⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
✒️📖✒️📖✒️📖✒️ 💠👈 سلسله سخنرانی های ″دولــت کــریمه″ 🎬 قسمت دویست و پانزدهم ⚠️.... یک نکته بسیار مه
✒️📖✒️📖✒️📖✒️
💠👈 سلسله سخنرانی های
″دولــت کــریمه″
🎬 قسمت دویست و شانزدهم
💢...تطبیق بزنیم: شیخ فضل الله نوری بهتر از همه می دانست پشت سر این جریان مشروطه انگلیس است، به همین خاطر از همان اول داد می زد مشروطه باید مشروعه باشد. به همین خاطر از همان اول آن دادها را می زد🗣، فریادها را می زد، و کسی به حرفش عمل نمی کرد، کسی به حرفش گوش نمی کرد. این مشروطه باید مشروعه باشد ریشه را بزنید، حواستان جمع باشد! مشروطه ای که از دیگ پلو انگلستان🍚 بیرون بیاید این مشروطه نیست، به درد ما نخواهد خورد.
اما یک عده چکار کردند⁉️
🔆پیامبر در اوج خستگی، در اوج بی روحیه ای دوباره با قدرت تمام به سمت قلعه بنی نضیر 🕍 حرکت کرد. یهودیان وقتی این صحنه را دیدند، همه در قلعه هایشان رفتند.
↩️باز هم یک برگشت به عقب می زنیم، چرا یهودی ها در مدینه قلعه ساختند؟ این قلعه ها که یک ساله ساخته نشد، از قبل ساخته شده! چون می دانستند پیامبر آخرالزمان🌟 قدس را فتح خواهد کرد. به همین خاطر از بین مکه تا شام تا بیت المقدس تا قدس راهی است به نام مدینه. رفتند مدینه قلعه های متعدد زدند برای اینکه راه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به قدس را سد کنند. متأسفانه موفق هم شدند. به خاطر کارشکنی هایی❌ که در سپاه اسلام افتاد مخصوصا سپاه اسامه ای که پیامبر در اواخر عمرش خواست آن را تجهیز کند برای رفتن، که ابوبکر و عمر و امثال اینها.. مخالفت کردند🚫 و شد آنچه شد.
🤲ولی ان شاء الله به زودی زود فرزند خلف رسول الله امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) قدس را فتح خواهد کرد.
👥یهودی ها در قلعه هایشان رفتند، قلعه هایی که از پیش ساخته شده بود و برای چنین روزهایی آماده بود. سپاه اسلام قلعه را 🏇 محاصره کرد.
یعنی تو می توانی در عین اینکه شکست خورده و ضعیف هستی، دشمن را به محاصره خودت دربیاوری، می توانی، قدرتش را داری!👊
🔸این محاصره طولانی شد، یکی از دلایل محاصره چی بود⁉️ این بود که ارتباط یهودی ها با منافقین مدینه که قول همکاری دادند این ارتباط قطع بشود و یهودی ها دیگر نتوانند با منافقین مدینه ارتباط بگیرند.
منافقین مدینه⚡️ چی به آنها گفته بودن؟ آقای یهودی شما با اسلام بجنگ، ما میآییم پشت سر شما قرار می گیریم.
👈تقریبا بعد از شش روز و طبق نقلی پانزده روز محاصره طول کشید، کمک هم از سمت منافقان نرسید، املاک بیرون قلعه ای که یهودی ها داشتند توسط اسلام تخریب⛏ شد، و یهودی ها مجبور شدن تسلیم بشوند، قدرت یعنی این.
یهود آن زمان قدرت مند بود، ثروتمند بود، باند نفوذ داشت، جاسوس 🕵♂ داشت همه چیز داشت ولی وقتی در مقابل عظمت اسلام قرار گرفت، دیگر دستش خالی شد و چیزی نداشت که بخواهد به آن بنازد. اسلام با قاطعیت آنجا عمل کرده بود.
👈قول دادند تسلیم بشوند اما شرط گذاشتند، آقایان مسلمان! شما جان ما را در امان بدارید، جز اسلحه🗡 که به شما میدهیم (یعنی به عنوان غنیمت جنگی اسلحه های ما را بردارید) بقیه هر اثاثیه ای که شترها قدرت حملش 🐪 را دارند به ما اجازه بدهید که ما ببریم.
