eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
245 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_شصت_و_نهم 🔻اسماعیل #در_زندگی_ابراهیم_علیه_السلام 🔹ابراهیم به‌ف
📘 📖 📝 🔻 🔹 خداوند، از هاجر، را به ابراهیم داد، و در ساره🧕🏻 بوجود آمد و گاه و بیگاه با ابراهیم میکرد و بیرون کردن هاجر و اسماعیل را از خانه🏠 تقاضا میکرد. چون ساره در آن موقع .🙁 🔸برای ابراهیم اکنون دیگری پیش آمد، چه کند❓ از ساره خوبی‌های بسیار دیده، ساره را از خود براند است. 🔹به دنبال درخواست ساره، ابراهیم ✨ خواهش او را پذیرفت و امید او را برآورده ساخت.✔️ 🔸 از ابراهیم خواست تا به طرف سرزمین حرکت کند. ♥️( خداوند می‌خواست کعبه🕋، که در زمان حضرت آدم👱‍♂ ساخته شده بود و سپس در 🌊 از بین رفته بود، ).✔️ 🔸از فلسطین آباد تا بیابان خشک مکه در پیش بود. آنان امیدوار به حرکت خود ادامه دادند. تا در جایگاه امروزی خانه خدا ( )🕋 ایستادند.✔️ 🧕🏻 و که در آن موقع 👶🏻 بیش نبود در پیاده شدند.✔️ 🔹 این 🧕🏻 و 👶🏻 غیر از کوله‌باری مختصر از خوراک🍪 و مشکی‌آب با خود چیزی نداشتند، جز 👈🏻 و 👈🏻 که تنها .✔️ 🔸هنگامی که ، هاجر و اسماعیل را در 🏜️ گذاشت و ، 🔹هاجر او را صدا زد و گفت؛ 🧕🏻 چه کسی به تو دستور داد که ما رادر این سرزمین بگذاری،بدون ▪️ ▪️ ⁉️ 👱‍♂ابراهیم و گفت؛ 🍃«پروردگارم مرا چنین دستور داده است.» 🧕🏻هاجر به هنگام شنیدن این جمله گفت؛ 🍃«اکنون که چنین است، خدا ما را به حال خود .»❌ ↩️به این ترتیب ابراهیم، با 💔 و 😢، هاجر و اسماعیل را به خدا سپرد و از تپه « ذی طوی» سرازیر گشت و میدانست که خانواده‌اش را حفظ خواهد کرد.✔️ ادامه دارد.... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_هشتاد_و_دوم 🔻 #ملاقات_با_مردمی_مختلف 🔹هنگامی که ذوالقرنین از کار ساخ
📘 📖 📝 🔻 🔹 به شرق و غرب عالم فرشته‌ای الهی✨ به نام همراه او بود. 🔸 در مورد عبادت اهل آسمان از او ، 💫 ، ✨ در تمام آسمان ملک ها به عبادت خدا مشغول می‌باشند. هرکسی به سجده رفته سر از آن برنمیدارد. ✋🏻 و هرکس به عبادت ایستاده نخواهد نشست. ✋🏻 🔸ذوالقرنین که شد، از خداوند خواست تا به او بدهد، تا عبادت بیشتری بکند.✔️ 💫 به او گفت؛ ✨در روی زمین به نام وجود دارد، اگر از آن بنوشی خواهی‌داشت.✔️ ↩️ در میان سرزمین تاریکی‌ها قرار دارد. 🔸 مدت ها به جستجو و در مورد آن چشمه پرداخت، 👨‍🔬 بسیاری را در کنار خود جمع کرده، از محل چشمه 🤷🏻‍♂️، ☝️🏻 تا اینکه پسری از نسل پیامبران در مجلس حاضر شد و گفت؛ 🍀 محل دقیق چشمه را .✔️ 🔹ذوالقرنین مشغول شد. 🔸 بسیاری از در کنار سربازان او بودند، 🔹 مردم سرزمینش و خانواده او از رفتن او شدند.