eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
245 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀در بهشت زهرای تهران قطعه ۵۰، شهیدی خوابیده است که قول داده برای دعا کند🤲 سنگ قبر ساده او حرفهای صمیمانه اش و قولی که به زائرانش می دهد دل آدم را میکند. 📜بخشی از وصیتنامه: 📝شما چهل روز باشید خواهید دید که درهای رحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد. 📝نمازهای واجب خود را دقیق و بخوانید، خواهید دید درهای اجابت به روی شما باز می شود👌 📝سوره را هر شب یک مرتبه بخوانید، خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند. از شما بزرگواران خواهشی دارم، بعد از نمازهای یومیه فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید🚷 زیرا امام منتظر دعای خیر شما است. 📝اگر درد دل داشتید و یا خواستید بگیرید بیایید سر مزارم🌷 به لطف خداوند حاضر هستم. من منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد شود. خداوند سریع الاجابه است✅ پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید. خواندن و یاد شما بسیار موثر است برای من، پس فراموش نکنید 🌹شهیدمدافع حرم سجاد زبرجدی شادی روح مطهرش صلوات 🍂🥀🍂
♦️آیت الله مجتهدی (ره): 🔻 در بنی اسراییل بود. شب🌃 خواب دید، 👈🏻 در خواب💤 به او گفتند؛👇🏻 تو ⃣8⃣ عمر می کنی، ⃣4⃣ در 😌 و 0⃣4⃣در .😰 ☝️🏻کدام یک را می خواهی⁉️ 0⃣4⃣چهل سال 😌را یا چهل سال در 😰 را؟ او گفت:👇🏻 من عیال 🧕🏻 دارم، با او می کنم. ببینم او چه ⁉️ از خواب💤 بیدار شد. رفت پیش عیالش🧕🏻 و گفت؛ 👇🏻 من چنین خوابی دیده ام، تو چه می گویی؟ ❇️زن گفت: بگو من چهل سال0⃣4⃣ اول را در می خواهم. از آن شب🌌 به بعد از در و دیوار برایش می آمد. به هرچه دست ✋🏻می زد طلا💰 می شد. 🧕🏻زنش هم می گفت:👇🏻 🔸 فلانی خانه🏠 ندارد برایش خانه . 🔹فلان پسر👱🏻‍♂ می خواهد عروسی🎊 کند ، 🔸فلان دختر🧕🏻 می خواهد شوهر کند و... 🔴همسرش به او دستور می داد و او هم تا می توانست . 🔵سر ⃣4⃣ خواب دید. ❇️در خواب به او گفتند؛ 🕋 می خواهد از تو کند. 0⃣4⃣چهل سال اول به تو داد👇🏻 تو هم به دیگران دادی، ☝می خواهد چهل سال دوم را هم در باشی😌. 💢ما این را کرده ایم. 👥کسانی که کمک مالی💵 به دیگران می کنند، در هم خوبند، ولی کسانی که دارا💰 بودند و ✋🏻، آخر عمر می شوند و به می افتند 😰 ما این را ایم...👌🏻 _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ @masirsaadatee
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_شصت_و_دوم 🔻 #نقشه_ابراهیم_و_شکستن_بتها🗿 🔹 شاید قوم بدین ترتیب درک کن
📘 📖 📝 🔻 🔹چون مردم فهمیدند، که بت ها را درهم شکسته است، ☝🏻 🤴او را دستگیر کردند و به نزد نمرود بردند، آنگاه نمرود رو به ابراهیم کرد و گفت؛ 🤴«ای ابراهیم تو با چنین کردی❓ 🍃 ابراهیم گفت؛ نه❗️🤷🏻‍♂️ این کار را 🗽 انجام داده، اگر سخن می گوید، از او بپرسید.» 👥گفتند؛ قطعا می دانی که اینها ، 🍃ابراهیم گفت؛ چیزی را می‌پرستید که ندارد و و به شما نمی رساند، و بر آنچه غیر از خدا می پرستید، چرا نمی‌اندیشید.»