کشتی🚢 پیاده شدند و راه خود را #ادامه دادند.
⏳این ماجرا گذشت، ☝️🏻تا اینکه در راه #کودکی_خوش_سیما🧒🏻 را دیدند که همسالان خود مشغول بازی⚽️ بود،
خضر آن طفل را صدا کرد و به گوشه ای برد و او را #کشت.😲
🌿موسی از دیدن این منظره بسیار #دلگیر و #ناراحت😔 شد و باز سؤال کرد:
«☝️🏻آیا #انسان_پاکی را، بی آنکه مرتکب قتلی🗡 شده باشد، کشتی؟!
به راستی #کار_زشتی مرتکب شدی😒.»
🌱خضر رو به موسی کرد و بار دیگر #پیمان او را متذکر و شرط او را #یادآور_شد
⬅️ و آنچه به موسی در مورد #کنجکاوی گفته بود #به_خاطرش_آورد و ادامه داد؛
🌱«مگر من به تو نگفتم☝️🏻 که نمیتوانی همراه من شوی و #صبر و #شکیبایی😌 لازم را نداری؟!»
🌿موسی #شرمنده😞 شد و فهمید که دوباره اشتباه کرده و برای او شایسته بود که👈🏻 صبر میکرد و زبان به اعتراض باز نمی کرد❌
☝🏻 تا اینکه خضر #حقایق را برای او بازگو کند تا از آنچه که نمیداند #آگاه گردد.✔️
◀️پس با #عذرخواهی_مجدد خود را به رعایت شرط و پیمان مقید ساخت و #عهد_بست که دیگر در کاری عجله نکند❌
☝🏻 و #اگر_عجله_کرد رفاقتشان به پایان برسد.✔️
🌿 #موسی_گفت؛ «اگر بار دیگر اعتراض کردم،😔 از آن به بعد با من #ترک_صحبت و #رفاقت کن.»
🔶با #تجدید_عهد، دوباره موسی و خضر به حرکت ادامه دادند تا اینکه #خستگی و #رنج 😪سفر آنها را از ادامه راه بازداشت.
👥آنها در راه خود به #دهکدهای🏘 رسیدند و به امید رفع خستگی و تهیه آذوقه🍞 وارد آنجا شدند.
☝️🏻 اما مردم آن روستا در اثر #بخلی😒 که داشتند حاضر به پذیرایی از آنها نشدند ❌و با #برخوردی_ناپسند آنها را از خود راندند.
🔹آنها هنگام خروج از روستا متوجه👀 #دیواری که در آستانه #خراب_شدن بود شدند.
🔸لذا خضر ایستاد و شروع کرد به #تعمیر و #مرمت آن دیوار.
🍃 #موسی_گفت؛
جای تعجب😳 است، این قوم با ما #بدرفتاری_کردند و از دادن غذا🍞 به ما #امتناع_کردند ولی تو دیوار خراب آنها را تعمیر میکنی، لااقل در مقابل این کار از آنها #مزدی💵 می گرفتی تا بوسیله آن مشکلات خود را برطرف کرده و جان خود را نجات دهیم!✅
ادامه دارد.....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_وسیونهم 🔻 #حضرت_الیسععلیهالسلام 🌿نام این #پیغمبر_بزگوار نیز #دوب
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_صد_وچهلم
🔻 #ذوالکفل_علیهالسلام
🌿 #ذوالکفل مردی 👤بود #از_اهالی_حضرموت
✨نام اصل او 👈🏻 #عوید_یابن_ادیم است.
🔸 #بعد_از_الیاس، هنگامی که الیسع می خواست #جانشینی برای خود برگزیند، #سه_شرط 📜قرار داد
1⃣اول: #تلاش_بیوقفه 💪🏻در طول روز
2⃣ دوم: #شب_زندهداری🤲🏻
3⃣سوم: #تسلط_بر_خشم_وغضبخویش😡
☝️🏻از میان مردم👥،
#ذوالکفل در آن زمان مردی گمنام بود
👈🏻 که این مسئولیت 📜را با قبول سه شرط #پذیرفت☑️
🌿 ذوالکفل یکی از پیامبران #مرسل و #صاحب_شریعت بود.✅
☝️🏻 او بر #کرسی_قضاوت⚖ نشست و هیچگاه جز در راه خدا #خشمگین_نشد.❌
⬅️به #حق و #راستی حکم📜 میکرد و هرگز #خشمگین نشد.✋🏻
#روزها☀️ و #شبها🌌 را به #عبادت🤲🏻 خداوند می پرداخت.
🌸 ذوالکفل به معنای #ذوالضعیف است.✔️
یعنی👇🏻
✨ به واسطه #اعمال_شایستهاش😊 خداوند به او #امر_مضاعف خواهد بخشید☑️
📜در روایتی آمده که این پیامبر الهی نیز که نام او ⬇️
« #عویویا» و یا « #حزقیل» بود،
🌸چهارهزار و هشتصد و سی سال بعد از هبوط حضرت آدم به دنیا آمد.