😔 🔸 پس از گذشتن از کوهها🏔، دریاها🌊 به رسید✔️ ↩️ که در این سرزمین بلائی بر سر او بیاید، به دستور ذوالقرنین و حیوانات برایش آماده شد و چند هزار از 👨‍🔬 سوار بر اسب به همراه ( ) که فرمانده لشگر اسکندر بود. وارد وادی ظلمات شدند.✔️ 🔹 به مابقی سپاه عظیم خود تا مدت بیرون سرزمین ظلمات وی بمانند و در غیر اینصورت به سرزمین خود بازگردند.✔️ ادامه دارد..... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_نود_و_هفتم 🔻 #فروش_یوسف_علیه_السلام 🔸یوسف را به #بازار_مصر برده و به
📘 📖 📝 🔻 🌸چنان عشق یوسف عنانش برید 🍃 که جز او دگر هیچ کس را ندید 🌸طلب کرد آنگه ز یوسف وصال 🍃 به عشوه به غمزه به ناز و به حال 🌸از او خواست او را اجابت کند 🍃 به امری که خواهد اطاعت کند 🔹چون دید که نمیتواند🤷🏻‍♀️ یوسف را به سمت خود کشیده و او را به خود نزدیک کند .😡 👸🏻زلیخا با آن جلال و عظمت یکی از خادمین خود را ، ولی او ✋🏻 🔸در صورتی که این زن است. 👸🏻 خدمتگذاران با افتخار😌 دستورش را اجرا می کنند.✔️ ☝🏻 لذا برای او بسیار گران و ذلّت و خواری آن برای او ناگوار و است.😤🤦🏻‍♀️ 🔹 لذا و شکست و در میدان عشق💘 او را به انتقام وا داشت ↩️ و به خاطر عزت بر باد رفته‌اش از او .✔️ 🧔🏻 که در تمام آن چند سال در منزل عزیز مصر زندگی میکرد، همواره به دوخته شده بود و بر چهره زلیخا👸🏻 .❌ 🔸 روزی به او گفت؛ 👸🏻: سرت را بالا بیاور به من نگاه کن. 🧔🏻 ؛ 🍃 که بینایی‌ام را از دست بدهم. 👸🏻 ؛ چشمانت بسیار زیبا هستند. 🧔🏻 ؛ 🍃اول چیزی که در قبر بر چهره‌ام خواهد افتاد چشمانم می باشد، 👸🏻 ؛ رایحه‌ای بسیار مطبوع داری، 🧔🏻 ؛ 🍃 سه روز پس از مرگم این بو از بین خواهد رفت و بوی بدی میگیرم. 👸🏻 ؛ چرا به من نزدیک نمیشوی؟ ⁉️ 🧔🏻 ؛ 🍃 به خدا پناه می برم و به او تقّرب می‌جویم. 👸🏻 ؛ زنی زیبا و بستری از حریر را از دست میدهی. 🧔🏻 نگاهش👀 به گوشه‌ای از اتاق افتاد و که خطاب به او میگفت؛ 🍃 تو در آسمانها⛅️ و زمین🌍 هستی، چگونه میخواهی در زمین جزء گنهکاران باشی❓ 👸🏻 به طرف بتی🗿 که در اطاق بود رفت و با پارچه‌ای روی او را پوشاند. 🧔🏻 ؛ 🍃 تو از بتی که نه می‌بیند و نه می‌شنود میکنی، پس من از خدای یگانه حیاء نکنم⁉️ 👸🏻 تا از او کام گیرد ☝🏻 یوسف به طرف درب خروجی🚪 دوید، 👸🏻همسر عزیز، و پیراهن یوسف👕 را از پشت ، 🔹در این هنگام 🤴🏻 وارد اتاق شد و با دیدن حالت آنها سخت 😳 و 😟 شد و زن با دیدن شوهرش گفت؛ 👸🏻« کسی که به خانواده تو کرده چیست❓ جز اینکه زندانی یا دچار عذاب دردناک شود.»🤷🏻‍♀️ 🧔🏻«یوسف گفت؛ 🍃 او از من کام خواست. ↩️در این میان که مردی زیرک و و بود وارد شد و از تبادل کلمات داستان را فهمید و گفت؛↘️ 👤:☝🏻« 👕 از جلو چاک خورده بود زن راست می گوید و یوسف از دروغگویان است. ☝🏻 و از پشت دریده باشد، زن دروغ میگوید و یوسف از راستگویان است.»