📚تاریخ می گوید یهود هنگام کوچ اجباری زنهایشان را وادار کردند به دف زدن و آواز خواندن تا وانمود بکنند که شکست نخوردند🥁 و روحیه دارند.
💢منافقین مدینه وقتی بنی نضیر داشتند کوچ می کردند، با ناراحتی آنها را بدرقه کردند. 🏇 زید بن رفاعه در جمع قبیله بنی غنم خیلی پنهانی رفت به عبدالله بن ابی که رئیس منافقین مدینه بود گفت از نبود بنی نضیر در مدینه وحشت می کنم ولی آنان به سوی عزت و ثروت می روند به سوی قلعه هایی 🏰 بلند که مانند اینجا نخواهد بود.
به اتفاق همه مفسرین و مورخین آیات دوم تا پانزدهم سوره حشر درباره همین جنگ بنی نضیر ⚔ نازل شد، حتی تا جایی که ابن عباس اسم این سوره را بنی نضیر گذاشت.
📎ادامه دارد ...
🎤استاد احسان عبادی
#متن_دولت_کریمه 216
#لطـفـاً_مـعـرفــ_ڪـانـال_بـاشـیـد↓↓↓
✒️📖✒️📖✒️📖✒️
︽︽︽︽︽︽︽︽︽
https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
1724646499.mp3
5.46M
💢 #وظایف_منتظران
🎧 #قسمت_دوازدهم
🔹 برگرفته از کتاب ارزشمند #مکیالالمکارم
✅ هر روز با امام زمان بیعت کنیم
اگرنشد هرجمعه با امام بیعت کنیم.
🔸بیعت به چه معناست و چه اهمیتی دارد⁉️
👤 #ابراهیم_افشاری 🎤
💥حتما گوش کنید...👌🏻
حجم5/2 مگابایت
#یازینب
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
5.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹آنچه باید بدانیم☝🏻
🔻چه کسانی به ما محرمند؟⁉️
🔻ارتباط #نسبی و #سببی چیه؟⁉️
#یازینب
_ ☀️ 🌤 ⛅️ ☁️_
https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
8184149645.mp3
5.35M
✴️ #شیطان_شناسی 👿
👤 سخنرانی های #استاد_شجاعی
📋 #جلسه_۱۸
شيطان،فرهنگ لغت مخصوصی، دارد!
آیا شما هم اهل استفاده از این لغات هستید؟
آیا زیاد دچار سوتفاهم و دلخوری میشوید؟
حجم ۵.۱ مگابایت
#یاحسین
_☀️ 🌤 ⛅️ ☁️_
https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
💥 #پندانه
🔶️مگر می شود این عالم خدایی نداشته باشد⁉️🤔
🤴🏻پادشاهی بود دهری مذهب.😔
وزیری بسیار عاقل و زیرک داشت😉👌🏻
هرچه ادله و براهین👥️️ برای شاه بر اثبات وجود صانع اقامه می کردند که این آسمان ها و زمین🌏 را خدا خلق کرده و...
❌️ممکن نیست این بناهای به این عظمت بدون صانع و خالق موجود شود
❌️ و ممکن نیست یک بنایی بدون بنا و استاد و معمار ساخته شود
🤴🏻پادشاه قبول نمی کرد😵
↩️بنابراین وزیر، بنای یک باغ و درخت ها و عمارتی🏞 در بیرون شهر گذارد.😉
بعد از اینکه تمام شد، یک روز پادشاه را به بهانه شکار از آن راه برد🏹.
