⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_شصت_و_دوم 🔻 #نقشه_ابراهیم_و_شکستن_بتها🗿 🔹 شاید قوم بدین ترتیب درک کن
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_شصت_و_سوم
🔻 #محاکمه_ابراهیم_علیه_السلام
🔹چون مردم فهمیدند، که #ابراهیم بت ها را درهم شکسته است،
☝🏻 #به_دستور_نمرود 🤴او را دستگیر کردند و به نزد نمرود بردند، آنگاه نمرود رو به ابراهیم کرد و گفت؛
🤴«ای ابراهیم #آیا تو با #خدایان_ما چنین کردی❓
🍃 ابراهیم گفت؛ نه❗️🤷🏻♂️
این کار را #بزرگترین_بت_ها🗽 انجام داده، اگر سخن می گوید، از او بپرسید.»
👥گفتند؛ قطعا می دانی که اینها #سخن_نمیگویند،
🍃ابراهیم گفت؛ #آیا چیزی را میپرستید که #هیچ_قدرتی ندارد و #هیچ_سود و #زیانی به شما نمی رساند، #اُف_بر_شما و بر آنچه غیر از خدا می پرستید، چرا نمیاندیشید.»⁉️🤦🏻♂️
🤴نمرود و نمرودیان در #جواب_دندانشکن_ابراهیم ناکام ماندند و☝🏻 چون نتوانستند او را محکوم به این کار کنند،راجع به مجازات ابراهیم به #مشورت 👥👥نشستند
☝🏻 تا اینکه #تصمیم_گرفتند ابراهیم را در میان #آتش🔥 انداخته و او را بسوزانند.😨
👥«گفتند؛ ابراهیم را #بسوزانید و اگر اهل عمل هستید، خدایان خود را یاری نمائید.»
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
🔻 #ابراهیم_در_آتش
🔹 #قوم_نمرود تصمیم گرفتند ابراهیم را به جرم
▪️ #توحید و #خداپرستی و
▪️ #شکستن_بتها
با آتش🔥 بسوزانند.😰😖
🔸 #پیروان_نمرود به جمع آوری هیزم پرداختند و حتی برای #شفاع_بیماران خود #نذر می کردند😐 که هیزم برای #سوزاندن_ابراهیم ببرند تا بیمارشان شفا یابد.😒🤦🏻♂️
↩️ #از_همه_نقاط، مردم برای شرکت در این مراسم #دعوت شده بودند و همه با خود هیزم می آوردند.
⏳ بعد از چندی، #روز_چهارشنبه،🗓️ انبار چوب و هیزم پر شد و دور انبار را به صورتی وسیع #دیوار_کشیدند.
ادامه دارد......
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_شصت_و_ششم 🔻 #ابراهیم_دلها_را_تسخیر_می_کند 🔹سپس #نمرود به آزر رو کرد و
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_شصت_و_هفتم
🔻 #شکست_عظیم_نمرود و
#پایان_عمر_او
🔹 #با_شکست_نمرود، بر شخصیت ابراهیم افزوده شد و بیش از بیش در دلها جای گرفت.✔️
🤴 نمرود روز به روز بر #غرور خود می افزود، او #به_جای_شکرگزاری از #خداوند تعالی، همیشه #ناسپاس_بود و همچنان به #فساد و #زورگویی خود ادامه داد،🤦🏻♂️
🔸 بالاخره #خداوند #با_لشکر_عظیم خود که #پشههای_کوچک بودند #به_جنگ_نمرود و لشکر او رفت و تمامی نمرودیان را از میان برداشت.✔️
🤴نمرود به کاخ🏯 خود #فرار_کرد ولی خداوند #پشهای را مأمور کرد تا وارد #مغز_او شد و هر روز او را #عذاب_میداد،😖
🔹 گویند برای آرام کردن سردردهای نمرود با #پتک به سر او می زدند تا پشه برای چند لحظه #آرام_گیرد و #سردرد_نمرود خوب شود.👌🏻
👆🏻این روال #چهل_سال ادامه پیدا کرد و سرانجام با این وضع #نکبت_بار #بدون_ایمان_به_خداوند از دنیا رفت.