✔️ 🤴🏻 چون دید👀 پیراهن یوسف از پشت سر پاره شده به حقیقت امر واقف شد ✅ و بی‌گناهی یوسف آشکار گردید و گفت؛ 🤴🏻«بی شک این از شما است، که نیرنگ شما زنان بزرگ است.🤦🏻‍♂️ از این پیشامد روی بگردان و تو برای گناه خود آمرزش بخواه که .» 🤴🏻عزیز رو به یوسف کرد و گفت؛ زبانت را از بحث درباره این ماجرا کنترل کن و بترس که این قضیه فاش گردد و بر سر زبانها جاری شود.⚠️ ادامه دارد... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_صدو_دوم 🔻 #دیدار_یوسف__بنیامین 🤴🏻عزیز مصر بر #هفتاد_زبان مسلط بود و🧔
📘 📖 📝 🔻 ...👥 اصرار کردند که یکی دیگر از آنها را گروگان بگیرد ☝🏻 ؛ 🍃تنها کسی را نگه می داریم که پیمانه را دزدیده باشد. 👥 برادران خشمگین😡 و مأیوس😞 عزم رفتن کردند. 🔸 اما یکی از برادران آنها گفت؛ 👤: بدون بنیامین به کنعان باز نخواهم گشت ☝🏻 که به پدرش داده است. 👈🏻 برادران بدون یهودا به کنعان بازگشتند برادران نزد یعقوب رفتند و موضوع را به اطلاع او رساندند، 👴🏻 ؛ 😢 🍃همان کاری را که قلب‌های شما میخواست انجام شده، اما من . فرزند عزیزم یوسف را از من جدا کردید و حال پسر دیگرم را... 🔹 دیگر از دوری یوسف توانی نداشت و از آنها خواست تا هم یوسف و هم بنیامین را نزد او باز گردانند.✔️ ↩️ او که یوسف زنده است در سحر هنگام مناجات با خداوند از ✨ مطلع گشت که یوسف زنده است، و آنان را برای پیدا کردن یوسف فرستاد.✔️ ⏳بعد از مدتی نامه‌ای📜 برای یعقوب فرستاد که را سالها پیش خریداری کرده و نیز به جرم دزدی نزد او می باشد. 👴🏻 😔 و در نامه‌ای📜 به نوشت و در آن از خود و پدرانش و یوسف صحبت کرد و او را به↘️ خداوند ✨ابراهیم✨اسحاق✨ویعقوب✨ 🍃 تا فرزندانش را به او بازگرداند.✔️ 🔸وقتی نامه✉️ یعقوب بدست 🧔🏻 رسید، بسیار کرد😭 ↩️ و رو ؛ 🍃 شما بر کارهای خود آگاهید، میدانید با یوسف و برادرش چه کردید❓ 🔹آنها با 😳 به یوسف نگاه کردند و یوسف نمود و دندانهای مثل مرواریدش آشکار شد😁، و تاج👑 خود را از سر برداشت، 👥برادران او را شناختند و پرسیدند، ⁉️ 🧔🏻 گفت؛ 🍃 بله❗️ خداوند بر من منت نهاد تا زنده بمانم. ادامه دارد... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_وبیست‌و‌چهارم 🔻 #وفات_موسی_و_هارون 🔶درباره #مدت_عمر⏳ موسی و هارون و
📘 📖 📝 🔻 🔸 از شاهزادگان 👑بود. 👥عده‌ای او را از پیامبران‌الهی میدانند. ☝️🏻او همیشه مشغول 📿 پروردگار بود. 🔸خضر و پدرش تصمیم گرفت برایش زنی 🧕🏻بگیرد. 🔻 با یک دختر و 🔻 با زنی بیوه بود. ولی او با آنها نزدیکی نمیکرد❌. 🧕🏻 او شکایت خود را پیش برد و پدر خضر او را ⛓ کرد. 👈🏻چون پادشاه 🤴🏻( ) خواست به برود او را در زندان نیافت 🤷🏻‍♂️ ☝🏻 به قدرت‌خداوند می توانست به هر کجا که می خواهد سفر کند.😲 🔹 در دوران موسی نیز زندگی میکرد✅. 