⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_شصت_و_پنجم 🔻 #ابراهیم_در_آتش 🔸ابراهیم همچنان ثابت و #استوار #بیآنکه
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_شصت_و_ششم
🔻 #ابراهیم_دلها_را_تسخیر_می_کند
🔹سپس #نمرود به آزر رو کرد و گفت؛
🤴: «ای آزر، به راستی این فرزند خواندهات #ابراهیم چقدر در پیشگاه خدا، #عزیز و #ارجمند است.»
↩️آنگاه به سوی #گلستان💐 نگریست و فریاد زد؛
🤴: #ای_ابراهیم، بگو بدانم #چگونه از این همه آتش🔥 #نجات_یافتی❓
🍃ابراهیم در پاسخ گفت؛
✨ #پروردگارم مرا از آن #نجات_داد.✔️✨
👥مردم با دیدن👀 این #معجزه_بزرگ به حدّی #متأثر😲 و #آگاه شدند که نزدیک بود در مقابل دعوت ابراهیم #تسلیم شوند و او را به #رهبری خویش برگزینند و چیزی نمانده بود برای #پیروی از او #متحد گردند،
🔸 #ولی برخی از آنها، #لذت_دنیوی را بر قبول حق #مقدم_داشتند و
👈🏻 دستهای دیگر #ترسیدند مخالفین ابراهیم به آنان #آزار🤕 برسانند.
↩️ #لذا فقط عدهای انگشت شمار به ابراهیم #ایمان آوردند و ایمان خود را از مردم پنهان کردند تا #مرگ و آزار نمرودیان گریبان آنان را نگیرد.
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
🔻 #شکستعظیمنمرود_و_پایانعمراو
🔹 #نمرود که با دیدن👀 صحنه #گلستان_شدن-آتش🔥 در برابر قوم خود شکست خورده بود، #تصمیم_گرفت با خدای ابراهیم، #جنگ_نماید،
↩️به همین خاطر #برجی_بلند_ساخت تا به بالای آن برود و به #آسمان🌥 نزدیک شده و با خداوند مبارزه نماید😐
☝🏻 #ولی خداوند با #طوفانی_عظیم🌪برج او را درهم ریخت.✔️
🔸 #نمرود_تصمیم_گرفت راه دیگری را برای مبارزه انتخاب کند،
👈🏻 لذا تصمیم گرفت با #چهار_پرنده🦅و #اطاقی که به آنها وصل کرده بود خود را به #آسمان⛅️ نزدیک کند و با خداوند #بجنگد.⚔
↩️ گویند آنقدر بالا رفته بود که #زمین🌎 را همچون #دایره می دید، ولی #از_ترس_ارتفاع به زمین بازگشت و دوباره شکست خورد.✔️
📖قرآن در سوره نمل آیه 27 میفرماید:
📖✨« #پیشینیان (همانند بت پرستان سرکش) مکرها و #نیرنگها نمودند، ولی #خداوند پایههای ساختمانشان را #منهدم کرد و سقف آن را به رویشان #ویران🏚 ساخت».✔️
ادامه دارد.......
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖 📝 #پارت_صد_ویازدهم 🔻 #حضرت_موسی_علیهالسلام 🌷می کنم آغاز با نام کریم
📘 #از_آدم_تا_خاتم📖
📝 #پارت_صد_ودوازدهم
🔻 #تولّد_موسیعلیهالسلام
🔷 #عمران در مصر زندگی می کرد و #شغلش چوپانی🐑 بود و خداپرست نیز بود، ✔️
🔸 او یک دختر👧🏻 و یک پسر👦🏻 به نام #هارون داشت و باز همسرش باردار🤰🏻 بود که شبی🌌 طفلش به دنیا آمد🤱🏻
↩️ و چون از #قتل_نوزادان_پسر مطلع شدند، طفل را مخفی کردند
👈🏻 #چون نگهداری او خیلی دشوار😥 بود و هر لحظه ممکن بود به #قتل برسد، در اینباره خیلی فکر🤔 کردند و عاقبت #خداوند_به_مادر_موسی_الهامکرد که👇🏻
✨«او را در #صندوقچه گای بگذار و سپس در رودش🌊 افکن تا آب او را به کرانه اندازد و دشمن من و دشمن موسی او را برگیرد و مهری💕 از خودم بر تو افکندم☝️🏻 تا زیر نظر من پرورش یابی و تو را #برای_خودم پروردم✔️
✋🏻مترس و اندوه مدار ❌که ما او را به تو باز می گردانیم✔️
و #از_زمره_پیغمبرانش قرار میدهیم.😊
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-
🔻 #حکایتی_از_لحظه_تولّد_موسیعلیهالسلام
🌿 #هنگام_ولادت_موسی فرا رسید و هرچه نزدیک تر می شد مادر موسی (یوکابد یا یوخابید) نگران تر 😥می شد.
🌱 #امداد_الهی_موجب_شد که آثار حمل در یوکابد آشکار نباشد ❌
↩️از سویی یوکابد با قابلهای دوست بود. کسی را به دنبال قابله فرستادند، قابله آمد و او را #یاری_کرد.👌🏻
👶🏻نوزاد #دور_از_دید_مردم👥 متولد شد. ✔️
🔹در این هنگام #نور✨ مخصوصی از چهره موسی درخشید که بدن قابله به لرزه افتاد،
☝️🏻 همان دم قابله گفت؛
«تصمیم🤔 داشتم #تولد_موسی را به مأموران خبر دهم ولی او چنان بر قلبم ❤️چیره شد که #حاضر_نیستم مویی از او کم شود.»😊
♦️ #قابله از خانه بیرون آمد و #مأموران او را دیدند 👀و به خانه مادر موسی وارد شدند.
#خواهر و #مادرموسی دستپاچه😱 شدند و موسی را در #تنور انداختند.
💂🏻♂ #مأموران وارد شدند و جز تنور آتش چیزی ندیدند😑 و #مأیوس شده از خانه خارج🚶🏻♂ شدند.
☝️🏻در این لحظه #صدای_گریه😭 نوزاد از تنور بلند شد. مادر به سوی تنور رفت و دید 👀که خداوند #آتش را بر موسی #گلستان🌸 ساخته است.
🧕🏻مادر که از صدای گریه 😭نوزاد نگران شده بود که نکند #جاسوسان متوجه او شوند دست به #دعا 🤲🏻بلند کرد و از خدا خواست که چاره ای دیگر پیش روی او بگشاید و #خداوند با الهام او را از نگرانی😔 حفظ گرد و در #قرآن چنین آمد؛⬇️
💫« #ما_به_مادر_موسی_الهامکردیم او را شیر 🍼بده و هنگامی که بر او ترسیدی وی را در #دریای_نیل🌊 بیفکن و نترس و غمگین مباش که ما او را به تو #باز_میگردانیم و او را از #رسولان قرار میدهیم.✅»💫
🔸 #مادر_موسی بعد از این جریان نزد نجاری رفت و دستور ساخت یک #گهواره به شکل تابوت⚰ را داد.
👤 #مرد_نجار از موضوع نوزاد آگاه گشت و نزد جاسوس فرعون رفت اما به☝️🏻 امر الهی بر زبان او #مُهر زده شد و #نتوانست سخن بگوید😐 و هرچه تلاش کرد حرفی نزد، #جاسوسان_فرعون نیز او را به باد کتک گرفتند و از قصر بیرون انداختند.😏😁
ادامه دارد....
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