⁉️🤦🏻‍♂️ 🤴نمرود و نمرودیان در ناکام ماندند و☝🏻 چون نتوانستند او را محکوم به این کار کنند،راجع به مجازات ابراهیم به 👥👥نشستند ☝🏻 تا اینکه ابراهیم را در میان 🔥 انداخته و او را بسوزانند.😨 👥«گفتند؛ ابراهیم را و اگر اهل عمل هستید، خدایان خود را یاری نمائید.» *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 🔹 تصمیم گرفتند ابراهیم را به جرم ▪️ و و ▪️ با آتش🔥 بسوزانند.😰😖 🔸 به جمع آوری هیزم پرداختند و حتی برای خود می کردند😐 که هیزم برای ببرند تا بیمارشان شفا یابد.😒🤦🏻‍♂️ ↩️ ، مردم برای شرکت در این مراسم شده بودند و همه با خود هیزم می آوردند. ⏳ بعد از چندی، ،🗓️ انبار چوب و هیزم پر شد و دور انبار را به صورتی وسیع . ادامه دارد...... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_وهفدهم 🔻 #موسی_در_وادی_طورسینا 🏜بیابانی که موسی در آن بود بیابان #
📘 📖 📝 🔻 🔷هنگامی که موسی به سوی می‌آمد، نزدیک شهر🏘 باز همان را با عده‌ای از مردم👥 دید، 🔸دانشمند با دیدن 👀موسی دریافت که او همان است.✅ ☝️🏻و چون مدتها⏳ در انتظار چنین روزی بودند همگی بر اطاعت او گردن نهادند.✔️ 🔹 بعد از وفات دوران سختی 😓را طی کردند و مدت در نهایت سختی به انتظار تولد همان کودکی 👦🏻بودند که ✨بشارت داده بود. 🔶 از تمام فرعونهای پیشین به‌طوری که را می‌کردند🤦🏻‍♂️ و زنان را به می بردند😔 🔹موسی 🌌 وارد مصر شد و به عنوان مهمانی ناخوانده به 🏠 پناه برد و بعد، از برادرش خواست تا او را تا قصر همراهی کند. ⬅️ و به پشت دروازه قصر رسیدند و موسی در🚪 را کوبید و از صدای کوبیدن بر خود لرزید.😱 ☝️🏻چون پرسیدند در را میکوبد.؟⁉️ 🍃 ؛ ✋🏻 من هستم☑️. 💫خداوند به موسی که به فرعون که اگر☝️🏻 به خداوند ایمان آورد، به او عطا 🎁کند و را به او بازگرداند✔️ 🤴🏻فرعون به فکر🤔 فرو رفت ولی وزیرش او را وسوسه😈 کرد. 🌃شب هنگام وقتی موسی و هارون از قصر باز می گشتند به دلیل ⛈ به خانه پیرزنی👵🏻🏠 پناه بردند، اما آن دو را تعقیب کردند. 👈🏻وقتی آنها به منزل پیرزن ⚔ شدند به حرکت درآمد و به جدال با آنها پرداخت⚔️ و چند نفر از را کشت. 👵🏻 بعد از این جریان به موسی . ✔️ 🌌آن شب 🤴🏻 با اطرافیان خود کرد که چه کنیم؟🧐 یا باید به این مرد عجیب داد یا روزگار ما را سیاه می کند. ☝️🏻حتما یک چیزی هست. و اگر ما با زور بخواهیم بر موسی غلبه کنیم می‌شویم.🤦🏻‍♂️ 🔹روز بعد ساحران را جمع کرد. این بود که ↘️ 👈🏻 « که موسی به نزد فرعون رفته بود برای آنها نشانه‌ای از را نشان داد و آن این بود که عصای خود را به زمین انداخت و عصا به صورت 🐉 درآمد و فرعون و حاضران ترسیدند😰😱.» 🔸با آمدن ساحران، موسی و هارون نیز آمدند و مردم👥 برای تماشا👀 جمع شدند. 🤴🏻 ؛ ای موسی، روز گذشته کارهایی کردی و آنها را ✨ دانستی در حالی که هم میتوانند این کارها را بکنند😏 ☝️🏻در آن حال، بین آنها آغاز شد☑️، کارهای خود را انجام دادند و عصای آنها به 🐍 تبدیل شدند. ◀️ سپس ؛ 🍃 ☝️🏻حالا را تماشا کنید. 👈🏻 وقتی عصا را انداخت، عصا به اژدهایی🐉 تبدیل، شد و همه مارها را بلعید😱 ↩️ و به حمله ⚔کرد. فورا دست✋🏻 دراز کرد و را گرفت و .✅ 🔷در این موقع کار موسی سحر و ❌ لذا به افتادند و به خدای موسی و بعضی از مردم👥 نیز به خداوند بزرگ ✅ 🤴🏻فرعون با دیدن👀 این صحنه ساحران را تهدید👿 به مرگ کرد ☝️🏻ولی ساحران در جواب گفتند؛ « 😏، ما روی به سوی پروردگار خود می آوریم✔️، ما امیدواریم پروردگارمان گناهانمان را ببخشاید.🙏🏻 چرا که نخستین بودیم😊.» ادامه دارد... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_وشصت_وچهارم 🔻 #زبور_کتاب_داوود_علیه‌السلام 🌸خداوند #زبور را در 👈🏻 #
