⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_ویازدهم 🔻 #حضرت_موسی_علیهالسلام 🌷می کنم آغاز با نام کریم
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_صد_ودوازدهم
🔻 #تولّد_موسیعلیهالسلام
🔷 #عمران در مصر زندگی می کرد و #شغلش چوپانی🐑 بود و خداپرست نیز بود، ✔️
🔸 او یک دختر👧🏻 و یک پسر👦🏻 به نام #هارون داشت و باز همسرش باردار🤰🏻 بود که شبی🌌 طفلش به دنیا آمد🤱🏻
↩️ و چون از #قتل_نوزادان_پسر مطلع شدند، طفل را مخفی کردند
👈🏻 #چون نگهداری او خیلی دشوار😥 بود و هر لحظه ممکن بود به #قتل برسد، در اینباره خیلی فکر🤔 کردند و عاقبت #خداوند_به_مادر_موسی_الهامکرد که👇🏻
✨«او را در #صندوقچه گای بگذار و سپس در رودش🌊 افکن تا آب او را به کرانه اندازد و دشمن من و دشمن موسی او را برگیرد و مهری💕 از خودم بر تو افکندم☝️🏻 تا زیر نظر من پرورش یابی و تو را #برای_خودم پروردم✔️
✋🏻مترس و اندوه مدار ❌که ما او را به تو باز می گردانیم✔️
و #از_زمره_پیغمبرانش قرار میدهیم.😊
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-
🔻 #حکایتی_از_لحظه_تولّد_موسیعلیهالسلام
🌿 #هنگام_ولادت_موسی فرا رسید و هرچه نزدیک تر می شد مادر موسی (یوکابد یا یوخابید) نگران تر 😥می شد.
🌱 #امداد_الهی_موجب_شد که آثار حمل در یوکابد آشکار نباشد ❌
↩️از سویی یوکابد با قابلهای دوست بود. کسی را به دنبال قابله فرستادند، قابله آمد و او را #یاری_کرد.👌🏻
👶🏻نوزاد #دور_از_دید_مردم👥 متولد شد. ✔️
🔹در این هنگام #نور✨ مخصوصی از چهره موسی درخشید که بدن قابله به لرزه افتاد،
☝️🏻 همان دم قابله گفت؛
«تصمیم🤔 داشتم #تولد_موسی را به مأموران خبر دهم ولی او چنان بر قلبم ❤️چیره شد که #حاضر_نیستم مویی از او کم شود.»😊
♦️ #قابله از خانه بیرون آمد و #مأموران او را دیدند 👀و به خانه مادر موسی وارد شدند.
#خواهر و #مادرموسی دستپاچه😱 شدند و موسی را در #تنور انداختند.
💂🏻♂ #مأموران وارد شدند و جز تنور آتش چیزی ندیدند😑 و #مأیوس شده از خانه خارج🚶🏻♂ شدند.
☝️🏻در این لحظه #صدای_گریه😭 نوزاد از تنور بلند شد. مادر به سوی تنور رفت و دید 👀که خداوند #آتش را بر موسی #گلستان🌸 ساخته است.
🧕🏻مادر که از صدای گریه 😭نوزاد نگران شده بود که نکند #جاسوسان متوجه او شوند دست به #دعا 🤲🏻بلند کرد و از خدا خواست که چاره ای دیگر پیش روی او بگشاید و #خداوند با الهام او را از نگرانی😔 حفظ گرد و در #قرآن چنین آمد؛⬇️
💫« #ما_به_مادر_موسی_الهامکردیم او را شیر 🍼بده و هنگامی که بر او ترسیدی وی را در #دریای_نیل🌊 بیفکن و نترس و غمگین مباش که ما او را به تو #باز_میگردانیم و او را از #رسولان قرار میدهیم.✅»💫
🔸 #مادر_موسی بعد از این جریان نزد نجاری رفت و دستور ساخت یک #گهواره به شکل تابوت⚰ را داد.