🔸 او مدتی را با گذراند و از آب 💧 نوشید و خود را در آن داد.☑️ *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 🔹سالها گذشت تا اینکه که از شهر خضر برای سفر و تجارت به 🌊 رفته بودند، را در آنجا دیدند👀، خضر از آن دو قول گرفت که محل زندگی او را برای کسی👤 . ❌ 🔸 خضر نیز ، ابری☁️ را مأمور ساخت تا آن دو را به سرزمین شان برساند. ✅ ☝️🏻 یکی از آن دو نفر 🤝را و پادشاه🤴🏻 را از محل زندگی پسرش .☑️ ↩️ از طرفی دیگر در آن شهر، خداوند را بر آنها نازل کرد که 🏘 نابود شد ⬅️و تنها آن مرد تاجری که را نگفته بود و خضر که خود را برای کسی بازگو نکرده بود،❌ زنده ماندند و از آن شهر رفتند. ↩️ بعدها باهم 💍 کردند و به خداوند . ☝🏻 پادشاه 🤴🏻شهرشان که از موضوع اطلاع پیدا کرده بود آن دو را در دیگی از سوزاند🔥 و خانه شان را بر سرشان 🏚 ساخت. ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_دویست_وپنجاهم 🔻 #بازگشت_خداپرستان_به_سوی_خدا 👴🏻بعد از گفته های پیرمر
📘 📖 📝 🔻 🔹روزی پیامبر صلی الله علیه و آله پس از پایان نماز خود در 🌌دل شب ▪️ ابوبکر ▪️ عثمان ▪️عمر و ▪️علی علیه السلام را فرا خواند ☝️🏻 و از آنها خواست نزد اصحاب کهف بروند و ✋🏻سلام مخصوص پیامبر را به آنها📜 ابلاغ کنند.✨ 🍃 آنگاه به اذن پروردگار🌬 بادی وزید و آنان را در مقابل غار فرود آورد. ▪️ابتدا ابوبکر نزدیک غار رسید و ✋🏻سلام پیامبر را به آنان📜 ابلاغ کرد، اما پاسخی نشنید. 😔 ▪️سپس عمر و عثمان هر کدام جداگانه✋🏻 سلام پیامبر را📜 ابلاغ کردند، اما باز هم پاسخی نشنیدند.😳 ⏪آنگاه امیرالمؤمنین علیه السلام نزدیک آمد و ✋🏻سلام پیامبر را به آنان رساند.📜 ↩️لحظه ای بعد از غار به گوش همگی آنان رسید که گفت؛ ↘️ ✋🏻علیکم السلام یا وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله . ♥️ ✨مقدمت را گرامی می داریم. 😊 🔹ما دستور داریم جز با و او سخنی🤐 نگوییم. 🔹همگی نزد برگشتند و ماجرا را برای او شرح دادند. 🌸پیامبر رو به همراهان علی علیه السلام گفت؛ ☝️🏻آنچه را درباره علی علیه السلام شنیدید به حافظه بسپارید و فراموش نکنید.✅ 🌸ای رسول ما! تو پنداشتی که قصه اصحاب کهف و رقیم در مقابل آیات ما شگفت بوده است؟⁉️ ▪️گویند اصحاب کهف به هنگام (عج) که با ظهورش جهان🌍 را گلستان می کند زنده می گردند ⏪و از غار خارج شده و از صاحب الزمان می شوند.😍 🍃🌸تا ظهور مهدی صاحب زمان                آن که بنماید جهان را گلستان🍃🌸 🍃🌸زنده می گردند و هم خارج ز غار                 بر امام مسلمین، انصار و یار🍃🌸 🍃🌸بار الها حقِ ختم هشت و چار ‌             آن که باشندش جهان در انتظار🍃🌸 ادامه دارد... _☀️ 🌤 ⛅️ ☁️_ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