📖قرآن #با_تعبیر_جالبی به این مطلب اشاره می کند و می فرماید؛👇🏻
✨«نمرود و نمرودیان با #مکر و #نیرنگ و نقشه های گوناگون خواستند ابراهیم را شکست دهند، #ولی ما #پشتیبان ابراهیم بودیم و دشمنان او را جزء #شکست_خوردگان و #زیانکاران قرار دادیم.»✔️✨
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
🔻 #تبعید_ابراهیم_علیه_السلام
🤴نمرود که از هر سو بوسیله ابراهیم ضربه میخورد و میدید که👀 #امدادهای_غیبی به کمک او می آید
☝🏻 #تصمیم_گرفتند ابراهیم را از سرزمین بابل #تبعید_کنند تا لااقل در پایتخت از دستش #راحت_باشند.✔️
👥بعضی دیگر گویند، ابراهیم خود برای انجام #وظیفه بهتر دید که بابل را ترک کند و به سوی
▪️ #شام و
▪️ #فلسطین و
▪️ #مصر
هجرت نماید و در آنجا مردم را #هدایت_نماید.✔️
🔸به هر حال آن# مسافرت برای ابراهیم یک نوع #مبارزه_با_ظلم_نمرودیان بود.
☝🏻 چنانکه قرآن در آیهای از #سوره_انبیاء از آن تعبیر به نجات میکند.✔️
ادامه دارد.....
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_نودو_چهارم 🔻 #حضرت_یوسف_علیه_السلام 📖 #قصه_حضرت_یوسف یکی از شیرینتر
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_نودو_پنجم
🔻 #سرگذشت_حضرت_یوسف_علیهالسلام
🧑یوسف در آن هنگام #نُه_سال داشت.
☀️صبح شد و یوسف از خواب برخواست و #با_چهرهای_خندان و #شاداب به سوی پدر #شتافت و گفت؛
🍃«ای پدر، من در خواب
#سیزده_ستاره⭐️ را با #خورشید☀️ و #ماه🌙 دیدم، که همه آنها بر من #سجده می کردند.»✔️
🔹یعقوب گفت؛
🍃 ای پسر خوابت را برای برادرانت بازگو نکن✋🏻 که برای تو نیرنگی میاندیشند.
این خوابی که دیدهای از #رویای_صادقه است و #برتری_تو_را که من پیش بینی میکردم #تائید_میکند.✔️
☝🏻این خواب #بشارتی_است به آن امتیازات علمی که از طرف خداوند به تو عنایت می شود، ✅
✨ نعمتی که خدا همانند پدرانت ابراهیم و اسحاق به تو ارزانی خواهد داشت.✔️
🔸نام ستارگانی که بر #یوسف_سجده کردند 👇🏻
💫(طارق، ⭐خوبان، ⭐ذیال،⭐ ذوالکتفین⭐، ثاب⭐، قابس⭐،
عموران⭐، فیلق⭐، مصبح⭐،
صبوح⭐، غروب⭐، ضیاء⭐،
نور⭐) بودند.💫
↩️بالاخره، #برادران_بزرگتر از رؤیای شگفتانگیز یوسف #باخبر_شدند
و آتش بغض و دشمنی در دل و جانشان شعله ورتر🔥 گردید.
👥 برادران #کینه_به_دل_افکندند و میگفتند؛
😒چرا یوسف از ما نزد پدر #دوست_داشتنیتر است و پدر همه مهر و محبّت💕 خود را صرف این کودک میکند🤨
و چرا نباید به ما توجهی داشته باشد❓🤦🏻♂️
👆🏻 این #خیالات تا آنجا در ذهنشان #قوّت_گرفت که تصمیم گرفتند یوسف را از صحنه زندگی و خانوادگی خارج کنند.😧
↩️ بالاخره #تصمیم_گرفتند که یا یوسف را #بکشند و یا به هر شکلی که شده او را #نابود_کنند.