🔹 #نام_پدر_ایشان👈🏻 ادیم یا ادریم بود.✔️
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
🔻 #صبر_ذوالکفل
☝️🏻روزی #ابلیس😈 یکی از شاگردانش را مأمور ساخت تا #خشم_ذوالکفل را برانگیزد.😡
👤آن شخص نزد پیامبر خدا آمد و با عصبانیت😡 و فریاد😫 #تقاضای_دادخواهی کرد و #ادعا_کرد_که مورد ظلم واقع گشته است.
✨ #ذوالکفل از او خواست تا #مدعی علیه را نزد او بیاورد.☑️
☝️🏻اما آن شخص #نپذیرفت❌ و به فریادها و بیتابیهای خود😫 ادامه داد، #ذوالکفل نیز مُهر خود را به او سپرد✔️ تا به مدعی علیه نشان دهد و او را در اسرع وقت نزدش بیاورد.✔️
⬅️ اما روز بعد شخص #تنها بازگشت 🚶🏻♂ به پیامبر گفت
او به مُهر تو #توجهی_نکرد😒.
🌿 پیامبر به علت #بیخوابی و #خستگی 😓چند روز گذشته، می خواست کمی استراحت😴 کند،☝️🏻 اما آن مَرد اصرار کرد تا پیامبر #نخوابد تا بلکه بتواند او را #خشمگین کند.✅
♦️ اما پیامبر خدا با صبر #نامهای📜 را تهیه کرد و آن را مُهر کرد و به شخص داد و گفت؛ ☝️🏻این را به #مدعی برسان.
🔹 #روز_دوم باز همان شخص نزد ذوالکفل آمد و گفت؛
👈🏻 نامه ات را پاره کرد و هیچ #توجهی به نوشته هایت #نکرد😏.
🔸آن شخص همچنان #فریاد🗣 می کرد، ☝️🏻تا اینکه ذوالکفل با #صبر و #حوصله 😊حاضر شد تا برای دادخواهی همراه شخص برود.✅
☀️روز بسیار #گرم و #طاقت_فرسایی 😥بود، بطوری که هیچکس در آن روز از خانهاش بیرون نیامده بود❌، اما ذوالکفل با #صبر و #حوصله😊 و در سکوت به همراه آن شخص می آمد☑️
♦️تا اینکه شخص وقتی #صبر و #حوصله و #آرامش ذوالکفل را دید 👀ناگهان از کنار پیامبر جداشد و #فرار_کرد.🏃🏻♂
ادامه دارد....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_وچهلونهم 🔻 #خبر_پیامبری_جدید 🔷 اشراف یهود از ارمیا #خواستند تا #پ
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_صد_وپنجاهم
🔻 #منظور_از_صندوق_چیست؟
🌿این #صندوق همان صندوقی است که موسی به هنگام خردسالی 👦🏻درون آن به #رود_نیل 🌊سپرده شد و این صندوق در آن زمان در نزد #بنیاسرائیل از احترام خاصی برخوردار بود.✅
☝️🏻هنگامی که موقع #وفات_موسی رسید، #الواح و #تورات📔 را در آن نهاد و به #یوشع_بن_نون سپرد.✔️
☝️🏻بعد از موسی آن #صندوق مورد #بیمهری و #تمسخر😏 بنی اسرائیل قرار گرفت و خداوند آن را بر #آسمانها برد.
⬅️ اما با #ظهور_طالوت خداوند آن صندوق را نزد طالوت به زمین فرستاد.✅
🌸« #سکینه» رایحه ای است بهشتی 🏞که در میان صندوق به شکل #صورت_انسانی خارج می شود و این همان بادی🌬 است که بر ابراهیم هنگام ساختن خانه کعبه🕋 نازل شد و #گرداگرد_کعبه گشت».
✨در همین هنگام بود که خداوند بر ( #اشموئیل یا #ارمیا) وحی فرستاد که به زودی #جالوت به دست #چوپانی کشته 🗡خواهد شد.✅
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
🔻 #گمشده_طالوت
🌿 #طالوت مردی #نیرومند💪🏻 #خوش_اندام و #قوی_هیکل بود.
👈🏻 #چشمهای_درخشان👀 او حکایت از قلبی❤️ زیرک و #دلی_جوان داشت،
☝️🏻اما #مشهور و #معروف نبود.❌
✨ او در دهکده 🏘خویش به همراه پدر به #دامداری🐑 و #کشاورزی🌾 مشغول بود.
🔹روزی او با پدرش در مزرعه به کار مشغول بود که تعدادی از #الاغهای_آنها_گم_شد.
🍃 #طالوت به همراه غلام خود به دنبال الاغها و در میان دره ها و کوهها🏔 به جستجو پرداختند.
🔸چند روز متوالی کوهها را پشت سر گذاشتند تا اینکه پاهایشان👣 از شدت #خستگی😪 متورم شد و راهپیمایی #شب و #روز، آنان رابه ستوه آورد.😖
✨طالوت به غلام خود گفت؛ ☝️🏻بیا تا به دهکده #بازگردیم، زیرا تصور می کنم🤔 که پدرم نگران ما باشد.
👈🏻بی شک اکنون او از حیوانات #غافل و به فکر #سلامت_ما افتاده باشد.
👥آنها دوباره تصمیم گرفتند که به راه خود ادامه دهند تا اینکه به شهری بنام « #صوف» رسیدند.✅
ادامه دارد....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