📘 📖 📝 🔻 🔹روزی 👥 نزد داوود آمدند، و یکی گفت؛ 👤 من باغی🌳🌳 داشتم سرسبز و خرم، که گوسفندان🐑 این شخص وارد باغ من شده‌اند و سبزه‌ها را از بین برده‌اند، اکنون شما .✔️ 🍃 داوود از صاحب گوسفندان پرسید؛ ✨چرا به این مرد ضرر زدی؟🤨 👤گفت؛ من ،😕 🐑گوسفندان بی‌خبر وارد باغ شدند و اگر باخبر می‌شدم، حتما جلوگیری میکردم.✅ ☝️🏻اما او که باغ دارد . 🔸 ؛ 👤 چطور گوسفندانت را از حمله گرگ ، ☝️🏻 ولی از خوردن سبزه باغ مردم ؟⁉️ 🧐 🍃داوود پرسید؛✨حالا چه میخواهید؟🤔 🔹 ؛ 👤 من سبزه‌هایم را میخواهم. 🔸 ؛ 👤 سبزه‌ها را من نخوردم، گوسفندان خورده‌اند و با رضایت من هم نبوده پس بر گوسفندان هم 😒 🍃 ؛ ✨ شکی نیست که نگاهداری گوسفند از ضرر زدن بر مردم برعهده است✅ ☝🏻 اما اگر کارشناس بیاید و ضرر را معلوم کند ؟ 🔹 ؛ نه❌ کارشناس قیمت سبزه‌ها را معلوم میکند ☝️🏻اما معلوم نمیکند،❌ من از دیدار سبزه‌ها هم لذت میبردم و حالا مدتی باغ، سبزه ندارد.😔 🔸 ؛ نه❌، من اصلاً حرف هیچ کارشناسی را قبول ندارم😑 بیابان پر از علف است و من تا از عدالت مطمئن نباشم زیر بار زور نمیروم.😒 🍃 ؛ ✨ پس باید بیشتر 👥 کرد شاید ☝️🏻راه بهتری پیدا شود. ↩️او و ماجرا را شرح داد و حکم روشنی از ایشان خواست.✔️ و کسی نتوانست راهی پیدا کند،🤷🏻‍♂️ ☝🏻جز (پسر داوود) که فقط و کوچکتر از همه بود، 👥 بعضی گفته‌اند که سلیمان بود. 🍃 ؛ ✨ کوتاهی کرده که در باغ را نبسته و هم کوتاهی کرده که گوسفندان را مواظبت نکرده❌ ☝️🏻اما قصد ضرر زدن نداشته، با وجود این خسارتی وارد شده که ممکن است معلوم کردن اندازه آن دشوار باشد. ⬅️ صاحب باغ هم بی‌معنی نیست❌ ☝️🏻به نظر من ⬅️گوسفندان را به صاحب باغ بسپارد✔️ 👈🏻تا او خوراکشان را بدهد✅ 👈🏻و از شیرشان 🥛استفاده کند✅ 👈🏻و آبیاری باغ را به صاحب گوسفندان بسپارند✅ ☝️🏻تا سبزه‌ها دوباره مانند روز اول بشود آن وقت و برمیگردد✔️ و خسارت جبران شده و هیچ کس ضرر نکرده است😊👌🏻 🔷صاحب باغ و صاحب گوسفندان هر دو گفتند؛ 👥 .☑️ 🔶وقتی طرفین راضی شدند داوود خوشحال😃 شد و از آن روز ✅ ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_وهشتاد_ودوم 🔻 #سلیمان_و_هُدهُد 🔹سلیمان به فکر بنای #بیت_المقدس🕌 در
📘 📖 📝 🔻 🔹سلیمان از این دچار حیرت😲 شد و تصمیم به پی گیری خبر هدهد گرفت ↩️لذا گفت؛ 🍃 من درباره این خبر 🔍 و صحت آن را بررسی میکنم✔️ ☝🏻اگر حقیقت همان است که بیان کردی، این نامه✉️ را نزد ببر و به آنان برسان✔️ ⏪سپس در کناری بایست و را جویا شو.✔️ 🕊 نامه را برداشت و به سوی رفت و او را در 🏛 در شهر یافت و نامه را بر دامن بلقیس انداخت. 🔸 نامه✉️ را برداشت و چنین خواند؛ 📃✨«این نامه از و بنام خداوند بخشنده و مهربان است، ☝️🏻 از تکبر از دعوت من ❌ و همگی در حالیکه 🙌🏻 هستید نزد من بشتابید.