ادامه دارد....
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_نودو_پنجم 🔻 #سرگذشت_حضرت_یوسف_علیهالسلام 🧑یوسف در آن هنگام #نُه_س
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_نود_وششم
🔻 #افکندن_یوسف_در_چاه🕳
🌌در همان شب یعقوب در #خواب💭😴 دید که ده گرگ🐺 به یوسف حمله میکنند😰
اما یکی از گرگها از یوسف دفاع میکند تا اینکه زمین دهان می گشاید و یوسف را میبلعد.😨
↩️ #سرانجام برادران تصمیم به انجام کار خود گرفتند و از پدر خواستند تا یوسف را با خود به صحرا ببرند.
🔸 یعقوب اجازه نداد.😑✋🏻
🔹 #آنها_گفتند؛
👥:ای پدر تو را چه می شود که ما را بر یوسف امین نمیدانی در حالی که ما خیرخواه او هستیم؟😟
فردا او را با ما بفرست تا در چمن بگردد و بازی کند و ما به خوبی نگهبان او خواهیم بود.» 😊
🔸 #یعقوب_گفت؛
🍃اینکه او را ببرید سخت مرا اندوهگین میکند، می ترسم از او غافل شوید و گرگ او را بخورد.»😥
🔘 #زیرا در منطقه که یعقوب در آن زندگی میکرد گرگهای بسیاری زندگی می کردند.
🔹 #گفتند؛
👥: اگر گرگ او را بخورد با اینکه ما گروهی نیرومند هستیم، در آن صورت قطعا ما مردمی بی مقدار هستیم.😕
↩️ و هنگامی که او را با خود بردند با هم همدست شدند و او را در عمق چاهی انداختند.🕳️
🔸در این میان #بنیامین با این عمل آنها مخالف بود امّا به ناچار تسلیم رأی آنها شد چون به تنهایی نمی توانست کاری انجام دهد.😔
🔹 #یوسف را در چاه انداختند و پیراهنش👕 را از تنش خارج کردند و آنگاه آن را خونی ساختند.
🌌 #شامگاهان گریان نزد پدر خود باز آمدند و گفتند؛
👥:ای پدر ما رفتیم مسابقه بدهیم و یوسف را پیش کالای خود گذاشتیم، آنگاه گرگ🐺 او را خورد ولی تو ما را هرچند راستگو باشیم، باور نداری،🙁
🔸 #یعقوب_گفت؛
🍃نه، این نفس شماست که کار بد را برای شما آراسته است، اینک، صبری نیکو برای من بهتر است.»😩
🔹در آن زمان #یعقوب_مردی_چهلساله و #یوسف_کودکی_10ساله بود.
👕و پیراهن یوسف #همان_پیراهن_ابراهیم_خلیلاللّه است که جبرئیل از بهشت به هنگام افکنده شدن در آتش برایش به ارمغان✨ آورده بود
↩️ بعد از او #به_اسحاق و
↩️ بعد #به_یعقوب و
↩️ در نهایت #به_تن_یوسف_رسید و رایحه ای بهشتی از آن منتشر می گشت و یعقوب از انتشار آن بوی خوش وجود یوسف را حس کرد.
🔸 #یعقوب آنقدر در فراق یوسف گریست تا دیده اش سپید شد و کور گشت.😔
🔹 #یوسف درون چاه🕳️ مشغول استغاثه با خدا بود،
💫 #جبرئیل نزد او آمد و پرسید؛
✨ آیا دوست داری از چاه نجات یابی؟✨
🔸 #یوسف_گفت؛
🍃آن را بر عهده پدرانم، ابراهیم، اسحاق و یعقوب می گذارم.