چون چشم 🤴🏻پادشاه بر آن عمارت عالی افتاد متعجب شد.🤩
🤴🏻از وزیر پرسید
این عمارت را که بنا کرده و چه وقت بنا شده است⁉️🤔
👤وزیر گفت کسی نساخته، خودش موجود شده است😐😳
پادشاه اعتراض شدیدی کرد😡
🤴🏻گفت
این چه حرفی است که می زنی، چگونه می شود بنایی بدون معمار ساخته شود⁉️
👤 وزیر جواب داد ....↘️
یک بنایی کوچک بدون معمار غیر معقول است⁉️
چگونه می شود بنای این آسمان ها و زمین ها 🗺و گردش ماه🌚 و خورشید🌞 و ستاره ها ⭐️بدون صانع و خالق موجود شده باشد⁉️
⏪️ آن وقت پادشاه تصدیق نمود و مسلمان و موحد شد🙂✔️
📚منبع:داستان هایی از خدا، نوشته احمد میر
خلف زاده و قاسم میرخلف زاده، جلد ۱
#یاحسین
_☀️ 🌤 ⛅️ ☁️_
https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
🌴🌴🕊🌺🕊🌴🌴🌴
❣️﷽❣️
🌴🌹#حوادث_فاطمیه 🌹🌴
#قسمت1️⃣
هفته اشك و فتنه، 22 صفر تا 28 صفر سال 11 هجرى قمرى
1 ـ شدت يافتن بيمارى پيامبر (صلى الله عليه وآله): روز 22 ماه صفر، سه شنبه
صداى اذان مغرب به گوش مى رسد و مردم در مسجد منتظر آمدن پيامبر هستند تا نماز را با آن حضرت بخوانند.
امّا هر چه صبر مى كنند از پيامبر خبرى نمى شود، گويا حال پيامبر بدتر شده است.
على(علیــه الســلام) به مسجد مى آيد و در محراب مى ايستد و مردم پشت سر او نماز مى خوانند.1
2 ـ نقشه و نقش عايشه: روز 22 ماه صفر، سه شنبه
ابوبكر و عُمَر در اردوگاه اُسامه هستند، وقتى كه ابوبكر مى خواست از مدينه برود نزد دختر خود، عايشه رفت و به او گفت: "من به دستور پيامبر به جهاد مى روم، اگر يك وقت ديدى كه بيمارى پيامبر بدتر از اين شد به من خبر بده تا من بيايم و يك بار ديگر پيامبر را ببينم".
اكنون، عايشه پيكى را به سوى اردوگاه اُسامه مى فرستد تا به پدرش خبر دهد كه هر چه زودتر به مدينه بازگردد چرا كه بيمارى پيامبر سخت شده است.
هوا تاريك است و اسب سوارى از مدينه به سوى اردوگاه اُسامه به پيش مى رود.
وقتى او به اردوگاه مى رسد سراغ خيمه ابوبكر را مى گيرد. (عمر هم كنار ابوبكر است)، او به ابوبكر مى گويد: "من از مدينه مى آيم، عايشه مرا فرستاده تا به تو هم خبر دهم كه ديگر اميدى به شفاى پيامبر نيست و او براى نماز مغرب به مسجد نيامده است، هر چه زودتر خود را به مدينه برسان!".
عُمَر تا اين سخن را مى شنود از جا برخاسته و رو به ابوبكر مى كند و مى گويد: "برخيز، ما بايد هر چه سريعتر خود را به مدينه برسانيم".
عُمَر و ابوبكر در اين نيمه شب به سوى مدينه حركت مى كنند.2
3 ـ ديدار از قبرستان بقيع: روز 22 ماه صفر، سه شنبه
پيامبر از خواب بيدار مى شوند، او دستور مى دهد تا چند نفر از يارانش نزد او بيايند، على(علیـه السـلام) و چند نفر ديگر حاضر مى شوند، پيامبر به آنان مى گويد: "خدا از من خواسته است كه به ديدار اهل بقيع بروم".3
پيامبر دست در دست على(علیـه السـلام) گذاشته و آرام آرام به سوى بقيع مى رود، وقتى او به بقيع مى رسد چنين مى گويد: "آگاه باشيد فتنه ها همچون شب هاى تاريك به سوى شما مى آيند".4
4 ـ تخلّف از لشكر اسامه: روز 23 ماه صفر، چهارشنبه
اين صداى اذان بلال است كه در شهر مدينه طنين انداخته است، مردم، كم كم به سوى مسجد مى شتابند تا نماز صبح را پشت سر پيامبر بخوانند. آمدن پيامبر به طول مى كشد، به راستى آيا پيامبر براى خواندن نماز خواهد آمد؟
امّا گويا تب پيامبر بسيار شديد شده است، او نمى تواند به مسجد بيايد.5
ناگهان ابوبكر وارد مسجد مى شود، او مى خواهد به سوى محراب برود و امامِ جماعت بشود، همه تعجّب مى كنند كه او در اينجا چه مى كند؟
خبر به گوش پيامبر مى رسد، او مى گويد: "مرا بلند كنيد و به مسجد ببريد".