✔️» 👸🏻 بعد از خواندن نامه📃، فرماندهان و بزرگان دولت خود را فراخواند و با آنها به 👥 پرداخت، ✔️ 👈🏻تا بدین وسیله اعتماد آنان را جلب و از تدبیر آنها استفاده کند و به این ترتیب خود را حفظ نماید.✅ 🔸چون ملکه موضوع را بیان کرد، ؛ 👥: ما فرماندهان و فرزندان جنگ⚔ و نبردیم، و امور خود را به فکر و 🧐تو واگذار کرده ایم شما امر بفرمائید، ✋🏻ما همچون انگشتان دست🖐🏻 در اختیار تواییم☑️ 👸🏻ملکه از پاسخ آنها دریافت که مایل به می باشند، 🔹لذا نظر آنها را 😣 و به آنها اعلام کرد که ☝️🏻 بهتر می باشد، سزاوار عاقلان صاحب نظر اموری است که برای آنان و باشد و خردمند باید حتی الامکان در بکوشد💪🏻 ↩️ و سپس در آن چنین گفت؛ 👸🏻: هرگاه زمامداران بر دهکده ای 🏘غلبه کردند و به زور وارد آن شدند، ▪️آن را ویران🏘 می سازند، ▪️آثار تمدن را نابود کرده ▪️و عزیزان آن سرزمین را ذلیل میسازند. ▪️بر مردم ستم روا داشته ▪️و در بیدادگری افراط می نمایند، 👆🏻این در هر عصر و زمانی است. 🔹از این رو من هدیه‌ای از جواهر درخشان💎 و تحفه های نفیس و گرانبها برای سلیمان می فرستم تا منظور او را درک و روش او را و به این وسیله را حفظ کنم.😊 ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_وچهل_وششم 🔻 #دستگیری_خداپرستان 👱🏻‍♂جوانان #خداپرست مانند دیگران
📘 📖 📝 🔻 🌸پروردگار بزرگ قلب‌های‌آنان ♥️را محکم کرد و به آنها اطمینان😌 بخشید، ☝️🏻لذا ؛ ای شاه! ما از روی تقلید در این دین وارد نشده ایم،❌ از روی اکراه و اجبار به آن عمل نمی کنیم ❌و با جهل و نادانی آن را انتخاب نکرده ایم❌ ☝️🏻 فطرتمان، ما را به این دین دعوت کرد و ما هم به ندای خود پاسخ مثبت ✅دادیم، 🧠 مسیر روشنی را به ما نشان داده و ما در پرتو 💫آن حرکت کردیم، ما به سوی دعوت💌 شدیم و جز او معبود دیگری را نمی پذیریم.✋🏻 👈🏻اگر حقیقت را بخواهی، این قوم ما هستند که از روی ‌ و به عبادت🙏🏻 بت ها پرداخته اند و هیچ دلیلی بر کار خود ندارند و با حجت و راهنمایی نشده اند❌ 🔹و اکنون این است حاصل ما و آنچه به آن پیدا کرده ایم، هرچه می خواهی درباره ما انجام بده!😌 🤴🏻 ؛ امروز بروید، به شرطی که فردا بیایید تا درباره شما بیندیشم و قضاوت⚖ کنم. 🔸 خداپرستان بار دیگر گرد هم آمدند و در کار خویش به 🤔و و تبادل نظر👥 پرداختند و که برای حفظ دین خود به سمت کوه🏔 حرکت کرده و . 👥جوانان خداپرست بار سفر بسته و دست از وطن خود شستند و برای حفظ💪🏻 دین خود هجرت کردند، و . 7⃣ راه را با پای پیاده از شهر فاصله گرفتند. ☝️🏻آن جوان، در بین راه را دیدند👀 که با آنها همسفر شد، در این میان 🐕به نام نیز به آنها نزدیک شد. 🔹 اما آنان با پرتاپ سنگ سعی کردند سگ را از خود دور کنند، ☝️🏻اما سگ دور نمی شد❌ و عاقبت به در آمد و از آنان خواست🙏🏻 تا او را همراه خود ببرند. ⏳ مدتی بعد همگی به غاری به نام « » رسیدند وتصمیم گرفتند شب🌌 را همان جا سر کنند. 👥آنان جوانانی بودند که به پروردگارشان 🤲🏻آورده و بر هدایتشان افزودیم و دلهایشان❤️ را استوار گردانیدیم. ✨ آنگاه که به قصد با شرک برخاستند و گفتند؛☝️🏻 تا پروردگار آسمان ها و زمین است، جز او هرگز معبودی نخواهیم خواند❌، که در این صورت قطعا ناصواب گفته ایم😔 ادامه دارد..... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