⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_هشتاد_و_سوم 🔻 #چشمه_حیات 🔹 #هنگامی_که به شرق و غرب عالم #لشگر_کشید ف
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_هشتادو_چهارم
🔻 #چشمه_حیات
🔹 #خضر در کنار ذوالقرنین بود و از تاریکی مطلق⬛ آن سرزمین #آگاه_بود،
🔸 #خضر👈🏻 #سواره🏇🏻 و
🔹 #ذوالقرنین👈🏻 #پیاده🚶♂
به راه خود ادامه می دادند تا اینکه به #چشمهای_درخشنده⛲ و #شیرین رسیدند،
🔸 #خضر_زودتر از بقیه به چشمه رسیده و خود را در آن چشمه شستشو داد و هنگامی که سعی کرد ذوالقرنین و بقیه را #پیدا کند و چشمه را نشانشان بدهد، دید که همگی راهشان را #گم کرده اند.🤷♂
🔸 #ذوالقرنین و همراهانش به #سرزمینی_دیگر رسیده بودند،
👈🏻 سرزمینی #باشکوه و #درخشنده،✨ در آنجا ذوالقرنین گفتگویی با پرندهای عجیب داشت
↩️و همچنین ملاقاتی با جوانی🧑 #زیباروی و #نورانی✨ داشت که دست بر دهان داشت و هنگامی که ذوالقرنین از او نامش را پرسید،
🍃 گفت؛ من #مأمور #دمیدن_در_صور هستم، به فرمان الهی این جا هستم تا #روز_موعود نزدیک شود،
🔸آنگاه سنگی به ذوالقرنین بخشید.✔️
↩️ بعد از آن #ذوالقرنین به نزد سپاهیانش بیرون از وادی ظلمات #بازگشت و
#داستان_پرنده_و_جوان را برای آنان گفت؛
دانشمندان👨🔬 در مورد #سنگ و سنگینی آن مشغول #تحقیق و #وزن کردن شدند.
اما #نتوانستند به هیچ صورتی آن سنگ را وزن کنند.🤷🏻♂️
⬅️ تا اینکه #خضر نیز از وادی ظلمات #بیرون_آمد،
او سنگ ذوالقرنین را در #کف_ترازو گذاشت و معادل آن در کفه دیگر #سنگ قرار داد، سپس #مقداری_خاک کنار سنگ ذوالقرنین ریخت، چیزی نگذشت که هر دو کفه ترازو #متعادل گشتند✔️
🍃 خضر رو به حاضرین👥 گفت؛
#مَثَل_آدمیان به مانند این سنگ است، هر چیز بر آن سنگ اضافه کردیم، به #تعادل نریسد،❌
☝🏻 #اما همین که با #خاک در کنار هم قرار گرفت، #متعادل گشت.✔️
🔹مثل حکومت تو ای ذوالقرنین،
👈🏻 با اینکه پروردگار سراسر جهان و شرق و غرب را در اختیار تو گذاشت و همه ابرها را در قدرت تو قرار داد،
↩️ #بازهم درصدد بودی تا جانت را به خطر بیاندازی و به چشمه ای برسی که پای هیچ بنده ای به آن نرسیده بود.
🔸 #فرزندان_آدم هم این گونه هستند تا خاک بر آنها پاشیده نشود، دست از #طمع برنخواهند داشت.❌
✨ ذوالقرنین #پس_از_حرفهای_خضر تصمیم به بازگشت کرد و با سپاهیانش به طرف سرزمینش #حرکت_کردند.✔️
ادامه دارد.....
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°