پيامبر دستمالى را بر سر خود مى بندد و با كمك على(علیه السـلام) و فضل بن عبّاس به سوى مسجد مى رود، پيامبر از ابوبكر مى خواهد از محراب بيرون بيايد.
پيامبر نمى تواند روى پاى خود بايستد، براى همين مى نشيند و نماز را به صورت نشسته مى خواند.6
بعد از نماز، پيامبر رو به ابوبكر مى كند و مى فرمايد: "مگر من به شما نگفته بودم كه به سپاه اُسامه بپيونديد؟ چرا از دستور من سرپيچى كرديد و به مدينه بازگشتيد؟".
ابوبكر در جواب مى گويد: "من به اردوگاه اُسامه رفته بودم امّا چون شنيدم حال شما بدتر شده است با خود گفتم بيايم و يك بار ديگر شما را ببينم".
پيامبر رو به آنها مى كند و مى فرمايد: "هر چه سريعتر به سپاه اُسامه ملحق شويد و به سوى روم حركت كنيد، بار خدايا! هر كس كه از سپاه اُسامه تخلّف كند، لعنت كن".7
5 ـ ماجراى قلم و دوات: روز 24 ماه صفر، پنج شنبه
حدود سى نفر از مسلمانان در خانه پيامبر جمع شده اند.8
آنها براى عيادت پيامبر آمده اند، خيلى از آنها اشك حسرت مى ريزند و از اين كه قدر اين پيامبر مهربانى ها را ندانستند، غصّه مى خورند.
پيامبر رو به ياران خود مى كند و مى فرمايد: "براى من قلم و دوات بياوريد تا براى شما مطلبى بنويسم كه هرگز گمراه نشويد".
يك نفر بلند مى شود تا قلم و كاغذى بياورد كه ناگهان صدايى همه را حيران مى كند: "بنشين! اين مرد هذيان مى گويد، قرآن ما را بس است".
سخن او ادامه پيدا مى كند: "بيمارى بر اين مرد غلبه كرده است، مگر شما قرآن نداريد؟ ديگر براى چه مى خواهيد پيامبر برايتان چيزى بنويسد؟".
او عُمَر است كه چنين سخن مى گويد.9
#ادامه_دارد.....
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤
🌴🌴🌴🕊🌺🕊🌴🌴🌴
https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 📗کتاب : #فقط_برای_خدا_زندگی_کن ❤️ ✍🏻نویسنده : داداش رضا 🙂🤞🏻 📝 #پارت_هفدهم
💫بسم الله الرحمن الرحیم 💫
📗کتاب : #فقط_برای_خدا_زندگی_کن❤️
✍🏻 نویسنده : داداش رضا🙂🤞🏻
📝 #پارت_هجدهم
اونا که هیچی ...من خودمم اینجور وقتا اصلا محل نمیدم به اینجور انتقاد ها..
👈🏻 ولی بعضی انتقادا درسته لحنش بده...
ولی انصافا درسته.
آدم با انتقاد رشد میکنه ....😇
پس ناراحت نشو...
تمرین کن بگی:👇🏻
📌 شوهر خوب من ازم انتقاد کن ...
📌 خانومم اگه عیبی دارم بگو تا با هم درستش کنیم...
📌 دوست خوبم اگه عیبی در منه بگو...
ولی☝️🏻 لطفا مقابله به مثل نکن...اگه بهت میگه تو حسودی نگو خودت بد تری...❗️
اون بنده خدا قصد تخریب شخصیتت رو نداره .😊
تو اینجوری برداشت میگن👌🏻
اون بنده خدا داره عیبتو میگه تا بری درستش کنی...
ببین ؟
با انتقاد شنیدن جبهه نگیر...تمرین کن جبهه نگیری...🙂🌺
این به روحیه حق پذیریت کمک میکنه...