💫و #جبرئیل نیز دعایی به او آموخت تا بخواند و از چاه🕳️ رهایی یابد.✔️
⏳زمانی گذشت تا اینکه کاروانی🐪🐫 از اهالی مصر از نزدیک چاه عبور کردند.
🔹 #رئیس_قافله مردی از کاروان را برای تهیه آب به سوی چاه فرستاد و هنگامی که مرد سطل را درون چاه🕳️ انداخت به جای آب، یوسف را به بالا کشید.
🧔🏻مرد با دیدن پسرکی بسیار زیبا متعجب😳 شد و او را نزد رئیس کاروان برد، ✔️
↩️تا اینکه #تصمیم_گرفتند او را به مصر برده و به عنوان غلام بفروش برسانند.
ادامه دارد.....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_ودوازدهم 🔻 #تولّد_موسیعلیهالسلام 🔷 #عمران در مصر زندگی می کرد و
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_صد_وسیزدهم
🔻 #موسی_در_خانه_فرعون
🔷 اتفاقا #رود_نیل🌊 از قصر #آسیه_زن_فرعون می گذشت.
☝️🏻در آن روز فرعون و همسرش آسیه در قصر ایستاده بودند که چشمانشان 👀به #جسمی_سیاه افتاد که سوار بر امواج🌊 جلو می آمد و چون به نظرگاه #آسیه رسید در میان درختها🌳 گیر کرد.
🔹 #صندوقچه را نزد #آسیه آوردند و چون در آن را برداشتند #پسری_زیبا را دید😍، چون #فرعون از آینده خود می ترسید😰 دستور قتل 🗡او را داد.
☝️🏻در آن هنگام #محبت_موسی به اذن پروردگار در ❤️ #دل_آسیه افتاد.
و هر دو #تصمیم_گرفتند که او را به فرزندی قبول کنند☑️.
🌸همسر فرعون چون او را بدید
✨ مهر کودک در دلش آمد پدید
🌸گفت با فرعون از قتلش گذر
✨تا به فرزندی بگیریم این پسر
🔶اسم کودک را #موسی گذاشتند
☝️🏻#چون او را از #آب و در کنار #درخت🌳 پیدا کردند.
🔸درصدد یافتن #دایه ای برای موسی افتادند ولی هر دایه ای را برای موسی گرفتند، موسی شیر🍼 نمی نوشید و #به_دستور_آسیه همگی به دنبال دایهای مناسب برای کودک گشتند.✅
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
🔻 #موسی_به_مادرش_میرسد
🔷 #خواهر_موسی که در قصر ٫فرعون کار می کرد،
گفت: کسی را می شناسم که می تواند او را #شیر 🍼دهد و مدتی⏳ بعد #مادر_موسی برای شیر دادن #فرزندش وارد قصر شد😍
🔹و همه دیدند👀 که کودک با کمال #رغبت شیر 🍼می نوشید و چون آسیه اصل و نسب زن را پرسید⁉️
جواب داد👇🏻
🧕🏻: من #زن_عمرانم، هارون را که دو ساله است تازه از شیر گرفتم و هنوز هم شیر دارم✔️.
♦️چون #آسیه دید کودک پستان🤱🏻 آن زن را قبول کرد برای نگهداری آن زن که در حقیقت☝️🏻 #مادرموسی بود فرعون را راضی کرد تا برای او حقوق ماهیانه💶 مقرر کند و از #مادر خواست در قصر مانده و کودک را #شیر بدهد.
🔹مادر موسی #قبول_نکرد 😑✋🏻و گفت؛
🧕🏻:من دارای خانه و فرزند هستم و نمیتوانم از آنها دست برداشته و آنها را تنها بگذارم
👌🏻 اگر مایلید کودک را به خانه🏡 می برم و در آنجا به او شیر داده و از او #نگهداری_میکنم✅.
👸🏻 #همسرفرعون با این پیشنهاد موافقت کرد ✔️
↩️ به این ترتیب #مادر_موسی، او را به خانه برد و با خیالی راحت و #آسوده 😌به #تربیت_او مشغول شد.
