eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
245 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_چهل_و_ششم 🔻 #حضرت_صالح_علیه‌السلام 🌸ای خدای خالق بی نقص و عیب 🍃ای
📘 📖 📝 🔻 🌸از خداوند سزای داوری 🍃 یافت صالح منصب پیغمبری 🌸شانزده بگذشته بود او را ز سال 🍃گشت پیغمبر ز سوی ذوالجلال 🔹در آن هنگام صالح را در حالی که بیشتر نداشت و از این جهت که 👈🏻 نسبت به همه آنان و 👈🏻 از جهت حلم و 👈🏻 از جهت عقل از ایشان بود ✨به برگزید.✅ 🔸 صالح شروع به کرد، و آنان را به و خدای یکتا 🗣️ و در جهت ارشاد آنان چنین خاطرنشان کرد؛ 🍃✨ شما را از خلق کرده و به وسیله شما زمین🌎 را ساخته است✔️ و شما را روی زمین جای داد و ساخته است و و نعمتهای خود را بر شما کرده است.✅✨ ↩️سپس آنان را کرد که🗿 را و خدای یکتا را ستایش کنند، ☝🏻 بت مالک نفع و ضرری نیست❌ و شما در هر چیز به هستید.✅ 🔹 ارتباط خویشاوندی و قرابت خود را با آنان، خاطرنشان کرد و گفت؛ 🍃✨شما، و من هستید و من خیر و شما را می خواهم و سوئی در دل ندارم،✋🏻 سپس صالح از آنان خواست از خدا کنند🤲🏻 و از که مرتکب شده اند نمایند، ✔️✨ ↩️زیرا خدا به آنکس که او را نزدیک است و درخواست را پاسخ می دهد و هرکس به سوی او بازگردد می کند و او را می پذیرد.✔️ 🔹صالح سخنان خود را به بیان کرد و آنها را نمود ولی دلهای آنان در پرده و نخوت قرار گرفته بود و چشمهایشان در رؤیت آیات خدا شده بود☹️ ↩️ لذا را 😑شدند و دعوت او را به باد 😏 گرفتند و سپس او را کردند و گفتند؛ 👥 صالحی که و برخوردار است غیرممکن است که این و از او زده شود.😏 🔸 ، او را مخاطب قرار داده و گفتند 👥:ای صالح، ما بیش از این تو را و می دانستیم. آثار خیر از سیمای تو و و در تو بود.✅ ما تو را برای با حوادث احتمالی روز مبادا می دانستیم تا این حوادث با تو و مشکلات ما با تو مرتفع شود.👌🏻 ↩️ ولی افسوس که اکنون به افتادی و می زنی❗️این چه کاری است که از ما می خواهی⁉️و ما را از خدایان پدران خود می کنی و عقایدی را که با آن بزرگ شده ایم کنار بگذاریم⁉️ ↩️خلاصه ما به تو . ما پدران خویش را به خاطر تو رها نمی کنیم و هرگز متمایل به و تو نمی شویم. 😑 🔹صالح قوم را از مخالفت با خویش داشت و رسالت خود را در میان آنان آشکار ساخت،✔️ را به خاطرشان آورد و از و خدا آنان را بیم داد و به ایشان گفت؛ 🍃 من در دعوت خود برای خود در نظر نگرفته‌ام✋🏻 🍃 و انتظار ندارم،✋🏻 🍃 و عاشق نیستم،✋🏻 🍃 و از شما نمی خواهم،✋🏻 مُزد من به عهده جهانیان است.✅✨ ادامه دارد...... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_وسی‌ام 🔻‌ #شرط_شاگردی_موسی‌علیه‌السلام 🍃خضر به موسی #گفت ✨ #تو_نمی‌
📘 📖 📝 🔻 ...... 👈🏻از طرفی ترسید که مسافران و گردند😱، ☝️🏻 لذا و 🤝خود را فراموش کرد و فریاد🗣 زد؛ ♦️ متوجه مردمی👥 هستی که ورود ما را داشتند و با ما برخورد مناسبی داشتند🤨 🔹 کشتی🚢 آنان را و آنان را ؟⁉️ 🔸«به راستی که کار بزرگی مرتکب می شوی🤦🏻‍♂️.» ↩️در این هنگام خضر نگاهی به موسی کرد و فقط او را به خاطرش آورد و به او که👈🏻 قبلاً به تو گفتم نمی توانی دست از ⁉️ و برداری! ☝️🏻و و و لازم را !❌ ⬅️چون موسی به اشتباه خود پی برد، با و 😔 از خضر 🙏🏻 کرد و گفت؛ 🌿ای خضر مرا به علت فراموشی ❌ ومرا از رفاقت و فضل دوستی با خود 😔 که بعد از این بر شرط خود 💪🏻خواهم بود. ✨موسی و خضر از کشتی🚢 پیاده شدند و راه خود را دادند. ⏳این ماجرا گذشت، ☝️🏻تا اینکه در راه 🧒🏻 را دیدند که همسالان خود مشغول بازی⚽️ بود، خضر آن طفل را صدا کرد و به گوشه ای برد و او را .😲 🌿موسی از دیدن این منظره بسیار و 😔 شد و باز سؤال کرد: «☝️🏻آیا را، بی آنکه مرتکب قتلی🗡 شده باشد، کشتی؟! به راستی مرتکب شدی😒.» 🌱خضر رو به موسی کرد و بار دیگر او را متذکر و شرط او را ⬅️ و آنچه به موسی در مورد گفته بود و ادامه داد؛ 🌱«مگر من به تو نگفتم☝️🏻 که نمیتوانی همراه من شوی و و 😌 لازم را نداری؟!» 🌿موسی 😞 شد و فهمید که دوباره اشتباه کرده و برای او شایسته بود که👈🏻 صبر میکرد و زبان به اعتراض باز نمی کرد❌ ☝🏻 تا اینکه خضر را برای او بازگو کند تا از آنچه که نمی‌داند گردد.✔️ ◀️پس با خود را به رعایت شرط و پیمان مقید ساخت و که دیگر در کاری عجله نکند❌ ☝🏻 و رفاقتشان به پایان برسد.✔️ 🌿 ؛ «اگر بار دیگر اعتراض کردم،😔 از آن به بعد با من و کن.» 🔶با ، دوباره موسی و خضر به حرکت ادامه دادند تا اینکه و 😪سفر آنها را از ادامه راه بازداشت. 👥آنها در راه خود به 🏘 رسیدند و به امید رفع خستگی و تهیه آذوقه🍞 وارد آنجا شدند. ☝️🏻 اما مردم آن روستا در اثر 😒 که داشتند حاضر به پذیرایی از آنها نشدند ❌و با آنها را از خود راندند. 🔹آنها هنگام خروج از روستا متوجه👀 که در آستانه بود شدند. 🔸لذا خضر ایستاد و شروع کرد به و آن دیوار. 🍃 ؛ جای تعجب😳 است، این قوم با ما و از دادن غذا🍞 به ما ولی تو دیوار خراب آنها را تعمیر میکنی، لااقل در مقابل این کار از آنها 💵 می گرفتی تا بوسیله آن مشکلات خود را برطرف کرده و جان خود را نجات دهیم!✅ ادامه دارد..... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