👤 #مرد_نجار از موضوع نوزاد آگاه گشت و نزد جاسوس فرعون رفت اما به☝️🏻 امر الهی بر زبان او #مُهر زده شد و #نتوانست سخن بگوید😐 و هرچه تلاش کرد حرفی نزد، #جاسوسان_فرعون نیز او را به باد کتک گرفتند و از قصر بیرون انداختند.😏😁
ادامه دارد....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_ودوازدهم 🔻 #تولّد_موسیعلیهالسلام 🔷 #عمران در مصر زندگی می کرد و
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_صد_وسیزدهم
🔻 #موسی_در_خانه_فرعون
🔷 اتفاقا #رود_نیل🌊 از قصر #آسیه_زن_فرعون می گذشت.
☝️🏻در آن روز فرعون و همسرش آسیه در قصر ایستاده بودند که چشمانشان 👀به #جسمی_سیاه افتاد که سوار بر امواج🌊 جلو می آمد و چون به نظرگاه #آسیه رسید در میان درختها🌳 گیر کرد.
🔹 #صندوقچه را نزد #آسیه آوردند و چون در آن را برداشتند #پسری_زیبا را دید😍، چون #فرعون از آینده خود می ترسید😰 دستور قتل 🗡او را داد.
☝️🏻در آن هنگام #محبت_موسی به اذن پروردگار در ❤️ #دل_آسیه افتاد.
و هر دو #تصمیم_گرفتند که او را به فرزندی قبول کنند☑️.
🌸همسر فرعون چون او را بدید
✨ مهر کودک در دلش آمد پدید
🌸گفت با فرعون از قتلش گذر
✨تا به فرزندی بگیریم این پسر
🔶اسم کودک را #موسی گذاشتند
☝️🏻#چون او را از #آب و در کنار #درخت🌳 پیدا کردند.
🔸درصدد یافتن #دایه ای برای موسی افتادند ولی هر دایه ای را برای موسی گرفتند، موسی شیر🍼 نمی نوشید و #به_دستور_آسیه همگی به دنبال دایهای مناسب برای کودک گشتند.✅
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
🔻 #موسی_به_مادرش_میرسد
🔷 #خواهر_موسی که در قصر ٫فرعون کار می کرد،
گفت: کسی را می شناسم که می تواند او را #شیر 🍼دهد و مدتی⏳ بعد #مادر_موسی برای شیر دادن #فرزندش وارد قصر شد😍
🔹و همه دیدند👀 که کودک با کمال #رغبت شیر 🍼می نوشید و چون آسیه اصل و نسب زن را پرسید⁉️
جواب داد👇🏻
🧕🏻: من #زن_عمرانم، هارون را که دو ساله است تازه از شیر گرفتم و هنوز هم شیر دارم✔️.
♦️چون #آسیه دید کودک پستان🤱🏻 آن زن را قبول کرد برای نگهداری آن زن که در حقیقت☝️🏻 #مادرموسی بود فرعون را راضی کرد تا برای او حقوق ماهیانه💶 مقرر کند و از #مادر خواست در قصر مانده و کودک را #شیر بدهد.
🔹مادر موسی #قبول_نکرد 😑✋🏻و گفت؛
🧕🏻:من دارای خانه و فرزند هستم و نمیتوانم از آنها دست برداشته و آنها را تنها بگذارم
👌🏻 اگر مایلید کودک را به خانه🏡 می برم و در آنجا به او شیر داده و از او #نگهداری_میکنم✅.
👸🏻 #همسرفرعون با این پیشنهاد موافقت کرد ✔️
↩️ به این ترتیب #مادر_موسی، او را به خانه برد و با خیالی راحت و #آسوده 😌به #تربیت_او مشغول شد.
☝️🏻گویند از زمان 🕰قرار دادن #موسی در صندوقچه تا #دیدار_مادر🧕🏻 با کودک در خانه فرعون فقط #سهروز_طولکشید.
📆روزها و ماهها گذشت تا #دوران_شیرخوارگی🍼 او گذشت و مادر او را به 🏡خانه فرعون #بازگردانید.
ادامه دارد.....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