☝️🏻گویند از زمان 🕰قرار دادن #موسی در صندوقچه تا #دیدار_مادر🧕🏻 با کودک در خانه فرعون فقط #سهروز_طولکشید.
📆روزها و ماهها گذشت تا #دوران_شیرخوارگی🍼 او گذشت و مادر او را به 🏡خانه فرعون #بازگردانید.
ادامه دارد.....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_وهفتاد_ویکم 🔻 #روز_مقدس_هفته 🔹 #یکی_از_تعلیمات حضرت موسی در بین پی
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_صد_وهفتاد_ودوم
🔻 #پیمان_شکنان_سودجو
👥عده ای #دنیاپرست که طمع #صید_ماهی🐠 بیشتری داشتند تصمیم گرفتند که☝️🏻 این رسم قدیمی را برهم بزنند، لذا به مشورت و #تبادل_نظر پرداختند☑️ و گفتند؛
👥چرا در این روز که صید فراوان میباشد و دسترسی به آنها #آسان است، آنها را رها کنیم🤨 و هنگامی که ماهیها ساحل 🏝را ترک میکنند و از ما دور میشوند، به تعقیب و صید آنها بپردازیم و با #زحمت_فراوان آنها را بدست آوریم؟!🤔
☝️🏻این روش خطاست، پس بهتر این است که روز #شنبه به صید پرداخته و هرچه میخواهیم ماهی صید کنیم و به مقدار نیاز خود از دریا 🌊 #بهرهمند_شویم.✅
↩️ به دنبال این تصمیم، عدهای از آنان نقشهای📄 کشیدند و #نهرها و #رودهایی از دریا 🌊جدا کردند
⏪ و #در_روز_شنبه که ماهیها🐟 به ساحل میآمدند وارد این نهرها میشدند، پس در پایان روز راه بازگشت آنها را میبستند🚧.
🔹 آنگاه به #صید_ماهی می پرداختند✔️ و #بدون_زحمت و تحمل سختی😌، ماهی های بسیاری صید می کردند
🔸تعدادی از #مؤمنان و #پارسایان دهکده از این عمل آنها آگاه🧐 شدند.
و بسوی آنان شتافتند و به پند و اندرز و #نصیحت آنان پرداختند.✔️
😕ولی #گفتارشان در روح سرکش و سودجوی دنیاپرستان #تأثیری_نکرد.❌
☝️🏻پس #برای_ترک این عمل ناپسند به اعتراض😠✊🏻 وسیعی دست زدند و #تصمیم_گرفتند که با توسل به زور افراد خطاکار را #از_دهکده_بیرون_نمایند.
⬅️ #از_دستدادن_صید و
⬅️ #اخراج_از_دهکده 🏘برای سودجویان بسیار گران تمام شد.
🔸لذا #به_مؤمنان_گفتند؛
👥 ما با شما در منافع این دهکده شریک میباشیم ✔️و شما نمیتوانید ما را بیرون کنید،🤨
☝️🏻 چون که این سرزمین #زادگاه و #مسکن و #محل_درآمد💵 ما میباشد، پس ما دهکده را ترک نمیکنیم.❌
☝️🏻اگر بهکارخود(اخراجکردن سودجویان) اصرار دارید، دهکده را با کشیدن دیواری بین زمینها، تقسیم کرده، تا هر گروه #مطابق_میلخویش زندگی کند. 😑
🔹پرهیزکاران #پذیرفتند ✅که دهکده را تقسیم و متمردین را از خود #جدا_سازند.
👈🏻 لذا با تفکیک دهکده هر گروه👥 به کار خود مشغول شد.
🔸 #گنهکاران همچون روزهای قبل به اعمال خود ادامه دادند و به لهو و لعب و #صید_بیرویه پرداختند.