اونایی که روح بزرگ و میل به تغییر دارن انتقاد رو با جون و دل میپذیرن...😃☘
مگر اونجایی که طرف بی انصافی داره میکنه...که اونجا محل نمیدن.❌
من خودم دقیقا همینجوری ام...انتقادی که از رو بی انصافی باشه رو اصلا محل سگم نمیدم 🤭
خخخ.
در کل نگاهتو نسبت به انتقاد درست کن...😍
همه که بد تورو نمیخوان...اگه همه میگن پر توقعی خب هستی دیگه...🙃
وقتی همه میگن اخلاقت تنده خب برو درست کن دیگه...😉🌱
قاطی نکن لطفا...❌
💟 همون موقع تشکر کن و بگو ممنونم که عیبمو گفتی🤩🌹
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
_☀️ 🌤 ⛅️ ☁️_
https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
#داستان 👈 داستان حضرت زکریا و یحیی آخرین قسمت 👇 💠 پیامبری یحیی و ویژگیهای او ایشان در کودکی ب
#داستان_پیامبران
👈 #داستان و سرگذشت اصحاب کهف ورقیم
قسمت اول 👇
از سال 249 تا 251 میلادی پادشاهی به نام دقیانوس در کشور روم و شهر اُفسوس زندگی میکرد.
وی مغرور جاه وجلال خود بود وخود را خدای مردم میدانست و آنها را به پرستش خود و بتها دعوت میکرد و هرکس نمیپذیرفت اعدامش میکرد.
او6 وزیر داشت که 3 نفر از آنها به نامهای تملیخا،مکسلمینا و میشیلینا در طرف راستش و 3 نفر دیگر به نامهای مرنوس،دیرنوس و شاذریوس در طرف چپش می نشستند و دقیانوس برای اداره امور از آنها مشورت میگرفت.
دقیانوس در سال 1روز را عید میگرفت و جشن مفصلی توسط مردم بر پا میشد.
در یکی از سالها یکی از فرماندهان به او خبر داد که ایران در حال لشکر کشی به سمت ما میباشد.
دقیانوس از این خبر به لرزه افتاد طوری که تاج از سرش افتاد .
یکی از وزیران که تملیخا نام داشت با دیدن این منظره با خود گفت چگونه ممکن است خدا اینگونه بترسد؟
این 6 وزیر هر روز در خانه یکی از خودشان جلساتی میگرفتند و آنروز نیز تملیخا میزبان بود.
در زمان مهمانی دوستان متوجه شدند که تملیخا ناراحت است .
وقتی دلیلش را از او پرسیدند سخن از نظم آفرینش و نیز قدرت چرخاننده آنها کرد و سوالاتی در مورد آفرینش انسان و.... نمود وگفت که همه اینها آفریننده ای دارد.
این سخنان بر دل وجان دوستانش نشست و آنها تملیخا را مورد مهر ومحبت خود قرار دادند وحق را به اودادند.
تملیخا برخواست و محصولات خرمای خود را فروخت و تصمیم گرفت برای رهایی از شرک و بت پرستی و نیز ظلم و ستم دقیانوس از شهر فرار کند.
بنابراین او و تمامی این 6 نفر شهر را رها کردند و به طرف بیابان حرکت نمودند.
زمانیکه حدود 1 فرسخ راه رفته بودند تملیخا به آنها گفت:
برادران زمان پادشاهی و وزارت گذشت،راه خدا را با این اسبهای گرانقیمت نمی توان پیمود،پیاده شوید تا این را را پیاده طی کنیم،شاید خداوند گشایشی در کار فروبسته ما کند.
آنها مسافت زیادی را پیاده پیمودند تا به چوپانی رسیده و از او تقاضای شیر و آب کردند.
چوپان نیز از آنها پذیرایی کرد وبه آنها گفت:
از چهره هایتان معلوم است که از بزرگان هستید و از ظلم دقیانوس فرار کرده اید!
#ادامه دارد ...
https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایــران در #آخـــرالزمـــان...
🎙 اســتـــــادعـــــالـــی
.
°•°•
https://eitaa.com/joinchat/2180841684C627422eaea