🔹 #گروه_پرهیزگاران نیز همچنان به ☝️🏻 #ارشاد و #راهنمایی آنان و بیم دادن آنها از عذاب الهی ادامه دادند و چون پند صالحان در آنان اثری نکرد دست از نصیحت برداشته و جمعی گفتند؛
👥« #چرا قومی را که از جانب خداوند به هلاک یا عذاب سخت محکومند، #موعظه_میکنید؟🤨(باآنکه بیاثراست).»
ادامه دارد....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_دویست_وچهل_وششم 🔻 #دستگیری_خداپرستان 👱🏻♂جوانان #خداپرست مانند دیگران
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_دویست_وچهل_وهفتم
🔻 #فرار_خداپرستان
🌸پروردگار بزرگ قلبهایآنان ♥️را محکم کرد و به آنها اطمینان😌 بخشید،
☝️🏻لذا #درجواب_دقیوس_گفتند؛ ای شاه! ما از روی تقلید در این دین وارد نشده ایم،❌ از روی اکراه و اجبار به آن عمل نمی کنیم ❌و با جهل و نادانی آن را انتخاب نکرده ایم❌
☝️🏻 #بلکه فطرتمان، ما را به این دین دعوت کرد و ما هم به ندای #فطرت خود پاسخ مثبت ✅دادیم،
🧠 #عقل مسیر روشنی را به ما نشان داده و ما در پرتو 💫آن حرکت کردیم، ما به سوی #خدای_یکتا دعوت💌 شدیم و جز او معبود دیگری را نمی پذیریم.✋🏻
👈🏻اگر حقیقت را بخواهی، این قوم ما هستند که از روی #جهل و #تقلید به عبادت🙏🏻 بت ها پرداخته اند و هیچ دلیلی بر کار خود ندارند و با حجت و #برهان_روشنی راهنمایی نشده اند❌
🔹و اکنون این است حاصل #فکر ما و آنچه به آن #یقین پیدا کرده ایم، هرچه می خواهی درباره ما انجام بده!😌
🤴🏻 #پادشاه_گفت؛ امروز بروید، به شرطی که فردا بیایید تا درباره شما بیندیشم و قضاوت⚖ کنم.
🔸 خداپرستان بار دیگر گرد هم آمدند و در کار خویش به #تفکر 🤔و #مشورت و تبادل نظر👥 پرداختند و #تصمیم_گرفتند که برای حفظ دین خود به سمت کوه🏔 حرکت کرده و #در_غار_آن_پناه_گیرند.
👥جوانان خداپرست بار سفر بسته و دست از وطن خود شستند و برای حفظ💪🏻 دین خود هجرت کردند، و #از_شهر_اقسوس_خارج_شدند.
7⃣ #هفت_فرسخ راه را با پای پیاده از شهر فاصله گرفتند.
☝️🏻آن #شش_مشاور جوان، در بین راه #چوپانی را دیدند👀 که با آنها همسفر شد،
در این میان #سگ_چوپان 🐕به نام #قطمیر نیز به آنها نزدیک شد.
🔹 اما آنان با پرتاپ سنگ سعی کردند سگ را از خود دور کنند، ☝️🏻اما سگ دور نمی شد❌ و عاقبت به #سخن در آمد و از آنان خواست🙏🏻 تا او را همراه خود ببرند.
⏳ مدتی بعد همگی به غاری به نام « #وصید» رسیدند وتصمیم گرفتند شب🌌 را همان جا سر کنند.
👥آنان جوانانی بودند که به پروردگارشان #ایمان 🤲🏻آورده و بر هدایتشان افزودیم و دلهایشان❤️ را استوار گردانیدیم.
✨ آنگاه که به قصد #مخالفت با شرک برخاستند و گفتند؛☝️🏻 تا پروردگار آسمان ها و زمین است، جز او هرگز معبودی نخواهیم خواند❌، که در این صورت قطعا ناصواب گفته ایم😔
ادامه دارد.....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
ڪلیڪ ↩️
↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷
─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